!شش آیت اله شیعه
محمد نوری زاد
از میان هزاران آیت اللهی که سر برآورده اند و سر فرو برده اند، ما تنها شش آیت الله سراغ داریم که بخاطر مردم – آری بخاطر مردم – از کفّه ی قدرت و اعتبار و پول و دم و دستگاه آیت اللهی خروج کرده اند و به کفّه ی مردم کوچیده اند و در این کوچ کوبنده، آسیب ها دیده اند و خطرها کرده اند و عربده ها و ناسزاها و جفاها تحمل کرده اند.
گرچه این لوله کشیِ از جیب مردم به بساط آیت اللهی، در میان همه ی ادیان و مذاهب هست، در بخت و اقبال ما ایرانیانِ این روزگار اما به فاجعه ی ” حکومتِ ملایان” نیز آلوده شده. ملایانی که در حجره های کوچکِ نداشتن و نخوردن و نپوشیدن و ندیدن و نشنیدن و نشناختن پرورش یافته بودند، ناگهان بر گرده ی اقتدار برآمدند و نعره کشان به بلعیدنِ حریصانه ی هر آنچیزی دست بردند که در عقده های فرو کوفته شده شان لمیده بود. و بی آنکه بدانند، قربتاً الی الله آنچنان خاکی بر سر این کشور اساطیری افشانده اند که تا قیام قیامت، کسی نمی تواند آسیب ها و مفسده ها و نکبت های شان را از هزار توی مغز و روانِ جوانان و مردان و زنان و حتی کودکانِ این مرز و بوم بیرون بکشد. هجوم و نفوذ روحانیان به هرکجای ادارات و دستگاه ها و فرصت های شغلی، مثلاً برای محافظتِ آن نهادها از آسیب های احتمالی و حرکت های غیر ولایی بوده است، اما نه که ملایان جوری تربیت شده اند که حضورشان بی ارتباط با تخصصِ جاریِ دستگاه های اجرایی و حیثیتیِ مملکتی است، شتاب آنجاها را از رشد و پویایی باز می دارند و حتی به خاک می برند. کما این که باز داشته اند و به خاک نیز برده اند.
بزرگترین خدمتی که آقای خامنه ای به دود اندودِ دودمان آیت الله ها کرده است، خشکاندن ” شجاعت ” در ذهن و زبان و ضمیرِ آیت الله هایی است که قرن های قرن، شجاعت را “اصل” مسلمِ آیت اللهیِ یک مرجعِ دینی می دانسته اند. بله، آقای خامنه ای با ترساندن آیت الله ها، پوسته ی پوکی از آنان بر زمین نهاده است. بجوری که مردمانِ بی خرد، سالهاست که به همین پوسته ی میان تهیِ آیت الله هایِ ترسیده دستِ التجاء می کشند و امید برکت دارند و به روزی دل بسته اند که از های و هویِ این امامزاده های کز کرده درِ بسته ای وا شود. صمیمانه می گویم: ما، از این جهت، سپاس مند آقای خامنه ای هستیم. وی با خاکمالیِ آیت الله ها، به گمانِ خود بر بقایِ بی دلیلِ خود داربست کوفته است. بی آن که بداند: در فردایی نچندان دور، این ترسِ خانه کرده در بنیانِ فکریِ آیت الله ها، به حذفِ همه ی تحکم ها وحضور های شیعیِ انان در زندگی اجتماعیِ مردم خواهد انجامید. من در کلِ بساط آیت الله های شیعه، به این شش نفری که از آنان اسم می برم تعظیم می کنم.
پیش از آن اما بگویم: نقدِ آیت الله ها، هرگز از زاویه ای دور از صنفِ انان، پسندیده و معطوف به انصاف نیست. به آیت الله ها باید از درون نگریست. از درونِ بساطی که رو به مردم و به حاکمیت دارد. تنها وجه مشترکی که من در این شش نفر دیده ام، خیری است که از آنان در بزنگاههای حساس سیاسی و حقوقی و اجتماعی و انسانی، به جامعه و به بخشی از گشایش های مردمی رسیده است. این خیر، نه این است که خانه ای و سرپناهی برای جماعتی بنا کرده باشند و کتابی منتشر کرده باشند. نخیر، من خیر را مستقیماً در ایجادِ مجرایِ تنفس در زندگیِ اجتماعیِ مردم می دانم. دست بردن به این خیرِ مردمی، یعنی خروجِ پر از آسیب از دایره ی آیت اللهیِ حکومت و ورود به عرصه ای که در آن، یک رشحات مختصری از نیازِ بدیهیِ مردم به حق و آزادی و انصاف و عدالت و بایستگی دیده می شود. این شش نفر که تک به تکشان با لمسِ آسیب های فراوان و با هیاهوی شعبون بی مخ های اسلامی به زیر کشیده شده اند و خود خواسته به سمت مردم کوچیده اند، اینان اند: آیت الله منتظری، آیت الله صانعی، آیت الله بیات زنجانی، آیت الله کاظمینیِ بروجردی، آیت الله دستغیب شیرازی، آیت الله معصومیِ تهرانی .
محمد نوری زاد
بیست و هشتم دیماه نود و سه – تهران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر