۱۳۹۴ بهمن ۲, جمعه

حتی مخالفان مشارکت کنند ، اما به موافقان ما رای دهند




       حامد آرین
کلمه 
حذف شصت درصدی کاندیدهای مجلس شورای اسلامی به بهانه عدم اعتقاد و التزام عملی به اسلام از سوی شورای نگهبان و حمایت ضمنی رهبری از این نهاد، جامعه را با این پرسش بزرگ رو به رو کرده است که چگونه می‌توان با نامزدهایی قلیل، انتخاباتی «کثیر» برگزار کرد؟! انتخاباتی که «مسابقه ملی» باشد و اقتدار ملتی بزرگ را به رخ دیگران بکشاند و ضامن امنیت ملی کشور باشد.
امسال ۱۲ هزار و ۱۲۳ نفر در سراسر کشور برای کاندیداتوری انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی ثبت نام کردند که برخی از آنان بر اساس قانون و تحقیقات محلی از سوی فرمانداران و بخشداران مراکز حوزه‌های انتخابیه نسبت به ردصلاحیت خود از سوی هیات اجرایی انتخابات مطلع شدند. درصد این افراد آنقدر ناچیز بود که انعکاس زیادی در رسانه‌ها نداشته باشد. اما وقتی شورای نگهبان اسامی رد صلاحیت شده‌ها را اعلام کرد این خبر با شوک در فضای رسانه‌ای و سیاسی کشور رو به رو شد. شوک ناشی از رد صلاحیت نزدیک به شصت درصد از نامزدهای انتخابات مجلس دهم.
در میان این افراد از استاد و روحانی، فعال سیاسی و مدنی، پزشک و مهندس و… دیده می‌شود. نامزدهایی از طیف‌های مختلف فکری و سیاسی که به امید انتخاباتی رقابتی به میدان مبارزه آمده بودند. امیدی که خیلی زود به یاس گرایید.
ثبت نام بیش از دوازده هزار نفر برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی در نفس خود امر مبارکی نیست! اگر نظام سیاسی کشور تاکنون توانسته بود بر مبنای احزاب سابقه‌دار و با ریشه شکل بگیرد بی‌شک نیازی نبود که این همه از منابع مادی و معنوی کشور در آستانه انتخابات هرز رود. در یک نظام سیاسی مبتنی بر احزاب نامزدهای انتخابات از پیش، از فیلترهای مختلف درون حزبی گذشته و افراد زبده، نخبه با توان اجرایی و قانونگذاری بالا از سوی احزاب معرفی و مردم به آنان رای می‌دهند. اما متاسفانه تلاش نزدیک به چهار دهه تحزب در ایران بعد از انقلاب اسلامی که با همت والای شهید بهشتی آغاز شد، تاکنون نه تنها به نتیجه نرسیده بلکه احزاب باسابقه و سیاسیون دلسوز و کارآمد نیز با تنگ نظری اقتدارگرایان زمین گیر شده‌اند.
در نبود احزاب کارآمد هر کسی می‌تواند بر اساس قانون اساسی خود را نامزد نمایندگی مجلس کند و این شورای نگهبان است که تشخیص می‌دهد چه کسی صلاحیت ورود به عرصه رقابت را دارد و اعضای این شورا می‌توانند با بسط ید، میزان اعتقاد و التزام عملی به اسلام و وفاداری به «اصل مترقی ولایت فقیه» را می‌تواند اندازه‌گیری کند. اختیارات وسیعی که قادر است به طور متوسط در هر دوره از انتخابات حدود شصت درصد از کاندیدا‌ها را رد صلاحیت کند.
رد صلاحیتی که خیلی زود با واکنش منفی جامعه رو به رو شد و حتی فردی مثل جعفر شجونی نیز نسبت به رد صلاحیت برخی از افراد همسو با رهبری انتقاد کرد!
انتظار می‌رفت آیت الله خامنه‌ای که پیش‌تر خواستار مشارکت همه آحاد مردم حتی کسانی که «رهبری و نظام» را قبول ندارند، شده بود، عکس العملی مناسب و درخور افکار عمومی از خود نشان دهند. اما باز هم مثل همیشه بدون ابراز همدردی و احترام به حق شهروندی افرادی که توسط شورای نگهبان نادیده انگاشته شده، ایشان به حمایت یک جانبه از اعضای شورای نگهبان پرداختند و اظهار داشتند که؛ «یک نهاد قانونی را نباید مورد افترا یا اهانت قرار بدهیم. نه اینکه اشتباه نمی‌کند اما این دلیل نمی‌شود تضعیف کنیم. این باب اگر باز شود هرج و مرج خواهد شد.»
آری این سخن نیکویی است که نهادهای قانونی نباید تضعیف شود اما چگونه می‌توان این جمله را که «مهم‌ترین شرط یک رقابت سالم، شرکت همه واجدان شرایط رأی دادن و حتی آن کسانی است که نسبت به نظام مسئله دارند!» با عملکرد شورای نگهبان جمع کرد. چگونه می‌توان انتخاباتی رقابتی در حد یک «مسابقه ملی» برگزار کرد در حالی که به گفته معاون اجرایی شورای نگهبان نزدیک به شصت درصد از واجدان شرایط صلاحیتشان احراز نشده است. بر اساس فیلتر شورای نگهبان می‌توان گفت که حداقل شصت درصد از مردم ایران نه اعتقادی به اسلام دارند و نه التزامی! در کشوری که شصت درصد از نخبگان و نامزد‌های انتخابات واجد شرایط نیستند، چگونه می‌توان از همه مردم حتی آنان که «رهبری و نظام» را قبول ندارند دعوت به مشارکت کرد؟!
مگر نه این است که برای اقلیت‌های دینی در کشور نمایندگانی با شرایط خاص آن مردم برگزیده می‌شود، پس چگونه است که ملت ایران به‌عنوان اکثریت! از این حق بی‌بهره است؟! چگونه می‌توان پذیرفت که اسلام و التزام افرادی مثل «علی مطهری»، «مرتضی اشراقی»، «سردار مصطفی مولوی» و تعداد قابل شماری از سرداران جنگ، فعالان سیاسی، روحانیون و دانشگاهیان… زیر سوال است و اعضای شورای نگهبان حکم به تعهد آنان نمی‌دهند و آنان را واجد شرایط برای حضور در مراکز تصمیم گیری نمی‌دادند؟ مگر نه این است که مجلس باید «عصاره ملت» باشد؟ آیا عصاره ملت الزاما همسو با نظرات اعضای محترم شورای نگهبان است؟! آیا آیت‌الله‌ها نتیجه پژوهش‌های میدانی در مورد مردم را مطالعه نمی‌کنند؟ آیا حاکمان نمی‌دانند که جمعیت هفتاد میلیونی ایران اینک دارای چه بافت فکری و فرهنگی است؟
آیت‌الله خامنه‌ای گفته است «در هیچ جای دنیا، افرادی که اصل نظام آن کشور را قبول ندارند، به مراکز تصمیم گیری راه نمی‌دهند» اما در هیچ جای دنیا انسان‌ها را از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن محروم نمی‌کنند. جامعه و ساختار سیاسی سیستم‌های خاص خود را برای کنار زدن چنین افرادی تعبیه کرده است و یک گروه اندک که به تجربه بار‌ها ثابت کرده است حتی نماینده فکری و اعتقادی یک ششم جامعه هم نیستند برای آنان تصمیم گیری نمی‌کنند.
معیارهای اعتقاد و التزام به اسلام چیست و از چه کسی خود را آنقدر صالح می‌داند که بتواند برای اسلام دیگران استوانه مدرج بگذارد؟! مگر نه اینکه رسول خدا در میان آن قوم کافر می‌فرمودند «قولوا لااله الا الله تفلحوا» یعنی حتی به فلاح و رستگاری می‌رسید اگر فقط بگویید خدایی به جز «الله» نیست. حال چه شده که مسلمانان انقلابی و متعهد و اصیل به جرم «عدم التزام» رد صلاحیت می‌شوند و اسلامشان خدشه دار است؟!
مگر پیامبر خدا نمی‌توانست در زمان خود و برای بعد از رحلتشان امیر و حاکم و قانونگذار معرفی کند و اجازه ندهد که اسلام به دست عثمان‌ها، طلحه‌ها، زبیر‌ها، معاویه‌ها و یزید‌ها و… نیفتد. چرا چنین نشد؟ چرا تنها سی سال بعد از مرگ پیامبر، معاویه، فرزند ابوسفیان‌‌ همان کسی که پیامبر خدا را سال‌ها شکنجه و آزار کرده بود، در‌‌ همان قلمروی مسلمانان، حکومتی به نام «اسلام» برپا کرد و نوادگان رسول خدا را به شهادت رساند؟! آیا به جز این بود که پیامبر اکرم حق انتخاب را به مردم داده بود و برای آنان ولی و امیر و حاکم و تصمیم گیر انتخاب نکرده بود و انتخاب‌هایشان را غربال نکرده بود؟! آیا خداوندگاری که برای فلاح و رستگاری انسان‌ها پیامبران را مبعوث می‌کرد نمی‌توانست برای حکمرانان آنان هم حد و حدود و تعیین صلاحیت بگذارد که ما این روز‌ها به نام خدا اینگونه با تنگ‌نظری همه‌ی علاقه‌مندان به نظام و انقلاب و اسلام را از خود و نظامی که به نام اسلام برپا کرده‌ایم دور می‌کنیم؟!
آیا آیت‌الله خامنه‌ای با سخنان خود بنوعی به این حذف گسترده دلسوزان و خدمتگزاران برای ورود به مجلس شورای اسلامی چراغ سبز نشان می‌دهند؟! اگر در این کشور انقلابیون، سرداران جبهه و جنگ، فرزندان بنیانگذاران انقلاب و جمهوری اسلامی، معتمدان و افراد امین جامعه صلاحیت ورود به مجلس را ندارند پس دیگر باید چه کسی را برای فرستادن به مراکز تصمیم گیری برگزید؟! آیا سرنوشت یک جامعه هفتاد میلیونی با بیش از نیمی از جمعیت جوان را می‌توان به دست تعداد انگشت شماری از افرادی با یک جریان فکری و سیاسی همسو سپرد؟! آیا مجلس مورد نظر آیت‌الله خامنه‌ای، مجلسی است فعال و چالشی که بتواند پاسخگوی نیازهای جوانان ما در این دنیای انقلاب تکنولوژی باشد یا نمایندگانی چون حسینیان و کوچک‌زاده و رسایی که به تمسک به سخنان رهبری در مقابل خواسته اکثریت آحاد جامعه می‌ایستند و ابایی ندارند که حتی در برابر دوربین رسانه‌ها عربده کشی و به سایر نمایندگان فحاشی کنند؟! آیا تجربه هشت ساله تلخ حاکمیت یک دست از ریاست جمهوری گرفته تا مجلس و قوه قضاییه، برای تاریخ یک ملت کفایت نمی‌کند که باز با تنگ نظری‌های خود راه را برای یک رقابت سالم و چالشی بسته‌ایم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر