« انتخابات »
ضرورت رای دادن به روحانی !
امیر ممبینی
آقای خامنهای همهی سران نظامی را ردیف کرده و متکی بر سرنیزهی آنان اعلام کرده است، تغییر رفتار رهبری همان تغییر رهبری است! یعنی، ایشان همان رفتاری را پیمیگیرند که هنگام بالاکشیدن احمدینژاد و سرکوب جنبش سبز داشتند، با این تفاوت که گامی جلوتر نهاده و آیشمن ایران، قاتل بیش از سه هزار زندانی سیاسی و یکی از منفورترین چهرههای مذهبی، یعنی ابراهیم رئیسی را برای گرفتن ریاست پیش انداختهاند.
حق با آقای خامنهای است. من قبل از این هم نوشتم که ذات ولایت فقیه با تغییر رفتاری مورد نظر سبزها متضاد است. ولی فقیهه ولایت فقیهه را رهبری نمیکند بلکه ولایت فقیهه، یعنی حاکمیت روحانیون، ولی فقیهه را رهبری میکند. هر رهبر دینی خود بردهی دین است. ولایت فقیهه مفهوم و محتوایی دارد که فاقد استعداد تغییر رفتاری یا محتوایی مورد نظر نیروهای اصلاحات است. ولایت فقیهه مصداق عقبماندهترین نوع ارتجاع و استبداد و دروغگویانهترین نوع بدعت در سیاست و دین است. هیچگونه صداقت و هیچگونه میهن دوستی در نظریه ولایت فقیهه نیست. نخستین خشت قلعهی فکری ولایت فقیهه به عنوان یک ایدئولوژی نفی ایرانگرایی است. ولایت فقیهه آکنده از نفرت به میهن و تاریخ آن است، چرا که این دستگاه فکری به دوران ماقبل درک مفهوم میهن و ملت تعلق دارد. تنها لغو این اختراع هولناک سیاسی چارهی «بیتغییری رفتاری» آن است! چه آقای خامنهای بخواهد و چه نخواهد، گفتمان لغو ولایت فقیهه روی میز اوست. این فکر که میتوان با جلادی مثل رئیسی تداوم آن را تضمین کرد اندیشهی خشنیست. ولایت فقیهه پس از خامنهای، اگر گفتمان مسالمتجویانهی اصلاح و تحول پیش نرود، میدان خشنترین ستیز در کشور خواهد شد. اما متأسفانه تاریخ کمتر نمونههایی دارد که نشان دهند مستبدان و دیکتاتورها حرفهای خیرخواهانه را میشنوند.
پیش انداختن رئیسی، مثل انتخاب افراد زورگو و جنگافروز در ترکیب هر دولتی، یک پیام روشن دارد که با سابقه و خصلت رفتاری آن فرد مرتبط است. این پیام قبل از هر چیز به تهدید و تدارک خشونت و سرکوب علیه منتقدان و مخالفان اشاره دارد. آقای خامنهای از افراط دچار مستی متعرضانه شده است. او مستقیمأ علیه مصلحت کشور و مصالح ملت شمشیر نیروهای مسلح را بر روی عبای خود بسته است. او آشکارا ملت منتقد و ناراضی را به مقابله تهدید میکند. چنین حرکتی از سوی او و جریان به رهبری ایشان خبر از نقشههای باز هم شومتری میدهد که میتواند ایران را غرق در حوادث خطرناک پیشبینی نشده بکند.
نیروهای نظامی و انتظامی در ایران با این ابعاد میلیونی خود بخشی از مردم هستند و همهی ترکیبات فکری و اعتقادی ملت را در خود دارند. این نیروها یک تانک بیفکر و احساس نیستند که هر کسی بتواند آن را روی آرزوهای مردم براند. آنها فکر میکنند و احساس میکنند و جریانهای سیاسی را میشناسند و قطعأ اکثریت آنها از درگیری با مردم و یا درگیری نظامی پرهیز میکنند. همانگونه که در رژیم شاه ارتش در صفوف خود دچار تضاد و ستیز شد امروزه نیز نیروهای نظامی و انتظامی، اگر کسانی آنها را به ستیز با مردم فرابخوانند، واکنش درونی نشان خواهند داد. تکیه بر سرنیز میتواند به فرو رفتن سرنیزه در پهلوی حکام بیانجامد.
مردم ایران در این لحظهی خطیر و در تلاش برای خنثی کردن نقشهها امکانی مؤثرتر از شرکت وسیع در انتخابات و حمایت از روحانی و جریان اصلاحطلب ندارند. آقای روحانی و دولت او دچار بسیاری خطاها شدند. نمونهوارترین خطای روحانی تن دادن به وزارت پورمحمدی، جلاد دیگر استبداد است. اگر او در برابر پورمحمدی میایستاد امروز موضعی قویتر در برابر رئیسی میداشت. اما، آقای روحانی و ظریف، همانگونه که من بارها در مقالات خود نوشتم، بهترین و ملیترین سیاستمداران تاریخ جمهوری اسلامی، به شمول رهبران جنبش سبز، هستند. این دو در جریان مذاکرات منجر به برجام در شرایطی بس دشوار به ایران خدمت کردند. با هر ضعف و خطایی روحانی و جریان سیاسی او به یک سمتگیری جمهوریخواهانه تعلق دارند، در مقابل سمتگیری استبدادی ولایت مطلق فقیهه. تلاش دولت روحانی برای پرهیز از میراثداری تقابل ولایت فقیهه با جنبش سبز، توجه عمده به بهسازی مناسبات با دول غربی، میل به حل کانونهای ستیز ایران در منطقه، تکیه بر بازسازی اقتصاد و غیره از جمله سمتگیریهای مثبت دولت ایشان بوده است. روشن است که نیروهای آگاه و دموکرات ولایت فقیهه و حکوت دینی را به زیان ایران و وسیله ای در دست دزدان و مردم ستیزان میدانند. اما این نگرشی است که یکی از راههای تلاش برای رسیدن به هدفهای آن شرکت در برخی انتخابات است.
بر این پایه، بسیار به سود مردم و میهن است که با وسیعترین شکل در این انتخابات به آقای روحانی رأی بدهند و رئیسی و خط سرکوب را ناکام و مأیوس کنند. هر کسی حق دارد که شرکت کند در انتخابات یا نه. هر کس خود صاحب و مسئول رأی خویش است. این حق در عین حال این اجازه را میدهد که ما برای افزایش وزن دعوت خود تلاش کنیم. میتوان گفت، اکثر کسانی که تحریم میکنند یا شرکت نمیکنند نیروهای راستین جمهوری و دموکراسی هستند. در این لحظه نبود رأی این نیروها در انتخابات به زیان آن سمتگیری است که خود برای آن تلاش میکنند. اگر برای ما مهم است که در آمریکا و فرانسه کدام نماینده بورژوازی قدرت را به دست میگیرد بر همین پایه برای ما میتواند مهم باشد که کدام جناح از خودیهای انقلاب اسلامی پیروز انتخابات میشوند. هیچ کس نمیتواند بیطرف باشد، حتی اگر بخواهد که چنین باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر