۱۳۹۴ بهمن ۴, یکشنبه

بدامان چه کسی باید پناه برد ؟


                           فیروز نجومی


در حالیکه بوی گند برجام بمشام میرسد، آیت الله های مقدس بر طبل پیروزی میکوبند و بیک دیگر تبریک و تهنیت میگویند. در پاسخ تبریک ریاست جمهوری یمناسیت موفقیت در حفظ تمامی توانایی های هسته ای در شکل تکامل یافته تری و کماکان ادامه فعالیتهای هسته ای، خداوندگار خامنه ای زبان تعرض و پرخاش را فرو کشیده و با لحنی نرم و پند و اندرز گونه به رئیس دولت و کارگزاران خود توصیه میکند که "مراقبت " کنند که دشمن "خدعه" نکند و دستآوردهای این پیروزی بزرگ حفظ شود، چه برای کسب آنها هزینه ای بسیار سنگینی پرداخته شده است. بدرستی، اما، نه از سرمایه ولایت بلکه از ثروت بی صاحب ملت. 

این در حالی ست که برجام، "برنامه جامع اقدام مشترک،" اگر از عنوان آن که سراسر انحرافی و گمراه کننده است بگذریم، چیزی نیست مگر سندی برشکست و خواری حکومت اسلامی، حکومتی که با آغوش باز باستقبال تحریمات بین الملی شتافت تا اقتصاد "مقاومتی" را بنیان بگذارد، گلوی "استکبار جهانی" را در چنگالش بفشرد و بنای تمدن غرب را با دستیابی باسلحه نهایی بلرزه در آورد.

حضرت ولایت در حفظ دستآوردهای گرانبهای مذاکرات هسته ای، چنان سخن میگوید گویی که خود نقشی در برنامه هسته ای ایفانکرده است و یا سیاست "غنی سازی هسته بهر قبمتی "بفرمان کسی دیگری میتوانست بمدت 12 سال ادامه یابد بجز فرمان وی؟ از ولایت انتظار مسئولیت پذیری، چیزی نیست مگر ساده انگاری. 

البته مبادله تبریک و تهنیت، رئیس جمهور بمناسبت پیروزی در جنگ هسته ای و پند و اندرزهای دلسوزانه "رهبرمعظم انقلاب" اندکی پس از آنکه قلب راکتور آب سنگین اراک زیر نظارت کارشناسان سازمان بین الملی انرژی اتمی و نمایندگان قدرتهای جهانی بیرون کشیده شد، بوقوع پیوست. در جایگاه قلب راکتور آنگاه سیمان ریختند و بدین ترتیب پروانه لغو تحریمات صادر گردید. آیا جای آن نبود که این مردان خدا شناس، بجای خرسندی دست اذا بر سر بکوبند و از شرمندگی سر در آستین فرو برند؟

از کار انداختن راکتور آب سنگین اراک و گماردن آن بکار دیگری تنها یکی از بندهای برجام است، آیا، براستی این یک پیروزی ست؟ بیشتر "تسلیم " بنظر میرسد تا غلبه بر دشمن. اگر کسی راه را بر ما که از نقطه ای بسوی نقطه ای دیگر در حرکت هستیم، ببندد، لخت و عریان مان کند و اجازه ندهد که بمقصدمان برسیم و ما نیز بهمه خواست های پلید و متجاوزکارانه او تن دهیم، چگونه میتوان گردنفرازی نمود و و بر سینه خویشتن مدال افتخار آویخت؟ شرم آور تر آنکه اگر در سال 82، بنا بر توافقنامه سعدآباد، 1500 سانتر فیوژ باید از چرخیدن باز میایستاد ، طبق برجام، از 50 سانتر فیوژی که در حال چرخیدن بوده است، تنها 5 هزار اجازه دارتد که بچرخند. یعنی 45 هزار سانتر فیوژ ساخته شده در 12 سال گذشته با صرف میلیاردها دلار هزینه، باید از بیخ و بن برکنده میشد و این نیز بانجام رسیده است. آیا اینهم پیروزی ست و یا ذلت و خواری؟

بنظر کارشناسان هسته ای، چرخش 1500 و یا 5 هزاری سانترفیوژه در غنی سازی هسته ای تاثیر چندانی ندارد. چه در اوج چرخش، 50 هزار سانترفیوژ تنها میتوانست یک 700 ام برق کشور را تولید و یکدهم سوخت راکتور هسته ای را تامین کنند . ممکن است که برنامه هسته ای ولایت بلحاظ عقل اجتهاد قابل توجیه باشد. اما از منظرعقل محاسبه گر انسان، برخاسته از جهل است و ریاکاری.
این بدان معناست که حکومت ولایت، در حالی بر طبل پیروزی میکوید که مجبور به بازگشت بعقب گردیده است به دورانی که توافقنامه سعدآباد در سال 82، در زمان ریاست جمهوری خاتمی بین حکومت اسلامی و سه کشور اروپایی، فرانسه، المان و انگلیس، امضا گردید. توافقنامه بر سر تعلیق غنی سازی هسته ای در برابر دریافت کمک های مالی و تکنیکی در ساختار تولید صلح آمیز انرژی هسته ای، حلوگیری از ارجاع پرونده هسته ای بسازمان شورای امنیت و نیز حمایت از ورود جمهوری اسلامی به بازار جهانی، صورت گرفته بود. اگر توافقنامه سعدآباد ننک بود، برجام نیز چیزی نیست مگر ننک مضاعف، نه تنها ولایت چیزی بدست نیاورده است بلکه رضا داده است هرانچه ساخته است از او بستانند ویران کنند.

البته که وارونه سازی حقایق، فریب و ریاکاری رفتار و گفتمان جدیدی نیست از آغاز نیز همین بوده است: یعنی که آیت الله های مقدس پیوسته شکست جبران ناپذیر را "پیروزی شگفت انگیز" خوانده اند. در واقع آیت الله های حاکم با وارونه سازی حقایق، قدرت را کسب و در دست خود متمرکز ساختند. شکست در غائله گروگانگیری که امام مقدس، آیت الله خمینی، همچون شیری که بوی خون بمشامش رسیده باشد، رهبری گروگانگیری را بعهده گرفت و دست چپ ترین چپهای انقلابی را بلحاظ پنجه افکندن در پنجه امپریالیسم از پشت بست.

اما، دستگاه ولایت سرانجان مجبور به آزاد ساختن گروگانها گردیدند، پس از نزدیک به دو سال مهمانداری و پذیرایی . اما تحقیر و حقارت در اینجا به پایان نمیرسد. حال نظام ولایت باید جریمه کار ناشاستی که مرتکب شده بود بپردازد. میلیاردها دلار ثروت ملت ایران که در بانکهای آمریکا نگاهداری میشد مسدود و بنفع گروگانها از طریق دادگاه های امریکا مصادره گردید. ملت ایران تا بامروز برای آن خطای جبران ناپذیر باید هزینه بپردازد و میپردازد. 

با این وجود حکومت ولایت به گروگانگیری افتخار میکند و سالروز آنرا جشن میگیرند و بر طبل پیروزی نیز میکوبند. واقعیت اما، آنست که پیروزی ولایت چیزی نیست مگر شکست ملت. چرا که آیت الله های مقدس نفع و صلاح، شکوه و عظمت ولایت را با ملت یکی میپندارند. حال آنکه ملت نان میخواهند و کار، نه غنی سازی هسته ای و اسلحه کشتار جمعی. نه تنها آخر عاقبت غائله گروگانگیری، بلکه ادامه هشت سال جنگ پوچ و بیهوده، سرانجام با شکست و ذلت پایان یافت. پس از ان نوبت به 12 سال غنی سازی هسته ای رسید که از سرنوشت اسفبار آن نیز آگاهیم. 

با این وجود حضرت ولایت چنان سخن گوید، گویی رهبری های داهیانه اش، هم اکنون به بار نشسته است. درست است اما، نه به بار میوهای شیرین بلکه بار شرم و حیا، چیزی که در قاموس آیت الله های مقدس حاکم وجود ندارد. پس از دوازده سال لاف وگزاف هسته ای و پیشرفت خیره کننده در همه عرصه های علم و صنعت و تکنولوژی، پس از صرف بیش از 500 میلیار دلار، چیزی جز یک اقتصاد ورشکسته چه چیزی دیگری حکومت آیت الله ها ببار آورده است. بیکاری بیداد میکند، گرانی افسار گسیخته مردم را سخت زبون و مضطرب و عصیان زده نموده است.

ففرو و عقب ماندگی فراگیر شده است و اقتصاد قاچاقی به غارت های بزرگ و چپاولگریها دامن زده است و جامعه را درکام اعتیاد و فحشا فرو برده است. حال اگر زیانکاریهای سپاه خصوصی ولایت، سپاه قدس در منطقه و ادای ابر قدرت ها را در آوردن : نگاهداشتن دیکتاتوری بر مسند استبداد بقیمت دویست و پنجاه کشته، پنج میلیون آواره و بیخانمان و گرسنه را نیز در نظر گیریم، آنگاه با بوی کشنده و تهوع آور یک گنداب بزرگ روی در روهستیم که حکومت مقدس اسلامی نامیده میشود. ضرو زیان باین عظمت را در جامعه مقدس اسلامی باید بحساب کی نوشت؟

از چه کسی میتوان تظلم خواهی کرد؟ بدامن چه کسی پناه باید برد؟ 
اما، چه باک اگر جامعه از این نیز فرو تر رود، خمی بر ابروی آیت الله ها نیاورد. چون آنها آسوده وجدان اند. هرچه گویند و کنند بر اساس احکام و فرامین الهی گوبند و کنند. آیت الله های مقدس، خود را به خدای یکتا و یگانه، الله تسلیم کرده اند. از خود اراده ای ندارند، اراده آنها اراده الله است. به این دلیل است که وارونه ساختن حقایق در آنان نهادین است هر دروغی میگویند و بهر جنایت و غارت و چپاولی دست میزنند، البته نه به منظور انباشت ثروت و قدرت و غنی سازی خویشتن، بلکه برای تحصیل رضا و خشنودی الله. اگر تشنه "جهاد" و "شهادت " اند، از سر اطاعت از حکم الله است. پس چه جای شرم است اگر شکست و خورای را "پیروزی شگفت انگیز " بخوانند. چون الله بهمه چیز دانا ست.


فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
firoznodjomi.blogpost.com
rowshanai.com


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر