لازم است روشن نمائید که حکومت شیعی ولایت مطلقه فقیه شباهتی به حکومت استبدادی و تحمیلی ندارد.
جمعی از دلسوزان کشور، علمای حوزههای علمیه و شاگردان آیتالله نکونام مرجع تقلید در بند، طی نامهای به رهبر جمهوری اسلامی تاکید کردند: «اگر در نظام اسلامی حاکمیت در جهت رفع نیازها و مشکلات مادی جامعه از یکسو و توسعۀ کمی و کیفی دینداری در جامعه از سوی دیگر، ناتوان باشد شارع مقدس ممکن است چنین نظامی را بر جامعه لازم نداند. یعنی در واقع این نظام حقانیت خود را از دست میدهد و در نتیجه فاقد مشروعیت میگردد.»
به گزارش «سحام»، اساتید حوزههای علمیه و شاگردان آیتالله نکونام همچنین در این نامه تصریح کردهاند: «نبود مدل مکانیزم نظاممند در ارتباط بین ارکان نظام و وجود تناقض و ابهامهاى چندى که بین این ارکان با یکدیگر یا با مردم و یا با قانون اساسى وجود داشت و نبود نهاد هدایتگرى مردم به معنایى فراتر از رهبرى سیاسى و بحران مدیریت و ناکارآمدى جدى ساختار ادارى و اجرایى کشور بر روند کاهش مشروعیت و حقانیت نظام افزود.»
متن کامل این نامه که برای انتشار در اختیار «سحام» قرار گرفته، بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر آیتالله خامنهای
رهبر جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم
کارآمدى نظام اسلامی به صورت مستقیم بر مشروعیت و حقانیت نظام سیاسى آن تأثیر دارد. بعد از پیروزى انقلاب اسلامى بیشترین تلاش و فعالیت مسؤولان نظام بر حذف گروهها و جریانهاى غیرخودى تمرکز یافت. این سیاست در کارشناسان و نیروهاى متخصص کشور ایجاد هراس و وحشت نمود و «فرار مغزها» را در پى داشت و چون در ابتداى امر، این سیاست از سازماندهى کامل و شاخصهاى تعیین شده و قانون نوشته شدهاى برخوردار نبود، از آن به عنوان امرى براى حذف گروهها و جناحهاى رقیب مورد استفاده قرار گرفت.
همچنین نظریهپردازان و اندیشمندان سیاسى انقلاب، حقانیت انقلاب را به نظام سیاسى ولایت مطلقهى فقیه تفسیر نمودند و در حوزهى مشروعیت نیز اندیشه و عمل بخشى از نخبگان روحانى، به ویژه پس از رحلت حضرت امام خمینى قدسسره، بر محور جلوه دادن نقش فقه در مشروعیت و کارآمدى نظام و مقابله با شایستهسالارى و دموکراتیک بودن نظام سیاسى ایران معطوف گشت. این سیاست سبب گردید که پارهاى از نخبگان و مردم که از اعتقاد دینى استوارى برخوردار نبودند، باور به حقانیت نظام را از دست بدهند و اندیشههایى که به نقد مبانى فقهى نظریهى ولایت فقیه مىپردازد ظهور یابد و پارهاى از دینمداران را نسبت به باور به ولایت فقیه کم اعتقاد سازد و در نتیجه، حقانیت نظام مبتنى بر ولایت فقیه تضعیف گردد که خود بر روند کارآمدى نظام تأثیر منفى داشت و در نتیجه، مشروعیت آن را نیز به چالش کشید.
افزوده بر این، نبود مدل مکانیزم نظاممند در ارتباط بین ارکان نظام و وجود تناقض و ابهامهاى چندى که بین این ارکان با یکدیگر یا با مردم و یا با قانون اساسى وجود داشت و نبود نهاد هدایتگرى مردم به معنایى فراتر از رهبرى سیاسى و بحران مدیریت و ناکارآمدى جدى ساختار ادارى و اجرایى کشور بر روند کاهش مشروعیت و حقانیت نظام افزود.
سیاستِ محورى «جلوه دادن نقش فقه در مشروعیت و کارآمدى نظام» نیز بار تحمل حکومت را براى تودههایى که باور استوارى به دینمدارى نداشتند مشکل ساخت و آمار جریان مخالفت نظام در میان نخبگان و مردم را بالا برد و راه را براى سوء استفادهى برخى از چهرههاى سیاسى و توجیه عملکرد خود با نسبت دادن آن به امور قدسى و ولایت فقیه هموار ساخت؛ در حالى که این اندیشه، خود نوعى تحجر فکرى و مقابله با شایستهسالارى نیز به شمار مىرود.
بهترین شیوه براى مشروعیت یافتن نظام اسلامى ارائهى تصویرى از حکومت با ویژگىهاى مطلوب و هماهنگ با حکومت مورد انتظار ملت در ابتداى انقلاب اسلامى است که این خود، با کوشایى و باقى ماندن نظام در میدان اندیشه و حوزهى فلسفهى سیاسى و دور نگه داشتن خود از ورود به بحثهاى تخصصى فقه در عرصهى اندیشه و تأکید بر مفاهیم بنیادینى که به علت تناقض ساختارى حکومت یا مصلحتسنجىهاى فردى و جناحى و به دلیل وجود پارهاى افکار متحجرانه و محدودیتهاى فردى مورد توجه قرار نگرفته است، انجام مىپذیرد و لازم است نظام، همهى شبههها و انتقادات اصلاحى یا نقض کنندهى ولایت فقیه را توجه نماید و خود را با بهره گرفتن از نوآوران در اندیشه و دانش و اجتهاد مصون نماید. این مهم در دروس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی محمدرضا نکونام دربارۀ مباحث مربوط به ولایت فقیه در طول دو سال تدریس به انجام رسیده است.
امروزه بحشی از مشکلاتی که در جامعۀ ما وجود دارد مربوط به مردم یا دولت نیست، بلکه به مجتهدان و کارشناسان و نظریه پردازان دینی باز میگردد. کمبود فتوا در قضایای گوناگون از مشکلات جدی نظام است. در حال حاضر در اصول اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کمبود فتوا وجود دارد و اجتهاد کافی در این زمینهها انجام نگرفته و پرسشهایی که در این زمینه وجود دارد همچنان بدون پاسخ مانده است. فتوا نه کار مردم است و نه کار دولت و حتی به یک معنا وظیفۀ رهبری هم نیست، بلکه وظیفۀ مجتهدان و کارشناسان دینی است که همه تلاش خویش را برای دریافت و استنباط حکم دینی به صورت نظاممند به کار گیرند و رهبری را بدین وسیله پشتیبانی کنند. البته باید چهرههایی که شایسته این کار میباشند شناسایی و حمایت شوند تا آنان این کار بزرگ را به سامان برسانند.
اگر در نظام اسلامی حاکمیت در جهت رفع نیازها و مشکلات مادی جامعه از یکسو و توسعۀ کمی و کیفی دینداری در جامعه از سوی دیگر، ناتوان باشد شارع مقدس ممکن است چنین نظامی را بر جامعه لازم نداند؛ یعنی در واقع این نظام حقانیت خود را از دست میدهد و در نتیجه فاقد مشروعیت میگردد. از این رو معظم له شش سال اخیر از دروس خارج فقه خویش را به تدوین و تبیین مبانی اقتصاد اسلامی اختصاص داده بودند که با هجوم نیروهای امنیتی و بازداشت ناحق ایشان، این دروس به تعطیلی کشیده شد. دربارۀ توسعۀ دینداری نیز به اجمال طرحی را از نظرات حضرتشان اقتباس کردهایم که روش صحیح ارایۀ فرهنگ دینی را نمایان میسازد.
روش ارایهى فرهنگ دینى
براى راه یافتن به دانشهاى مختلف تجربى، هم اکنون با کوششهاى بسیار و پىگیر دانشمندان، زمینههاى فراوان با برنامههاى کارآمدى وجود دارد، ولى در جهت دستیابى به علوم اسلامى و حقایق کتابهاى رایج حوزوى، دستآورد نوپدیدى که به دور از مشکلات و کاستىهاى فراوان باشد، سامان نیافته است و این امر نیازمند آزمودن راههاى آموزشى نو و اساتید روشمند و کارآمدترى است تا براى بازیابى و تحقیق مسایل علوم انسانى، راههاى آسانتر و سریعترى فراهم گردد. این مهم در ارایهى مفاهیم دینى به گونهاى نو و متناسب با این عصر و در چارچوب صحیح با برداشتهاى کارآمد لازم است دنبال شود که مىتوان فهرست مهمترین بایستههاى آن را به شرح زیر دانست:
الف ـ سازماندهى تحقیقات عمیق و جدى و تحصیل دستاوردهاى علمى بسیار گسترده و بهروز که درستى و صراحت آن تا حدى قطعى باشد.
ب ـ یافتههاى تحقیقى یاد شده در وجود افراد عینیت بخشیده شود و توسط آنها به دیگران منتقل گردد و گسترش یابد.
ج ـ تمام زمینههایى که داراى مطالب سودمند است و دادههاى آن نظام یافته و روشمند است و قابل ارایه مىباشد، توسعه داده شود.
روش و هدف طرح
الف ـ در ابتدا باید از روشها و نظریههاى روانشناسى مصطلح ساختاربردارى شود؛ براى نمونه، ساختار «نظریه شخصیت» با رویکرد روانکاوى یا رویکرد وصفى، گسترهى زندگى یا انسانگرایى رفتارى در اجتماع در حیطهى خاص خود دنبال شود و ساختارها نمونهبردارى شود یا در روانشناسى اجتماعى، ساختارها نمونهبردارى گردد و طبق آن نمودار به مباحث نظر شود تا روشن شود که ساختارى هماهنگ دارد یا متفاوت، و سپس مطالب نهایى با دقت جاىگزین گردد تا موارد مطرح نشده از تعاریف یا موضوعات بحث نشده یا غیرمشخص، جاىگاه و حقیقت خود را آشکار نماید و آن را باز یابد.
ب ـ ساختاربندى و نمودارسازى از نظریههاى گوناگون در علوم مختلف، وابسته به مطالعهى دقیق آن و یافتن سؤالهاى اساسى است؛ بر این اساس:
۱ ـ ابتدا باید دانست فهم دقیق و عمیق مفاهیم و مطالب مطرح شده به ممارست و همکارى فکرى دیگران نیازمند است و این امر، تنها کارى علمى و تحقیقى صرف نیست و به زمینههاى کاربردى و آزمونهاى خارجى نیاز دارد.
۲ ـ دستهبندى مطالب و تنظیم سرفصلها و ورود و خروج مناسب مباحث را باید یافت و مطالب متفاوت و به ظاهر ناهمگون، بلکه به لحاظ بیانى پراکنده و مختلف را در مجموعهاى هماهنگ، منظم و روشمند گرد آورد و با بیان هماهنگ در فضاى فکرى حاضر و با ترتیبى خاص (از کلى به جزیى) و همچنین جداسازى تعریفها از کلیات، با جزییات و مصادیق ارایه شود و حقایق عینى به صورت کاربردى در مجموعهاى گردآورى شود و به عنوان مکتب و نظریهى قابل ارایه به جوامع علمى، تنظیم گردد.
۳ ـ براى این کار باید مجموعه نوشتهها و مباحث عرفانى، فلسفى، منطقى، اصولى، ادبى، فقهى و مطالب نوپدید جمعآورى گردد و همهى آن تحت نظر شخص یا گروهى آگاه قرار گیرد؛ افرادى که ساختار آن علم خاص را به خوبى مىشناسند و قالبهاى تفکیک شدهى یک علم را مىدانند و مطالب ارایه شده را به خوبى درک مىنمایند تا کار به صورت حلقهى پیوسته علمى درآید و در نهایت، ارتباط منطقى آن توسط صاحبان علوم تنظیم گردد و مطالب به ظاهر پراکنده به صورت یک نظام روشمند و علمى و آکادمیک درآید تا قابل طرح و ارایه گردد.
۴ ـ این مباحث باید با امکانات لازم براى رسیدن به هدف خاص، از کوتاهترین راه به مقصد برسد.
۵ ـ مواد نوپدیدى که در زمینههاى علمى، مانند: علوم انسانى، تجربى، اسلامى و اعتقادى لازم مىباشد فراهم گردد و مطالب مهم علمى، مورد بررسى قرار گیرد و به صورت کتابهاى درسى و مرجع با شیوهى جدیدى در سطوح متفاوت ارایه شود.
۶ ـ یافتههاى هر علمى به دو شیوهى عمومى و تخصصى؛ بهویژه به صورت کتابهاى درسى دانشگاه به صورتى درآید که به گونهى تقریبى تمام مطالب را دارا باشد و نظریهى برگزیدهى آموزشى در آن رعایت شود.
۷ ـ تصحیح و بازیابی کتابهاى مرجع، دائره المعارف علوم یا نوشتهى صاحبان نظریه در این زمینههاى علمى.
۸ ـ دستآوردهاى جدید بعد از تحلیل، تحقیق و بررسى به بزرگان علمى معاصر ارایه گردد تا مورد تحلیل و نقد هرچه بیشتر قرار گیرد.
۹ ـ براى رسیدن به این امر عظیم به افراد متعدد و با استعداد در زمینهى ویژهى خود مسؤولیت داده شود تا آنان همگامى و تطبیق داشتهها را با افکار درست انجام داده و بازبینى نمایند.
۱۰ ـ کار هر شخص با نوشته یا موضوع خاص خود پیگیرى گردد تا در نقد، تحلیل یا تطبیق کاستى پیش نیاید.
۱۱ ـ در ابتداى هر علم، نوشته یا مبحث خاص براى افراد مشخص شود که چه مقصد و هدفى از این کار دنبال مىشود! مانند: یافتن شبهه یا بناى مکتب یا پیدا کردن پاسخهایى که براى شبههها مطرح شده است و تاکید گردد لازم است این هدف در ساختارى جدید پىگیرى شود.
۱۲ ـ افراد با استعداد براى تدریس علوم خاص با شیوههاى نوین، شناسایى شوند و تحت تربیت علمى قرار گیرند تا بتوانند در تطبیق و ارایهى مطالب نوپدید براى نوآموزان هر رشته کارآمد باشند.
۱۳ ـ زمان خاصى براى آشنا کردن مجموعهى افراد با نتایج تحقیقات یک فرد یا گروه معیّن گردد.
۱۴ ـ شناخت زمینههاى جدید علوم انسانى و تطبیق آن با مباحث مطرح شده در علوم اسلامى دنبال شود.
۱۵ ـ مجموعهى علوم انسانى به علوم معرفتى، کاربردى و اجتماعى تقسیم مىشود.
۱۶ ـ در علوم معرفتى لازم است همگان تا حدى با آن آشنایى داشته باشند و زمینههاى بلند آن الزامى و همگانى نیست، مثل: الهیات، جهانبینى، اعتقادات، روانشناسى، تعلیم و تربیت.
۱۷ ـ علوم کاربردى، مانند: حقوق و زبانشناسى باید زمینهى اجتماعى یابد و به صورت کاربردى درآید.
۱۸ ـ علوم اجتماعى، مثل: سیاست، اقتصاد و روابط بینالملل را باید جزو علوم اصلى و پایه قرار داد و از صورت محدود رشتهاى به در آورد تا موقعیت ضرورى خود را بازیابد.
۱۹ ـ علوم یاد شده با ترتیبى نظاممند در جدولى دقیق برنامهریزى شود و به تفصیل از آن بحث گردد.
امر مهمى که باید خاطرنشان کرد این است که هدف ما ترتیب علومى است که پایههاى اعتقادى را مىسازد و با آن مىتوان زمینهى تبیین و ملاکیابى را گسترش داد و دیگر این که علوم اجتماعى باید مناط و ملاک خود را بیابد.
با توجه به آنچه گفته شد باید دانست که دامنهى بحث، علوم انسانى است که البته با علوم تجربى نیز بدون ارتباط نمىباشد و در اینجا بحث از بنیادىترین علوم شروع مىگردد.
۲۰ ـ در میان این علوم، اصول اعتقادات و جهانبینى، مهمترین جاىگاه را دارد و در این میان، مطالعه کتابهاى فلسفه و کلام و تحلیل و تطبیق یا عدم تطبیق آن با ویژگىهاى نظریهى صائب پردازش یابد.
۲۱ ـ فلسفهى اخلاق، فلسفهى تحلیلى و فلسفهى زبان و تصحیح آن و دیگر علوم مربوط به معنادارى گزارههاى دینى و اعتقادى، که نیازمند بررسى و تبیین بسیار مىباشد، لازم است بعد از نظریههاى اعتقادى به نقد و چالش کشیده شود تا به طور کامل پالایش گردد.
۲۲ ـ فلسفهى اخلاق باید زمینهى روانشناختى مباحث را جهت تعلیم و تربیت مطرح سازد تا تحلیل مباحث استوارى ویژهى خود را بازیابد.
۲۳ ـ مباحث فلسفهى زبان و فلسفهى تحلیلى با مباحث منطق صورى و جدید و تا حدى مباحث ادبى، مانند: معانى، بیان، مباحث الفاظ اصول در جاىگاهى بلند مورد تحلیل جمعى قرار گیرد.
۲۴ ـ در این میان، بررسى تاریخ ادیان و تاریخ فلسفهى دین، اخلاق و اعتقادات جایگاه ویژهاى دارد.
۲۵ ـ باید مباحث علوم تجربى جدید؛ به ویژه فیزیک، شیمى، زیستشناسى، روانشناسى و پزشکى را با قواعد و قوانین کلى آن در نظر داشت و اصول حاکم بر ذهنیتها و آثار فلسفى این قواعد و قوانین را با دقت و اهتمام دنبال نمود و زمینهى کلى و پیشفرضهاى فلسفى هر یک را ارایه داد. خاطرنشان مىگردد این امر، همان فلسفهى علم است که هم اینک در دنیاى علمى دنبال مىشود.
با توجه به مطالبى که بیان شد، در هر حرکتى ابتدا باید معلوم شود غرض از حرکت، رسیدن به چه هدفى مىباشد و از آنجا که هر حرکتى که در جهت کمال لحاظ مىشود، به دنبال رفع کوتاهىها یا نقایصى است که از آن به عنوان مشکل زمان حاضر یاد مىشود که نارضایتى از وضعیت موجود را به دنبال دارد، پس باید دید چه نقیصهاى در حال حاضر به عنوان مشکل اصلى در پیش رو وجود دارد!
به طور خاص باید دانست هدف اصلى این برنامه، تحصیل و ارایهى معرفت حقیقى، شناخت دین و فرامین اساسى آن و وصول به مراتب حضور و قرب حضرت حق جل و علاست؛ از این رو، اسلام به عنوان حقیقتى گویا که به رهبرى پیشوایان معصوم علیهما السلام وصول حقیقى به کمال مطلق را ارایه مىدهد در میان شیعیان مطرح مىباشد و به استناد «وان من شیعته لابراهیم» و هماهنگ با روایاتى که در تفسیر آن آمده است، پیامبران بزرگ الهى؛ به ویژه پیامبران صاحب کتاب و نیز اولیاى تنزیل و نایبان خاص و عام امام عصر (عجل اللّه تعالى فرجه الشریف) تاکنون همگى بر باور به این معنا پایدار بوده و بر آن اصرار داشتهاند؛ به گونهاى که با مطالعهى تاریخ و به خصوص زندگى رجال شیعى؛ به ویژه یاران ائمهى اطهار علیهمالسلام و صاحبان اسرار آنها این معنا به دست مىآید. لازم است در تاریخ از ابتداى ظهور اسلام افراد برجستهى دینى شناسایى شوند و چگونگى موفقیت آنان و علت آن را دریافت و دید که چگونه بوده است که پیامبر اکرم صلىاللهعلیه و آله براى نمونه فرمودند: «سلمان منّا اهلالبیت» یا دیگر فضایلى که براى ایشان نقل شده است که صاحب مراتب نهایى ایمان بوده و به عنایت حضرات معصومین علیهما السلام و فضل خداوند متعال نایل آمده و وى چگونه به این مقامات معنوى دست یافته و دیگر پاکان معنوى نیز با کدام عقیده بوده است که موفق شدهاند! پس با یافت این معنا، هر انسانى شرف، مجد و حقیقت خود را خواهد یافت و به کمال مطلق خواهد رسید و در مىیابد که باید جان فداى جانان نمود و در این مسیر الهى که تمام انبیا و معصومین و اولیاى الهى علیهما السلام بدان دعوت شدهاند گام برداشت.
رهیابى به چنین راستاى بلندى که در هر زمان داراى وظایف خطیرى است چندان آسان نیست؛ چرا که لازمهى محبتى که برخاسته از معرفت درست باشد چیزى جز خدمت نخواهد بود؛ آن هم خدمتى که همراه حقانیت است و بس. این خدمت چیزى جز عرض ارادت و عشق به خداى تبارک و تعالى و اولیاى برحق نمىباشد. البته راه یافتن به چنان بارگاه باعظمتى جز با پیوند به خاصان درگاه میسّر نیست؛ به ویژه در زمان کنونى که از هر زمانى بیشتر اقتضاى انجام این وظیفه مهم رخ نموده و به شکرانهى نعمت بزرگ انقلاب و جمهورى با عظمت اسلامى به دست تواناى ملتى عظیم به رهبرى بزرگ مرد پاکى و تقوا، پیر بزرگ زمان و نادرهى دوران، سید کریم از تبار پیامبران و معصومان علیهمالسلام، حضرت امام خمینى رحمهالله شکل گرفته است، باید به جهت پاسدارى از خون شهداى انقلاب و ادامهى هدف آنان در جهان امروز، قدم در راه نهاد و کمر به خدمت بست و به استناد: «وأتوا البیوت من أبوابها» و «أنا مدینه العلم و على بابها فمن أراد المدینه فَلْیَأتها من بابها» همت گماشت و در جهت تحقق فرهنگ عمیق دینى گامهاى اساسى و اولى را برداشت تا هویت احساس دینى به معرفت دینى ارتقا یابد؛ پس ما نیز جز ادامهى راه معصومین علیهما السلام هیچ راهى نخواهیم داشت و این نیست مگر آن که حضرتش جل و علا لطفى بر ما داشته باشد که از میان همهى موجودات انسان را و از بین آنها، شیعه و از میان آنان سربازان دلسوز و راستینش و از میان ایشان، اهل علم را به آن مفتخر نموده است تا دین حق را با قرائتى پویا و سالم به جهان عرضه نمایند.
راه آنان نیز جز ادامهى ولایت مطلقهى حکومت حق تعالی نمىباشد؛ زیرا این تنها راهى است که وارث تربیت انسانى و حقیقت رحمانى است که محور اخلاق اسلامى و تقواى قلبى، جوارحى و فکرى است که باید در هر کس ظهور کند تا پشتوانهاى براى راه حق باشد. لازم است این امر بهطور کامل پىگیرى شود تا روشن گردد که حکومت شیعى و ولایت مطلقه شباهتى به حکومت استبدادى و تحمیلى ندارد و کسى ولى حاکم بر جامعه مىگردد که در رأس مخروط کمال اندیشه، آگاهى، صفا و پاکى قرار داشته باشد که چنین شخصیتى جز در لباس معصوم یا عادل راستین تحقق نمىپذیرد و جامعهى ولایى جز چنین استوانههاى کمالى را در خود نخواهد پذیرفت. باشد تا تبیین و تحقق این معانى، صورت خارجى و عینیت جامعهى ولایى را ترسیم نماید و حضرتعالی نیز با آزاد کردن حضرت آیت الله العظمی نکونام از زندان جفا و حسادت، در زمینه سازی برای تحقق و تبیین آن معانی سهیم باشید.
والسلام علیکم
جمعی از دلسوزان کشور و انقلاب
۱۷/۱۰/۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر