نا صر قاسم زاد
طی دو سال گذشته، شاهد پایین آمدن تورم و کم شدن فشار
بالا رفتن های ناگهانی قیمت ها روی مردم بودیم. هم چنین امیدی در جامعه شکل گرفته
بود که وضعیت معیشت مردم بهتر می شود، اما با وجود این مسائل از نظر اجتماعی،
گزارش ها و آمارها نشان می دهد اوضاع مردم بهتر نشده است.
اخیرا نیز ۴ تن از وزرای آقای
روحانی هشدار داده اند که اگر سرمایه گذاری و اقتصاد جامعه درست نشود، بحران به
وجود می آید. کمااینکه در حال حاضر نیز شاهد بحران هستیم. اینکه دولت تورم را با
ترفندهای مختلف مهار کرده یک بحث است، اینکه اوضاع بازار کار و اشتغال مان عوض
شود، بحث دیگری است. بی کاری جوانان، زنان و افراد تحصیلکرده یکی از سرفصل های مهم
است. البته اوضاع شاغلین نیز در حال حاضر، وضعیت خوبی نیست و اصطلاحا دخل و خرج
شان با هم نمی خواند.
این مسائل، تماما در بحث سلامت اجتماعی و روانی جامعه
اثرگذار است. وقتی آمار بزهکاری بالا می رود، حتما ریشه ای در مسائل اقتصادی موجود
در جامعه دارد. یکی از وظایف اصلی دولت ها، ایجاد سلامت اجتماعی است. بخش مهم در
سلامت اجتماعی نیز وجود امنیت شغلی و تامین اجتماعی است. دولت ها موظفند اسباب و
لوازم مورد نیاز شهروندان شان را مهیا کنند تا از امنیت اقتصادی و شغلی و تامین
اجتماعی برخوردار باشند. بحران بی کاری در جامعه به خصوص نزد جوانان بالا است و
این در نرخ رشد اقتصادی و سلامت اقتصاد جامعه تاثیر می گذارد. اگر شرایط همین طور
باقی بماند، نرخ رشد اقتصادی از این هم پایین تر می آید.
در دولت فعلی حرکت هایی انجام شده، ولی در ۸ سال دولت گذشته با سردرگمی، بازگشت به عقب و درجازدن
مواجه بودیم، آن قدر آن زمان در پیکره اقتصادی و اجتماعی جامعه ضربات مهلکی وارد
شد، که دو سال تنها زمانی است که به نقطه صفر برگردیم. اما ازاین به بعد باید
برنامه ریزی ها کارآمد باشد. سرمایه های اجتماعی و پتانسیل های موجود در بافت
جغرافیایی و اقتصادی ما آن قدر غنی و کافی است که اگر دولت مردان از تمام افراد
متخصص و خلاق دعوت به همکاری کنند، می توان تحرک های خوبی در جامعه داشت. اما
متاسفانه چنین اقداماتی از سوی دولت مشاهده نمی شود.
رخوت اداری مانع برنامه های سلامت
سلامت روان، در همه حوزه های آسیب اجتماعی قتل،
بزهکاری، کلاهبرداری، ارتشاء، دزدی و... نقش دارد. در حال حاضر در بهداشت روان کم
ترین سرانه درمانی را در طول دولت های گذشته و فعلی داریم. وقتی سرانه بهداشت روان
جامعه در این حد پایین است، بیشترین نرخ اعتیاد به مواد، طلاق و... را شاهد هستیم،
چطور می توان به امید بهبود وضعیت اجتماعی و درمانی نشست؟ بخشی از این ها مربوط به
جوان بودن جامعه می شود، در جامعه های جوان آمار مسائل این چنینی بالاتر از دیگر
جوامع است. اما بخش دیگر مربوط به غافل ماندن ما از برنامه ریزی های صحیح برای
مقابله با این اعتیادهاست. حوزه بهداشت و روان ما چه در بحث آکادمیک و چه در بحث
اجرا، ضعیف ترین دوران خودش را در چند دهه گذشته می گذراند.
برای مثال، سازمان نظام روان شناسی و وزارت جوانان،
تعدادی از مراکز مشاوره را به عنوان مراکز ویژه ازدواج انتخاب کرد، در آکادمی علوم
المپیک برنامه ای برگزار کردند و با همکاری سایت تبیان از طرح ویژه برای مشاوره
های ازدواج رونمایی کردند. مجوزهایی هم به بزرگان روان شناسی داده و هزینه هایی
برای عملیاتی شدن طرح انجام شد. اما بلافاصله بعد از برگزاری برنامه رونمایی،
گلزاری، معاون وزیر ورزش و جوانان، استعفا داد و این طرح ها به طور کلی ملغی شد.
برای این طرح جلسات زیادی برگزار شده و هزینه های
زیادی در دولت فعلی داده شده بود، دو دستگاه برنامه ریز و اجرایی کشور هم ساعت ها
وقت گذاشتند و به این برنامه جامع رسیدند، اما با استعفای یک شخص همه چیز به هم
ریخت. تا وقتی در سطح این مسائل سازمانی هم با مشکل مواجه هستیم، چطور می توانیم
انتظار داشته باشیم برای حل معضلات جامعه که هر روز وضعیت بدتری پیدا می کند، گام
عملی برداریم؟
اگر ازدواج صحیح انجام بگیرد، خانواده سالم شکل می
گیرد، اعتیاد و طلاق و بزهکاری و... نیز کاهش پیدا می کند. مسئولان با علم به چنین
چیزی، طرح های کلان می ریزند و تا به مرحله عملیاتی شدن می رسد، با رفتن یک شخص
همه چیز عوض می شود. این نحوه برنامه ریزی زبینده نظام ما نیست. چه در بحث های
اجتماعی، همواره با چنین چالش هایی رو به رو بوده ایم.
نگاه مان به حوزه سلامت مردم، باید خیلی مسئولانه و
حساس باشد. با رفتن و آمدن افراد این نگاه نباید عوض شود. این مثال به خوبی نشان
می دهد در حوزه بهداشت و روان سازمان هایی که مدعی هستند، کم ترین کارکرد را دارند
و نتوانسته اند موفق باشند. سازمان بهزیستی، وزارت بهداشت و وزارت آموزش و پرورش،
باید آمارهای عملیاتی از طرح هایشان ارائه دهند. ۴ سال پیش گفتند در سازمان هایمان باید طرح آموزش
مهارت های زندگی را اجرا کنیم، بعد از ۴ سال حالا باید
بررسی کنند و بگویند کارها و هزینه هایشان چه نتایجی داشته، اما چنین کاری انجام
نمی شود.
نوعی روزمرگی، شعارزدگی و درگیری در مسائل بروکراتیک
در بدنه اداری کشور وجود دارد. تا این اوضاع درست نشود و نگاه ها عوض نشود، مشکلات
مان در حوزه اختلالات عاطفی، رفتاری و جنسی حل نمی شود. بلکه خیلی پیچیده تر می
شود؛ اعتیاد هر روز شکل تازه ای از خودش نشان می دهد، مسائل غیرعرف زناشویی هر روز
بازار دیدی پیدا می کند، امروز با ازدواج های سفید و کودکان این نوع ازدواج ها
مواجه هستیم. این ها برای آینده یک هشدار است. در این شرایط ما فقط درگیر روزمرگی
های سازمانی هستیم و قدمی بر نمی داریم. اگر سیستم کنونی را عوض نکنیم و باد
بکاریم، طوفان درو خواهیم کرد.
دخل و خرج
۵۰ هزار تومان: متوسط هزینه برای یک ساعت مشاوره درمانی
۵۰۰ هزار تومان: متوسط هزینه باری یک دوره کامل مشاوره
ازدواج
۳ درصد: بودجه سلامت روان در وزارت بهداشت
۳۳۰ دلار: سرانه بهداشت روان در سوئد
۱۴ هزار تومان: سرانه بهداشت روان در ایران
*دبیر کل کانون سلامت جامعه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر