مجتبی واحدی
ظواهر امر نشان میدهد نقشآفرینی اصلاحطلبان، موجب موفقیت خامنهای در پیشبرد پروژه حذف در انتخابات هفتم اسفند خواهد شد. اما تردیدی ندارم که با افتتاح مجلس دهم، فریب خوردگی اصلاحطلبان یا همراهی آنان با رهبر در فریب اکثریت مردم، بر همگان آشکار خواهد شد
علی خامنهای که اخیرا از مخالفان نظام دعوت کرده بود در انتخابات، شرکت کنند در دیدار با دست اندرکاران نمایش انتخاباتی هفتم اسفند، علنا بر اقدام شورای نگهبان در قلع و قمع کاندیداها مهر تایید زد. او ضمن تکرار سخن طنزآلود خود مبنی بر اینکه «حتی کسانی که نظام را قبول ندارند در انتخابات شرکت کنند» گفت: «البته به این معنی نیست که کسانی را که نظام را قبول ندارند به مجلس بفرستند». آنچه در نگاه اول از این سخن برداشت میشود آنست که خامنهای یقین دارد حداقل در برخی حوزههای انتخابیه، تعداد کسانی که نظام را قبول ندارند در حدی است که میتوانند بر طرفداران نظام غلبه کرده و نماینده مورد نظر خود را به مجلس بفرستند. در واقع خامنهای اعتراف میکند کاندیداهای حکومتی علیرغم دسترسی آنان به رسانههای پرخرج و بهرهمندی از حمایتهای رنگارنگ، نمیتوانند با کسانی که به هر دلیل به مخالفت با نظام معروف شدهاند رقابت نمایند. به عبارت سادهتر، آنچه رهبر جمهوری اسلامی را نگران میسازد آگاهی از یک حقیقت است: «اشتهار به مخالفت با نظام، به تنهایی موجب جلب آرای بسیار برای کاندیداها میشود.» لذا خامنهای در اقدامی پیشگیرانه، دستور حذف آنان از رقابتهای انتخاباتی را صادر کرده است. خامنهای همچنین نگرانی خود از این موضوع را نیز آشکار میسازد که این گروه از راه یافتگان به مجلس، در اقلیت نخواهند بود و میتوانند بر روند تصمیم گیری در قوه مقننه اثر گذار باشند. به این بخش از سخن او نیز توجه کنید:
«در هیچ جای دنیا، افرادی را که اصل نظام آن کشور را قبول ندارند، به مراکز تصمیم گیری راه نمیدهند». البته این ادعا نیز خود جای بحث دارد و مشخص نیست معیار خامنهای برای استفاده از عبارت «هیچ جای دنیا» چیست. اما به حال سخن اخیر رهبر جمهوری اسلامی بازتاب دهنده دو نگرانی فوق است.
آنچه در روند بررسی صلاحیتها انجام شده، ورای نگرانی ابراز شده خامنهای است. بسیاری از افراد به بهانه «عدم احراز صلاحیت» از لیست کاندیداها حذف شدهاند و اصولا بحث مخالفت آنها با نظام مطرح نبوده است. در دوره قبل از نمایش انتخاباتی مجلس، احمد جنتی و علی خامنهای بر این نکته تاکید کردند که «عدم احراز صلاحیت افراد برای نمایندگی مجلس به معنای عدم صلاحیت آنان برای پذیرش مسئولیتهای دیگر نیست». پس با اطمینان میتوان گفت خامنهای در حدی از تزلزل است که حتی از راه یافتن افراد بیطرف به مجلس نگران است و گمان میکند با افزایش تزلزل موقعیت رهبر، این افراد نیز موجب مزاحمت او خواهند بود.
اما بافرض پذیرش سخنان و استدلالهای خامنهای، یک سوال اساسی به ذهن هر فردی خطور میکند. خامنهای به وجود مخالفان نظام اعتراف میکند اما در عین حال هیچ راه قانونی و مدنی برای ابراز عقیده و اعمال نظر آنان باقی نمیگذارد. این سخنان در حالی مطرح میشود که خامنهای با وقاحت تمام از حق اعتراض در کشورهای دیگر ازطریق برگزاری تجمعات خیابانی حمایت مینماید. پیشنهاد برگزاری رفراندوم برای کسب نظر از اکثریت مردم در بعضی کشورها، از دیگر سخنان نمایشی خامنهای برای «دموکرات نمایی» خویش است. اما وقتی نوبت به معترضان و منتقدان داخلی میرسد او دستور سرکوب تظاهرات خیابانی و نیز محروم سازی کاندیداهای دگراندیش را صادر مینماید. او ظاهرا علاوه بر تکیه بر نیروهای سرکوب گر، به نقش سوپاپ گونه اصلاح طلبان و اعتدالیون نیز دل بسته و یقین دارد تا آنان هستند وظیفه سرگرم سازی اقشار معترض و منتقد، معطل نخواهد ماند. همین احساس اطمینان، بر جسارت او افزوده و اینچنین از گستردهترین روند رد صلاحیتها حمایت میکند.
ظواهر امر نشان میدهد نقش آفرینی اصلاح طلبان، موجب موفقیت خامنهای در پیشبرد پروژه حذف در انتخابات هفتم اسفند خواهد شد. اما تردیدی ندارم که با افتتاح مجلس دهم، فریب خوردگی اصلاح طلبان یا همراهی آنان با رهبر در فریب اکثریت مردم، بر همگان آشکار خواهد شد. در آن زمان نقش حقیرانه اصلاح طلبان در «ایمن سازی دیگ حکومت خامنهای» نیز بیخاصیت خواهد شد. از سوی دیگر بحرانهای اقتصادی پیش رو که به دلیل کاهش در آمدهای نفتی و تداوم زیاده خواهی سپاه و باند مافیایی وابسته به رهبر، گریزی از آنها نیست در کنار سرخوردگی ناشی از اعتماد چند باره به «منتقدنمایان اصلاح طلب» آیندهای غیر قابل پیش بینی برای ایران رقم خواهد زد.
میتوان حدس زد نتیجه رفتار و گفتار تمسخر آمیز رهبر و سلب اطمینان از آلترناتیو اصلاح طلب، به صورت بالقوه، جامعه ایران را در معرض نوعی از آشوب قرار خواهد داد. نظام جمهوری اسلامی همواره راههایی برای سلب اعتماد عمومی نسبت به منتقدان و مخالفان خود در اختیار داشته و البته آنان نیز برای بیاعتباری خویش با نظام همکاری کردهاند. گروهی از دگراندیشان فرهنگی، سیاسی و مذهبی هم که با روند فریب کارانه نظام همراهی نکردهاند متاسفانه تحت فشار و تخریب مشترک دو جناح اصلی حکومت و برخی منتقدنمایان داخلی واقع شدهاند. در سه دهه گذشته، سران نظام بر این باور بودهاند که فقدان اپوزیسیون معتبر میتواند بیمه کننده حیات آنان باشد. اما آیا این راهبرد ثابت و راهکارهای متغیری که در دو دهه اخیر به انحا مختلف به کار گرفته شده، همچنان بیمه کننده حیات سیاسی نظام ولایت فقیه خواهد بود؟ تسلیم تاسف انگیز اصلاح طلبان و اعلام حضور بیقید و شرط در انتخابات خاطر رهبر را نسبت به انتخابات ماه آینده آسوده کرده است. اما آیا سخنان اخیر خامنهای و بستن همه راههای مسالمت آمیز برای ابراز وجود مخالفان - که مجوز تلویحی برای آشوب غیر قابل کنترل است- موجب تغییرات شرایط در آینده نخواهد شد؟
متاسفم که بگویم اگر گروههای سیاسی داخلی از آخرین امکانات موجود برای بازسازی اعتماد عمومی به خود بهره برداری نکنند دوری و نزدیکی این آینده را نه تدبیر گروههای سیاسی در داخل کشور کشور بلکه شرایط جهانی، میزان احساس خطر از گروههای مانند داعش و نیز سطح وخامت اقتصاد کشور به خاطر اشتهای مافیای اقتصادی رهبر و چنگ اندازی هر چه بیشتر بر ثروتهای ملی تعیین میکند. در این مورد باز هم خواهم نوشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر