۱۳۹۵ شهریور ۱۰, چهارشنبه

آیا می توان به آنچه خانم مریم رجوی درباره « حقوق بشر » می گوید اعتماد کرد ؟


                                                                          بحث آزاد

 در باره مسلمانی ایرانیان



ژوزف آرتور کنت دوگوبینو
نویسنده و فیلسوف و مرد سیاسی فرانسه که در سال 1816 میلادی در شهر « ویل داوری » متولد شده و پس از تکمبل تحصیلات در سال 1849 قدم به عرصه زندگی دیپلماسی گذاشت  و متدرجآ نماینگی سیاسی فرانسه را در سوئیس ، یونان ،  ایران ، برزیل و استکهلم را عهده داربود .
هر خارجی وارد ایران می شود تصور می کند که ایرانیان مومن ترین ملل جهان هستند. مذهب رسمی ایران اسلام است و شب و روزآیات کوچک و بزرگ قرآن و کلمات و عباراتی که از احادیث و اخبار مذهبی اقتباس شده بر زبان مردم جاری است.  شما 
اگر یک ربع ساعت با یک ایرانی صحبت کنید خواهید دید که چندین مرتبه می گوید انشا اله ، ما شااله ، خدا بزرگ است، سلام 
اله علیه و صلوات اله علیه و غیره.....
اگر احیانآ نام قرآن به میان بیاید با نهایت تکریم این نام را تلقی نموده و آنرا کتاب خدا می خوانند و چنانچه بخواهند عبارات و کلماتی چند از قرآن بیان نمایند، آنها را به عنوان  « آیات کریمه » معرفی می کنند و اگر چند نفر از هموطنان آنها در اطرافشان باشند ، هنگام ادای این کلمات باد در گلو می اندازند و حروف عربی را با مخرج اصلی ادا می کنند و یک نوع حال تفکری به آنها دست داده و بطوری با خضوع چشم به آسمان می اندازند که شخص تصور می کند که آنها از مقدسین بزرگ می باشند.ولی در میان هربیست نفر که با این خلوص نیت ظاهری اظهار قدس و ورع می نمایند مشکل بتوان یک نفر را یافت که باطنآ هم چنین خلوص نیت و قدس و ورعی داشته باشد.


 و عجب در اینجاست با اینکه تمام ایرانیان از این موضوع اطلاع دارند و می دانند که این اظهار قدس صوری است و باطنی نمی باشد با این وصف بروی خودشان و دیگران نمی آورند. گویی این ملت بزرگ به موجب یک پیمان معنوی یا مرموز موافقت کرده است که متفقآ این ریاکاری را بپذیرد. این موضوع یکی از نکات اخلاقی خیلی جالب توجه ایرانیانست که در خور مطالعه بسیار می باشد و باید در باره آن بسیار تعمق کرد تا فهمید چرا این ظاهر سازی و ریاکاری دسته جمعی در ایران رواج پیدا کرده است.
برگرفته ازکتاب  « سه سال در ایران » به قلم کنت دو گوبینو




پرتونوری علا ، خانم عبادی و حقوق بشر

شیرین عبادی گرچه بارها از بنیادگرایان رژیم اسلامی ایران انتقاد و به اعمال شان اعتراض کرده است، اما اشکال کار آنان را نه در وجود حکومت و قوانینی مذهبی، که در سوء استفاده و تعبیر غلط از قوانین مذهبی می داند. به همین دلیل همواره به دنبال روشنفکران اسلامی و اصلاح طلبانی بوده و هست که با تفسیر و تعبیر صحیح از قرآن و فقه اسلامی، در چارچوب همین نظام و قانون اساسی اش، مانع حکومتگران از نقض مفاد جهانی حقوق بشر باشند.

به این ترتیب، خانم عبادی از یکسو به وجود حکومت مذهبی با «تعبیر صحیح از قرآن»، باور دارد و، از سوی دیگر، حکومتگران را ملزم به رعایت "حقوق بشر" می داند. گوئی ایشان نمی داند که "قوانین مذهب شیعه اثنی عشری ولایی آن جهانی" ذاتاً با "مفاد حقوق بشری این جهانی"، بقول منطقیون دو مقولۀ متنافر و، در نتیجه، مانعة الجمع اند. گویا ایشان نمی داند که قوانین مذهبی، حتی در صلح آمیزترین و انسانی ترین تفسیر و تعبیرشان، همواره، میان پیروان مذهب خود و پیروان سایر مذاهب تفاوت گذاشته، آنان را مقدم و مافوق دیگران می بیند. حتی «مِهر مذهبی» نيز در این بينش نوعی تفقد به زیر دستان محسوب می شود. حال آن که قوانین حقوق بشری، جهانشمولند. هیچکس را به علت دین و بی دینی و باور مذهبی و عقیده و جنسیت و نژاد و رنگ و فرهنگش مادون یا مافوق دیگری قرار نمی دهد.

مشکل خانم عبادی، بطور مشخص، مشکل تمام کسانی است که، با توجه به اهمیت رعایت حقوق بشر در جوامع انسانی، از یکسو فعالانه در افشای موارد نقض حقوق بشر در ایران تلاش می کنند و، از سوی دیگر، خواهان حفظ نظام اسلامی و اصلاح قانون اساسی آن هستند. اصلاح طلبان، و بخشی از فعالان چپ ما در ایران و خارج از ایران، سال هاست که دچار این مشکل بدخیم شده اند.

به همین دلیل است که جناح های (حتی مخالف) در رژیم اسلامی، در بزنگاه هایی که کل نظام را در خطر می بینند، با توافقی موقت با هم، این توهم را در مردم جان به لب شده بوجود می آورند که روی کار آمدن این جناح یا آن جناح، وضع شان را بهتر خواهد کرد و، از اين طريق، بار دیگر آنان را به پای صندوق های رأی می کشانند و بر عمر حکومت فاسد و دغلکار خود می افزایند.

رژیم اسلامی ایران، پیش از مذاکره بر سر توقف غنی سازی اتمی با کشورهای 1+5، کاملن در معرض سقوط بود. و اگرچه تحریم های غرب زندگی توده کم درآمد و طبقهء متوسط ایرانی داخل کشور را شدیداً تحت تأثیر قرار داده بود اما،بیش از آن، حکومت آخوندی را دچار تزلزل و وحشت از فروپاشی کرده بود. به همین دلیل رژیم، از قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 و انتخاب آقای روحانی، پنهانی مذاکراتی را در باب قطع برنامه های اتمی از سوی ایران و رفع تحریم ها از طرف غرب انجام داده و، بعد از انتخابات و محکم کردن دوبارهء ستون های فاسد حکومت، این ارتباطات را علنی کرد.

ای کاش، لااقل خانم عبادی و سایر فعالان، بعد از سال ها تلاش قابل تحسین برای افشای نقض حقوق بشر در ایران، از لحظهء توقف یاوه گوئی ها و قلدر بازی های رژیم و عجز آشکارش در نشستن با غربی ها بر سر میز مذاکره، استفاده بهینه کرده و از مسئولان سازمان ملل و حقوق بشر درخواست می کردند تا، جزو موارد رفع تحریم ها از سوی غرب، موضوع "رعایت حقوق بشر" در ایران را نیز به رژیم اسلامی حقنه می کردند.

دیدیم که وعدهء آقای روحانی برای آزادی زندانیان سیاسی، با آزادی خانم ستوده، همراه 15 زندانی دیگر، به پایان رسید و میزان اعدام ها در 100 روز اول ریاست ایشان سه برابر گذشته شد. دیدیم که ایران، در شرایط نمایشی، به هیأت پارلمانی اروپا اجازهء ملاقات با ستوده و پناهی را داد، و با مختومه اعلام کردن پروندهء"قتل غیرعمد یا شبه عمد" ستار بهشتی، خانواده او را وادار به عدم دنبال کردن این پرونده کرد. همانگونه که زندانبانان به زندانیان گفته اند که بعد از کنفرانس همهء شما را اعدام خواهیم کرد. و هیچ بعید نیست که حکومت ولایی ایران به محض رفع تحریم ها و کشیدن نفسی دوباره برای حکمرانی، بر مردم همان کند که از 35 سال پیش تا کنون کرده است.

چرخ این رابطهء رنج آور، سی و پنج سال است که، به علت حکومت مذهبی در ایران، در اشک و خونِ شریف ترین و بهترین آزادیخواهانمان می چرخد؛ اما شگفتا که هنوز بسیاری از ما از گذشته درس نمی گیریم و دوباره و چند باره خود را در این چرخۀ فریب می اندازیم. شک نیست که داشتن امید سرمایۀ بزرگ زیستن است. طبق قانون صیانت نفس و میل به ادامهء زندگی، به فرمان مغز، آدمی برای حفظ این سرمایه، انگیزه و دلایل رفتاری می تراشد، بدی ها را نمی بیند، به تجربه های تلخ فکر نمی کند، دزد را می بیند اما می گوید انشاالله گربه است و، بنا بر مَثل معروف خودمان، در ظلمت، چشمان گرگ را نور می پندارد. و وقتی گرگ او را درید، برای آنکه خود را خام ندیده باشد، گرگ را ظالم و خود را مظلوم می خواند.

به گمان من، خانم شیرین عبادی و تمام فعالان حقوق بشر ایرانی، که خواهان حفظ نظام و انجام اصلاحاتی در قانون اساسی آن هستند، یکبار هم شده باید به این امر مهم توجه کنند که اگر قانون اساسی حکومتی در جامعه، با مذهب یا هر ایدئولوژی دیگری درهم شود، مردم آن جامعه از کرامت و شأن انسانی، از برابری و مساوات، از شادمانی و از حقوق اولیهء بشری که با او زاده می شود، بهره ای نخواهند داشت. زیرا حاکمان مذهبی و ایدئولوگ، اساساً تداوم خود را در حفظ خودی ها و معدوم کردن ناخودی ها می بینند. رژیم اسلامی ایران مدعی است که از قوانینی که نص صریح قرآن اند پیروی می کند. به همین دلیل در نظر حاکمان، اعدام کافر و ملحد و زندیق و زناکار - با هر تعبیر زیبا و نازیبا- از اوجب واجبات، و اطاعت از فرمان خداست.

خانم شرین عبادی هنوز، همچون هنگام دریافت جایزهء صلح نوبل، می تواند با افتخار و سربلندی، خود را زنی "مسلمان" بخواند. اما آن جا که از اعدام ها برمی آشوبد، آنجا که به کشتار مردم اعتراض می کند، آنجا که خواهان مردمسالاری و رعایت عدالت و برابری مردم، فارغ از جنسیت، رنگ، نژاد، مذهب، عقیده و، در یک کلام، آنجا که سخن از حقوق بشر می گوید؛ بجای آویختن به تعبیر و تفسیر صحیح از قرآن، شایسته است که در جهت رساندن جامعهء ایرانی به حکومتی سکولار و دمکرات، فعال و کوشا باشد.

2013/16/12

سکولار دموکراسی


                                    سر افراز در برابر بیگانگان


                                    خوار در برابر خودیها
                       من مسلمانم و به مسلمانی خود افتخار می کنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر