۱۳۹۴ بهمن ۸, پنجشنبه

آقای خامنه ای از کجا چنین بی باک سخن می راند ؟

abolfazl_mohagheghi_0.jpg

ابوالفضل محققی


همه چیز را می توان از یک انسان سلب کرد مگر اختیار انتخاب !> ویکتور فرانکلین زندانی آشوتیس 
آقای خامنه ای از کدام منظر چنین بی باک وتحقیرآمیز در مورد انتخاب شوندگان وانتخاب کنندگان سخن می گوید؟ تنها رهبری سازمان یافته و تکیه داده به نیروهای سرکوب نظامی وامنیتی می تواند چنین داد سخن دهد و بخش وسیعی از مردم را به ریشخند خود بگیرد.
چرا که وقتی مستبدان تکیه بر سرکوبگران می نمایند چنین بی باک می شوند و جز خود و نیروهای تکیه داده بر آن کسی را نمی بینند. تداوم حیات خود در بازی سیاسی را در همراهی وهمگامی با آن ها جستجو می کنند. (مهندسی شده و سازمان یافته!)در چنین رابطه ای است که عقب مانده ای مانند احمدی نژاد معترضان به نتایج انتخابات را«خس وخاشاک» می نامد و خامنه ای «فتنه گر وبی بصیرت !» که در اصل هر دو یک معنی می دهد. سخن این دومی خطرناک تر است. چرا که لباس قداست پوشیده و بر مسند ولایت خدائی تکیه داده است. توان آن را دارد که داغ و درفش به کار گیرد و حصر و زندان سازد.
مردی که غروری بزرگ بر او مسلط شده و هیچ تردیدی نسبت به گفتار ورفتار خود ندارد. او مرکز و معیار حقیت است! هیچ خطائی بر او نیست و جواب گو به هیچ کس. بالاتر از جمهور مردم است. حکم حکومتی او بر مجلس جاری و قاضی و شحنه فرمان بر! کلید خزانه بر دست. کاسه لیسان (ساندیس خوران) بر در. آیا چنین قدرت بی چونی نباید چون خدا سخن گوید؟ بر بود و باش مردم از تولد تا مرگ حکم راند؟ آیا در چنین قدرتی یک سویه جائی برای مدارا باقی می ماند؟ چنین قدرتی نه تنها تفکر مستقل بلکه تفکر اصلاح طلب را نیز بر نمی تابد. اراده آزاد مردم خواسته های آزادیخواهانه و تحول طلب راسرکوب می کند! ( سرکوب نخستین اندیشه ای است که از ذهن یک دیکتاتور می گذرد او به چیزی جز پیروزی و تداوم نسل اندر نسل خود از طریق تنها شیوه یعنی ارعاب فکر نمی کند.) روان جامعه را فرسوده می سازد به مقابله و دشمنی با هر چیز و هر امری که هما هنگ با او نیست بر می خیزد. از عزت مندی مردم سخن می گوید و عزت و غرورشان را در هم می شکند. چرا که قدرتمندان بی پروا در تجاوز به حقوق دیگراند! و حساس به منتقدان و حقوق خود داده به خود. آن ها هیچ نقدی را نه به خود و نه به ارگان ها و دستگاه های حامی خود نمی پذیرند. چرا که این ارگانها سپر حفاظتی آن ها هستند. نظارت استصوابی راه می اندازند! در پناه یک مجلس یک دست بله قربان گو سنگر می گیرند. قانون وضع می کنند. سپر قضائی بر بالای آن قانون می کشند و شمشیر دستگاه نظامی واجرائی را برمعترضان فرود می آورند. خط قرمز می کشند و حدود تعین می نمایند. محدوده ای که با کم رنگ شدن مبارزه آزادیخواهان، معترضان و اصلاح طلبان هر روز تنگ تر وتنگ تر می شود. و باب طبع تمامیت خواهان. تمامیت خواهی در نهاد تمام رژیم های توتالیتر و مستبد خوابیده است. تبدل ملت به تمامیتی یک پارچه وغیر معترض! بی طرفان را مجبور به پذیرش عقاید خود می سازند و شاخ و شانه بر آزادی خواهان می کشند و به اطاعتشان می خوانند. مسخ کامل یک ملت!

مسخ یک ملت از آن جائی آغاز می شود. که احزاب، سازمان های سیاسی،اجتماعی وفرهنگی سرکوب شده دچار پراکندگی , ریزش وتشتت می گردند . مبارزان زیر عناوین مختلف از آرمان های بزرگ خود دور تر ودورتر می شوند .هدف های بزرگشان را از خاطر می برند وچنان در روز مرگی وخواسته های کوچک غرق می گردند که خود نیز کوچک وحقیر می شوند وحقیران را نواله کوچکی که قدرتمندان در کفشان می گذارند کفایت است! همراه آن ها بخش عظیمی از ملت نیز دچار سر خوردگی ویاس می گردد و از اوج روز های پای کوبی به حضیض می غلطتد و رویاهای خود را فراموش می کند . « اینک آن هم بستری با دختر خورشید واین هم خوابگی با مادر ظلمت ؟»


دیکتاتور دامنه یکه تازی خود را گسترش می دهد . بر تمامی عرصه های زندگی دخالت می نماید . فضای جامعه را لبریز از ترس بدگمانی نا امیدی ودلمردگی می سازد. هر زمان یاد آوری می کند که مشیت شما در ید قدرت من است. باید به آن چه که من می گویم و آن چه که من می خواهم تن در دهید. در انتخاباتی که ما راه می اندازیم شرکت کنید و به حکومت و کسانی که قبول ندارید رای دهید. تنها یک دیکتاتور شیفته قدرت که آحاد مردم را فرمان بر و مطیع خود می داند می تواند چنین از موضع قدرت سخن بگوید ویاد آوری کند که اراده مستقل در این حکومت جایگاهی ندارد. تنها یک اراده جاریست !اراده نظام که در وجود رهبر متجلی می شود. هر جریان سیاسی هر فرد مستقل و آزادی خواه که در این بازی دست از اراده مستقل خود بر می دارد، عملا دست دیکتاتور را در تطاول حقوق حقه مردم باز می کند. تطاولی که پی آمد آن سر خوردگی و ناامیدی مردم است .این همان چیزی است که هر حکومت مستبد خواهان آن است. خوار کردن مردم. و نشان دادن این که شما رقمی نیستید! تنها مهره های یک شطرنج در بازی کثیفی هستید که حرکت داده می شوید. ادامه چنین بازی! ادامه شل کن و سفت کن های مداوم که با حضور نیروهای سرکوب همراهی می شود.اعتماد به قدرت خوداعتماد به قدرت عمومی را کمتر و کمتر می سازد و میل به حرکت را ساقط.

انسان به اعتبار رویا ها وترسیم چشم اندازهای روشن از آینده وهدف های خود میل به حرکت وفداکاری می یابد ودست به کار کارستان می زند. به هر میزان که این چشم انداز ها تیره شوند وامکان دست رسی به آن ها سخت تر! میل به حرکت و مبارزه کمتر می شود و جامعه در خود می رود. جامعه رفته در خود خطرناک ترین و شکننده ترین بنیاد انسانی ست. مرز های اخلاقی فرو می ریزند.باورهای اجتماعی کم رنگ می شوند. خشونت در زیر پوست جامعه جا خوش می کند. قبح هر کار غیر اخلاقی فرو می ریزد اعتیاد دزدی جنایت رواج می یابد. دروغ، تزویر، خلاف و خلاف کاری بر جامعه مستولی می شود. همدلی وهم یاری از میان بر می خیزد و جای آن را سوظن بی باوری به هم دیگر می گیرد. چهره مستقل وغرور ملی پایمال حکومتیان. این بازی تلخی است که از نخستین روز سر کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی با مردم این سرزمین نفرین شده انجام گرفته است. سرکوب خشن مخالفان،اعدام های دسته جمعی، زندان، شکنجه و تبعیدی که هنوز ادامه دارد. بازی انتخابات مجلس پیش رو نیز یکی از همین بازی های دهان کج کن و غرور شکنی است که با طراحی شورای نگهبان و مهندسی ارگان های سرکوب (سپاه، بسیج، سازمان های اطلاعاتی) و سر دمداری خامنه ای آغاز شده است.

حکومت می داند که چه ریزش عظیمی در داخل جامعه نسبت به حکومت اسلامی صورت پذیرفته و باور مردم نسبت به جمهوری اسلامی روز به روز کمتر و کم تر می شود. اما این را هم نیک می داند که در نبود یک اپوزیسیون جدی در میدان! مردم پراکنده و سر خورده نا گزیر از این هستند که در نهایت زیر علم حداقلی اصلاح طلبان گرد آیند و به همان حداقل های تعین شده برای آن ها رای دهند. در بازی قدرت رژیم حاضر نیست قدیمی به عقب بر دارد ودست اصلاح طلبان درون حکومتی را باز کند . اما از طرف دیگر برای مشروعیت بخشیدن به خود ونمایش صفوف وسیع رای دهندگان اواحتیاج به اصلاح طلبان دارد که طیف های متنوعی از مخالفان را به دلایل مختلف در خود ویا کنار خود دارد ومی تواند آن ها را به پای صندق های رای بکشد . حکومت قوائد این بازی !آرایش نیروها و آشفته بازار اجتماعی وسیاسی را بهتر از هر کسی می داند . حکومتیان و حاکم می دانند که با تمام قید وبند ها وتوهین ها ی آشکار نهایت اصلاح طلبان بازار انتخابات را گرم خواهند کرد.حتی اگر بیشتر از انگشتان دست ویا هیچ نماینده نداشته باشند . در آن صورت به نمایندگان منفردی که به زعم آن ها از فیلتر شورای نگهبان گذشته اند رای خواهند داد . چرا که به هیچ وجه حاضر نیستند از همین حضور حداقلی دست بر دارند ورو در روی حاکمیت بایستند. بن مایه اصلاح طلبی تلطیف جو خشن موجود و ممانعت از قدرت گیری بیشتر جناح های تندرو و تا حد امکان تعا دل بخشیدن به حکومت است .وبرای این کار ماندن به هر شکل در متن جمهوری اسلامی را ضرور می داند .می ترسد که با عدم همین حضور حداقلی این رشته های نازک باقی مانده نیز پاره شود ومهر فتنه بر پیشانی آن ها رنگین تر! لذا در هر شرایط به پای صندوق های رای خواهند رفت .( حتی اگر صندوق پاندرا باشد در قله قاف !) چنبن تحلیلی از منظر اصلاح طلبان و ترکیب رهبری وعناصر اصلی آن قابل درک است . به قول مهندس بازرگان که خود را تشبیه به ماشین شیک وظریف سواری می کردو می گفت «اگر زیادی هلم بدهید خراب می شوم ودیگر راه نمی روم»از اصلاح طلبان هم نباید انتظار قدرت کامیون داشت .در بخشی ازاپوزیسون خارج از کشور نیز این نگاه در حمایت از اصلاح طلبان و رفتن همراه آن ها دیر گاهی است که به امری عادی لازم وتوجیه شده تبدل گردیده است .اپوزیسیونی که دیگر رمقی بر تن وخون تازه و جوانی بر رگشان نیست. این یله دادن بر اصلاح طلبان را نوعی نقش آفرینی ,تاثیر گذاری وراه ماندلائی تلقی می کنند وتمام تخم مرغ های خود را در سبد آن ها می نهند.( باقی مانده تخم مرغ هائی که یک روز در سبد خط امام بود.) بن مایه آن هم ترس از انقلاب !که مبادا نتیجه اش شرایطی بد تر از جمهوری اسلامی گردد. ترس از نا آرامی ! حضور خیابانی نظامیان افسار گسیخته وسوریه ای شدن کشور !چنین تحلیلی هر گونه کنار آمدن با حکومتیان لابه کردن پشت دربیت رهبری ودر نهایت خوردن استفراغ آقا را می پذیرد. همان گونه که در دفاع جانانه خود از خط امام برتمامی عمل کردهای کشور ویران کن خمینی گردن نهاد و سر انجام مانند بره ای مطیع به قربانگاه رفت ! این گونه عقب نشینی از خامنه ای دیکتاتوری می سازد مستبد وخود رای واز نیروی نظامی نیروئی بی پروا در سرکوب . سرکوب مردمی که عادت می کنند به کنار آمدن با حاکمیت جبار ! عادت می کنند به تحقیر شدن !نان پاره خود به صدقه گرفتن !از کف دادن مناعت طبع وبی چهره شدن وتملق گفتن . در بطن هر کرنشی فرو ریختن فرد ونهایت فرو ریختن یک جامعه خوابیده است. در طرف مقابل آن قدر قدرتی وجری تر شدن حکومت در تعرض به تمامی حقوق شهروندی. مهاجرت وسیع نخبگان که جائی در این حکومت ندارند . بی تفاوتی بخش وسیعی از مردم نسبت به عملکرد حاکمیت و آن چه که درجامعه اتفاق می افتد . انحطاطی که دیر گاهی است آغاز گردیده.هزینه چنین فر آیندی به مراتب بیشتر از هزینه رویاروئی با حکومتیان است ! چرا فکر نمی کنیم که گاه گفتن یک کلمه نه !! به دیکتاتور خود سر آغازمبارزه ای است بزرگ !که به گوینده آن هویت مستقل صلابت و شجاعت ایستادن بر رای خودرا می دهد (این همان پس گرفتن رای است .)آن سازمان سیاسی که چنین فرا خوانی میدهد در واقع نخستین درس مبارزه که همانا احترام به رای واندیشه هر شهروند است را به مردم آموزش می دهد . به میدانشان می کشد که اعتراض کنند وخواستار حق خود باشند. حق انتخاب شدن و انتخاب کرد آزادانه . این نوعی رفراندم است.هویت بخشیدن به توده خاموش سرکوب گردیده. نشان دادن انبوه عظیم مردمی است که دیده نمی شوند ومحاسبه نمی گردند.صدای مردمی که فریادشان شنیده نمی شود.آیا در این سرزمین هیچ صدا ورای مخالفی نیست ؟آیا در این سرزمین تنها اراده یک نفر بر زندگی آحاد مردم جاری است وپذیرفته شده ؟! نه نه شهر به ظاهر در قرق گزمگان است و نواله خواران !در این سرزمین جان های آزادی هستند که هنوز توان دفاع از رای خودرا دارند .توان دفاع از اندیشه خود وتوان ایستادن در برابر دیکتاتوروارگان های سرکوبگر که این نمایش نامه ها را طراحی ومهندسی می کنند . سازمان ها وکسانی که حاضرند برای زندگی در فضائی انسانی وفارغ از نابرابری وستم مبارزه کنند. ازاراده آزاد ,آزادگی وحرمت شهروندی دفاع نمایند .این یک مبارزه مدنی است!

«ترسی است با من ! می ترسم از روزی که زاغان گویند حتی یک قناری هم نبایستی بخواند ! چونان که دیگر غوک ها از ترس ماران شب را به دست دیوخاموشی سپارند!» اما من در اوج زمستان صدای قناری عاشق را در پای بوته گل سرخ شنیده ام. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر