۱۳۹۹ اسفند ۱۳, چهارشنبه

معما و معضل قانون اساسی 

زنگ خطری برای آینده جامعه ایران  

عبدالحمید وحیدی
امیدوارم که دوستان پیش از اینکه مطلب مرا مرور نمایند، نوشتار آقای پرویز دستمالچی را تحت عنوان " معمای قانون اساسی " را که در راس تصاویر در دگرباوران مشاهده میشود با دقت مطالعه نمایند. من به جرئت می گویم که نگاه ایشان نسبت به قانون اساسی ، دراین مقاله مبسوط  که حاصل دهه ها مطالعات دقیق در عرصه های حقوقی واجتماعی ایران بوده است. بخوبی توانسته اند ، در مورد قانون اساسی روشنگری نمایند.
همزمان مطالعه نوشتار آقای یوسفی اشکوری تحت عنوان "ما ومعضل قانون اساسی" از این جهت حائز اهمیت است که ایشان  بخوبی نشان می هند که در مبحث حقوقی قانون اساسی باید جامه  وابستگی ها را کنار بگذارند و تنها به حقوق طبیعی انسان بپردازند، کاری که ابراز تاسف می خورند که چرا نه تنها خودشان ، بلکه اکثریت قریب به اتفاق نخبگان جامعه به چنین  اصول زیر بنایی توجه نکردیم و تنها به علائق گروهی خود پرداختیم.

آقای دستمالچی در در بخشی از معمای قانون اساسی می فرمایند:

 تا آنجا که من به خاطر دارم (اگر اشتباه نکنم) اولین قانون اساسی از سوی اپوزیسیون حدود بیست سال پیش از سوی «شورای موقت سوسیالیست های ایران» تدوین و منتشر شد، زیرا چنین پنداشته می شد که با این سند و توافق بر روی آن مشکل پراکندگی اپوزیسیون حل خواهد شد ( گفتگوی من با زنده یاد محمود راسخ). آن سند بیرون آمد و برای همه ارسال و خواسته شد اظهار نظر شود. حدود چند ماه بعد محمود راسخ در مقاله ای اعتراضی نوشت که حتی یک نفر هم اظهار نظر نکرده است و پس از آن همه چیز فراموش شد. پس از این تجربه ناموفق، قوانین اساسی دیگری هم نگارش شدند که کم و بیش همان هدف را دنبال می کردند و همان سرنوشت را پیدا کردند. آخرین قانون اساسی که به دلیل نویسنده اش بحث فراوانی دامن زد، سندی از یا منسوب به استاد آواز و موسیقی ایران محمد رضا شجریان است.

توجه نمائید که اگر آن دوستان، خودشان حداقل دانش را از مکانیزم قانون اساسی می داشتند، هرگز به فکر تدوین قانون اساسی جهت محوریت در راستای " وحدت" نمی افتادند. در حالیکه اگر  تلاش می کردند که که  اهمیت شناخت " قانون اساسی" را بصورت یک گفتمان عمومی همانند سکولاریزم  یا حقوق بشر در می آوردند، قظعآ نتایج بسیار خوبی ببار می آورد که می توانست بر اثر همان گفتمان ، مفاهیمی نظیر دموکراسی ، آزادی و حقوق بشر را از آسمان به زمین بیاورند و به آنها صرفآ بدیده آرمانخواهی ننگرند  ، که شوربختانه هنوز بسیاری در اسارت چنین واژه های خالی از محتوی دراسارت بسر می برند.  

بدون تردید اگر چنین می شد ، دیگر آقای عباس فخرآور از پیش نویس قانون اساسی خود در کنگره ملی آمریکا رونمایی نمی کرد!  

اگر چنین می شد ، آقای عباس میلانی قانون اساسی منتسب به شجریان را در جامعه مطرح نمی کرد! 



اگر چنین می شد ، آقای اسداله نصر اصفهانی حقوقدان، تنها راه نجات ایران را پس از سرنگونی نظام فعلی ندر این نمی دید می دید و اعلام نمی کرد که بعد این اتفاق، باید  قانون اساسی پیشین حاکم شود و آقای رضا پهلوی بعنوان پادشاه نظام مشروطه پارلمانی بر مسند امورقرابگیرد و پس از یکسال ، آنهم اگر لازم باشد مجلس موسسان می تواند تشکیل شود و در آن تغییراتی  بوجود آورد. همین اظهارات پوچ سبب شده است که از همکنون نعره چماقداران  فرشگردی  که هیچ تفاوتی با حزب الهی های کنونی ندارند، گوش آسمان را کر نمایند.    


اگر چنین مواردی را که در عمل ، شاهد آن هستیم را با واقعیت هایی  که آقایان دستمالچی و اشکوری،  که هریک در نوشتارها ی خود بخوبی بتصویر کشیده اند، مقایسه نمائیم ، آنگاه متوجه می شویم، که تا چه پایه از واقعیتها بدور هستیم!  آما لازم است که امیدوار باشیم که با یاری دوستان صاحبنظر، گفتمان "قانون اساسی خواهی دموکراتیک "  را ترویج نمائیم.

اینهم جهت ختم مصیبت 
وعده های مشعشع رئیس جمهور آینده ایران





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر