۱۳۹۶ تیر ۲۳, جمعه

س

سازمان مجاهدین و اسرائیل


محمد سهیمی
سازمان مجاهدین خلق ایران در شهریور ۱۳۴۴ توسط مرحومان محمد حنیف نژاد، علی‌ اصغر بدیع زادگان، و سعید محسن، و همچنین آقای عبدالرضا نیک بین رودسری (معروف به عبدی نیک بین) که هنوز در قید حیات میباشد تأسیس شد.
تفسیری که رهبران اولیه سازمان از آموزش‌های اسلامی و قرآنی ارائه میدادند بکلی با تفسیر‌های سنتی‌ آن زمان تفاوت داشت، و بیشتر به نوعی سوسیالیسم نزدیک بود. بعنوان مثال، جزوه یا کتاب "اقتصاد به زبان ساده" که مرحوم محمود عسکری زاده از اعضای اولیه سازمان نوشت یکی‌ از نمونه‌های این تفکر بود.در شهریور ۱۳۵۰، درست قبل از برگزاری جشن‌های ننگین ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ۱۲ نفر از رهبران اولیه و کادر‌های اصلی‌ سازمان دستگیر شدند، که ۱۱ نفر آن اعدام شدند، و تنها کسی‌ که جان سالم بدر برد مسعود رجوی بود. سازمان نیز وارد فاز مبارزه مسلحانه بر ضدّ رژیم محمد رضا شاه شد. در ۱۳۵۴ سازمان اعلام کرد که ایدئولوژی خودرا تغییر داده و آموزش‌های مارکسیستی را بعنوان اساس کار سازمان قبول کرده است. ولی‌ تغییر ایدئولوژی کامل نبود، و بخشی از کادر‌های سازمان که یا در زندان بودند و یا مخفیانه زندگی‌ میکردند آن تغییر ایدئولوژیک را قبول نکردند. نتیجه آن شد که بخش مارکسیستی سازمان بعد‌ها "سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر" را تأسیس نمود، که یکی‌ از چپگرا‌ترین سازمان‌های سیاسی در چند سال اول بعد از انقلاب بود.
09zz5cplpl552_small.jpgچون رژیم دیکتاتوری محمد رضا شاه متحد نزدیک غرب بخصوص آمریکا بود، و چون کودتای آمریکایی-انگلیسی‌ ۱۳۳۲ دولت ملی‌ زنده‌یاد دکتر محمد مصدق را سرنگون کرده بود، سازمان از ابتدا مواضع ضدّ آمریکایی و ضدّ امپریالیستی داشت. به همین دلیل یکی‌ از مهمترین اهداف سازمان حمله به دفاتر شرکت ها، سازمان ها، و حتی سفارت خانه‌هایی‌ بود که یا آمریکایی بودند و یا متحد آمریکا بودند. دفاتر شرکت‌های پپسی، جنرال موتورز، شرکت نفت مرین، هتل بین‌المللی [دو بار]، دفتر آژانس اطلاعات ایالت متحده، و دفتر انجمن ایران-آمریکا بمبگذاری شدند. وقتی‌ در خرداد ۱۳۵۱ پرزیدنت ریچارد نیکسون، رئیس جمهور آمریکا، از ایران بازدید نمود، درست چند ساعت قبل از دیدار او از آرامگاه رضا شاه بمبی در نزدیکی‌ آنجا توسط مجاهدین منفجر شد. وقتی‌ ملک حسین پادشاه وقت اردن، و متحد نزدیک محمد رضا شاه که از سازمان سیا حقوق نیز میگرفت در مرداد ۱۳۵۲ از ایران دیدن کرد، سفارت اردن در تهران مورد حمله مجاهدین قرار گرفت. وقتی‌ سلطان عمان در اردیبهشت ۱۳۵۳ از تهران دیدن نمود، مجاهدین دفتر بانک عمان در تهران، و همچنین سفارت بریتانیا در تهران را مورد حمله قرار دادند. به دفاتر شرکت هواپیمایی پان-آمریکن و شرکت نفت شل نیز حمله شد. در اردیبهشت ۱۳۵۳ دفتر شرکت نفتی‌ پان-آمریکن در تهران بمب گذاری شد. ماه بعد پنج کارخانه که صاحب آنها کلیمی بود و با اسرائیل ارتباط داشت بمب گذاری شدند. در همان ماه آقای هنری کیسینجر وزیر خارجه آمریکا از تهران دیدن نمود، و در طول آن دفتر شرکت آمریکایی آی‌ آی‌ تی‌، و همچنین دفاتر یک شرکت ایرانی‌ که نمایندگی چند شرکت آمریکایی در تهران را به عهده داشت مورد حمله قرار گرفتند. 
مستشاران و کارمندان آمریکایی مقیم ایران نیز در امان نبودند. در ۹ آذر ۱۳۴۹ سازمان مجاهدین تلاش نمود که داگلاس ملک آرتور دوم، سفیر آمریکا در ایران [از ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۱] را برباید، ولی‌ موفق نشد. جورج کیو، معاون رئیس ایستگاه سازمان سیا در ایران نیز هدف سو قصد مجاهدین قرار گرفت، ولی‌ جان سالم بدر برد. کیو در زمان کودتای ۱۳۳۲ در تهران بود، و در ماجرای ایران- کنترا در دهه ۱۳۶۰ نیز شرکت داشت. در اردیبهشت ۱۳۵۱ بمبی در زیرماشینی منفجر شد که سرتیپ هارولد پرایس از نیروی هوایی آمریکا را در تهران به محل کار او می ‌برد. بمب هر دو پای سرتیپ پرایس را به شدت مجروح نمود، و همچنین یک مادر و فرزند خردسال او در خیابان را به قتل رساند. بمب گذار مرحوم کاظم ذولانوار بود که در ۳۰ فروردین ۱۳۵۴به همراه زنده یاد بیژن جزنی و یاران، و همچنین عضو دیگر سازمان مجاهدین، مرحوم مصطفی جوان خوشدل، ناجوانمردانه در تپه‌های اوین توسط ساواک به قتل رسید .در ۱۲ خرداد ۱۳۵۲ سرهنگ دوم لوئیس لی‌ هاکینز، یک مستشار ارتش آمریکا در تهران توسط مجاهدین ترور شد. در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۴ سرهنگ پاول شیفر و سرهنگ دوم جک ترنر از مستشاران نیروی هوایی آمریکا در تهران توسط مجاهدین کشته شدند. در ۶ شهریور ۱۳۵۵ سه‌ کارمند شرکت نظامی راکول اینترنشنال در تهران، دانالد جی‌ اسمیت، رابرت ار کرانگرد، و ویلیام سی‌ کاترل توسط مجاهدین ترور شدند. حال که سازمان تبدیل به یک فرقه آمریکا- شیفتهٔ شده است، ادعا می‌ کند که تمامی آن ترورها را عناصر کمونیست شده سازمان انجام دادند، در حالیکه، بعنوان مثال، مرحوم رضا رضائی، یکی‌ از سه‌ براداران رضائی‌ها که قبل از انقلاب شهید شدند، مسول ترورسرهنگ هاکینز بود.
Related image
بعد از پیروزی انقلاب در بهمن ۱۳۵۷، سازمان مجاهدین همچنان نه‌ تنها چپگرا بود و ضدّ امپریالیسم، بلکه حتی خودرا حامی‌ کارگران و زحمت کشان نیز اعلام میکرد. مسعود رجوی بارها گفت که مجاهدین "چپ نیرو‌های چپ ایران" هستند. مجاهدین از تصرف سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸ حمایت نمودند، و به آن همچون دانشجویان خطً امام "لانه جاسوسی" می‌گفتند. مجاهدین پیشنهاد نمودند که سفارت آمریکا تبدیل به موزه‌ای برای جنایات آمریکا شود، و از دادن سفارت سابق اسرائیل در تهران به سازمان آزادی بخش فلسطین نیز حمایت کردند. وقتی‌ آیت‌الله خمینی پس از گرفتن سفارت آمریکا در تهران فرمان دستور "میلیشیای ۲۰ میلیونی" را صادر نمود، مجاهدین از آن استقبال کردند. روز بعد از تصرف سفارت آمریکا در تهران، مجاهدین خواهان قطع رابطه با آمریکا شدند، و اعلام کردند که باید ماموران و شبکه‌های مخفی‌ سازمان سیا در ایران افشا گردند.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/e/e2/MKI_and_USA-Israel_relationship.png
هدف اصلی‌ این مقالهٔ مرور تاریخچه مجاهدین نیست، چرا که بسیار شناخته شده است، و پژوهش‌های بسیار مهم و آموزنده‌ای درباره آن انجام شده و منتشر شده اند. بعنوان مثال، کتاب ارزنده پروفسور ارواند آبراهامیان درباره مجاهدین بسیار ارزشمند است. در عین حال، با وجود آنکه کارنامه مجاهدین از خرداد ۱۳۶۰ وحشتناک تر و روشن تر از آن است که احتیاجی به بازگویی و تفسیر دوباره داشته باشد، برخی‌ از زوایای آن درباره همکاری مجاهدین با غرب، اسرائیل و عربستان سعودی برای مردم در داخل کشور و حتی بسیاری از هموطنان خارج از کشور احتیاج به روشنگری دارد تا این درک عمومی‌ بوجود آید که چطور فرقه کنونی مجاهدین برای رسیدن به قدرت حاضر به انجام هر کاری و هر خیانتی میباشد. به همین دلیل هدف این مقالهٔ مرور مختصری است بر همکاری‌های مجاهدین با اسرائیل و غرب از بعد از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به آمریکا، حمله آمریکا به افغانستان در پاییز ۲۰۰۱، و آشکار شدن این موضوع در سال ۲۰۰۲ که آمریکا قصد هجوم به عراق را دارد. سازمان رژیم صدام حسین، تنها حامی‌ خود در منطقه، را رفتنی میدید و ارزیابی رهبری آن این بود که دولت جورج بوش پسر پس از حمله به عراق به ایران نیز حمله خواهد کرد. مواضع ضدّ امپریالیستی سازمان دیگر مفید نبود، و سازمان، که دیگر در آن زمان تبدیل به یک فرقه کامل شده بود، نیاز به اتحاد با غرب داشت تا بتواند به "حیات" خود ادامه دهد.
مقالهٔ کنونی سومین در یک سری از مقالات است که به این موضوع اختصاص داده شده است. در مقالهٔ اول مواضع جنگ طلبانه آقای جان مکین، سناتور جمهوری‌خواه از ایالت آریزونا که اخیرا هم با مریم رجوی و هم با رضا پهلوی دیدار نمود، مورد بحث قرار گرفتند. مقالهٔ دوم سوابق جنگ طلبانه و ضدّ ایرانی‌ لابیگران آمریکایی مجاهدین را مرور نمود.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/3/3c/MKI_and_CIA.png/320px-MKI_and_CIA.png
همکاری با اسرائیل: تاسیسات هسته‌ای نطنز و اراک
وقتی‌ حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به آمریکا صورت گرفت، مجاهدین در اردوگاه اشرف آنرا جشن گرفته و مسعود رجوی آنرا ضربه محکمی بر امپریالیسم ارزیابی کرد. در آن زمان رژیم عراق تحت شدیدترین تحریم‌های اقتصادی بود و صدام حسین، متحد و حامی‌ مجاهدین، تحت شدید‌ترین فشار ها. پس پر واضح بود که مجاهدین از چنین حملات تروریستی به وجد آیند. این موضع "ضدّ امپریالیستی" تا حتی بعد از حمله آمریکا به افغانستان و اشغال آن کشور تغییر نکرد. ولی‌ در فوریه سال ۲۰۰۲ در نطقی در کنگره آمریکا پرزیدنت جورج بوش پسر عراق، ایران، و کره شمالی‌ را "محور شیطانی" اعلام نمود، و تبلیغات شدید دولت آقای بوش و تهدیدات آن، به همراه دروغ‌های بسیار درباره سلاح‌های خیالی کشتار جمعی‌ عراق، برای همه روشن کرد که آمریکا قصد حمله به عراق را دارد، بخصوص که پنتاگون انتقال نیرو به کویت بعنوان پایگاه اصلی‌ برای حمله به عراق را نیز آغاز نمود. لازم بود که چرخشی راهبردی در مواضع سازمان صورت گیرد. این چرخش در همان سال، ۲۰۰۲، بدون سر و صدا آغاز شد.
هیچ گروه سیاسی و یا سازمان و حتی دولتی نمیتواند با آمریکا هماهنگ باشد، بدون آنکه با اسرائیل کار کند. بهترین نمونه آن تشکیلات خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس است. این تشکیلات چشم به لطف و رحم آمریکا برای تشکیل یک دولت مستقل فلسطین دارد، ولی‌ در حال حاضر عملا بعنوان سازمان امنیت اسرائیل در کرانه باختری رود اردن عمل می ‌کند. مجاهدین نیز از این قاعده کلی‌ مستثنی نبودند، بخصوص چون دولت پرزیدنت بیل کلینتن در ماه جولای ۱۹۹۷ آنها ‌را را یک سازمان تروریستی اعلام نمود، که این تخصیص تا سپتامبر ۲۰۱۱ باقی‌ ماند. بنا بر این مجاهدین تلاش داشتند تا با کار کردن با اسرائیل برای خود در واشنگتن حامی‌ و لابیگر درست کنند.
اولین فرصت در سال ۲۰۰۲ بوجود آمد. آمریکا از طریق ماهواره آگاه شده بود که دو گودال عظیم در نزدیکی‌ نطنز حفر شده بودند. در عین حال گزارش از داخل ایران حاکی از آن بود که تعداد بسیار بالا و غیر عادی کامیون‌های باربری سیمان و دیگر مواد ساختمانی را به آنجا حمل میکردند. دولت آمریکا آگاه بود که تاسیسات در حال ساخت احتمالا برای برنامه هسته‌ای بودند، ولی‌ قصد انتشار این اطلاعات را نداشت، چون آگاه بود که بر طبق پادمان، یا توافق ایمنی، با آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، ایران هیچگونه تعهد قانونی برای اطلاع دادن به آژانس نداشت. تنها تعهد قانونی ایران در آن زمان این بود که دستکم ۱۸۰ روز قبل از بردن مواد هسته‌ای به داخل تاسیسات وجود تاسیسات را به آژانس اطلاع دهد. در عین حال، امید آمریکا این بود که ایران بدون اطلاع رسانی به آژانس مواد هسته‌ای را به داخل تاسیسات ببرد، که در آن صورت پرونده ایران بلافاصله به شورای امنیت سازمان ملل ارسال میشد. به همین دلیل آمریکا خبر تاسیسات درحال ساخت نطنز و همچنین راکتور آب سنگین اراک را بطور محرمانه به آژانس اطلاع داد.
ولی‌ مطابق معمول، اسرائیل نیز از کشف سازمان‌های جاسوسی آمریکا آگاه شده بود، و بر خلاف آمریکا مایل بود که آن اطلاعات هرچه زودتر فاش شود. دلیل آن روشن بود: در آن زمان تهدید‌های آمریکا بر علیه عراق در حال اوج گیری بود، ولی‌ رهبران اسرائیل بارها ادعا کردند که برنامه واقعی‌ تولید سلاح کشتار جمعی‌ در ایران است، و می ‌گفتند اگر قرار است به کشوری و یا تأسیساتی حمله شود، باید به ایران حمله نمود. افشای چنین اطلاعاتی‌ به ادعا های آنها اعتبار میداد، و بر علیه کشور فشار بین‌المللی ایجاد میکرد. اسرائیل آن اطلاعات را در اختیار مجاهدین قرار داد، و مجاهدین با برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی در ۲۳ مرداد ۱۳۸۱ [۱۴ اوت ۲۰۰۲] ادعا کردند که تاسیسات در حال ساخت ایران را در نطنز و اراک "کشف" کرده اند، در حالیکه مجاهدین کوچکترین نقشی‌ در کشف آن نداشتند، و تمامی کار توسط سازمان‌های جاسوسی آمریکا انجام شده بود که مدتی‌ قبل از افشا گری مجاهدین اطلاعات خود را در اختیار آژانس قرار داده بود.
در کتاب خود، Chain of Command: The Road from 9/11 to Abu Ghraibآقای سیمور هرش روزنامه نگار برجسته آمریکایی‌، که جنایات در زندان ابوقریب در عراق را فاش نمود، درصفحه۳۴۹تائید می‌ کند که اسرائیل اطلاعات نطنز و اراک را در اختیار مجاهدین قرار داد. در مقالهٔ ایکه خانم کانی براک در ۶ مارس ۲۰۰۶ در مجله معتبر نیویورکر منتشر کرد، نیز ذکر شده بود که اسرائیل اطلاعات هسته‌ای را در اختیار مجاهدین قرار داد. در آن مقالهٔ خانم براک به یک نکته مهم دیگر نیز اشاره می ‌کند: اسرائیل بخوبی آگاه بود که مردم در ایران از مجاهدین متنفرند، و در خارج از ایران نیز بدلیل همکاری خود با رژیم صدام حسین، مجاهدین چهره بسیار منفی‌ داشتند. به همین دلیل، اسرائیل اول با چند نفر از سلطنت طلبان شناخته شده ایران در آمریکا صحبت کرد تا آنها را متقاعد کند که آن اطلاعات را فاش کنند، ولی‌ حتی سلطنت طلبان نیز اینکار را خیانت به کشور ارزیابی کردند، و تقاضای اسرائیل را ردّ کردند، چون بخوبی آگاه بودند که مردم واکنش بسیار منفی‌ درباره آن خواهند داشت. در نتیجه اسرائیل مجبور شد که اطلاعات را در اختیار مجاهدین قرار دهد. در کتاب خود، Target Iranآقای اسکات ریتر، افسر سابق تفنگداران دریائی آمریکا و بازرس سازمان ملل در عراق برای بررسی‌ برنامه تولید سلاح‌های کشتار جمعی‌ آن کشور از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸، نیز ذکر می‌ کند که اسرائیل اطلاعات هسته‌ای ایران را در اختیار مجاهدین قرار داد. آقای ریتر کسی‌ بود که قبل از هجوم به عراق بارها شهادت داد که عراق هیچگونه برنامه‌ای برای تولید سلاح کشتار جمعی‌ ندارد، که البته بعد‌ها روشن شد که حق با ایشان بود.
همکاری با اسرائیل: دروغ‌ درباره برنامه هسته‌ای
از ۱۹۸۴، و بخصوص از زمان رسمی‌ شدن وجود یک برنامه هسته‌ای در ایران در سال ۲۰۰۳، سیاست اسرائیل همواره این بوده است که با دروغ و اغراق‌های بزرگ، و همچنین هشدار‌های آنچنانی درباره قریب الوقوع بودن تولید سلاح هسته‌ای توسط ایران، جو بین‌المللی را بر علیه ایران تحریک کند، و جناح راست افراطی آمریکا را وادار به واکنش نظامی نماید. در ماه مه‌ سال ۲۰۱۰ نگارنده یک مقالهٔ انگلیسی‌ درباره این تاریخچه دروغ‌ها و اغراق‌های اسرائیل منتشر نمود. استراتژی مجاهدین از سال ۲۰۰۲، بعد از اعلام "کشف" تاسیسات هسته‌ای در حال ساخت در نطنز و اراک، نیز همواره دقیقا موازی با سیاست اسرائیل و بر اساس دروغ‌های بزرگ بوده است، که در بسیاری از مواقع حتی حامیان غربی خود را به انتقاد واداشته است. چند نمونه آن از این قرار هستند:
در ۲۷ آبان ۱۳۸۳ محمد محدثین از شورای به اصطلاح ملی‌ مقاومت ادعا کرد که]صفحات ۱۲۳ - ۱۲۰[یک تاسیسات مخفی‌ هسته‌ای به نام "مرکز توسعه تکنولوژی پیشرفته دفاعی" در شمال شرق تهران وجود دارد. محدثین عکس‌های ماهواره‌ای بکار برد تا به ادعای خود اعتبار بیشتری بدهد، در حالیکه سوالی که کمتر کسی‌ می ‌پرسید این بود که این گروه عکس‌های ماهواره‌ای را چگونه بدست آورده یا می ‌آورد؟ مگر مجاهدین خود دارای ماهواره‌های مستقل هستند؟
سال بعد در سال ۱۳۸۴] ۲۰۰۵ [ در دروغ بزرگتری، مجاهدین ادعا نمودند که جمهوری اسلامی برای مخفی‌ کردن برنامه هسته‌ای و موشکی خود در ۱۴ نقطه تونل‌های عظیمی‌ حفر کرده است. آقای محمد البرادعی، مدیر وقت آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای گفت که آژانس تمامی ادعا‌های مجاهدین را بررسی‌ می ‌کند، ولی‌ "آنها ساختگی هستند."
همان دروغ را مجاهدین در سال‌های ۲۰۱۰، ۲۰۱۳، و ۲۰۱۵ تکرار نمودند. دروغ سال ۲۰۱۰ درباره تأسیساتی در غرب تهران بود، ولی‌ مقامات آمریکا گفتند که سال هاست درباره آن تاسیسات میدانند، ولی‌ هسته‌ای نیست. دروغ سال ۲۰۱۳، که کمتر از یکماه بعد از انتخاب آقای روحانی به برای ریاست جمهوری در ۱۱ جولای [۳۱خرداد ۱۳۹۲ [بود، ادعا میکرد که در مجموعهٔ‌ای در ۱۰ کیلومتری شرق دماوند تونل‌های بزرگی‌ در زیر کوه ساخته شده اند که به تاسیسات هسته‌ای مخفی‌ می ‌رسد. برای اینکه "اعتبار" بیشتری به ادعای خود دهند، مجاهدین سعی‌ کردند که اطلاعات "دقیقی‌" بدهند: تونل‌های ۶۰۰ متری، و شش تالار عظیم در زیر کوه. همچنین ادعا شد که نام پروژه مخفی‌ "معادن شرق" و یا "پروژه کوثر" است، و ۵۰ منبع درون کشور آن اطلاعات را در اختیار مجاهدین قرار داده بودند. درست خواندید، ۵۰ منبع. از قدیم گفته اند که دروغ هرچه بزرگتر باشد، باورش سهل تر است.اینهم دروغ بود. دروغ سال ۲۰۱۵ در باره کشف تاسیسات "لویزان ۳" بود، که بر اساس ادعایی بود که سال‌ها قبل درباره تاسیسات لویزان شده بود. مقالهٔ آقای جفری لوئیس، یکی‌ از کارشناسان مهم هسته‌ای آمریکا، را در وبسایت فارین پالیسی بخوانید که چگونه این ادعا را مسخره کرده است.
اینها همه دروغ‌های مجاهدین درباره برنامه هسته‌ای در راستای سیاست اسرائیل نیستند، ولی‌ بخوبی هماهنگی ایندو را نشان میدهند. مجاهدین نه‌ تنها درباره تاسیسات نطنز و اراک کاری را کردند که هیچ گروه ایرانی‌ دشمن جمهوری اسلامی نیز حاضر به انجام آن نبود، بلکه با دروغ ‌های متعدد در طول ۱۴ سال گذشته همیشه سعی‌ در تحریک جهان بر ضدّ کشور و بپا کردن آتش جنگ بوده اند.
همکاری با اسرائیل: ترور دانشمندان و کارکنان برنامه هسته‌ای ایران
از دستکم تیر ۱۳۸۰ برنامه کشتن شخصیت‌های کلیدی برنامه‌های موشکی و هسته‌ای ایران توسط اسرائیل و متحدان دنبال شده است. نگارنده در یک مقالهٔ انگلیسی‌ خود که متجاوز از ۵ سال پیش منتشر شد، این تاریخچه را مرور نمود.
در تیر ۱۳۸۰ سرهنگ دوم علی‌ محمودی میمند بطور مرموزی در گذشت. ایشان یکی‌ از چهره‌های کلیدی هوانیروز بود. گفته شد که ایشان در اثر عارضه قلبی درگذشته است، ولی‌ گزارشاتی نیز وجود داشت که حاکی‌ از آن بود که آن مرحوم را در دفتر خود با یک گلوله در مغز ایشان پیدا کرده بودند.
در ۲۶ دی‌ ۱۳۸۵ دکتر اردشیر حسین پور، که یک دانشمند متشخص هسته‌ای و متخصص الکترومغناطیس که در برنامه هسته‌ای ایران نقش مهمی‌ داشت، بطور مرموزی درگذشت. گفته شد ایشان در اثر گاز بخاری منزل دچار خفگی شده بود و درگذشته بود. ولی‌ دلیل واقعی‌ مرگ ایشان تا زمان نوشتن این مقاله هرگز فاش نشده است. مرحوم دکتر حسین پور هم در دانشگاه شیراز و هم در دانشگاه مالک اشتر که متعلق به سپاه است تدریس و تحقیق میکرد. وبسایت بازتاب، که نزدیک به محسن رضایی است، ایشان را طراح سانتریفیوژ برای غنی‌ سازی اورانیوم معرفی‌ نمود، ولی‌ خبر گذاری فارس که نزدیک به سپاه است آنرا ردّ کرد. بسیاری از منابع معتبر خارجی‌ گزارش دادند که دکتر حسین پور توسط اسرائیل ترور شد. یکی‌ آن این منابع، استرتفور، که به آن سازمان "سیای خصوصی" می ‌گویند، گزارش داد که دکتر حسین پور توسط موساد ترور شده است. روزنامه ساندی تایمز لندن در گزارش ۴ فوریه ۲۰۰۷ خود نیز همین را گزارش داد. خواهر دکتر حسین پور، خانم محبوبه حسین پور، پس از خروج از ایران ادعا نمود که دکتر حسین پورتوسط سپاه کشته شد، چون حاضر نبود از دانش خود برای ساخت سلاح هسته‌ای استفاده کند. نگارنده ادعای خانم حسین پور را بعید میداند، اگرچه نمیتوان احتمال آنرا صفر دانست. تمامی منابع غربی و سازمان‌های جاسوسی آن، از جمله ۱۷ سازمان جاسوسی آمریکا، هم‌عقیده هستند که اگر ایران مشغول پژوهش برای تولید سلاح هسته‌ای بود، آن برنامه را در سال ۲۰۰۳ متوقف نمود. بنا بر این چرا باید دکتر حسین پور را سه‌ سال بعد از آن توقف کشت، آنهم در حالیکه ایشان یک دانشمند ایراندوست بود که در ایران مانده بود و حاضر به ترک ایران نبود؟
در ۲۲ دی‌ ماه ۱۳۸۸ پروفسور مسعود علیمحمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران ترور شد. نگارنده در مقالهٔ‌ای انگلیسی‌ در آن زمان قتل ناجوانمردانه ایشان را که یک استاد برجسته و از لحاظ پژوهشی بسیار فعال بود را مورد بررسی‌ قرار داد. اکثریت بزرگ کارشناسان، هم در داخل ایران و هم در خارج از ایران، معتقدند که ایشان توسط موساد اسرائیل و همدستان ایرانی‌ آن به شهادت رسید، اگرچه در مقالهٔ آن زمان خود، نگارنده، بر اساس مصاحبه‌ها و گفتگو‌های مفصل خود با دوستان و دانشجویان سابق خود در ایران شواهدی را ارائه داد که امکان کشته شدن پروفسور علیمحمدی توسط عوامل داخلی‌ را مطرح میکرد. وزارت اطلاعات در آذر ماه ۱۳۸۹ اعلام کرد که قاتل پروفسور علیمحمدی فردی به نام "مجید جمالی فشی" بوده است که در اسرائیل آموزش‌های لازم را دریافت کرده بود. ولی‌، بدلیل بسیاری از جنایات که در ۳۵ سال گذشته در ایران اتفاق افتاده است، اعتمادی به وزارت اطلاعات وجود ندارد، بخصوص وزارتخانه ایکه وزیر آن حیدر مصلحی وزیر اطلاعات دولت محمود احمدی‌نژاد باشد که یکی‌ از تندرو‌ترین عناصر بنیادگرایان است. در هر حال "جمالی فشی" در اردیبهشت ۱۳۹۱ اعدام شد.
در ۸ آذر ۱۳۸۹ پروفسور مجید شهریاری، استاد فیزیک و مهندسی‌ هسته‌ای در دانشگاه شهید بهشتی‌ در تهران ترور شد. محاسبات و طراحی‌ زنده ‌یاد دکتر شهریاری بود که به ایران امکان داد اورانیوم را در سطح ۱۹.۷۵ درصد غنی‌ کند تا بعنوان سوخت راکتور تحقیقاتی‌ تهران، که ایزوتوپ‌های لازم برای درمان سالانه نزدیک به یک میلیون بیمار کشور را تامین می ‌کند، بکار برد. به گمان نگارنده هیچگونه شبهه‌ای درباره ترور زنده ‌یاد دکتر شهریاری توسط موساد و همدستان ایرانی‌ آن وجود ندارد.
در همان روزی که پروفسور شهریاری ترور شد، دکتر فریدون عباسی دوانی، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی‌ ایران نیز مورد سو قصد قرار گرفت، ولی‌ او جان سالم بدر برد. آقای عباسی از افسران تندروی سپاه میباشد، و در زمان ریاست او بر سازمان انرژی اتمی‌ فعالیت‌های آن سازمان و همچنین گستره برنامه هسته‌ای ایران بسیار افزایش یافت. او همچنین از توافق هسته‌ای بین ایران و کشور‌های ۱+۵ به شدت انتقاد کرده است. همچون زنده‌ یاد دکتر شهریاری، شکی نیست که سو قصد به دکتر عباسی نیز توسط موساد و همدستان ایرانی‌ آن انجام شده بود.
در ۱۵ تیر ماه ۱۳۹۰ آقای داریوش رضایی نژاد، که مهندس برق بود و دانشجوی دوره دکتری، در تهران ترور شد. ایشان در برنامه هسته‌ای ایران شرکت نداشت، ولی‌ "ماشه"‌هایی با ولتاژ بالا در پروژه دانشجوئی خود طراحی‌ کرده بود که در بمب‌های هسته‌ای برای آغاز واکنش هسته‌ای کاربرد دارند. به نظر می ‌رسد چون مرحوم رضایی نژاد کار خود را در یک کنفرانس بین‌المللی عرضه نموده بود، موساد اسرائیل متوجه اهمیت اختراع ایشان شده بود.
در ۲۱ آبان ۱۳۹۰ انفجار عظیمی‌ در یک انبار موشک سپاه در پادگان شهید مدرس در نزدیکی‌ تهران اتفاق افتاد کهدستکم ۳۵ را به هلاکت رساند. مهمترین کسی‌ که در آن انفجار کشته شد، سرلشگر حسن تهرانی‌ مقدم بود که یکی‌ از پایه گذاران برنامه موشکی سپاه به شمار میرفت و از زمان جنگ با عراق پس از فرماندهی نخستین واحد توپخانه سپاه در آن شرکت داشت. سپاه تعمدی بودن انفجار را انکار نمود، که واضح است چرا. ولی‌ یک منبع اطلاعاتی‌ غربی به مجله تایم در آن زمان گفت که "ادعای ایرانیان درباره تصادفی‌ بودن انفجار را باور نکنید،" چون آن انفجار بخشی از خرابکاری و جنگ اسرائیل بر ضدّ ایران است. روزنامه‌های اسرائیل نیز این موضوع را جشن گرفتند. بعنوان مثال، عنوان اصلی‌ روزنامه معاریو، "چه کسی‌ مسول حمله بر علیه نیروهای مسلح ایران است؟" که میبایست آنرا با یک "چشمک" خواند.
در ۲۱ دی‌ ۱۳۹۰ آقای مصطفی احمدی‌ روشن، که معاون بخش بازرگانی و خرید کالای تاسیسات هسته‌ای نطنز بود در تهران ترور شد. آقای رضا قشقایی که در ماشین مرحوم احمدی‌ روشن بود نیز به شهادت رسید. روزنامه ساندی تایمز لندن در آن زمان گزارش داد که منابع غربی گفته بودند ترور مرحوم احمدی‌ روشن توسط موساد اسرائیل و همدستان ایرانی‌ آن انجام شده بود.
مرحومان دکتر شهریاری، مهندس رضایی نژاد، و مهندس احمدی‌ روشن از طریق یکسانی ترور شدند: تروریست موتور سواری‌ از کنار ماشین آنها ردّ شد و یک بمب را با مغناطیس [آهن ربا] به ماشین آنها چسباند که بعد منفجر شد. همین روش برای ترور دکتر فریدون عباسی نیز بکار برده شد، ولی‌ او چسباندن بمب را متوجه شد و از ماشین خود به بیرون پرید.
در ۱۰ مهر ۱۳۹۲ جسد آقای مجتبی احمدی‌، که گفته میشد یکی‌ از فرماندهان ستاد جنگ‌های سایبری ایران بود، در کرج پیدا شد. ایشان دستکم دور روز بود که ناپیدید شده بود. روزنامه دیلی تلگراف لندن گزارش داد که او ترور شده است، سپاه پاسداران ترور او را تکذیب نمود، ولی‌ این در حالی‌ بود که گفته میشد جسد او با دو گلوله در مغز ایشان پیدا شده بود. روزنامه ایندیپندنت لندن نیز گزارش داد که کشته شدن مرحوم احمدی‌ ممکن است آخرین تلاش‌های اسرائیل و همدستان ایرانی‌ آن برای خرابکاری در برنامه هسته‌ای، و همچنین جلوگیری از نزدیکی‌ دولت آقای روحانی با واشنگتن بوده باشد، چرا که کشته شدن مرحوم احمدی‌ فقط چند روز بعد از مکالمه تلفنی بین آقای روحانی و پرزیدنت اوباما در آمریکا صورت گرفت.
تروریسم چیست؟ تعریفی که دولت آمریکا خود برای تروریسم و تصمیم گرفتن برای اینکه چه گروه و یا سازمانی تروریست است از این قرار است: "خشونت سیاسی عمدی که توسط سازمان‌های قابل اعتنا و یا عاملان مخفی‌ [آنها] بر ضدّ کسانی بکار برده شوند که در نبرد شرکت ندارند." این تعریفی است که خود دولت آمریکا بکار میبرد، و با استفاده از آن ده‌ها گروه و سازمان را در لیست "گروه‌های تروریستی خارجی‌" وزارت خارجه خود قرار داده است، که البته در اکثریت بزرگ مواقع چنین گروه‌هایی‌ "تروریست" اعلام میشوند چون سیاست‌هایی‌ را که دنبال میکنند یا حافظ "منافع" آمریکا در اقصی نقاط دنیا نیستند، و یا به آن منافع صدمه مستقیم میزنند. ولی‌ صرف نظر از این موضوع، بر طبق تعریف خود آمریکا هم کشتن دانشمندان و کارکنان برنامه هسته‌ای ایران تروریسم است، و هم حمایت مادی و "معنوی" اسرائیل از آن تروریسم دولتی. این دیگر "اما،" "ولی‌،" شاید،" و امثال آنها ندارد.
برخی‌ ادعا میکنند که یک کشور نمیتواند تروریست باشد، و برای ادعای خود به "کنوانسیون بین‌المللی برای جلوگیری از بمبگذاری تروریستی" استناد میکنند. ولی‌ این تفسیر بر طبق گفته استادان حقوق و روابط بین‌المللی اشتباه است. بر طبق کنوانسیون یک کشور تروریست نیست اگر اعمال خشونت توسط نیروهای مسلح آن انجام شده باشد. ولی‌ اگر یک دولت از یک سازمان تروریستی حمایت کرد، کار آن دولت، همچون اسرائیل، تروریسم دولتی است.به دلیل مشابه، تمامی لابیگران مجاهدین تا سپتامبر ۲۰۱۱ که مجاهدین از لیست سازمان‌های تروریستی وزارت خارجه آمریکا خارج شد، از یک سازمان تروریستی حمایت میکردند، و بنا بر این باید محاکمه می‌شدند.
در تمامی مدتی‌ که ترور دانشمندان و کارکنان هسته‌ای ایران در جریان بود، مجاهدین شرکت خود در آن ترور ها‌را را انکار میکردند. ولی‌،چند روز بعد از ترور مرحوم احمدی‌ روشن در فوریه سال ۲۰۱۲، تلویزیون ان بی‌ سی‌ آمریکاگزارش داد که دو نفر از مقامات دولت پرزیدنت اوباما تائید نموده بودند که موساد اسرائیل اعضای مجاهدین را برای ترور دانشمندان هسته‌ای ایران آموزش داده بود. دو مقام آمریکایی به ان بی‌ سی‌ رابطه بین مجاهدین و اسرائیل را تائید کرده بودند، و به گزارشگران آن گفته بودند، " تمامی تصورات شما [درباره رابطه بین اسرائیل و مجاهدین] صحیح هستند،" ولی‌ در عین حال هم گفته بودند که آمریکا در آن ترور شرکت ندارد.
آقای سیمور هرش، روزنامه نگار برجسته آمریکایی، در ۵ آوریل سال ۲۰۱۲، دو ماه پس از گزارش تلویزیون ان بی‌ سی‌، گزارش مفصلی در مجله معتبر نیویورکر منتشر کرد که در آن گزارش داد که یک ژنرال چهار ستاره آمریکا که هم مشاور دولت آقای جورج بوش پسر و هم دولت آقای اوباما بود، گزارش تلویزیون ان بی‌ سی‌ را تائید نمود. آقای هرش همچنین گزارش داد که دولت آقای بوش و فرماندهی نیرو‌های ویژه آمریکا از سال ۲۰۰۵ تا سال ۲۰۰۸ گروهی از اعضای سازمان مجاهدین را در یک مجموعهٔ در صحرای نوادا که توسط وزارت انرژی آمریکا اداره میشود، آموزش میدادند. این آموزش‌ها شامل چگونگی‌ هماهنگ نمودن ارتباطات، فرستادن پیام‌های محرمانه غیر قابل کشف، تاکتیک‌های نظامی برای گروه‌های کوچک، و استفاده از سلاح‌ها بود. آقای هرش همچنین گزارش داد که منابع ایشان تائید کرده بودند که عملیات اسرائیل و مجاهدین از اطلاعات سرویس‌های جاسوسی آمریکا نیز بهره برده بودند، و هدف آن ترورها "خراب کردن روحیه و اثر گذاشتن بر روان کارکنان برنامه هسته‌ای بود."
یک نکته مهم درباره گزارش‌های آقای هرش و تلویزیون ان بی‌ سی‌ را میبایست در اینجا ذکر نمود. این افشاگری‌ها در سال ۲۰۱۲ انجام شد، در زمانیکه مجاهدین دیگر در لیست سازمان‌های تروریستی وزارت خارجه آمریکا نبودند. بنا بر این این سازمان، و یا شاخه سیاسی آن، شورای به اصطلاح ملی‌ مقاومت، می‌ توانست هم از آقای هرش و هم از تلویزیون ان بی‌ سی‌ به دادگاه شکایت کند. ولی‌ چنین شکایتی هرگز انجام نشد. این عدم شکایت از جنبه دیگری نیز بسیار معنی‌ دار و مهم است. در طول مدتی‌ که مجاهدین در لیست گروه‌های تروریستی بودند، چهار بار به دادگاه شکایت نمودند، ولی‌ در تمامی موارد شکست خوردند. بنا بر این پر واضح است که این سازمان بطور اصولی ابایی از شکایت ندارد.
نکته مهم دیگر قابل ذکر این است که لابی اسرائیل در آمریکا دیگر ابایی از ابراز حمایت علنی از مجاهدین ندارد.بعنوان مثال، The Israel Project، [یا TIP] که یک سازمان راستگرای طرفدار اسرائیل است که در واشنگتن و بیت المقدس دفتر دارد، در انتخابات اردیبهشت ریاست جمهوری ایران ویدیویی در وبسایت خود گذاشت که در آن به انتخابات حمله شده بود و مریم رجوی را نیز بعنوان "رئیس جمهور مقاومت" نشان میداد. جالب اینجا است که آقای جاش بلاک مدیر "پروژه" که قبلا سخنگوی ایپک، بزرگترین سازمان لابیگر اسرائیل در آمریکا بود، در سال ۲۰۱۱ درباره مجاهدین چنین گفت: "مجاهدین یک سازمان تروریست است. نیست؟ شوخی‌ نکنیم." این همان سازمان مدافع اسرائیل است که در سال ۲۰۰۷پروژه‌ای را پیشنهاد نمود که بر طبق آن استفاده از جملات و بیانیه‌هایی‌ را که در آن به انواع و اقسام مختلف برای حمله نظامی به ایران تبلیغ میشد را نزد مردم عادی آزمایش کنند تا ببینند چه زبانی‌ از همه مناسب تر است.
مجاهدین و سربازان وظیفه‌ شهید شده در جنگ با عراق
به گمان نگارنده ادامه جنگ با عراق بعد از تصرف خرمشهر در خرداد ۱۳۶۱ بیهوده و بر ضدّ مصالح و منافع ملی‌ کشور بود. ولی‌ این موضوعی است جدا از بحث کنونی. تمامی آنهائیکه خودرا مدافع حقوق بشر میدانند، از جمله نگارنده، معتقدند که اعدام زندانیا‌ن سیاسی در ۱۳۶۷ یک جنایت بر علیه بشریت بود و مسببین آنها باید محاکمه شوند. ولی‌ به گمان نگارنده این موضوع نمیتواند یکطرفه باشد. باید مقصرین کشتن هزاران سرباز کشور در جبهه‌‌های جنگ با عراق که توسط مجاهدین کشته شدند نیز محاکمه شوند. فقط در آن صورت است که عدالت واقعی‌ و دو طرفه برقرار شده استخوانندگان گرامی‌ به آمار زیر، که بر طبق ادعا‌های خود مجاهدین هستند و نه‌ جمهوری اسلامی، توجه کنند.
در مرداد ۱۳۶۶ مسعود رجوی چنین گفت [به نقل از "نشریه اتحادیه انجمن‌های دانشجویان مسلمان خارج از کشور" - مجاهدین خلق، شماره ۱۰۸، صفحه ۶]: "ارتش آزادیبخش، چنان که اعلام شده، تا به حال ده‌ها رشته عملیات بزرگ و بسیار موفق داشته است. آمار تلفاتی که به دشمن وارد کرده حدود دو هزار و ۵۰۰ نفر است، و حدود ۱۳۰ نفر را هم اسیر گرفته است."
در کتاب "مجاهدین در آیینه تاریخ" [صفحه ۳۹۶] نوشته علی‌ اکبر راستگوچنین آمده است: "در عملیات "آفتاب" در هشتم فروردین ۱۳۶۷ سه‌ هزار و ۵۰۰ نفر از لشگر ۷۷ خراسان را کشته و مجروح کرده و ۵۰۸ نفر را هم اسیر کرده اند." در اطلاعیه عملیاتی سازمان مجاهدین درباره آن عملیات چنین آمده بود: "این عملیات با فرمان مریم رجوی آغاز شد: به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران و به نام فرمانده ارتش آزادیبخش ملی‌ ایران، با استعانت از آفتاب جاوید خراسان علی‌ ابن موسی‌ الرضا هشتمین پیشوای عقیدتی‌ شیعیان و هشتمین پیشوای تاریخی و انقلابی‌ کبیر مجاهدان .... آتش."
در همان کتاب در صفحه ۳۹۹ چنین نوشته شده است: "در عملیات "چلچراغ" در مهران در ۲۸ خرداد ۱۳۶۷ [مجاهدین] هشت هزار نفر را کشته و زخمی کرده و ۵۰۰ نفر را هم اسیر کردند." نشریه "اتحاد،" ویژه عملیات چلچراغ، شماره ۱۴۲، که در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۶۷ منتشر شد، چنین نوشت، "پیروزی شگرف ارتش آزادیبخش ملی‌ بر خلق قهرمان ایران مبارک باد. فتح مهران در عملیات بزرگ چلچراغ، آزاد سازی شهر مهران، مقدمه‌ای بر فتح تهران."
در مقالهٔ "نگاهی‌ به فروغ جاویدان [عملیات مجاهدین در پایان جنگ با عراق برای فتح تهران]، ۲۵ سال بعد - قسمت چهارم،" آقای حنیف حیدر نژاد چنین نوشته اند: "در عملیات "فروغ جاویدان" که در سوم مرداد آغاز و در ششم مرداد خاتمه یافت، مسعود رجوی در جلسه توجیهی پس از شکست اعلام کرد ۵۵ هزار تن‌ از نظامیان ایرانی‌ در این عملیات توسط نیروهای سازمان کشته شدند." در کتاب دیگری به نام "خزان آرزوها" از یکی‌ از اعضای سابق مجاهدین که در آن عملیات حضور داشت نیز "رقم نجومی ۵۵،۰۰۰ کشته که رجوی بعد از جمع بندی عملیات فروغ اعلام کرد" نقل قول شده است.
با لاف زدن درباره مجاهدین، مسعود رجوی در یک سخنرانی دیگر اعلام کرد که فقط در سال اول پس از اعلام مبارزه مسلحانه در خرداد ۱۳۶۰ سازمان او ۲۰۰۰ نفر را ترور کرده و کشت. از این ۲،۰۰۰ نفر چند نفر آنها سران جمهوری اسلامی و وابستگان و طرفداران آن بودند، و چند نفر مردم عادی؟ البته، نظام ولایت فقیه به رهبری آیت‌الله خمینی نیز در همان دوران هزاران نفر از طرفداران و اعضای مجاهدین و دیگر گروه‌های مخالف را اعدام نمود که همگی‌ باید محکوم شوند، و شده اند، و در یک ایران دمکراتیک باید به همگی‌ آن رسیدگی شود. نگارنده همچنین منکر این نیست که قبل از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ ده‌ها نفر از طرفداران مجاهدین توسط نیرو‌های "فالانژی" کشته شدند، که البته آنهم محکوم است. ولی‌ پختگی و درایت یک رهبری سیاسی در چنین بحران‌هایی‌ باید ظهور کند، وگرنه در دوران صلح و آرامش که هر کسی‌ قادر است تصمیمات عاقلانه اتخاذ کند. وقتی‌ که اعدام‌ها و ترورها در سال ۱۳۶۰ آغاز شد، دکتر حبیب آلله پیمان رهبر جنبش مسلمانان مبارز [که نگارنده از هواداران آن بود] نشریه امّت را تعطیل نمود، و فعالیت‌های جنبش را برای محافظت از اعضا و طرفداران آن، که کم هم نبودند، متوقف نمود.
از نظر نگارنده موضوع اصلی‌ این بود که در دوران جنگ، بخصوص در دورانی که هنوز بخش مهمی‌ از سرزمین ما در اشغال نیرو‌های صدام حسین بود، اعلام مبارزه مسلحانه به نام "دفاع از خود" و فرستادن هزاران جوان به مرگ خود فقط برای به قدرت رسیدن هر چه زودتر خیانتی بیش نبود. ولی‌ ارزیابی غلط رهبری مجاهدین از توان خود، که حتی توانسته بود آقای ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور وقت را فریب دهد، و این توهم که مجاهدین قادر بودند که جمهوری اسلامی را فقط پس از مدت کوتاهی سرنگون کنند، هزاران جوان، از جمله برادر و عمو زاده نگارنده را، به مسلخ فرستاد.
اگر ادعا‌های خود مجاهدین را قبول کنیم، ۶۹،۰۰۰ سرباز کشور که فقط مشغول دفاع از کشور بودند، توسط این سازمان کشته شدند. ممکن است برخی‌ بگویند که ادعا‌های خود سازمان قابل اعتماد نیست، کما اینکه برخی‌ از اعضای مجاهدین که در عملیات "فروغ جاویدان" شرکت کردند درباره رقم ۵۵،۰۰۰ کشته ابراز شک کردند. ولی‌ تا زمانی‌ که رهبری مجاهدین به دروغ خود اعتراف نکند. این ارقام رسمی‌ و قابل استفاده هستند. میتوان به این موضوع از جنبه دیگری نیز نگاه کرد. مجاهدین معمولاً همه ارقام را ضربدر عددی بین ۷ تا ۱۰ میکنند. بعنوان مثال، هرگاه کسی‌ ادعا کند که در دهه ۱۳۶۰ ۱۲۰،۰۰۰ نفر اعدام شدند، در حالیکه رقم واقعی‌ بین ۱۲،۰۰۰ تا ۱۸،۰۰۰ نفر است [بحث بر سر تعداد نیست؛ حتی یک نفر اعدامی نیز زیاد است، بحث بر سر دروغ و اغراق است]، بلافاصله واضح خواهد بود که شخص ادعا کننده طرفدار مجاهدین است. با این ترتیپ اگر رقم ۶۹،۰۰۰ نفر را تقسیم بر ۷ و ۱۰ کنیم، رقمی‌ بین ۷۰۰۰ تا ۱۰،۰۰۰ نفر بدست میاید. چه کسی‌ پاسخگوی عدالت خواهی‌ خانواده‌های این تعداد سربازان بی‌ گناه کشور خواهد بود که اکثریت قریب به اتفاق آنها سربازان وظیفه بودند؟
مجاهدین و داعش
در طول کّل تاریخچه خود از انقلاب ۱۳۵۷ رهبری مجاهدین یک تحلیل درست از تحولات ایران، یا منطقه، و یا جهان ارائه نداده است. رهبری تحلیل کرد که (۱) فقط پس از چند ماه از خرداد ۱۳۶۰ جمهوری اسلامی سرنگون خواهد شد؛ (۲) جمهوری اسلامی هیچگاه آتش بس با عراق را نخواهد پذیرفت؛ (۳) با آغاز عملیات "فروغ جاویدان" مردم به مجاهدین خواهند پیوست؛ (۴) با مرگ آیت‌الله خمینی جمهوری اسلامی پایان خواهد یافت؛ (۵) انتخاب آقای سید محمد خاتمی در ۱۳۷۶ و جنبش اصلاحات "فتنه" بود؛ مسعود رجوی بود که کلمه "فتنه" را وارد ادبیات سیاسی ایران نمود، نه‌ آقای خامنه‌ای و نامیدن جنبش عظیم مردمی سبز توسط او؛ (۶) آمریکا هیچگاه به عراق حمله نخواهد کرد، و (۷) آمریکا بعد از عراق به ایران حمله خواهد کرد. تمامی این تحلیل ها، پیش بینی‌ ها، و "محاسبات" غلط بودند. ولی‌ شاید از آغاز جنگ در عراق در سال ۲۰۰۳، مفتضحانه‌ترین تحلیل مجاهدین ادعای آنها در باره ظهور داعش بود.
در خرداد ۱۳۹۳ [ژوئن ۲۰۱۴] زمانیکه داعش ناگهان موصل را تصرف کرد، مجاهدین آنرا نتیجه حرکت انقلابی‌ عشایر سنّی عراق قلمداد نمودند که بر ضدّ دولت مرکزی عراق که توسط شیعیان عراق کنترل میشود و به زعم آنها متحد جمهوری اسلامی است شوریده است. در چند هفته اول پس از تصرف موصل تمامی عوامل مجاهدین که در تلویزیون‌ها ظاهر می‌شدند، و یا مینوشتند این ادعا را تکرار نمودند. فقط زمانیکه روشن شد که داعش همان سازمان تروریستی القاعده در عراق است، و آمریکا و متحدان آن بر علیه آن موضع گرفتند، مجاهدین بتدریج از آن موضع عقب نشینی نمودند. در وقاحت رهبری این فرقه همین بس که نه‌ تنها بعد از مدتی‌ آن موضع اولیه درباره داعش فراموش شد، بلکه حال ظهور داعش را نیز به کشور ما نسبت میدهند، در حالیکه کمتر کسی‌ است که نداند گروه‌های تروریستی سنّی به خون همه شیعیان تشنه‌ هستند، و این موضع ایدئولوژیک ربطی‌ به دیکتاتوری ولایت فقیه و یا حتی دمکراتیک‌ترین و سکولار‌ترین نوع حکومت ندارد. در عین حال عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسیاری وجود دارند که زمینه مناسبی برای ظهور چنین گروه‌های تروریستی در خاورمیانه فراهم کرده اند، کما اینکه بسیار از همان عوامل منجر به انقلاب ایران و ظهور نظام ولایت فقیه شد.
تروریسم کور در دهه ۱۳۶۰ و بر طبق گفته مقامات آمریکا درباره دانشمندان و کارکنان برنامه هسته‌ای ایران، جاسوسیبرای ارتش صدام حسین، خیانت به کشور با کشتن سربازان بیگناه در جبهه‌ جنگ، و حال مزدوری برای دولت های غربی و اسرائیل و رسیدن به همکاری با دشمن شماره یک ایران در منطقه، عربستان سعودی، فرقه ای تشنه قدرت ساخته است که از همکاری با دشمنان قسم خورده ایران نیز نه‌ تنها ابایی ندارد، بلکه با وقاحت تمام بدان افتخار هم می‌کند.
فراموش نکنیم که اسرائیل و عربستان دشمن جمهوری اسلامی نیستند، بلکه دشمن موجودیت کشور بعنوان یک کشور مستقل هستند. از ده‌ها سال قبل اسرائیل بدنبال تجزیه خاورمیانه بوده است و به همین دلیل از استقلال کردستان عراقحمایت کرده است. این سخن معروف را که به آریل شارون نخست وزیر سابق اسرائیل و یا یکی‌ از دستیاران او نسبت میدهند، "ایران اگر بهترین دموکراسی جهان هم بشود، بدلیل وسعت خود برای اسرائیل یک خطر است،" را نباید فراموش نمود. همچنین پیشنهاد اسراییلی‌ها به آمریکا برای نابود نکردن داعش و حفظ آن برای مزاحمت برای ایران را باید همواره در ذهن خود زنده نگهداشت. عربستان سعودی سال هاست که به تروریست‌های بلوچ و ایرانیان عرب درخوزستان کمک می‌کند، و نقشه‌ای منتشر کرده است که بر طبق آن ایران به چندین کشور کوچک تقسیم شده است. العربیه، بلند گوی عربستان تیول ایرانیان تجزیه طلب شده است.
با این ترتیب، آیا از چنین گروهی انتظاری غیر از همکاری با اسرائیل، عربستان، نئوکان ها، و دولت ماورای راست آقای دانالد ترامپ میرود؟
صفحه فیسبوک نگارنده







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر