۱۳۹۶ مرداد ۱۰, سه‌شنبه

مریم

آموزه هایی از مریم میرزاخانی برای توسعه انسانی

نیره توحیدی
مرگ زودرس وغیرمنتظره پروفسور مریم میرزاخانی اغلب ایرانیان را در داخل و خارج کشور با اندوه و حیرت روبرو کرد، غمی سنگین که همراه است با احساس افتخار وغرور ملی. چرا که مریم با زندگی کوتاه اما پربارش ستاره‌ای شده بود در آسمان علم ودانش بشری، ستاره‌ای که خوش درخشید ونام ایران را در اذهان جهانیان، فراسوی تنشهای سیاسی و کلیشه‌های منفی خشونت بار و خصومت زا، قرین احترام و افتخار کرد.
آیا یک عالم برجسته‌ای چون پروفسور مریم میرزاخانی می‌تواند به غیر از آموزه‌های علمی در زمینه ی هندسه و ریاضیات، برای بهبود زندگی اجتماعی، توسعه انسانی و اهداف عدالت جویانه نیز آموزه‎هایی به ارمغان آورد؟
اجازه دهید من بنابر تخصص خودم یعنی «مطالعات جنسیت وتوسعه» درباره اهمیت مستقیم وغیرمستقیم مریم میرزاخانی برای توسعه انسانی، بیشترازبعد زن بودنش صحبت کنم وتوضیح دهم چرا در بستر کنونی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران وقتی بعد جنسیت در کنار ابعاد دیگر خصوصیات و نائلیت‌های درخشان مریم قرار می‌گیرد، تاثیرات مثبت اورا به مثابه یکی از مفاخر ملی، و در واقع فراملی، بیشتر می‌کند.
چرا زن بودن مریم میرزاخانی مهم گشته است؟
در یک دنیای انسانی ایده‎آل، نباید جنسیت یک دانشمند مهم و أصلا قابل توجه باشد. اما در واقعیت موجود در اغلب جوامع ما، مبانی تعیین کننده منزلت، قدرت، وسلسله مراتب اجتماعی ولذا دسترسی وامکانات لازم برای موفقیت درکسب مدارج علمی، نه صرفا تواناییها، قابلیتها وکوشش وتلاش افراد جامعه، بلکه هنوز و بسیار اوقات در تلاقی تبعیضات و کلیشه‌های فرهنگی وتاریخی مربوط به جنسیت، نژاد، قومیت، ملیت، طبقه اقتصادی و نظایر آن شکل می‌گیرند.
اگر مریم زن نبود، ضرورتی نداشت درهمه خبرها وگزارش‌های مربوط، جنسیت او را مشخص واو را «اولین زن برنده مدال فیلدز» بنامند. اگر مریم زن نبود، آیا برنده شدن و مرگ زودرسش به همین وسعت و شدت توجه جهانی را جلب می‌کرد؟ اگر مریم زن نبود، رئیس دانشگاه استانفورد در سوگ اوچنین نمی‌نوشت: « مریم خیلی زود از میان ما رفت، اما تاثیری که بر روی هزاران زن گذاشت تا با الهام گیری از او به تحصیل در ریاضیات و علوم روی آورند، پایدار خواهد ماند.»
اگر مریم زن نبود، نوع پوشش او مورد بحث و مناقشه نظری و سیاسی قرار نمی‌گرفت وچاپ عکس‌هایش در کنار خبر موفقیت‌های علمی جهانی‌اش به دلیل این که موهای سرش (با وجود کوتاه بودن) پوشیده نیست، به معضلی برای رسانه‎های ایران تبدیل نمی‌شد. و روزنامه‌ها مجبور به دستکاری روی چهره و موهای او در عکس‌هایش نمی‌‌شدند. یا انتشار عکس‌هایش در کنار خبر شوک آور مرگ نابهنگامش که بلاخره اغلب بدون دستکاری چاپ گردید، موجب اعتراض عده‌ای که هنوز برایشان روسری زن مهم‎تر از مغز، نبوغ ومقام علمی اوست، نمی‌گردید.
اگر مریم زن نبود ازدواجش با یک غیر ایرانی وغیر مسلمان، موانع ومشکلات حقوقی به همراه نداشت. اگر مریم زن نبود برای سفر ویا بازگشت به ایران به همراه فرزند وهمسرش، با موانع تبعیض آمیز قانونی برای گرفتن تابعیت وحقوق شهروندی فرزند وهمسرش مواجه نمی‌گشت.
آری، متاسفانه هنوز در بعضی جوامع به طور کلی ودر ایران به طور خاص و وسواس‎گونه، زن، بخصوص زن جوان را موجودی سراسر جنسی (سکسوال) تلقی کرده او را در تن واندام‌های جنسی، وزیبایی صورت و بدن خلاصه می‌کنند و لذا برای کنترل بدن او و تنظیم مناسبات جنسی مرد-محور، بیش از هر چیز نمود ظاهری، آرایش و پیرایش، پوشش و حجاب زن به دغدغه اصلی تبدیل می‌شود. هنوز در ایران از دید بسیارانی، زن همچون متاع جنسی باید در خدمت وکنترل صاحبش باشد وبه قول بنیادگرایان اسلامی، چنانکه در تبلیغات عمومی خود می‌گویند، «زن مثل شکلات است که اگر کاملا پوشانده نشود، مگس‌ها دور او جمع می‌شوند.». البته آنها لابد متوجه نمی‌شوند که با این نگرش و آموزه‌ها، تلویحا زن را به یک خوراکی و مرد را نیز به «مگس» تقلیل داده‌اند. این نگاه نه تنها ضد آزادی و حرمت انسانی زن، بلکه در عین حال توهینی است به مرد که گوئی موجودی است وحشی و عاجز از کنترل و تنظیم تمایلات جنسی خویش.
در کشورهائی چون آمریکا نیزبا وجود این که خوشبختانه زنان به بسیاری از حقوق خود دست یافته و از حق انتخاب در تقریبا همه زمینه‌ها برخوردار هستند؛ متاسفانه اما هنوز جنسیت گرایی، خشونت و سوء استفاده و یا کالا و شیء پنداری از سکسوالیته، بخصوص بدن زنان ادامه دارد وبرای مثال از بدن عریان و اندام‌های مختلف زنان همچون کالایی درتبلیغات تجاری و فروش کالاهای دیگر سودجویی می‌شود. البته تفاوت ماهوی میان این دو نوع نگاه ظاهرا متفاوت در ایران و آمریکا وجود ندارد، چرا که در هردو نگاه و عملکرد زن به اندام جنسی (عورت) تقلیل می‌یابد. یعنی حرمت و اختیار کامل زن به مثابه انسانی با همه ابعاد انسانی، اعم از سکس، ذهنیت، دانش، سلایق و عقاید و قابلیتهای فرا جنسی زن یا نادیده گرفته می‌شود، یا ارزش ثانوی پیدا می‌کنند.
مریم میرزاخانی اما به مثابه زن جوانی با زیبایی‌های طبیعی صورت و سیرت، اساسا به دلیل تواناییها و خلاقیتهای ذهنی و دانش و سخت کوشی‌اش آن هم در رشته ریاضی و هندسه که معمولاً رشته‌ای مردانه تلقی می‌شود، توانست به ستاره‌ای جهانی تبدیل شود. درخشش او درمدارس و دانشکاه شریف در ایران و بعد در دانشگاه‌های‌هاروارد، پرینستون و استانفورد آمریکا به خصوص پس از دریافت چند جایزه مهم بین المللی در ریاضیات، و از همه مهمترمدال فیلدز، پاسخ محکمی بود برای آنها که زنان را ناقص العقل و یا فاقد چنین توانایی‌های ذهنی و عقلی می‌دانند و اصرار دارند که نقش زنان محدود به همسرداری و مادری و خانه داری باشد.
آنان یا از تحولات مدرن در دوسه قرن اخیر، از جمله تحول در نقش‌های جنسیتی ومناسبات جنسی وجنسیتی آگاهی درست ندارند ویا همچنان از این دگرگونی‌ها هراسان وخوفناکند وانها را «عوارض فاسد تمدن غرب» و باعث هرج و مرج و گناه و تباهی می‌دانند. آنها در مواجهه با نمونه‌های چالش برانگیزی چون پروفسور مریم میرزاخانی عقاید کهنه خودرا چنین توجیه می‌کنند که «این خانم یک استثناء بر قاعده است و اصل ناقص العقل، ضعیفه و عورت بودن زنان را رد نمی‌کند.»
آیا مریم به واقع یک استثناء بوده است؟
راستی چرا از زمان تاسیس مدال فیلدز در سال ۱۹۳۶ تا کنون از میان ۵۵ دریافت کننده این جایزه تنها یک تن از آنها زن بوده است؟
گفته می‌شود مدال فیلدز مثل جایزه نویل در حوزه ریاضیات است. اما با این تفاوتها که این جایزه فقط هر چهار سال یک بار وهر بار حداکثر به چهار ریاضی دان که زیر ۴۰ سال سن داشته باشند، تعلق می‌گیرد. هدف این بوده است که نه تنها از کشفیات وخدمات علمی ریاضیدانان نخبه تا زمان دریافت جایزه قدرشناسی شود، بلکه این مدال نوید بخش ومشوق خلاقیت‌های آتی آنان نیز باشد. بنابر این انتخاب مریم میرزاخانی در ضمن نشاندهنده این است که او هنوز در میانه راه کشفیات وتلاشهای علمی فوق العاده درخشان خود بود واگر زنده می‌ماند یافته‎ها وخدمات درخشان‎تری هم در پیش داشت.
شاید یکی از دلایل این که زنان دیگری هنوز نائل به دریافت این جایزه نشده بودند، این واقعیت باشد که دوران شکوفایی علمی بسیاری از زنان معمولا در سنین زیر۴۰ سال نیست چرا که بر طبق سنت، اول باید تا جوان تر هستند به «وظایف» همسری و مادری بپردازند. والا تعداد زنانی که نائل به دریافت جوایز مهم دیگری در علوم مختلف از جمله ریاضیات شده‌اند، اگرچه هنوز بسیار کمتر از مردان است، اما نادر واستثنائی نیست.
دلیل مهمتر دیگر که باید مورد توجه قرار گیرد این واقعیت است که از عمر صدور اجازه برای ورود زنان به دانشگاه‌ها، به ویژه رشته‌هائی که مردانه تلقی شده‌اند حتی صد سال نیز نمی‌گذرد. چرا که اعتقاد به ناقص‎العقل بودن زنان نه محدود به ایران وخاورمیانه بوده است ونه اختراع شریعت اسلامی. کهتر انگاشتن زن ومناسبات پدرسالارانه وسلطه جویانه برزنان از زمان تدوین قانون حمورابی در امپراطوری بابل رسمیت قانونی یافت یعنی حدود ۱۷۵۲سال قبل از میلاد. وبا بحث‌ها ونوشته‌های قدیمی ترین فلاسفه وقدیسین وخاخام‌ها و فقها از ارسطو گرفته تا غزالی وارد ادبیات وفلسفه وادیان وبطور کلی جهان بینی رایج دردوران تاریخ مدون بشری گردید ودستگاه‌های دینی وسیاسی به کمک هم به نظم وارزش‌ها وسنن پدرسالار مشروعیت وتقدس هم بخشیده‌اند.
بحث و تحلیل چرایی و چگونگی غلبه مناسبات پدرسالار و مرد- محور بر مناسبات اولیه مادر- تبار و غلبه تک خدایی مذکر بر چند خدایی موئنث و مذکر، از محدوده این نوشته خارج است. کافی است به یاد آوریم که انواع سلطه جویی بشری، از برده داری گرفته تا نژادپرستی، استعمار، امپریالیسم، و برتری طلبی قومی، ملی و جنسی از معضلات تاریخی پر از ستم و خشونت بشر«مردانه» بوده است که تلاش‌ها و مبارزات برای تغییر، تعدیل واصلاح انها ادامه دارد.
پنج زن نابغه نامدار جهان
تاریخ علم نیز طبعا متاثر از تاریخ مذکرما بوده است. برای مثال به پنج تن از مهمترین زنان ریاضیدان تاریخ اشاره کوتاهی می‌کنم. اولین زن ریاضی دان مهمی که در تاریخ بشرمی شناسیم، یعنی هیپاتیا (Hypatia) در اسکندریه مصر در قرون چهارم و پنجم میلادی می‌زیست که در نجوم و فلسفه نیز درملا عام سخنرانی می‌کرد و از پیروان نوافلاطونی‌ها بود. او اما قربانی جهل و تعصب عده‌ای از اوباشان اسقف اعظم شهر شده و به قتل می‌رسد.
صوفی جرمین (Sophie Germain, 1776-1831) فرانسوی در قرن ۱۸ و ۱۹، ریاضی و هندسه را در کتابخانه پدرش خودآموزی می‌کند اما حق ورود به Ecole Polytechnique را به خاطر زن بودن پیدا نمی‌‌کند. صوفی با نام مستعار مردانه به مکاتبه با اساتید دانشگاه می‌پردازد. او با وجود عدم دسترسی به منابع و امکانات موجود برای مردان، توانست اولین زنی شود که از آکادمی علوم فرانسه جایزه‌ای به خاطر تئوری elasticity و چند دست آورد دیگر در ریاضیات دریافت کند.
آدا لاولیس ( (Ada Lovelace, 1815-1852 در قرن نوزدهم در انگلستان، دختر شاعر معروف لرد بایرون بود، اما هرگز پدرش را ندیده بود. او به تشویق مادر به مطالعه علوم و ریاضی روی آورده با ریاضیدان و مخترع معروف زمان خود، چارلز ببیج، شروع به مکاتبه کرد. ببیج از آدا خواست که کتاب خاطرات یک ریاضیدان ایتالیایی را که «موتور تحلیلگر» عنوانش بود به انگلیسی ترجمه کند که در باره ساختن ماشینی خبر می‌داد که از اولین کامپیوتریا حسابگرها محسوب می‌شد، ماشینی که می‌توانست جمع وتفریق ساده انجام دهد. اما آدا لاولس فراتر از ترجمه آن کتاب رفت وبا خلاقیت ودانش ریاضی خودش شروع کرد به ابداع متدهای بدیع حسابگری از جمله متدی برای محاسبه نمرات برنولی. امروزه کار آدا لاولیس را اولین برنامه کامپیوتری جهان می‌دانند.
صوفیا کوالسکایا در أواخر قرن نوزده در روسیه متولد شد (Sofia Kovaleskaya, 1850-1891). درآن زمان در روسیه هنوز زنان حق ورود به دانشگاه‌ها را نداشتند. او با دانشمند جوانی ازدواج کرد وبه آلمان مهاجرت نمود. در آلمان هم زنان هنوز حق نشستن سر کلاسها وگوش کردن به درس- گفتارهای اساتید را نداشتند. صوفیا به ناچار به طور خصوصی معلم گرفت ودر پایان توانست دکترای خود را در ریاضیات دریافت کند. پس از مرگ شوهرش او را به عنوان مربی ریاضی در دانشگاه استکهلم سوئد استخدام کردند. بعدها، او اولین زنی شد که در آن منطقه اروپا به درجه استاد تمام نائل گشت. او همچنین به دنبال دست آوردهای درخشانش درعلم ریاضی اولین زن بود که در ۱۸۸۸ جایزه پریکس بوردین را از آکادمی علوم فرانسه به دست آورد ویک سال بعد هم جایزه مهمی از آکادمی سوئد دریافت کرد.
و مثال آخر، امی نوئدرآلمانی – آمریکائی است که دراواخرقرن نوزده واوایل قرن بیستم زندگی می‌کرد.

(Emmy Noether, 1882-1935)اودرآلمان متولد شد و پرورش یافت ولی به خاطر زن بودنش باید از موانع زیادی عبور می‌کرد تا یک دانشمند ریاضیات شود. از جمله به دلیل تداوم موانع بر سر راه ثبت نام زنان در دانشگاه‌های آلمان، امی سالها در کارش عقب ماند. او با آلبرت انیشتین تماس برقرار کرده بود وبالاخره از این راه دکترای خود را در ریاضی وهندسه تجریدی دریافت کرد. اما نمی‌توانست شغل دانشگاهی داشته باشد. تا بالاخره دانشگاه گوتینگن او را به طور غیر رسمی به عنوان دانشیار استخدام کرد. اما امی علاوه بر زن بودن به دلیل یک تبعیض دیگر شغل خود را خیلی زود از دست داد وآن یهودی بودنش بود. از آن به بعد به آمریکا مهاجرت کرد وبالاخره توانست به عنوان یک مربی وپژوهش گر در کالج «براین ماور» وانستیتو مطالعات پیشرفته در پرینستون در شهرنیوجرسی استخدام شود. در آن جا بود که امی نوئدربسیاری از پایه‌های ریاضیاتی تئوری نسبیت انیشتین را تدوین کرد ودررشته جبر به پیشرفت‌های بسزایی نائل گردید. پس از مرگش در ۱۹۳۵، آلبرت انشتین در نامه‌ای در نیویورک تایمز در باره او نوشت: «امی نوئدر مهم ترین نابغه خلاق در ریاضیات بود، دست آوردی که از زمان ورود زنان به آموزش عالی تا به امروز حاصل گشته است.»

پس تفاوت‌ها در کجاست؟
بنابراین مثالها وبسیاری دیگر، تا همین أواخر، یک زن هوشمند ومستعد می‌بایست شاید دوبرابریک مرد همطراز خود تلاش وکوشش کند تا به مدارج رسمی علمی نائل آید ومورد توجه واحترام لازم قرار گیرد. بسیاری از مردم، بخصوص سلطه جویان مردسالارمعمولا از یافته‌های پژوهش‌های علمی اخیر بی خبرند ونمیدانند که تفاوت آماری مهمی میان دو گروه اجتماعی زنان ومردان از لحاظ هوش عمومی وظرفیت عقلی جود ندارد و در زمینه استعدادهای مشخص مثل فراگرفتن زبان و ادبیات، علوم طبیعی و تجربی، و ریاضی و هندسه نیز تفاوت میان گروهی (میان مردان و زنان) یا بسیار اندک ویا از لحاظ آماری با اهمیت نمی‌باشد. واقعیت علمی که باید مد نظر داشت این است که تفاوت استعداد‌ها میان افراد هر گروه جنسی (مردان و زنان) خیلی بیشتر ومهمتر است تا میانگین یا تفاوت متوسط در بین دو گروه زنان ومردان.
به علاوه پژوهش‌های مداوم در سطح ملی در آمریکا ونیز بطور مقایسه‌ای در میان کشورها وفرهنگهای مختلف نشان می‌دهد که در دهه‌های اخیر درمدارس ابتدائی، میان دختران وپسران دانش آموز تفاوتی در نمرات ریاضی وعلوم دیده نمی‌شود واگر هم باشد متوسط بالاتر نمرات از آن دختران است. اما با بالا رفتن سن، یعنی به تدریج از ۹ سالگی به بعد در علوم و بعد تر در ریاضی در نمرات دختران افت دیده می‌شود و این افت از کلاس هفتم دبیرستان از لحاظ آماری نیز اگرچه کوچک (متوسط ۵-۷ نمره تفاوت) اما معنا دار وقابل ملاحظه می‌گردد. پژوهشگران این تغییر را به دلایل مختلف نسبت داده‌اند که عمدتا اجتماعی-فرهنگی است ونه ژنتیکی یا ذاتی. با بالا رفتن سن ورسیدن به بلوغ وتغییرات در هورمونها، تاثیر نقش‌ها وکلیشه‌های جنسیتی ونیز کشش جنسی در نوجوانان بیشتر ومهمترمیشود. برای جذب جنس دیگر، بازی در نقش یک دختر جذاب و یا پسر با آینده که مطابق با کلیشه‌های رایج در فرهنگ غالب باشد، ضروری می‌گردد. از جمله این که کدام رشته‌ها مناسب دختران و کدام مناسب پسران قلمداد می‌شوند، و لذا فشار گروه‌های همتا (همکلاسان)، پیام‌ها و تشویق‌های مستقیم و غیر مستقیم کتب درسی، آموزکاران، والدین، رسانه‌ها، فیلم‌ها و …همگی می‌توانند مسیرعلایق، انگیزه‌ها و میزان تلاش و در نتیجه نمرات درسی نوجوان را تغییر وتعیین کنند و نه صرفا استعداد، عقل و هوش عمومی آنها. برای مثال یک تحقیق اخیر(۲۰۱۶) نشان می‌دهد که تفاوت رفتارمعلم‌ها و مربی‌ها در کودکستان و جهت گیری‌های ناخودآگاه آنان معمولا مبتنی است بر این فرض که ریاضی برای پسرهاست. همین نگاه و کلیشه‌های مفروض باعث می‌شود که فاصله جنسیتی درریاضیات در واقع ازهمان دوره کودکستان شروع شود.
شکستن این سیکل باطل زمان می‌طلبد. بطورمتوسط در اغلب کشورها در ۶۰-۷۰ سال گذشته بهبود بسزایی در تحصیلات دختران صورت گرفته است و در نتیجه فاصله جنسیتی درنمرات و رشته‌های علمی و ریاضی بسیار کمتر شده است. نسبت تعداد دختر و پسر، حتی در میزان فارغ التحصیل شدن از دانشگاه‌ها، به نفع دختران افزایش یافته است و در همه زمینه‌ها به جز ریاضی دختران نمرات برابر یا بالاتری از پسران بدست می‌اورند. تفاوت متوسط نمرات دختران نسبت به پسران در ریاضی نیز کاهش پیدا کرده است و در طول ۲۰ سال گذشته نسبت پسرها به دخترها در ۵ درصد بالاترین نمرات ریاضی در دبیرستان‌ها دو به یک به نفع پسران بوده است.
اما در دانشگاه‌ها هنوز تعداد دختران در رشته‌های علوم پایه، تکنولوژی، مهندسی، و ریاضیات (Science, Technology, Engineering, Mathematics: STEM) بطور قابل ملاحظه‌ای کمتر ازپسران است. میزان این شکاف یا فاصله جنسیتی البته در کشورهای مختلف فرق می‌کند و تقریبا در همه جا رو به کاهش است. برای مثال در آمریکا سهم زنان درSTEM در سال ۱۹۷۰ فقط ۷ در صد بود. این میزان در سال ۲۰۱۱ به ۲۵ درصد، یعنی تقریبا چهار برابر افزایش یافته است. دراکثر کشورهای خاورمیانه، از جمله ایران نیزخوشبختانه روند پیشرفت زنان در تحصیلات عالی چشمگیر بوده است. چندین سال است که زنان بیش ار ۶۰ درصد ورودی دانشگاه‌ها را تشکیل می‌دهند. البته تعداد فارغ التحصیلان دختر هنوز کمتر از پسر‌هاست. طبق گزارش یونسکو، در ایران در سال ۲۰۱۲، تنها ۳۸ درصد فارغ التحصیلان دانشگاهی زن بودند. زنان در ایران ۴۰در صد دانشجویان رشته‌های علوم تجربی را تشکیل می‌دهند که میزان بالا و امید بخشی است. در رشته‌های مهندسی زنان ۲۱ در صد دانشجویان هستند. در مقایسه با یک کشور پیشرفته تری (با اکثریت مسلمان) مثل سری لانکا در همان سال، ۵۷ در صد فارغ اتحصیلان زن هستند، زنان ۴۸ درصد علوم تجربی و ۲۸ درصد رشته‌های مهندسی را تشکیل می‌دهند.
در ایران، اما متاسفانه، بسیاری از مقامات اصلی حکومتی از این روند پیشرفت زنان در تحصیلات عالی نه تنها خوشحال نیستند بلکه این روند را نگران کننده دانسته، با تشویق زنان به تحصیلات در دانشگاه‌ها و افزایش امکانات شغلی برای آنها مخالفت می‌کنند. شانس پیدا کردن کار برای زنان تحصیلکرده یک سوم مردان است ومیزان بیکاری زنان دو برابر مردان. و هنوز نرخ اشتغال رسمی زنان در ایران بین ۱۲ تا ۱۶ درصد گزارش می‌شود که از نرخ متوسط اشتغال زنان در جهان و حتی در خاورمیانه بسیار عقب مانده تر است.
بنابراین واقعیات، روشن است که پروفسور مریم میرزاخانی نه یک زن استثنایی بلکه یکی از هزاران زن ریاضیدان، اگرچه از با استعدادترین وبا نبوغ ترین زنان و مردان در ریاضیات بود که توانست به کمک سایرعوامل مناسب و یاری دهنده به یک ستاره درخشان والگوی جهانی تبدیل گردد. دکتر مریم میرزاخانی با اعتماد به نفس توأم با فروتنی، با پوشش وآرایشی ساده زیبا وراحت که رها از قید و بند‌های آزار دهنده معمول در ایران است در انظار جهانیان ظاهر شد و به شکستن خیلی از کلیشه‌های جنسیتی در فرهنگ ما یاری رساند. از جمله اینکه نشان داد برخلاف تصورات کهنه، حتی یک زن نابغه ریاضیات وحرفه مند در عین داشتن کار تمام وقت با مقام استاد تمام، اگر مایل باشد، می‌تواند همسرو مادری موفق هم باشد چنانکه میلیونها زن شاغل وحرفه مند دیگر اینگونه بوده‌اند.
نیاز به مریم‌های بیشتر
برای توسعه انسانی ایران، یعنی پیشرفت و بهبود شرایط زندگی در همه زمینه‌های اقتصادی، تکنولوژیک، علمی، فرهنگی و سیاسی، به مریم‌های بیشتری نیاز داریم. اما لازمه تکثیرمریم‌ها چیست؟
از سخنان و گفته‌های خود مریم درفیلمها و مصاحبه‌های هرچند اندکی که وجود دارد، و از گفته‎ها و نوشتههای دیگرانی که او را از نزدیک می‌شناختند، چنین برمی آید که موفقیت‎های فوق العاده و درخشش مریم فقط ناشی از نبوغ و استعداد مادرزادی او نبود، بلکه شوق و انگیزه قوی برای آموختن و کشف معما‌های علمی، تلاش و کوشش و پیگیری خستگی ناپذیر، نظم و دیسیپلین، اعتماد به نفس و خودباوری، فروتنی و تواضع، خوش بینی و بلند پروازی، مهربانی و چهره متبسم، ساده زیستی و ساده پوشی و رهایی از پیرایه‌های دست و پاگیر، روحیه همکاری و اشتراک مساعی و هم افزایی با دوستان و همدوره‌ای‌ها، مثلاً همکاری و همفکری درازمدت با دوست و همکلاسی نزدیکش رویا بهشتی، شانس داشتن مادر و پدر و خانواده‌ای که مشوق تحصیلات و حامی ذوق و کنجکاوی‌ها و سفرها و بلند پروازی‌های مریم بوده‌اند، شانس داشتن امکانات مادی و معنوی برای بهره گیری از مدرسه خوب (فرزانگان) و معلمین خوب و دلسوز در مراحل مختلف تحصیلات مریم در ایران، به خصوص یافتن امکان و حمایت از طرف مدیر مدرسه و علم آموزانی چون دکتر تابش برای شرکت مریم در المپیاد‌ها و اکتشاف بیشتر استعدادها و بازشدن درهای دیگری به سوی موفقیت‌های علمی بیشتر، امکان پذیرش و دریافت بورس تحصیلی از بهترین دانشگاه‌های ایران و جهان (دانشگاه‌های شریف و‌هاروارد) و بهره مندی از استاد راهنمای خوب همچون پروفسور عبادالله محمودیان در دانشگاه شریف و پروفسور کورتیس مک مولن ( Curtis T. McMullen) در دانشگاه‌هاروارد که خود برنده مدال فیلدز در ریاضیات در ۱۹۹۸ شده بود،…همگی ازعوامل مهمی بوده‌اند در رساندن مریم میرزاخانی به قله‌های بلند موفقیت‌های علمی و رشد وشکل گیری شخصیت موفق، دوست داشتنی، قابل احترام و چند بعدی.
مریم در سوم می‌۱۹۷۷ در تهران متولد شد وسومین فرزند خانواده‌ای نسبتا مرفه، فرهنگ دوست و نیکوکاربود. دو برادرو یک خواهر بزرگتر داشت. مادرش مهمترین مشوق وحامی اوبود. پدرش، احمد میرزاخانی، مهندس برق و رئیس هیئت مدیره مجتمع آموزشی- نیکوکاری «رعد» بود، سازمان مردم-نهاد خیریه‌ای که برای معلولین آموزش حرفه‌ای فراهم می‌کند. بنا به گفته‌های پروفسور کامران وفا در دانشگاه‌هاروارد و مهندس عبدالعلی بازرگان که دوستی خانوادگی با میرزاخانی‌ها داشت، مریم شخص مهربان و نوعدوستی بود که لابد از نیکوکاری پدر و مادرش آموخته بود.
مریم میرزاخانی، چنانکه خود گفته است، عشق به آموختن را با خواندن کتابهای داستان و رمان آغاز کرد: “بچه که بودم دوست داشتم نویسنده شوم. شاید برادرم بود که باعث علاقهمندی من به ریاضیات شد. او بود که یک روز با نقل هیجان انگیز داستان مربوط به حل یک معمای ریاضی مرا نسبت به ریاضیات به شوق آورد. هر چه بیشتر ریاضی را مطالعه کردم و به حل مسائل ریاضی پرداختم، بیشتر به شوق و هیجان آمدم.”
انگار ذهن تخیلی وعشق به داستان در مریم باقی ماند. بنا به گفته معلمانش مریم به ریاضیات برخوردی شهودی و پر ازتصویر و تخیل داشت. معلم ریاضی دوره دبیرستان او، آقای نیوشا، می‌گوید:‌»راه حل‌هایی که مریم به معماها و سوال‌های ریاضی می‌داد همراه با ظرافت خاص و شیوه‌ای شاعرانه بود.» استاد راهنمای او در دوره دکترا در دانشگاه‌هاروارد، پروفسورمک مولن، نیزنقل می‌کرد که «وقتی مریم برای اولین بار به دفتر کار من آمد و با اوبیشتر آشنا شدم، نوع سوالات‌اش با دیگر دانشجویان متفاوت بود. مریم ذهنی تصویری و تخیلی داشت (imaginative) وهر مسئله ریاضی را مثل یک داستان طرح و تعریف می‌کرد.» به گفته همکلاسی‌های دبیرستانی و هم دانشکده‌ای‌هایش نیز، «مریم یک بعدی نبود، غیر از ریاضی، رمان هم می‌خواند. سر کلاس انشاء، خیلی قشنگ می‌نوشت. البته در دانشگاه بیشتر وقتها درس می‌خواند یا در کتابخانه بود یا در تالار ریاضی با المپیادی‌ها کار می‌کرد، یا بسکتبال بازی می‌کرد، به بدنش هم می‌رسید.» ( شایسته متین و مهناز فلاح، مصاحبه تلویزیونی )
مریم میرزاخانی از کلاس دوم دبیرستان توجه معلمین را به نبوغ خود جلب کرده بود. به توصیه مدیر تیزبین مدرسه فرزانگان، خانم حائری زاده، و با اجازه و توافقی میان او و آموزگاران شان، مریم میرزاخانی و رویا بهشتی، هر دو به مثابه دانش آموزان نخبه ته کلاس می‌نشستند و معلم ریاضی مسئله‎هایی بالاتر از قوه کلاس دوم ریاضی را به آنها واگذار می‌کرد. معلم خوب انها، آقای نیوشا، که حتی نمونه‌هایی از دست خط و نحوه حل مسائل توسط این دو دانش آموز ممتاز را نزد خود حفظ کرده بود، در یک برنامه تلویزیونی آنها را نشان می‌داد و با افتخاراز استعداد و قریحه و از همکاری سخت کوشانه آن دو با یکدیگر سخن می‌گفت. به گفته مدیر مدرسه‌اش، خانم حائری زاده:
«مریم و رویا هر دو در عمل نشان ‌دادند که باور دارند معلم، یک راهنما و تسهیل‌کننده است و این خودشان هستند که باید یاد بگیرند. آنها به‌خوبی یاد گرفته بودند که چگونه یاد بگیرند و توانایی‌هایشان را باور داشتند. مریم و رویا به‌صورت یک ‌تیم واقعی با هم کار می‌کردند. سینرژی حاصل از این کار تیمی بسیار بالا بود. علاوه بر هوش سرشار و پشتکار، تواضع ویژگی ممتاز مریم و اعتماد به ‌نفس بالا، ویژگی ممتاز رویا بود. کار تیمی این دونفر باعث می‌شد که ویژگی‌های ممتازشان آنان را به‌پیش ببرد».
مریم هم در باره مدیر مدرسه‌اش در مصاجبه با مجله «کوانتا» (۱۳ اوت ۲۰۱۴) گفته است: «خانم حائری زاده می‌دانست که تیم المپیاد ریاضی هرگز دانشجوی دختری را نپذیرفته بود. معهذا پروا نکرد و حاضر شد هرطور شده ترتیب شرکت من و رویا را در مسابقات بدهد. ذهن او خیلی مثبت و مصمم بودو می‌گفت، تو می‌تونی انجام بدی، حتی اگر اولین نفر باشی که این کاررا می‌کنی. من فکر می‌کنم این برخورد او خیلی در زندگی من تاثیر گذاشته است.»
آن دو در کلاس سوم و چهارم دبیرستان اولین دختران ایرانی بودند که در سال ۱۹۹۴ و ۱۹۹۵ دو سال پیاپی مدال طلا و نقره المپیاد بین المللی ریاضی را برنده شدند. مریم اولین دختری بود که دو سال پشت سرهم مدال طلا گرفت و بار دوم نمره کامل ریاضی را به دست آورده بود. به گفته خانم شایسته مبین (همدوره این دو در دبیرستان ودانشگاه شریف و همبازی مریم در تیم بسکتبال)، ونیز خانم مهناز فلاح (همدوره مریم در مقطع کارشناسی دانشگاه شریف)، دوستی و همفکری مداوم و نوعی هم افزایی میان رویا و مریم یکی از شانسهای این هر دو بود. آنها عقب کلاس دائما مشغول حل مسئله‌های ریاضی و هندسی بودند. ما از «آهان » گفتن‌ها و «آخ جون» گفتن و پریدن به هوای آنها می‌فهمیدیم که مسئله‌ای را حل کرده‌اند. رویا بهشتی با آنکه با یک خواهرش، ندا بهشتی دوقلو بودند اما عملاً بیشتر با مریم دوقلو شده بودند. بعدها مریم و رویا با هم کتابی نوشتند در زمینه «نظریه اعداد».
مرگ شش المپیادی همدوره مریم
در اسفند سال ۱۳۷۶(۱۹۹۷)، مریم میرزاخانی همراه تیم خود از دانشگاه شریف و تعدادی از دانشجویان ممتازاز دانشگاه‌های دیگر ازمسابقات دانشجویان ریاضی در اهواز به تهران بازمی گشتند که اتوبوس حامل ان‌ها در یک حادثه رانندگی به دره سقوط می‌کند و منجر به جان باختن ۶ تن ازدانشجویان می‌گردد. مریم از جمله بازماندگان این سانحه بود ولی شاهد مرگ دلخراش شش تن از دوستان و بهترین نخبه‌های ریاضی کشورش می‌گردد، از جمله برندگان طلای المپیاد یعنی آرمان بهرامیان و رضا صادقی. مریم در جائی گفته بود که «بهترین دوستانم را در دوران المپیاد پیدا کردم ». از مهندس بازرگان که ازقول پدر مریم نقل می‌کرد، شنیدم که مریم بعد از آن سانحه در بیمارستان بیش از آنکه نگران زخمها و جراحات خویش باشد، جویای حال و وضعیت افراد تیم خود و یاران المپیادی بود. لذا می‌توان تصور کرد که این فاجعه احتمالا چه اثرات مخربی روی مریم گذاشته بود. کسی چه می‌داند که ضربه وتکان روحی و جسمی ناشی از این حادثه مرگبار چه نقشی در ایجاد سرطان در بدن مریم داشته یا نداشته است. آنچه اما قطعی می‌توان گفت در باره یکی از ناهنجاری‌های توسعه ناموزون در ایران ما، یعنی وضعیت فاجعه بار رانندگی و جاده‌هاست که هر روز و هر شب جان قربانیان متعدد و بی گناهی را می‌گیرد. و گویی جان انسان ارزش چندانی ندارد، از جمله جان نخبه‌ها و نوابغ کشور.
مریم در سال ۱۹۹۹ از دانشگاه شریف فارغ التحصیل شد و برای ادامه تحصیلات به آمریکا آمد و در سال ۲۰۰۴د کترای خود را با دفاع از تز فوق العاده‌ای که نوشته بود از دانشگاه‌هاروارد دریافت کرد. به دنبال آن مدتی به تحقیق و تدریس در دانشگاه پرینستون مشغول شد. او در سال ۲۰۰۵ با دانشمند جوانی که از جمهوری چک به آمریکا آمده بود ازدواج کرد. دکتر یان وندراک ( ( Jan Vondrak که دررشته ریاضی کاربردی و کامپیوتر نظری تحصیل کرده بود و درحال حاضر دانشیار دانشگاه استنفورد است، همان دانشگاهی که مریم میرزاخانی را در سال ۲۰۰۸ به همکاری دعوت و در سن ۳۱ سالگی با رتبه استاد تمام، استخدام کرده بود. فرزند مریم و یان، آناهیتا، اکنون دختری ۷ ساله است.
مریم به دلیل کیفیت فوق‎العاده نوشته‌ها و ارائه راه حل‌های خلاق در ریاضی و هندسه به دریافت جوایز متعددی نائل شده بود که مهمترین آنها دریافت مدال فیلدز در سال ۲۰۱۴بود که او را به مثابه اولین زن دریافت کننده این جایزه، بیش از پیش به شهرت و اعتبار علمی در جهان رساند. او ضمنا اولین زن ایرانی-آمریکایی است که تا کنون به عضویت در آکادمی علوم آمریکا نائل گشته است.
اما یک سال قبل از دریافت مدال فیلدز، پزشکان تشخیص دادند که مریم دچارسرطان پستان شده است. شاید به همین دلیل و ضروریات معالجه در این زمینه بود که مریم برای شرکت درمراسم دریافت جایزه درکره جنوبی، سئول، تردید داشت. او در هر حال اهل مواجه با خبرنگاران وهای وهوی رسانه‌ای هم نبود. اما گویا مجمع زنان ریاضیدان دنیا که از این اولین موفقیت یک زن برای دریافت مدال فیلدز بسیار خوشحال بودند نمی‌خواستند غیبت پروفسور مریم میرزاخانی در مراسم از اثرات الهام بخش اوبر روی زنان جوان دنیا در ترغیب آنها به ریاضیات، بکاهد. به نوشته مجله «کوانتا»، مریم به دنبال إصرار دیگر زنان ریاضیدان و قول این که مانع هجوم خبرنگاران به سوی او خواهند شد، در مراسم اهدای جوایز شرکت کرد و به پاسخ‌های کوتاه به چند پرسش بسنده نمود و قبل از ارائه سخنرانی به استانفورد باز گشت.
چالش‌ها و آموزه‌های مریم از زبان خودش
مریم میرزاخانی به مثابه اولین قهرمان زن در المپیادهای ریاضیات در ایران، اولین زن برنده مدال فیلدز در دنیا، و از جوانترین اساتید ریاضی در یکی از بهترین دانشگاههای دنیا چگونه با چالشهای مربوط به ایجاد توازن میان نقش مادری، همسری و نقش‌های علمی و حرفه‌ای خود مواجه می‌شد؟
اخیرا در یکی از برنامه‌های تلویزیونی در ایران درباره مریم میرزاخانی شنیدم که مجری برنامه می‌گفت: « خیلی هیجان انگیز است که او هم مادر خوبی بود و هم دانشمند برجسته‌ای.»
من با خود گفتم، بسیارخوب. اما آیا هیچ وقت شنیده ایم که مجریان رادیو وتلویزیون بگویند، یا بپرسند که مثلاً دانشمند خوب وبزرگی چون انیشتین آیا همسر و پدرخوبی هم بود؟ أصلا طرح چنین سوال ودغدغه‌ای در باره مردان دانشمند معمول می‌باشد؟
پروفسور میرزاخانی در گفتگویی با نشریه دانشگاه استنفورد در این زمینه‌ها سخنان کوتاه وساده، اما پر آموزه‌ای را بیان کرده است:
«خیلی سخت است به عنوان یک مادر بین کار سنگین ریاضی و مادر بودن توازن برقرار کرد. البته شدنی است و ارزش انجام دادنش را دارد، ولی خواه ناخواه میزان کار را کم می‌کند. یعنی اگر کسی فکر می‌کند که هم می‌توانم یک خانواده خوب و با ارتباط قوی داشته باشم و هم کارم با آن سرعت قبل پیش برود، اینطور نیست. باید به هر حال هزینه بکنیم، البته برای پدر هم سخت است به این بستگی دارد که پدر و مادر چقدر تقسیم کار کنند، چقدر برای بچه شان وقت بگذارند…برای من فرق نمی‌‌کند بچه ام ریاضیدان شود یا نشود، امیدوارم که او و کلا همه بچه‌ها ریاضی را جدی بگیرند. دوست ندارم مثل افرادی شود که تا صحبت از ریاضیات می‌شود می‌گویند من از ریاضی هیچ چیز نمی‌دانم. یعنی اصلاً به خود امکان نمی‌‌دهند که به آن فکرکنند. البته در ایران خیلی اینطور نیست ولی در آمریکا زیاد پیش می‌آید. ریاضی به درست فکرکردن کمک می‌کند. حتی یک پزشک یا کسی که کار دیگری هم می‌کند، اگر ریاضی‌اش قوی باشد می‌تواند جلوتر برود.
…خیلی متغیر است که در روز چقدر کار می‌کنم. البته کسی که بچه کوچک دارد از ۹ صبح وقت دارد تا ۵ بعد از ظهر، بعدش دیگر وقت ندارد. می‌توانی مثلا بروی در پارک و بطور کلی فکر بکنی، ولی اینکه بنشینی و کار جدی بکنی، نمی‌‌شود. .. قبل از بچه دار شدن شاید بیشتر کار می‌کردم ولی اصلا کار ریاضی به صورت خطی جلو نمی‌رود. گاهی مثلا قرار است یک مقاله را تمام کنی و یا باید آخرین نسخه‌اش را آماده کنی، خوب باید بیشتر کار کنی ولی در سایر مواقع اینطور نیست که اگر بیشتر کارکنی، بهتر باشد. مهم این است که انگیزه تان را حفظ کنید وبه آن مسئله‌ای می‌خواهید حل کنید، در یک مدت طولانی فکر کنید. میزان پیشرفت ممکن است بعضی روزها زیاد وبعضی روزها کم باشد. علاوه بر این کارهایی از قبیل جلسات دانشگاهی و بحث با دانشجویان دکترا نیز هست که به هر حال وقت می‌گیرد.
… هرچقدر انسان جوان تر باشد ذهنش برای فکر کردن بازتراست. دلیلش این است که مشغله‌های خارجی کمتری داریم. با گذشت زمان مشغله‌ها و نگرانی‌های انسان بیشتر می‌شود. به همین دلیل از زمانی که جوان هستید وذهنتان بازتر است بهترین استفاده را بکنید.»
دکتر میرزاخانی در مصاجبه دیگری خود را «ریاضیدان کند» (slow) می‌داند به این معنی که: «باید وقت و انرژی و تلاش زیادی صرف کرد تا زیبائی ریاضی را درک کنی. » او برای حل مسئله‌های ریاضی وهندسی روی کاغذ‌های بزرگ تصاویر ونقوش هندسی زیادی ترسیم می‌کرد. دخترکوچکش کارهای او را «نقاشی» می‌نامید.
«من برای حل مسائل ریاضی فرمول خاصی ندارم. گاه احساس می‌کنم در یک جنگل گم شده ام. همه دانسته‌هایم را به کار می‌گیرم تا یک راهی پیدا کنم و حقه‌ای بزنم. بلاخره با قدری هم شانس یک باره خود را انگار بالای تپه‌ای می‌رسانم که از آن جا همه چیز روشن دیده می‌شوند.»
به گزارش مجله «کوانتا»، مریم در حاشیه مراسم اعطای مدال فیلدز در شهر سئول به سوال خبرنگاران در مورد این که چرا تا حال زنان بیشتری این جایزه را نبرده‌اند و چگونه می‌توان دختران بیشتری را به تحصیل در ریاضیات ی علاقمند کرد، پاسخ‌های کوتاهی داد که در واقع هماهنگ هستند با یافته‌های تحقیقات ملی و مقایسه‌ای فراملی در آمریکا. او گفت مطمئن است در آینده نزدیک زنان بیشتری این نوع جوایز را خواهند برد. زنان ریاضیدان متعددی هستند که دارند کارهای درخشانی می‌کنند. لازمه افزایش سهم زنان در ریاضیات تغییر در کلیشه‌های جنسیتی است که زمان می‌برد. فشار گروه‌های همتا و همکلاسی‌ها گاه عامل بازدارنده می‌شود، برخورد درست یا نادرست معلمین که می‌توانند در تو انگیزه ایجاد کنند یا برعکس دلسردت کنند. خودباوری و اعتماد به نفس، داشتن شوق و انگیزه، شوقی که با آن خودت خود را جلو ببری.
افسوس…
افسوس که شرایط اجتماعی و سیاسی و فقر نسبی امکانات پژوهشهای علمی در ایران ما، بسیاری از مغزها و نخبه‌ها را فراری می‌دهد و جامعه ایران از بهره گیری مستقیم و بهینه از پیشگامان مهم و اثرگزار در رشته‌های مختلف فنون، علوم پایه، علوم اجتماعی و انسانی محروم می‌ماند، ولذا موانع در مسیر توسعه همه جانبه انسانی کشور تداوم می‌یابد.
افسوس که پروفسور مریم میرزاخانی پس از نزدیک چهار سال مبارزه با سرطان، مغلوب این بیماری بی رحم شد. او هنوز در میانه راه خلاقیت‌ها وکشفیات علمی‌اش بود. مرگ زودرس او در اوج شکوفایی‌اش بی اختیار ما را به یاد زنان نابغه دیگری در تاریخ ایران می‌اندازد که خیلی زود و درفصل بهاری خلاقیت‌های خود از میان رفتند؛ از فاطمه برغانی (معروف به قرهالعین) گرفته تا پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد.
وافسوس که در آمریکا نیزبه رغم اینکه یکی از پیشرفته ترین وثروتمندترین کشورهای دنیا است، هنوز بیماری سرطان بسیارانی را به طور زودرس وبی رحمانه به سرای مرگ می‌کشاند. این واقعیت تلخ شاید ناشی از اولویت‌های غلط در زمینه هزینه کردن و بودجه گذاری درامورمختلف باشد. شیوه‌های توسعه سود- مدار و هژمونی طلب به جای تاکید بر توسعه انسانی و پایدار، هزینه‌ها و تلاش‌های پژوهشی را عمدتاً صرف توسعه تجاری ومصرفی و خلاقیت‌ها و تولیدات نظامی می‌کند و نه صرف بودجه کافی در جهت تحقیقات بیشتر برای بهبود سلامتی مردم و مبارزه با بیماری‌ها، خصوصا امر پیشگیری از بیماریها از جمله سرطان، به ویژه سرطان پستان.
پاسداشت میراث مریم
درایران وهمه کشورهای جهان برای توسعه انسانی، که باید توسعه‌ای همه جانبه باشد (اقتصادی، تکنولوژیک، علمی، فرهنگی، وسیاسی) به پروفسورمریم میرزاخانی‌های بیشتری نیازمند هستیم. میراث گرانبهای مریم نه تنها در ریاضیات پابرجا خواهد ماند، بلکه الگویی که اوبرای مردم، بخصوص زنان ارائه کرد می‌تواند الهام بخش تحول در باورها و سیاست‌ها و قوانین غلط و تبعیض آمیزمربوط به جنسیت و مناسبات و نقش‌های جنسیتی باشد. شایسته است که الگو ومیراث مریم یادآور یا آموزنده این واقعیت باشد که ایران آزاد، آباد و توسعه یافته تنها در پرتو اشتراک مساعی، و داشتن فرصت‌های برابر برای شکفتن خلاقیت‌های همه أعضاء جامعه به رغم تفاوت‌های جنسی و جنسیتی، قومی وملیتی، و مذهبی و عقیدتی، ممکن خواهد شد.
از: ایران امروز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر