پایان شوهای تبلیغاتی با چهره کریه « فقر»
نرگس نامدار
کلمه
دو روز مانده به پایان تیرماه سال جاری دو کودک شش و سه سال به بیمارستان منتقل میشوند در حالی که به کما فرو رفته بودند. پدر ۲۵ ساله آنها از شدت فقر و نداری و صد البته ناامیدی به کودکانش قرص برنج میخوراند و خود نیز به همان شیوه به مرگ خودخواسته تن میدهد.
پدر میمیرد اما کودکان همچنان در کما به سر میبرند. پدر مدتها بیکار بود و از پس مخارج زندگی برنمیآمده برای همین مرگ را چاره راه دیده است.
هنوز این خبر رسانهای نشده بود که پدر دیگری برای آنکه پول دیهای به دست آورد و به زخم زندگی بزند، فرزندش را زیر ماشین میاندازد. اما محاسباتش درست از آب در نمیآید. قرار نبود چنان باشد که بچه جان دهد اما شدت جراحات زیاد بود و بچه رفت.
در همین روزها در اردوی اصولگرایان تتلو نقل محفل است و آب توبه بر سرش میریزند، عکس یادگاری میگیرند و راهی مشهدش میکنند برای ساخت ویدئوی امام رضا(ع) و لابد با خرج آستان قدس رضوی.
اصلاح طلبان نیز در گیر و دار انتخاب شهردار و کابینه دولت هستند. اما هیچ کدام خبر ندارند، مردمِ زیر خط فلاکت و فقر در حال جان دادناند.
میرحسین موسوی پنج ماه قبل از آغاز حصر در یاداشتی نوشت: «در شرایط کنونی، بسیاری از هموطنان ما با چهرههای زشت و توانفرسای فقر و تنگدستی در زندگی مواجه هستند. بسیاری از همسایگان ما شب را با دل نگرانی نسبت به فردا سپری میکنند. چه بسیار که در پرداخت هزینههای درمانی فرزندانشان درماندهاند. چه بسیار که خود فروشی و اعتیاد، خانمانشان را برباد داده است و بی شک وظیفه همه ماست که دست درماندگان را بگیریم، در سفره هایمان با آنها شریک شویم، سنت دیرینه ایرانی در اطعام و نذورات و انفاق را زنده نگه داریم، جلوههای زیبای اسلام رحمانی را به نمایش بگذاریم و از حال و روز یکدیگر با خبر شویم.»
اما هشدارهای نخست وزیر دوران جنگ، جدی گرفته نشد و چنان شد که شکاف درآمدی و زندگی به حدی رسید که سرپرست خانوار مرگ و حبس را به ادامه زندگی ترجیح دهد. تنها در قشر کارگر شکاف ۶۰ درصدی دستمزد کارگران با هزینههای زندگی ایجاد شده است.
آمارها میگویند از سال ۸۴ تاکنون هزینه خانوار در ایران ۴.۷ برابر و درآمدها ۴.۴ برابر شده، با این وجود زندگی خانواری با درآمد ماهیانه کمتر از ۲.۷میلیون تومان در تهران به معنای قرار داشتن زیر خط فقر است. این آمار به درصد یعنی اینکه ۴٠ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر به سر میبرند. اما هیچ آماری نشان نمیدهد چند درصد این جمعیت زیر خط فلاکت قرار دارند تا جایی که پدری به فرزندانش قرص برنج میدهد و آن دیگری بچهاش را زیر ماشین میاندازد تا شاید با پول دیه کرایه خانه آن ماه را بدهد.
به این آمار توجه کنید، به گفته ذوالفقاری معاون توسعه مشارکتهای مردمی کمیته امداد مشارکتهای مردمی طی ۹ماهه نخست سال ۹۵، ۹۰۰ میلیارد تومان در قالب صدقات، اکرام، زکات و جشنهای مختلف بوده است.
پنج سال پیش مسوولان کمیته امداد اعلام کردند ایرانیها ماهانه ۱۵ میلیارد تومان به صندوق صدقات میریزند. رقمی که امروزه بسیار بیشتر از این عدد است.
از طرف دیگر نهادی با عظمت و ثروت نجومی آستان قدس رضوی وجود دارد که تنها از فروش یک قبر ۷۰۰ میلیون تومان درآمد دارد. دیگر از هزاران هکتار زمین و درآمد بزرگترین هلدینگها بگذریم که اعداد درآمدش از تصور خارج است و البته بدون پرداخت یک ریال مالیات. باید اضافه کرد این نهاد مذهبی اقتصادی ثروت نجومی را با رانتهای اقتصادی و سرمایهگذاریهای خارج از تشکیلات اداری به دست آورده و سهیم کردن مردم در چنین ثروتی با دادن مالیات کمترین کار در راه فقرزدایی بود.
در این رهگذر توجه به محرومان و سر فهرست قرار دادن وضعیت معیشت آنان تنها در حد شعارهای تبلیغاتی انتخابات و شوهای دستمالی شده باقی ماند.
مدتهاست محرومان و مستضعفان خراسانی دیگر آن سیدی که با دوربین به آنان سر میزد و از مشکلاتشان سراغ میگرفت را ندیدهاند. تاریخ مصرف رسیدگی به مستضعفان حتی به اعلام نهایی انتخابات ریاست جمهوری هم نرسید.
آنان که دلشان به درد میآمد برای مردم اگر درصدی از نهاد تحت امرشان را در خدمت کارآفرینی و ایجاد شغل در همان استان کنند فقر در همان استان و استانهای مجاور ریشهکن خواهد شد.
اما چه شود که تا وقتی موضوعاتی همچون برگزاری کنسرت و برجام و آمریکا هست اولویت مستضعفان به ردههای خیلی پایینتر سقوط میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر