ارزشهای انسانی و تفکردموکراسی
باریش نصیریان
الودگی جامعه با اجرای برنامه انتصابات با همه هیاهو و جنجال و با نمایش مضحک و تکراری خود و با دستکاری امارها توسط مهندسین ان به پایان رسید.انتخاب تحمیلی روش تسلیم روحانی در تقابل سیاسی با نیروی سوم فشار که سر اغاز فروپاشی نظام اسلامی خواهد بود به رهبری نظام تحمیل گشت.
رویگردانی رژیم از اربابان سنتی خود با توجه ساختارهای وابستگی مطلق و دیرینه کارگزاران نظام به انان تنبیه انان را بهمراه خواهد داشت.تکرار سرنوشت تلخ خاندان پهلوی که در تقابل به این فشارها گزینه تسلیم و امتیاز دهی را برگزیده بودند در انتظار حاکمان ولایت اعدام اسلامی خواهد بود
رویگردانی رژیم از اربابان سنتی خود با توجه ساختارهای وابستگی مطلق و دیرینه کارگزاران نظام به انان تنبیه انان را بهمراه خواهد داشت.تکرار سرنوشت تلخ خاندان پهلوی که در تقابل به این فشارها گزینه تسلیم و امتیاز دهی را برگزیده بودند در انتظار حاکمان ولایت اعدام اسلامی خواهد بود
(به این موضوع در نوشته ای دیگر پرداخته خواهد شد)موضوع مهمتر از اجرای برنامه نمایشی در مرحله اجرا و بعد از ان نهفته است که کوتاه بدان اشاره میگردد.
در مرحله پسا نمایش شاهد واکنشهای زیادی نسبت به این جریان بودیم.سرخوردگی و سکوت و یا خشم و توهین به رقصنده شدگان در انتصابات و یا دعوت به بخشش انان به بهانه احترام به حق رای انتخاب بهمراه تحلیلهای فراوان بخشی از واکنش جامعه بود.اما انچه که در میان توحش عمومی شده گم گشت موضع گیریهای قهرمانانه و اکثرا در بند و یا بتازگی از بند رها شدگان بود.تحلیل و موضع گیری زندانیان سیاسی که که با عدم شرکت در این انتصابات از شرافت انسانی خود دفاع کرده اند زیاد است.یک نمونه از این تحلیلها توسط زندانی سابق سیاسی و عقیدتی اتنا فرقدانی قهرمان و جسور نگاشته شده بود.به باور من اتنای جسور تداعی کننده و یکی از شمعهای روشن شده امید به اینده روشن در جامعه تاریک گشته مان هست .
وجهه تمایز نمونه هایی از شرافت انسانی که در میان توده های متوهم که بنا بر هر دلیلی خود را تحقیر کرده اند بارز است. انسانهایی که در میان توده های میلیونی محقرانگشت نما شده اند نمونه بارز جامعه ای بیمار و عقب نگهداشته هستند.فریاد قهرمانانه و یا ناله انان در هیاهوی متوحش عمومی شده گم گشت.سکوت شرمگینانه و یا بخشش و پذیرش حق انتخاب انسانهایی که خود را تحقیر کرده اند ستمگری به چنین ارزشهای انسانی و دارندگان این ارزشها هست.تحقیر توده های ملیونی که خود را تحقیر کرده اند ناشی از خشم نیست بلکه بخشی از مبارزه و احترام به ارزش های انسانیست.انسانی که خود را تحقیر کرده نیازی به تحقیر دیگران ندارد.
به این جانهای شریفی که از شرافت انسانیشان با همه هستیشان مبارزه میکنند ستمگری نکنیم!
محکومیت همزیستی جانهای شریف در تحجر عمومی شده همگانی در یک جامعه بیمار تنها مختص سرزمینمان نیست .این محکومیت و بیماری جهانیست!
این بیماری اصلیترین مانع جدی برای تعیین سرنوشت بهتر بشری محسوب میگردد. روند تکامل انسانی توسط اکثریت مطلق متحجر گشته بسته شده است.جهان و بشریت درگیر در این مدار بسته و باز تکرارشده نیازبه تحول و دگرگونی جهانی دارد.اولین گام شورش علیه تفکر و نگرش ارتجاعی حاکم گشته بر جهان است.عقب نگهداشتگی ذهنیت بشری امری انتخابی نیست بلکه تحمیلیست.حاکمان جهان با کنترل جهانی این ذهنیت ارتجاعی را مهندسی و هدایت میکنند.نیاز به تعریفهای مدرن از ارزشهای انسانی و راه حل های برون رفت از این بحرانهای اجتماعی محسوس است.تعاریف غیر مدرن از مفهوم دموکراسی بر اساس نیاز بشر امروزی کار ساز نیست.
ابتدا با ارزش گذاری از شرافت انسانی که الوده این مهندسی نگشته اند معیار و ارزش انسانی و ایده ال و ارمانگرایی انسانی را تقویت کنیم.یکی از راههای تاثیر گذاری بر جامعه و مبارزه با این پلیدی پاسداشت از صاحبان این ارزشهاست.حمایت از جانهای شریفی که علاوه بر دربندی توسط حاکمان ؛ دربند تحجر عمومی گشته جامعه هستندیکی از این راههاست.
مبارزه با تحجر نر سالانه و مذهبی طبقه حاکم برای باورمندی به مقام و شرافت انسانی صورت میگیرد.سکوت و پذیرش تحمیلی تحجر عمومی گشته تسلیم شدن در مبارزه است.
اتنا ؛ زینب و عباس ومریم و داوود وهزاران هزاری که دربندند تنها نیستند.انها امید بشریتی هستند که در مبارزه برای تکامل بشریت با تمامی هستی شان درگیر مبارزه میباشند.با ارزش گزاری به صاحبان ارزشها میتوان ارزش انسانی را عمومی کرد.انها نمونه ای از توده های ملیونی هستند که در غرش و هیاهوی چندش اور تحجرو پلیدی عمدا گم گشته شده اند.
عینیت واقعیت تلخ پایین بودن سطح اگاهی و شعور سیاسی جامعه و سرزمینمان درد اور است.اما این واقعیت تلخ ؛ جهانیست.تحول جامعه بشری توسط اکثریت نادان در تقابل با اقلیت خائن بشری صورت نمیگیرد بلکه توسط پیشگامان و صاحبان ارزشها صورت میگیرد.کسب اکثریت اگاه گشته برای تحول جامعه بشری با این حجم مدیریت متحجر توسط همه نهادها و رسانه ها و قدرتهای حاکم امری محال و ناممکن است.واقیت تلخ دیگر تحجر تفکری مدعیون بی عملی هستد که در کالبدهای سیاسی خود به این امر دامن میزنند.مدعیون بی عمل سیاسی به ارزشهای انسانی به بی ارزشی جامعه دامن میزنند.اپوزسیون اکثرا بی عمل به این ارزشهای انسانی و مفهومهای دموکراتیک و ازادی و برابری در دل نهاد ها و تشکیلات و احزاب و سازمانها در سرزمینمان به عاملین اصلی تحجر تبدیل گشته اند.بدون تحول ساختاری این سازمانها نمیتوان امیدی به انها داشت .بدون ساخت جریان اپوزسیون واقعی عملگرا بدین ارزشها تحولی صورت نخواهد گرفت.
اعتقاد به سیستم دموکراسی نیم بند جهانی برای حکومت اکثریت بر اقلیت فاجعه بشری است.دموکراسی واقعی از بین بردن هر گونه تمایز بین اکثریت و اقلیت است . احترام به حق رای اقلیت و تامین حقوق برابر انان تضمین وجودی تمایز انسانی در جامعه است.روند یک جامعه دموکراتیک عملا در حذف جریان اقلیت و اکثریت جامعه و از بین بردن تدریجی این تمایزهاست .از بین بردن نهاد قدرت متمرکز معنی اصلی تفکر دموکراسی مدرن بشری است. اکثر الترناتیوهای اپوزسیونی در سرزمینمان و جهان هدفی جز تسخیر قدرت ندارند .تفکر نوین دموکراتیک در حذف قدرت خلاصه میگردد و نه در تسخیر ان.حقیقت محض عینیست هر قدرتی توان فاسد شدن را در خود دارد.تنها راه حل بشری از بین بردن قدرت و تقسیم عادلانه و برابر ان در جامعه بشریست. بشریت برای نجات خود نیاز فوری به تحول عمیق تفکر غالب گشته جهانی را دارد.
اگر به این ارزشها و صاحبان انها ستمگری نکنیم شمارشان را افزایش خواهیم داد.
تقدیم به اتنا فرقدانی
باریش نصیریان بیست و پنجم مای
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر