۱۳۹۵ خرداد ۵, چهارشنبه

حکایت غم انگیز زنانی با کوله بار مشکلات

ایسنا
در یک غروب دل‌گیر زنی یکه و تنها در کنار خیابان ایستاده است؛ صدای بوق‌های ماشین‌هایی که قصد سوار کردنش را دارند تا صدها متر آن طرف‌تر هم شنیده می‌شود. "الناز" یک بانوی مطلقه و مادر دو فرزند است؛ او سواد کافی ندارد و برای گذران زندگی خود در خانه‌های مردم کار می‌کند.
به گفته وی، صاحب خانه‌ای که در آن کار می‌کند، فردی مومن بوده و از وی حمایت می‌کند؛ اما قبل از پیدا کردن این شغل، به قول خودش دست به دامن هر نامردی شده است.

الناز از اوایل روزهای طلاقش می‌گوید و این که چقدر در آن روزها شکننده و آسیب‌پذیر بوده است؛ زنی جوان که سواد آن چنانی نداشت و مجبور بود ساعت‌ها در خیابان پرسه بزند تا بتواند کاری دست و پا کند، اما در این میان به جای پیشنهاد کار...

کمبود حمایت‌های عاطفی از یک سو و نبود شغل و درآمد برای گذران زندگی و بزرگ کردن فرزندان نیز از سوی دیگر، دو عاملی بود که زندگی وی را به شدت تحت تاثیر قرار داد.

الناز گفت: با گذر زمان، احساس تنهایی و بی‌کسی و به‌خصوص مشکلات مالی و نداشتن شغل مناسب و هم‌چنین نداشتن آگاهی و تجربه در برخورد با افراد، شخصیت هویتم دچار تزلزل شده بود.

الناز به اعتقاد خودش عدم آگاهی و عدم حمایت مالی و نبود شغل مناسب را از مهم‌ترین عوامل این گمراهی می‌داند.




در جامعه ای که سردار سپاه به خاوری اختلاس کننده سه میلیارد دلار لوح تقدیر اهداء می کند، آیا نباید النازها خود فروشی کنند؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر