سیدمصطفی تاجزاده زندانی سیاسی سبز محبوس در بند انفرادی زندان اوین در نامهای به رهبری نسبت به عواقب ردصلاحیت سیدحسن خمینی هشدار داده و در دفاع از اعتراض آیتالله هاشمی به این ردصلاحیت بدعتآمیز نوشته است اثبات میکنم که آیا امپراتوری رسانهای سپاه راست میگوید که آقایان هاشمی و سیدحسن قصد رانتخواری دارند یا رانتخواران بزرگ آقایان جنتی و یزدیاند؟ و نیز معلوم میکنم که آیا حدادعادل درست میگوید که هاشمی به بیت امام بیاحترامی کرد یا قضیه کاملا برعکس است؟
به گزارش کلمه، معاون وزیر کشور دولت اصلاحات در نامهی خود ابتدا یادآور شده است که مسئولیت رسیدگی به صلاحیت داوطلبان به عهده فقهایی است که: همگی منسوب به یک جناحند. خود نامزد همین انتخاباتند. منصوب جنابعالیاند و مسئول بررسی صلاحیت ناظران بر رهبر شدهاند. عضو جامعه مدرسین قم هستند و از نامزدهای خاصی حمایت میکنند.
وی در ادامه با توجه به حقایق فوق از رهبری پرسیده است: آیا اعتراض آقای هاشمی به ردصلاحیت مجتهدی خوشنام و واجد شرایط و اعتراض به این که نمیگذارند مردم با رأی خود درباره او نظر دهند، رانتخواری است یا مهندسی کردن انتخابات و حذف چهرههای سرشناسی مانند حجتیکرمانی و دستغیب و امجد و… در حدی که جناح اقلیت جامعه قبل از انتخابات دست کم چهارپنجم کرسیهای خبرگان را برای خود تضمین کنند. آیا حاکمیت اقلیت جامعه بر سرنوشت ملت عادلانه محسوب میشود و ضدرانتخواری است؟
عضو دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت در نامه خود به رهبری توصیه کرده است که تا دیر نشده پرچم راهبرد برد – برد را شما به اهتزاز درآورید و پیشتاز برجام ملی شوید تا همه برای حل مشکلات ایران و بهبود اوضاع ایرانیان پشت سرتان بسیج شوند. کار نیک و صالح زمانه همین و نیکنامی نیز در همین اقدام صالح به هنگام است.
متن نامه سیدمصطفی تاجزاده به رهبری که در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
به نام خدا
مقام محترم رهبری
با سلام و احترام
مستحضرید که فقهای شورای نگهبان آقای سیدحسن خمینی را از حق کاندیداتوری در خبرگان رهبری محروم کردهاند. علت ظاهرا عدم شرکت او در آزمون کتبی است. اکنون به این نکته نمیپردازم که چرا آقایان جنتی و یزدی سنت هزارساله حوزههای شیعی در تأیید اجتهاد افراد توسط علما را یکسره بیاعتبار میشمارند و صرفا بر امتحان مکتوب به شیوه دانشگاههای غربی اصرار میورزند، تنها دو نکته را یادآور میشوم:
جنابعالی و خود آقایان بر اساس همین سنت و نه آزمون کتبی به مناصب کنونی دست یافتهاید. در همین انتخابات بین داوطلبان تبعیض قائل شدهاند. چرا؟ خود باید پاسخ دهند.
من این نامه را در دفاع از اعتراض به حق و هشداردهنده آقای هاشمی به ردصلاحیت بدعتآمیز و ناموجه مجتهدی دردآشنا و آگاه به زمان مینویسم تا روشن سازم که آیا امپراتوری رسانهای سپاه راست میگوید که آقایان هاشمی و سیدحسن قصد رانتخواری دارند یا رانتخواران بزرگ آقایان جنتی و یزدیاند؟ و نیز معلوم کنم که آیا حدادعادل درست میگوید که هاشمی به بیت امام بیاحترامی کرد یا قضیه کاملا برعکس است؟
اما شرح مسئله:
یک روحانی با سابقه ۲۰ سال تحصیل در حوزه به نزد بزرگانی چون آیتالله وحید خراسانی و ۳ سال تدریس در سطح خارج با حدود ۲۰۰ شاگرد در انتخابات خبرگان ثبتنام می کند. مراجع و علمای برجستهای چون آیتالله شبیری زنجانی، محقق داماد (هردو برادر)، موسوی اردبیلی، جوادی آملی، بیات زنجانی، یوسف صانعی، سیدجعفر کریمی، راستی کاشانی، امینی، فاضل لنکرانی، محفوظی و …، که به مراتب از جنتی فقیهترند و مجتهدشناستر، اجتهاد او را تأیید میکنند. کتب درسی و درسگفتارهایش نیز در دسترس است. او بر اساس نظرسنجیها منتخب اول مردم تهران است با وجود این صلاحیتش احراز نمیشود.
حال به طرف دیگر مسئله بنگریم:
مسئولیت رسیدگی به صلاحیت داوطلبان به عهده فقهایی است که: همگی منسوب به یک جناحند. خود نامزد همین انتخاباتند. منصوب جنابعالیاند و مسئول بررسی صلاحیت ناظران بر رهبر شدهاند. عضو جامعه مدرسین قم هستند و از نامزدهای خاصی حمایت میکنند.
آقای یزدی علاوه بر عضویت در شورای نگهبان و داشتن سمت دبیری جامعه مدرسین یکی از ۳ حکم جناح اصول گرا (یکی از رقبای اصلی انتخابات) برای رفع اختلافاتشان در انتخابات ۷ اسفندماه است.
آقای جنتی به صراحت وجود اقلیت زباندراز (منظور مجتهدان غیراصولگرا) را در مجلس خبرگان توطئه خطرناکی میخواند با این استدلال که مانع کار اکثریت میشوند.
۹۰% داوطلبان تأیید صلاحیت شده اصول گرایند. به این ترتیب اگر تمام نامزدهای غیراصولگرا رأی بیاورند حداکثر ۲۰% کرسیهای خبرگان را در دست خواهند گرفت و اصولگراها تحت هر شرایطی و با هر درصدی از آراء صاحب حداقل ۸۰% کرسیها خواهند بود و ریاست آقای یزدی نیز بر خبرگان ادامه خواهد یافت.
۹۰% داوطلبان تأیید صلاحیت شده اصول گرایند. به این ترتیب اگر تمام نامزدهای غیراصولگرا رأی بیاورند حداکثر ۲۰% کرسیهای خبرگان را در دست خواهند گرفت و اصولگراها تحت هر شرایطی و با هر درصدی از آراء صاحب حداقل ۸۰% کرسیها خواهند بود و ریاست آقای یزدی نیز بر خبرگان ادامه خواهد یافت.
عنایت دارید که بسیاری از منتقدان به آن علت نظام سرمایهداری را ظالمانه میخوانند که ۸۰ تا ۹۰ درصد ثروت جامعه در دستان اقلیتی ۱۰ تا ۱۵ درصدی متمرکز میشود. با این قیاس وقتی ۸۰% کرسیهای مجلسی به یک اقلیت ۱۵ درصدی اختصاص یابد آن انتخابات و آن مجلس را چه باید نامید؟ مجلس عدالتبنیان و عدالتمحور؟ با توجه به حقایق فوق از جنابعالی میپرسم آیا اعتراض آقای هاشمی به ردصلاحیت مجتهدی خوشنام و واجد شرایط و اعتراض به این که نمیگذارند مردم با رأی خود درباره او نظر دهند، رانتخواری است یا مهندسی کردن انتخابات و حذف چهرههای سرشناسی مانند حجتیکرمانی و دستغیب و امجد و… در حدی که جناح اقلیت جامعه قبل از انتخابات دست کم چهارپنجم کرسیهای خبرگان را برای خود تضمین کنند. آیا حاکمیت اقلیت جامعه بر سرنوشت ملت عادلانه محسوب میشود و ضدرانتخواری است؟
جناب آقای خامنهای
دو تن از نوادگان رهبر فقید انقلاب برای نخستینبار داوطلب نمایندگی شدهاند. آقایان جنتی و یزدی حق حضور در انتخابات را به عنوان کاندیدا از هر دو سلب کردهاند. صلاحیت آیتالله موسوی بجنوردی را نیز که نیازی به امتحان کتبی ندارد (باتوجه به مسئولیتهای قبلی)، رد نمودهاند. حال بفرمایید ردصلاحیت آقایان خمینی و اشراقی و موسوی بجنوردی که واجد شرایط قانونیاند، حرمت گذاشتن به بیت امام است ولی اعتراض آقای هاشمی بیاحترامی به بیت است؟ آیا جامعه چنان دچار آشفتگی زبانی شده است که ردصلاحیت را احترام گذاشتن و انتقاد به آن را بیاحترامی به بیت امام میخواند؟ آیا شب همان روز است؟ زشت همان زیباست؟ حذف همان جذب است؟ حقکشی همان حقالناس است؟ آیا کودتای انتخاباتی همان رقابت سالم است؟ حرامخواری همان پاکدستی است؟ و آیا آقای حدادعادل میتواند هستی زبان ما را به غارت برد و به هر واژهای مفهوم ضدخود ببخشد و باطل را حق و حق را باطل جلوه دهد؟ کدام ایرانی آزادهای به فردی که خود نه براساس سوابق مبارزاتی یا تشکیلاتی یا مدیریتی بلکه بر پایه مناسبات فامیلی، و به روشی که حجتالاسلام سیدمهدی طباطبایی اخیرا افشا کرد، به ریاست مجلس رسید، حق میدهد که اتهام تبارسالاری را متوجه هاشمی کند و چنین سخیف با سیدحسن خمینی مواجه شود؟ افزون بر این که وی سخنان دکتر روحانی را درباره ضرورت رقابتی کردن انتخابات توسط شورای نگهبان تشویش اذهان عمومی خواند. گویی آقای حداد سخنگوی مهندسی انتخابات است و خود را مکلف به برخورد با هر کسی میداند که از انتخابات آزاد و رقابتی دفاع میکند.
مقام محترم رهبری
شما از هجوم همزمان اعضای ائتلاف حزب پادگانی و جبهه طالبانی به آقای هاشمی پس از دفاع از آیتالله خمینی مطلع شدهاید. یکی او را مفسد خواند و دیگری جایش را در اوین دانست که فعلا رأفت اسلامی شامل حالش شده است. پنج میلیون سیدی نیز به تعداد واجدان شرایط رأی دادن در تهران برای تخریب او تهیه کردهاند که لابد با کمکهای مردمی بوده نه از بودجه دفاعی کشور. من از کسانی که استالینیسم را رهاییبخش میخوانند و فضای باز سیاسی در داخل و همزیستی مسالمتآمیز با جهان را علت فروپاشی شوروی میدانند انتظاری بیش از این ندارم ولی از شما چرا.
آیا هنوز تردید دارید که ردصلاحیت آقای هاشمی در انتخابات ۹۲ اشتباه مهلکی بود که اگر مردم با انتخاب آگاهانه خود آن را جبران نمیکردند، پس از کاهش بهای نفت به احتمال زیاد با تورمی ۲۰۰ درصدی شبیه ونزوئلا روبرو میشدند.
ناصحانه عرض میکنم ردصلاحیت سیدحسن آقا خطای فاحش دیگری است بهویژه در مرحله تجدیدنظر که فرصت تشخیص قوه استنباط فقهی او وجود دارد و مسئولیت شخص شما در این مورد بسیار سنگین است. چرا که برخلاف بنیانگذار نظام همه فقهای شورای نگهبان را از یک جناح سیاسی منصوب کردهاید و هیچگاه مانند او هنگامی که اعضای شورا پا از دایره قانون و عدالت بیون میگذارند علنا مورد مؤاخذه و انتقاد قرارشان ندادهاید. گویی چک سفیدامضایی برای هر اقدام غیرقانونی تقدیمشان کردهاید. این روش قابل قبول نیست و باید اصلاح شود به خصوص که از ضدیت امثال جنتی با این عزیزان آگاهید. به یاد دارید پس از آن که خودسرها اجازه سخنرانی به سیدحسن در مرقد جدش در مراسم ۱۵ خرداد ۸۹ را ندادند، آقای جنتی در جلسه شورای فقهی با شعف به شما گفت «چقدر خوب شد که نگذاشتند او حرف بزند» و جنابعالی در جواب گفتید «خوب که نشد هیچ خیلی هم بد شد» آیا نتیجه بررسی صلاحیت او توسط چنین فردی از قبل معلوم نیست؟ من البته نگران تأثیر ردصلاحیت سیدحسن خمینی بر شخصیت فردی و اجتماعی وی نیستم. عزیز بود و مظلوم هم واقع شد که نتیجه عزیزتر شدن اوست. دغدغه انفعال مردم را هم ندارم. این ملت بزرگ با صبر و متانت و هوشمندی کاخهای سفید و الیزه را به محترمانه سخن گفتن و براساس حقوق برابر داد و ستد کردن با ایرانیان واداشت، جنتی و جیبوتی که جای خود دارند. نگرانی من از فرصتسوزیها و هزینههایی است که بیدلیل باید بپردازیم و معلوم نیست همه آنها قابل جبران باشد و سرانجام از بدعت خطرناکی هراس دارم که اگر به موقع از آن جلوگیری نشود میتواند آینده تیره و تاری برای ایران و ایرانی رقم زند.
بار دیگر به شما توصیه میکنم انتخابات را رقابتی کنید و نگذارید خمینیزدایی به نام شما ثبت شود. آن هم در روزگاری که جهان به فواید راهبرد برد – برد آگاه شده است. اخیرا خواندم که سیدحسن نصرالله راه نیل به ثبات سیاسی را در لبنان «لاغالب و لامغلوب» در چارچوب تفاهم ملی خوانده است. به عبارت دیگر راهبرد «من غالب و تو مغلوب» را جوابگوی نیازهای زمانه ندانسته است.
صریح عرض میکنم در دنیای کنونی دیگر حتی راهبرد حکومت اکثریت – رعایت حقوق اقلیت پاسخگو نیست چه رسد به حکومت اقلیت – سرکوب حقوق اکثریت. تنها روش خردمندانه، جلب مشارکت همگان، اکثریت و اقلیت است. اما نه فقط در رأی دادن بلکه هم چنین در اداره میهن. تا دیر نشده پرچم راهبرد برد – برد را شما به اهتزاز درآورید و پیشتاز برجام ملی شوید تا همه برای حل مشکلات ایران و بهبود اوضاع ایرانیان پشت سرتان بسیج شوند. کار نیک و صالح زمانه همین و نیکنامی نیز در همین اقدام صالح به هنگام است.
سیدمصطفی تاجزاده
بند انفرادی اوین
۱۵ بهمن ماه ۱۳۹۴
بند انفرادی اوین
۱۵ بهمن ماه ۱۳۹۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر