مدیر سامانه دگرباوران
اخیرآ
، دوست محترم ، آقای یوسفی اشکوری ، در یک اظهار نظر فقهی فرموده اند : که اقدامات
تروریستی داعش منطبق با موازین و ارزشهای اسلامی نبوده و در نتیجه در سه مورد برای
فعل آنها ، حکم « حرام شرعی » صادر کرده اند .
متعاقب این حکم ، تعدادی از دوستان ،
دیدگاه ایشان را از زوایای متفاوت ، خاصه ، عملکردهای مسلمانان از صدر اسلام تا
کنون و همچنین درارتباط با آراء فقهی فقیهان، مورد انتقاد قرار داده اند و قطعآ ،
دامنه آن گسترده تر نیز خواهد شد.
من در اینجا قصد ندارم به این موضوع از چنین زوایایی بنگرم ، و شاید به این دلیل که خوشبختانه از بضاعت و دانش چندانی نیز در این زمینه برخوردار نیستم. اما آنچه مرا برآن داشت که به رغم تمایلم ، چند سطری به سطور منتقدان اضافه نمایم ، در اینست که چرا آقای یوسفی اشکوری چنین موردی را که معمولا از نوع آنها را بوفور در سایت شخصی خود منتشر می نمایند، به یکباره یکی از آنها را در سطح جامعه مطرح می کنند ؟. اینبار مخاطبان ایشان کیستند ؟ آقای اشکوری چه کسانی را می خواستند ارشاد نمایند ؟
من در اینجا قصد ندارم به این موضوع از چنین زوایایی بنگرم ، و شاید به این دلیل که خوشبختانه از بضاعت و دانش چندانی نیز در این زمینه برخوردار نیستم. اما آنچه مرا برآن داشت که به رغم تمایلم ، چند سطری به سطور منتقدان اضافه نمایم ، در اینست که چرا آقای یوسفی اشکوری چنین موردی را که معمولا از نوع آنها را بوفور در سایت شخصی خود منتشر می نمایند، به یکباره یکی از آنها را در سطح جامعه مطرح می کنند ؟. اینبار مخاطبان ایشان کیستند ؟ آقای اشکوری چه کسانی را می خواستند ارشاد نمایند ؟
آقای یوسفی اشکوری در پاسخ به پاسخ آقای مهدی
خلجی چنین می گویند:
البته باید گفت سوگمندانه امروز شماری از
نویسندگان و گویندگان ایرانی و عرب (هرچند غالبا معلل نه مدلل) تلاش فراوانی کرده
و می کنند این فکر را جا بیندازند که اسلام ناب همان اسلام داعش است و بدین ترتیب
هم به علم ستم می کنند و هم به حقوق انسانی اکثریت قاطع مسلمانان صادق و صلح طلب
جفا می کنند و هم عملا به پرچم داعش باد می دهند و در نهایت به ناحق بر اقدامات
داعشیان جامه مشروعیت دینی می پوشانند.
با کمال تاسف باید بگویم که چنین اتهاماتی به
نویسندگان و گویندگان ایرانی وعرب به مراتب زیان آورتر از مهملاتی است که افرادی
همچون جنتی و علم الهدی و نظایر آنها علیه نویسندگان و روزنامه نگاران اظهار می دارند ،زیرا آنها
اراجیف خود را بر سر تریبونهای بدنام نماز
جماعت ودر برابر مشتی انسان فریب خورده یا چماقدار بیان می دارند، در حالیکه
اآقای یوسفی اشکوری از تریبونی در دنیای آزاد ،
آنهم در برابر زخم خورده های روحی و جسمی از
نظامی ، مستقیمآ بر آمده از آن دیانت است. البته، آقای یوسفی اشکوری حق دارند تلاش نمایند تا بقول خودشان بصورت « مدلل » اثبات نمایند که رفتار
این نظام با اسلام راستین همخوانی ندارد. آیا دلایل ایشان مشکلی را حل خواهد کرد ؟
آقای
اشکوری می فرمایند :
شماری از نویسندگان وگویندگان ایرا نی و عرب ( عالبآ معلل و نه مدلل ) تلاش می کنند ....... !
شماری از نویسندگان وگویندگان ایرا نی و عرب ( عالبآ معلل و نه مدلل ) تلاش می کنند ....... !
آیا این نویسندگان و گویندگان الزامآ باید سالیانی از زندگی خود را در حوزه های علمیه صرف مطالعه فقه کرده باشند ، تا بتوانند پاسخهای « مدلل » ارائه نمایند ؟ آیا افراد معمولی هنگام انتخاب میان یک مرسدس بنز آلمانی و یک ماشین ساختهشده توسط خود روسازان وطنی ، الزامآ باید علم مکانیک بدانند تا انتخابشان « مدلل » باشد ؟ مگر نه اینست که انتخاب آنها بیشترمعلل است تا مدلل ؟ امروز هر مسلمان بی سوادی مدعی است که رفتار تروریستهای اسلامی ارتباطی با اسلام واقعی ندارد ، آیا اظهارات آنها « مدلل » می باشد یا « معلل » ؟ . همین « معللین » باز مدعی هستند که شمار تروریستهای اسلامی در برابرمسلمانان راستین بسیار اندک است . حال این پرسش پیش می آید که چرا سایر مسلمانان که دیانت اسلام را « سرای رحمت
در زمانیکه هموطنان ما به « مقوله حقوق بشر » آنچنان گرایش پیدا کرده که شعار آنرا بر آستان هر رسانه ای مشاهده می کنیم ، حتی بسیاری از اصلاح طلبان ترجیح می دهند به معیارها و موازین این سند استناد کنند تا به متون فرسوده دینی ، آیا در چنین فضایی دیگر لزومی دارد که درهرج ومرج ساخته شده توسط جماعت مسلمانان ( داعشی یا غیر داعشی ) بر تلاشها وگرایش خجسته و انسانی آاین هموطنان ، خاکستر بپاشیم ؟
آقای
یوسفی اشکوری، به عنوان یک « باورمند به اسلام » می فرمایند :
کسانیکه ( ازجمله شخص من ) تلاش می کنند تااسلام داعش را همانند اسلام ناب محمد ، بدانند در واقع به ناحق بر اقدامات داعشیان جامه « مشروعیت دینی » می پوشانند و عملا به پرچم داعش باد می دهند .
کسانیکه ( ازجمله شخص من ) تلاش می کنند تااسلام داعش را همانند اسلام ناب محمد ، بدانند در واقع به ناحق بر اقدامات داعشیان جامه « مشروعیت دینی » می پوشانند و عملا به پرچم داعش باد می دهند .
بنده ، به عنوان یک « دگر باور به اسلام » بر خلاف ایشان، براین باورم
: که رفتار داعش منطبق با موازین اسلام است و کسا نیکه تلاش می کنند، این دو را از یکدیگر تفکیک نمایند، خواسته یا نا خواسته به تداوم تروریست و ایجاد وحشت درجهان یاری می رسانند .
دلیل من براین ادعا ، بر گرفته از اظهارات بنیا نگزار انقلاب است.
آیت اله خمینی در سالروز تولد پیامبر اسلام در 30 آذز 1363 در حضور سران نظام می گوید : نه تنها نصایح رسول اکرم رحمت بوده است بلکه رحمت جنگهای ایشان کمتر از نصایح ایشان نیست . پیامبر گفته است : که جنگ جنگ تا رفع فته در عالم و فرمایشات دیگراز این قبیل....... حال اگر یک جوان مسلمان تابع فرمایشات این شارع اسلام ، روزنامه نگاران شارلی ابدو را به رگبار ببندد، چه کسی مسئول است ، اسلام ، خمینی ، یا آن جوان مسلمان ؟ کدامیک را باید محکوم نمائیم. حتی اکر آقای اشکوری بخواهید امروز در دفاع از اسلام ،اظهارات آنروز خمینی را محکوم کنند، فکر نمی کنند که دیگر تاریخ مصرف این محکومیت منقضی شده و نوشدارو بعد از مرگ سهراب است! و سایه مرگ و کشتار به همه نقاط جهان سرایت کرده است ؟
از آنجائیکه ، هم آقای یوسفی اشکوری و هم من ، هر دو به « اصل گرباوری » اعتقاد داریم و برخلاف آقای مصباح که معتقد است که مردم اصلآ حقی برای اظهار نظرندارند
، هر دو چنین حقی را برای مردم قائل هستیم. که خودشان در باره این دو دیدگاه داوری نمایند.
جهت اطلاع
پاسخ آقای یوسفی اشکوری
برگرفته از سایت ایشان
اشاره: مقاله زیر به قلم آقای وحیدی است که در سایت دگرباوران منتشر شده و از همان منبع در اینجا بازنشر می شود.
از این مجال استفاده کرده به یک نکته بس مهم اشارتی بکنم. هرچند نفس نقد و گفتگو (البته در فضای دوستانه و به قصد تحری حقیقت بسیار جذاب و مفید است و از الزمات جهان مدرن) اما در ارتباط با مقاله اخیرم در سایت بی سی، به رغم این همه واکنش و انتشار چند مقاله و صدها کامنت در پای مقالات مختلف، سوگمندانه حتی یک نفر به مدعیاتم در آن مقاله توجه نکرد و بدانها پاسخ نداد. هرچه هست تندی و گاه توهین و گاه تهمت و عموما حاشیه روی. من مدعی شده بودم که ترور و کشتن افراد بیگناه و غر نظامی حرمت شرعی دارد و اقدامات تروریستی داعش و مانند آن مصداق اتم محاربه در قرآن و در فقه است اما هیچ کس تا این لحظه کمترین نقدی و ایرادی بر این مدعیات وارد نکرده است. حال آن که شرط علم و استدلال این است که پیش از هرچز به مدعیات یک مدعی و ماهیت و مواد استدلالهایش توجه شود و مثلا منتقد بگوید که فلان ادعا نادرست است و یا فلان استدلال علط و یا ناقص است و یا مثلا معارض دارد. دنبای شگفتی است! عده ای به بهانه مقاله من عقده دل گشوده در باره همه چیز از قتل هابیل و قابیل گرفته تا اعمال داعش و جمهوری اسلامی سخن گفته و بر من تاخته اند جز این که اصل مقاله و دعاوی من را به کلی از یاد برده اند. آیا اشتباهی رخ داده و یا داستان دیگری است؟ این است شیوه علم و تحقیق؟ آیا با این شیوه های جدلی و به اصطلاح پلمیک حقیقتی روشن می شود؟ چرا واقعا عده ای اصرار دارند که بگویند داعش همان اسلام ناب است؟ فهم آن چندان مشکل نیست. بسیار خوب شما چنین می پندارید و حق شماست که چنین فکری داشته باشید اما چرا اجازه نمی دهید انبوه مسلمان ضد داعش نظر خود را بگویند؟ و اگر گفتند چرا برآشفته می شوید؟ اگر قرار بر مناظره علمی است، چرا به قواعد آن عمل نمی کنید؟ قابل تأمل است که دوست گرامی ما آقای وحیدی سخنان آیت الله خمینی را به رح من می کشد! شما باید به استدلال نگاه کنید و یا به شخص؟ اگر قرار بود که من تابع حرف ایشان و یا بزرگان دیگر باشم الان در کجا بودم و چه می کردم؟ من فقط مسئول افکار و اعمال خودم هستم و بس. به نظر می رسد باید از تحقق دموکراسی و حقوق بشر و جماعت روشنفکر در وطن بلازده ما ناامید بود.
پاسخی کوتاه به آقای یوسفی اشکوری و در خواست ختم قائله
از آنجائیکه تمایل ندارم که بحث پیرامون مقاله
آقای یوسفی اشکوری بی جهت ادامه یافته و احتمالا موجب سو تفاهمات بی اساس شود، و
تنها لازم است به این نکته اشاره کنم که ایراد من نه بر مدعیات آقای یوسفی اشکوری
بوده است ، که پیشاپیش عرض کرده بودم که در این مورد از بضاعت چندانی برخوردار
نیستم، بلکه انتقاد من از بیان این مقوله در عرصه اجتماعی که امروز خواهان جدایی
دین و مفاهیم آن از سیاست، که خوشبختانه ، خود آقای اشکوری نیز یکی از مدافعان
سرسخت این باور می باشند، بوده است.
جهت اطلاع دوستان ، یادآور می شوم که هنگام راه اندازی سایت دگرباوران ، از آقای
یوسفی اشکوری تقاضا شد که در باره « نقش و اهمیت دگرباوری » مطلبی بنویسند ، و
ایشان در کمال بزرگواری پذیرفته و متن « نقش دگرباوری در تحقق دموکراسی » را تهیه
و برای ما ارسال داشتند. آقای یوسفی اشکوری در همان متن که از آعاز انتشار تا کنون
از پست های پرطرفدار سایت بوده است ، اعلام می کنندکه استبداد از نوع دینی آن بدترین
نوع از انواع نظام های استبدای است. بنابراین ، ایراد از زیر بنای نوع نگاه ایشان به
مسائل نیست ، بلکه مجددآ یاد آور می شوم که ایراد به زمان و مکان و فضا برمی گردد
تا به درستی یا خطای مدعیات ایشان که انواع آنرا در سایت شخصی خود مطرح می نمایند
و کسی نباید بر آنان ایرادی وارد نماید. زیرا در اینصورت جدایی دین را با محو دین اشتباه
گرفته است.
با توجه به چنین یادآوری ، سایت دگرباوران ، دیگر
این موضوع را دنبال نخواهد کرد و دیدگاه هیچیک از دوستان محترم را که بر خلاف آقای
یوسفی اشکوری که معتقد هستند که آنها قصد عقده گشایی دارند، و من بر این باور
نیستم را، در رابطه به این مقاله ، منعکس
نخواهد کرد.
با درود به همه دوستان آزادیخواه
وحیدی اول دسامبر 2015
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر