وصیتتان را بکنید
رامین کامران
در تواریخ یونان قدیم از هِرموکرات نامی سخن رفته که از بس خسیس بود، در بستر مرگ وصیت کرد اموالش به خودش برسد.
در تواریخ یونان قدیم از هِرموکرات نامی سخن رفته که از بس خسیس بود، در بستر مرگ وصیت کرد اموالش به خودش برسد.
موقعیت حکومتهای دیکتاتوری هم بسا اوقات به داستان هرموکرات شبیه است، هنگامی که در معرض سقوط قرار میکیرند، آنقدر به امید اینکه خود وارث خویش باشند، در نوشتن وصیتنامه تعلل میکنند که وقتی بالاخره ساقط شدند، در بین وراث دعوا درمیگیرد و ای بسا همانی که بیشتر دشمنش میداشته اند وارثشان میشود.
آخرین نمونه ای که در این باب دیدیم حکومت محمدرضا شاه بود که وقتی حاضر شد دست از قدرت بکشد و به دیگری واگذارش کند که دیگر اختیاری بر کاری نداشت و عملاً مرده بود.
آخرین نمونه ای که در این باب دیدیم حکومت محمدرضا شاه بود که وقتی حاضر شد دست از قدرت بکشد و به دیگری واگذارش کند که دیگر اختیاری بر کاری نداشت و عملاً مرده بود.
احتمال اینکه حکومت اسلامی فعلی نیز به همان ترتیب رفتار کند و سر آخر کشور را گرفتار بدترین وضعیت بکند، هیچ کم نیست. زعمای این حکومت تصور میکنند که چند دهد دوام آوردن به یمن ناتوانی مخالفان داخلی و ندانم کاری دول خارجی، به کمک بخت موافق با خودشان و مخالف با مردم ایران، بیمه ای برای عمر دراز است که نیست. برای هیچ نظامی نیست، چه دمکراتیک و چه استبدادی. آنچه ضامن حیات و دوام است، در درجۀ اول رضایت مردم است که در ایران مطلقاً موجود نیست و سپس فضای مساعد خارجی.
روحانیتی که امروزه شده طبقۀ ممتاز، باید به این توجه کند که دورش، به هر صورت و احتمالاً به صورتی غیر مترقب، به سر خواهد رسید و اگر از الان به فکر این نباشد که تدبیری برای بعد از مرگ نظام بیاندیشد، بعد از این مرگ دچار مصایبی خواهد شد که توان جلوگیری از آنها را نخواهد داشت. سر آمدن عمر این حکومت به معنای پایان حکومت روحانیان خواهد بود، ولی الزاماً جدایی دین و سیاست را در پی نخواهد آورد. چون خواستاران جدی جدایی و آنهایی که اصلاً معنای درستی از این امر در ذهن دارند، کم شمارند. اکثر مدعیان، هر وقت پایش افتاد، یک ورد سکولاریسم میخوانند و به دور خود فوت میکنند و لابد توکل میکنند، البته معلوم نیست که به چه. از آنجا که فکر درستی برای آینده ندارند و اکثراً حتی جرأت تصور درافتادن با دین و روحانیت را هم ندارند، در عمل و زیر فشار حوادثی که متوجه روحانیت خواهد گشت، با جریان حوادث حرکت خواهند کرد، مثل خاشاکی که آب ببردش. در نتیجه، احتمال بسیار دارد که اوضاع کمابیش به همان وضعیتی برگردد که قبل از انقلاب بود، یعنی چند قطبی شدن روحانیت و نوعی همکاری آن با قدرت سیاسی، طبعاً همراه با چانه زدنی که قدرت سیاسی در آن دست بالا را خواهد داشت و البته از مذهب هم محض جلب نظر عوام استفاده خواهد کرد. چنین وضعیتی در صورت برقراری استبداد نوین، حتم است و حتی در دمکراسی هم بسیار ممکن است. دکان مذهب میتواند به همه منفعت برساند و حریصان بسیارند.
ایران لیبرال
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر