« انتخابات »
گزینه تغییرسریع و تغییر تدریجی
با حذف پیش بینی شده ی قالیباف از لیست کاندیداها، وجه دو قطبی انتخابات پیش روی آشکار شده است. اینک زوج ابراهیم رئیسی- حسن روحانی دو سر طیف تعیین سرنوشت نظام هستند. بر اساس نظرخواهی های ساخته و پرداخته ی نهادهای وابسته به یکی از دو طرف، هر دو، از حیث آماری، می توانند برنده باشند.
این بار اما برخلاف گذشته انتخاب یکی بر دیگری یک تفاوت تاکتیکی محسوب نمی شود، یک گزینش استراتژیک است.
رئیسی نماینده ی اجبار به عدم تغییر و روحانی نماینده ی اجبار به تغییر است. پس، نظام با اعلام برنده شدن هر یک از این دو، پیام خود را به جامعه و جهان می دهد که آیا می خواهد تغییر کند یا خیر. اعلام پیروزی رئیسی محرز خواهد کرد که روحانیت محافظه کار، سپاه و بازار قصد تحول و دگرگونی و واگذاری قدرت را ندارد. این امر در حالی که تمامی شرایط خرد و کلان جامعه و منطقه تغییر را ایجاب می کند، نوعی لنگش و تنش شدید به وجود آورده و در نهایت نظام را با خطر فروپاشی ساختاری، شورش داخلی و جنگ خارجی مواجه خواهد ساخت. احتمال سالم جستن نظام و تابع آن، کشور، از نتایج سناریوی انتخاب رئیسی نزدیک به صفر است.
اعلام پیروزی روحانی اما جامعه و جهان را کمابیش متقاعد خواهد کرد که رژیم اجبار برخی تغییرات را به جان خریده است. این تغییرات داخلی و خارجی به طور مشخص علیه منافع روحانیت محافظه کار، سپاه و بازار خواهد بود. پس، روی کار آمدن روحانی خبر از تحولی ناخواسته در ساختارهای بخش راست نظام خواهد داد.
حال سئوالی که مطرح می شود این است که آیا تصمیم گیرندگان رژیم کدام گزینه را ترجیح خواهند داد.
به نظر می رسد مبنای تصمیم بر محاسبه هزینه ی هریک از دو انتخاب استوار خواهد بود. انتخاب رئیسی هزینه ی آنی و انتخاب روحانی هزینه ی دراز مدت خواهد داشت. این بدیهی است که با اعلام پیروزی رئیسی، حتی با اختلاف کمی با روحانی، رژیم موقعیتی همانند ۸۸ را با رادیکالیسم و خشونتی چند برابر تجربه خواهد کرد. در این میان، خصلت انفجاری کنونی که ناشی از عمق و گستره ی نارضایتی هاست، سبب بروز موقعیتی می شود که در آن، تمامیت نظام به چالش کشیده خواهد شد. از آن سوی، اعلام پیروزی روحانی به معنای رفتن به سوی استحاله ی دردآور و ناگزیر بخش راست نظام است. همان بخشی که در طول نزدیک به سه دهه انحصار قدرت و ثروت را در اختیار داشته و حالا باید آماده ی واگذاری و عقب نشینی باشد.
پس، ممکن است سران نهادهای قدرتمند رژیم این طور ارزیابی کنند که خطر ناشی از گزینش رئیسی توسط نظام تاکتیکی است، اما گزینش روحانی یک خطر استراتژیک برای نظام دربردارد.
در این تردید نداشته باشیم که ناقوس دگرگونی و تحول در ایران به صدا در آمده است. نظام اینک باید نوع و درجه ی آن را انتخاب کند: تحولی خشن، سریع و نابودساز یا تحولی تدریجی، دردآور و استحاله گر. نکته ی مهم اما در این میان این است که سرنوشت هر دو آنها، شتابی که به خود می گیرند و مسیر هریک، دیگر در دست رژیم نخواهد بود. این جامعه، اپوزیسیون، کنشگران و نیز پارامترهای بیرونی هستند که می توانند تعیین کننده باشند.
لذا اهمیت این انتخابات از این حیث است که نظام را، به دلیل نبود حاشیه ی مانوور، از اختیار سیاست «کج دار و مریز» و «وقت کشی» محروم ساخته و به سوی جبر دو گزینش منجر به تحول پیش می برد: رئیسی به مثابه گزینش فروپاشی و شورش و جنگ و روحانی به عنوان گزینش اصلاح ناگزیر، جراحی درون ساختاری و استحاله ی اجباری.
برای هریک از این دو آماده باشیم. در صورت گزینش رئیسی شرایط برای پیاده ساختن سناریوی حذف کلیت نظام فراهم می شود و در صورت بازگشت روحانی به قدرت، رژیم در سرازیری دگرگون هایی کوچک و بزرگ ناخواسته خواهد بود که قدری دورتر ودیرتر از نظام حکومتی فعلی، جز نامی باقی نخواهد گذاشت. این آغاز ورود به مسیر تعیین تکلیف است و برای تمامی نیروهای تغییر طلب درون کشوری و برون کشوری یک نقطه ی عطف و سرمایه ی امید و تلاش بیش از پیش است. در سناریو نخست با اتکاء به تجربه ی ۸۸ ضرورت پرداختن به تهاجم سازمان یافته مطرح است و در سناریوی دوم تاکید بر راهکارهای تقویت جامعه ی مدنی برای بازپس گیری قدرت توسط شهروندان. خود را برای هردو سناریو آماده سازیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر