۱۳۹۶ تیر ۲۸, چهارشنبه

دگ

دگماتیسم چیست ؟؟


جهانشاه رشیدیان
مفهوم دگماتیسم (Dogmatism) را میتوان در فارسی تعصب افراطی با همان بار مذهبی و عقیدتی معنی کرد که با باری منفی به نگرش هائی اشاره می کند که بدون شک وتردید (Scepticism) باور می شوند. دوگما (Dogma) در یونانی به معنی عقیده است و پسوند ism به معنی گرایش است که تا حد اصول یک ایدئولوژی و یک نظریه قابل تفسیر است. لذا، با این معنا از اين پسوند، دگماتیسم به معنی قبول بدون انتقاد منش یا ایده ای است.

با چنین تعریفی، فرد دچار دگماتیسم (که «دگماتیست» خوانده می شود) نیازی به استدلال و اثبات ندارد، بلکه ذهنيت اش حاصل يقين به اين باور است که یک ایدئولوژی، مذهب یا آموزش معين همیشه خوب مطلق است، حتی اگر با معیارهای رایج و منش اکثریت مردم همگون نباشد. او خود را از هر انتقادی مبری می داند و برايش آنچه دیگران بگویند یا اثبات کنند فاقد اهميت و اعتبار است و حتی می تواند توطئه محسوب شود. در عين حال بسیاری از دگماتیست ها آگاهی کافی از وضعيت خود ندارند و وجود دگماتیسم را در انديشهءخود انکار می کنند.

روند تکامل دگماتیسم در مرحله ای به «فناتیسم» میرسد که، به گمان من، همچون تعصبی کور، بین روانپارگی و اعتقادات افراطی مذهبی / ایدئووژی قرار دارد. در این مرحله هیچ سازشی با فرد فناتیک مقدور نیست و نتيجه وجوددگماتیسم در این فرد، بدون مانعی اخلاقی، رو به دشمنی با دگراندیشان دارد. لذا می توان دگماتیسم را خطری بالفعل برای سقوط در بیماری روان پريشی (Psychopathy) دانستکه در بسیاری از دیکتاتورهای جنایتکار تاریخ مانند هیتلر، استالین، پل پت، مائو، خمینی... مشاهده شده است. نوع دیگر آن را میتوان در ميان پیروان فرقه های مذهبی یا گروه های راست و چپ افراطی یافت که جهان را، بدون هیچ تردیدی، با دگم های کلیشه ای خود می بینند و خواستار تغییر رادیکال جهان هستند. چنین افرادی با امتناع از ورود به از هر بحث علمی / فلسفی، به تکرار شعارهای کلیشه ای و یا تهدید و تخریب دگراندیشان مشغول میشوند.

در فلسفه، دگماتیسم در تضاد با اسکپتیسم(Scepticism) يا مکتب شک و بینش انتقادی قرار دارد و بر یقین و قاطعیت بلاترديد استوار است. از این جهت اينگونه جهان بينی ابزاری لازم برای مذهب و ایدئولوژی می شود. دگماتیسم در رژیم های توتالیتر، یا تمامیت خواه، منشی است که دستگاه تبلیغاتی رژیم به شهروندان تحمیل می کند تا بدونبرخورد انتقادی ضرورت برقراری چنان حاکمیتی را باور کنند.

در حوزهء سیاسی، دگماتیسم در فاشیسم، نژادپرستی، ناسیونالیسم، مارکسیسم لنینسم و امروزه دراسلام سیاسی متجلی شده است. در نگاه پیروان این تعصبات، دگراندیشی مترادف دشمنی با منافع ملی، نژاد، طبقهء کارگر یا اسلام است و دگر انديش، به گواه تاریخ، میتواند تا حد اعدام مجازات شود. تمام دگماتیست ها با دموکراسی، آزادی عقیده و گاهی تا حد آزادی های فردی / خصوصی مخالفند و خاطی را مجازات می کنند. این وجه اشتراک دگماتیست ها گاهی باعث پیوند تاکتیکی آنان نيز می شود؛ که ما در ایران و تاریخ معاصر جهان می توانیم از پیوند چپ سنتی ایران با حکومت اسلامی یا پیمان دوستی استالین با هیتلر بین 1938 تا 1941 نام ببریم.


از منظر روان شناسی

پدر روانشناس، زیگموند فروید (Zigmund Freud) در مورد فرد مبتلا به دگماتیسم معتقد است گه: «دگماتیست کسی است که جنون خود را اقرار نمی کند بلکه آن را ترویج می کند تا مدار تنگ فکری خود را محدود به خود نکند». روان شناس تحلیلی، کارل گوستاو یونگ (Carl Gustav Jung) می گوید: «دگماتیسم چیزی جز پیش ـ جبران شک و تردید نیست ودگماتیست، برای دفاع در مقابل احساس شک و تردید آن را به نگرشی آگاهانه مبدل می کند».

در این حوزه از روان شناسی، به گمان من، با توجه به شرایط محیط، دگماتیسم حاصل خطای شخصیت و انعکاس روانی شخص دگماتیست است. به همین دلیل تمام دگماتیست ها دلیل دگماتیسم خود را نمی دانند بلکهناخودآگاه آن را در منش و افکار خود منعکس می کنند و به همین دلیل می توانند از دگمی به دگمی، یا افراطی به افراطی، تغییر رادیکال بیابند.

دگم ها انقدر با سماجت در شخصیت فرد لانه می کنند که فرد دگم بودن خود را باور نمی کند و تا جائی پيش می رود که دیگران را به دگماتیست بودن متهم می کند. تصویر غیر متعارفی این وضعيت را می توان در سردمداران حکومت های توتالیتر دید که، بصورتی مرسوم، برخی از مخالفین خود را به عنوان بیمار روانی برای درمان در اماکن روان درمانی محبوسمی کنند. جالب اینجا است که روانشناسان و روانپزشکان چنین حکومتی، اگر بر خلاف سوگند خود مزدور نباشند، بدون شک خود ذوب شده در دگماتیسم ایدئولوژی / مذهبی می شوند، تا حدی که دگر اندیشان را "دگماتیست" و "بیمار" تلقی می کنند!

برگرفته از فيس بوک نويسنده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر