۱۳۹۴ آبان ۲, شنبه

عاشورا : شهادت یا خشونت



                                        فیروز نجومی


قرنها است که ما ایرانیان در روز عاشورا، روزی که امام سوم در صحرای کربلا در میدان نبرد با لشگریان خلافت همراه 72 تن به هلاکت میرسد، به چنان سوکی می نشینیم که گویی خون حسین را در جلوی چشمانمان در همین جا و هم اکنون ریخته اند. بوی خون امام حسین همه جا به مشام میرسد. 
در این روز سراسر غم و اندوه، ماتم و افسردگی، مردم بطور جمعی به تنبیه و مجازات خود می پردازند. مردان در دسته های گوناگون همآهنگ با صدای جانسوز نوحه خوان که در وصف امام و لحظه غلتیدن او در خون ناله سر میدهد، دستان را به هوا پرتاب نموده و سخت بر سینه خود میکوبند و یا همراه سنج و دهل، زنجیر بر پیکر خود فرود میآورند.عزاداران حسین، بعضا، تن و جسم خود را مورد خشم و خشونت قرار میدهند.



تن خویشتن را با ابزار برنده و کوبنده زخمین و خونین نموده و از خود انتقام می ستانند. بعبارت دیگر، عاشورا روز انتقام ستانی از خود و خوار داشت تن بوده و هنوز هم هست. چه افسوس و صدها بار افسوس که آنان آن فرصت را نیافته اند که در رکاب امام به شهادت برسند. 



شیفتگان امام حسین بخود خشم و خشونت را روا میدارند چون قادر به پیمودن راه حسین، فرو نهادن زندگی، ترک تن و دنیای مادی نیستند. که بیشتر شیفته ی زندگی اند تا نیستی. مقاتله حسین در کربلا پیروان خود را دچار، احساس شرم و گناه میکند، شرمسار که آنها، گناهکاران زنده اند و امام حسین، معصوم و مظلوم از این جهان رخت بر بسته است. امام پرست شرمسار است که نمیتواند تن را که بی ارزش و آلوده به غرایز و هوای نفسانی ست رها نموده در پیروی از امام، هستی را نهاده برای تحصل خداوند یکتا و یگانه تن بشهادت بدهد . این است که تن را مورد مجازات قرار میدهد، آنرا زخمین میسازد و از آن انتقام میکشد چون تن و نیازهای تنی او را به این جهان زشت و زودگذر وابسته ساخته است. 



تا قبل از انقلاب 1375 روایت میشد که امام حسین نه برای کسب قدرت بلکه ماموریت الهی داشته است که با خون خود درخت نو نهال اسلام را آبیاری سازد. که او در کمال رضا و خشنودی خود را تماما به اراده الله، نه تسلیم نموده و شربت شیرین شهادت را نوشیده بوده است. امام حسین مقام ولایی را در میان تمام امامان دار میبود به آن دلیل که نماد تسلیم و اطاعت بود، الگویی که همه پیروان امام باید رهنمای راه خود قرار میدادند. "برضای تو راضی ام" سخنانی که نقل شده است از امام که در آخرین لحظات زندگی در حالیکه در خون خود غلتیده بوده است بزبان رانده است، پیوسته بر فراز منبر مورد ثنا و ستایش قرار میگرفت. یعنی که تسلیم و اطاعت پیوسته از برجسته ترین خصال امام حسین شناسایی میشد. اگرچه این تصویر از امام حسین در تمام اعصار میتواند در خدمت قدرت قرار و هماکنون بسته بشرایط نیز از آن نیز بهره برداری میشود.



باین وجود، پس از انقلاب تصویر دیگری نیز از امام وارد در ادبیات سیاسی گردید که عاشورا الگوی سلطه ستیزی ترسیم میکرد، الگویی که شکل دهنده گفتار و کردار حکومت اسلامی برهبری ولایت بوده و هست. همین چندی پیش یک بحث حوزه ای بین ولایت فقیه و کارگزار برگزیده اش، حجت الاسلام حسن روحانی در گرفت مبنی بر مقابله و یا مذاکره با آمریکا، با شیطان بزرگ در تطابق است با روش امام حسین. که آیا بنا بر دعوی رئیس جمهور، امام حسین برای اجتناب از جنگ به صلح و مذاکره پرداخته است و یا بنا بر قول ولایت مقاومت و مقابله به مذاکره و بده بستان با خلیفه ترجیح داده شده است؟



روشن است که مراسم عاشورا، بویژه زمانیکه بدست ساختار قدرت و بنفع بقا و تداوم سلطه استبداد مضاعف دین و قدرت برگزار میشود و در خدمت سلطه در میآید نمیتواند در همان حال تبلور سلطه ستیزی هم باشد. هم اکنون ولی فقیه، بر اریکه قدرت نشسته است و تمامی ابزار قهر و خشونت در دست او تمرکز یافته است، آیا او جانشین امام حسین است و یا جانشین خلیفه یزید؟



اگر امام حسین نتوانست لشگر یزید را شکست دهد و خود بر جایگاهش جلوس کند، جانشینان وی، ولایت اول و دوم، خمینی و خامنه ای، 36 سال است که با قدرت همآغوش گردیده اند. حال به تبعیت از امام حسین مردم باید در برابر کدام قدرت به مقاومت بر خیزیند و بارگاه ظلم و ستم کدام ظالم و ستمگر را باید ویران سازند، دستگاه خلافت و یا حکومت ولایت را؟ آیا اگر امام حسین بریزد پیروز میشد، جامعه ای را بنا میساخت در الگوی آرمانشهر ولایت، سراسر تبعیض و نابرابری، غارت و چپاولگری، خشونت و خونریزی، تنبیه و مجازات، قصاص و انتقام ستانی؟ 



اما، گویا برای تحلیل گرخبر آنلاین، چندان مهم نیست که چه کسی بر مسند قدرت نشسته است، چنانکه گویی که ولایت از تبار امامت نیست و راه روش امامان را در پیش نگرفته است. برغم حکومت ولایت که گفته میشود همان ولایت رسول الله است، تحلیلگر آنلاین به باز آفرینی عاشورا بمثابه یک الگوی سلطه ستیز مپردازد که تنها با ابزار "شهادت" میتواند به منزل مقصود برسد، شهادتی که امام حسین باستقبال آن شتافت و خود را جاودانه نمود. چرا که شهادت او شهادتی بوده است هدفمند: دفاع از ائین اسلامی. این معنا را البته نویسنده خبر آنلاین از تحلیل اندیشه های دکتر علی شریعتی در باره عاشورا استخراج نموده است یعنی از منبعی که اقتدار و اعتبار آن چند و چون ندارد.



او مینویسد که دکتر شریعتی شهادت را پر ارج ترین کنش انسانی میداند، کنشی از سر ایمان و آگاهی، از سر عشق به آزادی و مهربانی. وی شهادت را تنها اسلحه برنده و پیروز در دفاع از اسلام و شریعت اسلامی بر میشمرد که نماد آن کسی نیست مگر امام حسین. نویسنده آنلاین میگوید که شریعتی بر آن بود که شهادت حسین بر خلافت خط بطلان کشیده و در امامت جان تازه دمیده و خود را نامیرا نموده است.



که حسین با خون خود درخت اسلام را تا ابد آبیاری نموده است. این است که شریعتی شهادت حسین را در عاشورا خوب مردن تعریف میکند، بآن دلیل که یک انتخاب است: برگزیدن نیستی و دل بر کندن از زندگی تنی و مادی. برای شریعتی شهادت یک امر آرمانی ست و البته ارجح است بر بقا و هستی. خوب مردن، مرگی ست متمایز از مرگ مردم عادی، چون انتخابی نیست، سرنوشتی ست اجتناب ناپذیر، بنابراین، نمیتواند برخوردار از معنی خاصی باشد. طبیعی ست، اگر در تبعیت از امام شهید، آرزوی خوب مردن در سر میپرورانیم که مرگ خود را پر از معنی و مفهوم بنماییم، باید راه امام سوم را برگزینم و به استقبال مرگ بشتابیم و با شهادت خود درخت تنومند اسلام، دین الله را بقا بخشیم، همچنانکه تحلیلگر اندیشه شریعتی یاد آوری میکند که:



با سلاح شهادت است که امام حسین به رویا رویی با یزید، مظهر باطل می ‏شتابد و با شهادت خویش بر آنها پیروز می ‏شود و با شهادت خود دین الله را یاری کرده است؟ سیدالشهداء سمبل و الگوی خوب مردن (شهادت) در همه اعصار است(خبر آنلاین).



سوال وسوسه بر انگیز آنست که در شرایط کنونی با "سلاح شهادت" با کدام باطل باید به مبارزه بپردازیم؟ مضافا، بدرستی معلوم نیست که آیا علی شریعتی و تحلیلگر او آگاه هستند که وقتی از شهادت سخن میگویند، از چه کنش خشونتبار و حیوانی سخن میرانند؟ آیا آنها آگاه هستند که زشترین کنش انسان، جنگ و خونریزی ست.؟ که شهادت از راه دیگری امکان پذیر نیست مگر خونریزی. که شهادت بوقوع نمی پیوندد اگر دست خود بخون دیگری آغشته نکنی، اگر تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون خود، خون دیگری را نریزی. که بشهادت هرگز نرسی اگر زنده ای را بشهادت نرسانی. 



گمان میرود که شریعتی و تحلیگر افکار او، شهادت امام حسین را شبیه شهادت سقراط و یا عیسی مسیح، میپندارند، چنانکه گویی امام حسین با دست خالی به میدان جنگ رفته و بوسه های عشق و مهربانی بسوی دشمنان خود پرتاب میکرده است. گویا فراموش کرده اند که امام حسین شمشیر کشیده و سر های بسیاری را بر زمین افکنده است. که او تا آخرین قطره های خون خود، خون دیگران را ریخته است. مسلم است که اگر خلافت تسلیم امامت شده بود و یا بالعکس، خونی ریخته نمی شد و سری بر زمین افکنده نمیگردید. به فرض که حسین و یزید بر سر قدرت به جنگ یکدیگر نرفته و حسین گام به قتلگاه کربلا ننهاده بود، آیا خشم الله را بر می انگیختند و بنیان آئین اسلام را متزلزل میساختند؟ در چنین صورتی آیا الله سربلند از این داستان خروج نمی یافت و امام حسین در گمنامی چشم از این جهان بر می بست؟



آیا خداوندی که برای تثبیت آئین اسلام، مسلمان را مکلف میدارد به شهادت به معنای حقیقی ریختن خون دیگری تا آخرین قطره خون خویش، خداوندی بیرحم و سفاک نیست، خداوندی که انسانها را مثل حیواناتی میبیند، درنده و تشنه ریختن خون یکدیکر. زیبا و مقدس و خیر و نیک شمردن شهادت، شکوه و عظمت بخشیدن به خشونت است و یا آنچه حیوانی ترین است در وجود و هستی انسانی. چه، هیچ شهادتی نیست که به بغض و کینه، به کین خواهی و انتقام ستانی نکشد. قرنها است که امامت و خلافت خون یکدیگر را بر پای الله ریخته اند و هنوز هم میریزند. همچنانکه هم اکنون منطقه در آتش این دشمنی دیرینه میسوزد.



تحلیلگر اندیشه ی علی شریعتی، با قدسی نمودن شهادت، بر قهر و خشونت، بر کین خواهی و انتقام ستانی نیز آب طهارت میریزد و آنرا وظیفه ای تاریخی بشمار میآورد. وی نقل میکند که امام حسین، در واپسین لحظات زندگی در حالیکه در خون خود علتیده بود به تنها چیزی که می اندیشده است چیزی نبوده است مگر انتقام ستانی، انتقام از کسانی که او و همه یاران و اعضای خانواده اش را بقتل رسانده بودند. وی میافزاید که امام حسین



پس از این که همه عزیزانش را در خون می ‏بیند و جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش نمی ‏بیند - فریاد می ‏زند که: «آیا کسی هست که مرا یاری کند و انتقام کشد؟



تحلیل گر اندیشه شریعتی در ادامه میافزاید که: 



این «سؤال»، سؤال از تاریخ فردای بشری است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان می‏کند و دعوت شهادت او را به همه کسانی که برای شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام می ‏نماید.



آیا این بدان معنا ست که تا ابد باید دست به خشونت و کین خواهی بزنیم تا به امام حسین گفته باشیم که نگران نباشد. که به فراخوان او به شهادت پاسخ مثبت میدهیم و انتقام خون او را میگریم و یزیدهای زمان را بخاک خون میکشیم؟ فرو نهادن هستی و پیوستین به نیستی و مرگ و نابودی پاسخ تحلیل گر به تاریخ است. سقراط و مسیح نیز به شهادت میرسند. اما، آنها زندگی خود را نهادند تا بتوانند به دیگران هستی ببخشند. اما شهادت امام حسین را نمیتوان در ردیف این شهادت ها قرار داد. چرا که شهادت حسین نفی زندگی ست، همان زندگی ای که حسین پرستان دو دستی بدان چسبیده اند و در مسند قدرت قرار گرفته و از امتیازات آن هم بسیار لذت میبرند.



بازتاب شهادت حسین را باید در تاریخ و جامعه ای مشاهد نمود که در تقدس شهادت امام حسین هرگز شک و تردیدی بخود راه نداده است، چنانکه گویی شهادت او هرگز آلوده به انگیزه قدرت نبوده است و اگر او بجای یزید می نشست، مدینه فاضله اسلامی ای بنیان میگذارد که در آن دیگر کسی مرتکب خطا و گناه و جرم و جنایت نمیگردید. چه با پیاده ساری قواعد و مقررات شریعت اسلامی عدالت بر قرار خواهد گردید، و همگان در تسلیم و اطاعت رها و آزادند، همچنانکه حضرت ولایت چنین مدینه ای را در کشورما بنا گذارده است. نظام ولایت جزیره ی آرامی ست در دریای طوفانی، اکنده است از صلح و صفا و آزادی.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi

fmonjem@gmail.com

firoznodjomi.blogpost.com

rowshanai.org



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر