چرا اصولگرا هستم > معتقدم که تنها در سایه خشونت و واپس نگاهداشتن مردم می
توانم منافع خود را تامین کنم
چرا اصلاح طلب هستم >
معتقدم که با دادن برخی آزادی های محدود و تلاش برای اجرای بدون تنازل قانون اساسی ، هم در قدرت سهیم باشم و هم مردمی مرا بنامند، با این نگاه، منافع شخصی خود را از دو جهت تامین می کنم. مهم نیست که فردی چون جوادی آملی مرا حضورآ « دیّوث سیاسی » خطاب کند. مهم اینجاست که محمد خاتمی به عنوان رهبر اصلاحات من را حمایت می کند.
چرا دگرباورم > معتقدم نه با اصلاح دین مبین اسلام و نه
با اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت به دوران طلایی امام ، ،سرزمین نیاکان من
روی سعادت نخواهد دید ، بنابراین ، چاره درد های آنرا تنها در گرایش به « موازین و
ارزشهای اعلامیه جهانی حقوق بشر » می یابم ، و در این راه مبارزه سیاسی و حقوقی می کنم و خواهم کرد.
«نگاه ما به موضوع بهاییها « موضوع حقوق بشر» است و این که حالا من مسلمانم و آنها بهایی هستند و یا اینکه اصلا کدام دین خوب است و کدام دین بد است، این بحثها نیست. « موضوع حقوق بشر » است و این که به هرحال یکسری اقشار در جامعه ما متاسفانه از حقوق اولیهشان برخوردار نیستند، از جمله بهاییها و این خوب نیست».
«نگاه ما به موضوع بهاییها « موضوع حقوق بشر» است و این که حالا من مسلمانم و آنها بهایی هستند و یا اینکه اصلا کدام دین خوب است و کدام دین بد است، این بحثها نیست. « موضوع حقوق بشر » است و این که به هرحال یکسری اقشار در جامعه ما متاسفانه از حقوق اولیهشان برخوردار نیستند، از جمله بهاییها و این خوب نیست».
این نگاه تحول یافته یک آیت اله زاده است ، ایکاش آقای عارف هم جویی از این نوع تحول را کسب کرده بود!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر