۱۳۹۵ تیر ۱۰, پنجشنبه

لحظه ای با تازیانه و ما ، از دیروز تا به امروز


علی کلانی

شلاق و تازیانه روایتی جدید یا امری غیرمترقبه در فرهنگ و تاریخ ما نیست. مدرنیت و تغییر، روندهایی پیوستی هستند و در سیر تکاملی دیروز، با ساختن امروز برای فردا شکل می‌گیرند. باید صبور بود و اما بر اصول امروزین، بر حقوق بشر و ضد اخلاق و حقوق انسان بودن شلاق و تازیانه تاکید کرد تا گام به گام و آرام آرام این عادت امروز زشت نیز، از ملکمان رخت بربندد 

آرام آرام راه می‌رود. پشت راه راه با ردهای خطی. سرخ و صورتی و گاه دلمه بسته در کنار هم‌اند. دور و بری‌ها یا یکی از خودشان زیر بغلش را گرفته‌اند تا بتواند راه برود. حکم حاکم که قرار بود فقط برای محکمه باشد، حال به صورت خط‌هایی راه راه خود را به رخ هر نظاره‌گری می‌کشد. حکمی اجرا شده است. حدی باشد یا تعزیر، فرقی نمی‌کند و شلاق زده شده. مامور اجرای حکم یا به دنبال نفر بعد است و یا به دنبال پایان یا آغاز روزی دیگر.
مجازات شلاق یکی از انواع مجازات‌های پذیرفته شده در قانون مجازات اسلامی است. فلسفه‌ای که برای این مجازات ذکر کرده‌اند مواردی را در بر می‌گیرد چون “درد حاصل از ضربات تازیانه، لذت جرم را از بدن مجرم بیرون می‌آورد- اجرای آن هزینه‌ی زیادی ندارد – تاثیر زیادی در اصلاح مجرم دارد- و غیره”.
بگذارید ابتدا تعریفی را برای اصل مجازات ذکر کنیم و پس از آن تطبیقی میان اثرات این نوع مجازات و تعریف اصل مجازات داشته باشیم. اما مجازات چیست؟ “وقتی فرد (مجرم) مرتکب جرم می‌شود در مقابل جرمی که انجام می‌دهد سزا و کیفر می‌بیند که به آن مجازات گویند. به عبارت دیگر عکس العمل جامعه در مقابل جرمی که مجرم انجام داده است، مجازات است”. (۱)
با نگاهی به این تعریف و با توجه به تاثیراتی که در بالا ذکر شد، می‌توان نتیجه گرفت که تازیانه در این قانون، سزا و کیفر جرم است و جامعه در برابر جرمِ مجرم، با تجویز تازیانه در صدد درمان بیمار (مجرم) و رفع مسئله‌ی جرم در جامعه است.
اما یک سوال! آیا به واقع جامعه‌ی ایران، فرهنگ ایرانی و به طور مشخص در گذشته‌ی ایران زمین، شلاق به عنوان یک راه کار، یک درمان و یک مجازات برای مجرمین و متخلفین مطرح بوده است؟ میان مای تاریخی ایرانی با شلاق و تازیانه، به مثابه تنبیه و مجازات، چه گذشته‌ای قرار دارد؟
امیل دورکیم، جامعه شناس قرن نوزدهم فرانسوی که می‌توان او را از بنیانگذاران جامعه شناسی به شمار آورد، هرگونه هدف عقلانی، سودگرایانه، ارعابی و امثال آن را برای مجازات انکار می‌کند. به نظر او مجازات، عکس‌العمل طبیعی جامعه برای دفاع از ارزش‌های بنیادین اجتماع است. جرم حمله‌ای است به ارزش‌های اجتماعی و مجازات عکس‌العمل دفاعی در مقابل آن است. ارزش مورد هجوم هرچه فراگیر‌تر، عمیق‌تر و مقدس‌تر باشند، عکس‌العمل جامعه شدید‌تر است. (۲)
اگر چه هم‌صدا با دورکیم، ماهیت و ذات مجازات را “انتقام” بدانیم و اگر نه، تاثیر دو عنصر حاکمیت و مذهب، برای انسان تشکیل حکومت داده‌ای که مذهب در زندگی او نقش بنیادی بازی می‌کند و در معنابخشی به هستی و جان و جهان او موثر است امری قابل انکار نیست. حداقل می‌توان گفت که نه در اصل مسئله‌ی مجازات که در شکل و فرم آن، (این‌جا تازیانه)، این دو عنصر دارای رابطه‌ی دوسویه با متن اجتماعی هستند و این رابطه غیر قابل انکار است.
اما بگذارید در این مجال کوتاه با تاریخ ایران قدمی بزنیم، از مذهبی به مذهبی رجوع کنیم تا رد این مجازات را در تاریخ و فرهنگ ایرانی، از دیروز تا امروز جستجو کنیم. قطع به یقین یک نگاه پژوهشی کامل و مستدل را در یک مقال گنجایش نیست. اما این نوشته شاید فتح بابی برای این مسئله باشد. که اگر بتواند چنین کند خود رسالت خویش را به انجام رسانده است.
پیش از اسلام. دوران حضور تمام عیار دین زرتشتی در جان و جهان ایرانیان. ایران پیش از حمله‌ی اعراب و در دوران امپراطوری‌های بزرگ. از هخامنشیان تا اشکانیان و بعد ساسانیان.
این‌جا و پیش از ورود نکته‌ای را باید متذکر شد. مجازات شلاق و تازیانه در آن عصر حداقل در تمدن‌های موازی، از روم تا مصر قبطی، امری رایج بوده است. در واقع سنجش فرم مجازات در جهان ماقبل مدرن با ارزش‌های جهان حقوق بشری جهان مدرن سنجشی است نادرست و عدم دیدن مظروف است در ظرف زمان و مکان خود. در واقع انسان محصور در جبر جغرافیا و جبر طبیعت، به تعبیر دکتر علی شریعتی، لاجرم مسائل هر زمان و مکان را در جغرافیای حرف آن زمان و مکان می‌بایست حل و فصل، تفهم و درک و تحلیل کند. قطعاً تعمیم فرا زمانی برای امور زمان‌مند که بر بستر فرهنگ‌ها متکامل شده است، امری نارواست.
وندیداد، یکی از کتاب‌های اوستای امروزی است و به احکام و قوانین می‌پردازد. این کتاب بازمانده از مجموعه‌ای از ۲۱ کتاب عصر ساسانی است (۳) و البته انتساب آن به زرتشت پیامبر توسط برخی از زرتشتیان پذیرفته شده نیست. هم‌چنین نظریاتی در باب آغاز گردآوری شدن این کتاب در عصر اشکانیان نیز مطرح شده است.
به هر تقدیر آن‌چه برای ما در این کتاب قابل توجه است، تجویز شلاق برای انواع مجازات‌هاست. مجازات‌هایی که شاید برای زمانه‌ی ما قدری نامفهوم به نظر برسد، اما در زمان خود و بنا بر مندرجات این کتاب گناهی سنگین بوده است. در این کتاب قدیمی قوانین مجازات، برای هفت درجه بندی مختلف جرائم مجازات شلاق در نظر گرفته شده است. (۴)
در یک مورد کشیدن پارچه بر روی فرد از دنیا رفته، تا جایی که کل بدن او را بپوشاند، هزار ضربه شلاق از یک نوع و هزار ضربه شلاق از نوعی دیگر (شلاق اسب رانی و شلاق چرمین) در نظر گرفته شده است. همین مجازات برای پوشاندن میت تا پوشاندن پاها ۶۰۰ ضربه از هر نوع است.
هم‌چنین برای مجازات کشتن سگ، از نگهبان تا سگ گله، مجازات‌های مختلفی در نظر گرفته شده است که یکی از بیش‌ترین این اعداد ۱۰۰۰ ضربه، باز هر نوع است. (۵)
چه روایت تدوین آغاز این کتاب در عصر اشکانی و چه روایت همگامی این کتاب در عصر زرتشت پیامبر را بپذیریم، با توجه به مندرجات این کتاب قانون، شلاق به مجازاتی معمول (حداقل در عصر ساسانی) بدل شده بوده و در واقع امری غیرقابل باور یا دست نیافتنی نبوده است. باز لازم به یادآوری است که در جهان باستان، ارزش‌های انسانی و رفتارها و حقوق بر مبنای جان و جهان آن زمانه تعریف می‌شده است و آن‌چه ما امروز به نام تمدن جدید، حقوق بشر و مدرنیت می‌شناسیم قابل تعمیم به آن جغرافیای زمانی و تاریخ نیست. اما در پیگرد مجازات شلاق در سیری تاریخی (و بنا بر ظرفیت محدود کلام این مقال) حداقل به این مسئله رسیدیم که مجازات شلاق حداقل در عصر ساسانی (بنا بر این کتاب) با کیفیت خاص مندرج در این متن اجرا می‌شده است.
اما دور تاریخ در ایران و در ۱۴۰۰ سال پیش ورقی جدی می‌خورد و تاریخ ایران به دو دوره‌ی ایران پیش و پس از آن بدل می‌گردد. حمله‌ی اعراب به ایران در قرن هفتم میلادی و حاکم شدن دولت مسلمان خلفای راشدین، قوانین حاکم بر جامعه را نیز عوض کرد. اگر تا امروز قوانین منتسب به اشو زرتشت (وندیداد و آن‌چه ذکر شد) بر جامعه حاکم بود، و بنا بر آن مجازات‌ها (از جمله شلاق) اجرایی می‌شد، از این زمان به بعد این شلاق به نام دین جدید تازه بر جامعه حاکم شده و بنا بر قوانین جدید حاکم زده می‌شود و مجازات‌های جدید جایگزین دستگاه مجازات پیشین می‌گردد.
از این‌جا به بعد، مجازات تازیانه و یا همان شلاق به عنوان یک مجازات دینی، چه توسط مومنان در ارتباط با جرایم دینی (که در ادبیات دینی به آنها حد می‌گویند) و چه توسط حاکمان در هر عرصه‌ای که آن را مجاز بشمارند، اجرا می‌شده است.
در قرآن، کتاب دینی مسلمانان و در بخش‌های مختلفی از تازیانه به مثابه یک مجازات نام برده شده است. قطعی است که با نگاه فرم-محتوا و با عنایت به تفسیر متن و بحث‌های مرتبط به شان نزول (این بخش نظر نگارنده است) فرم مجازات‌ها بر مبنای زمان و مکان لازم التغییر است و نواندیشان دینی در میان شیعیان و اهل سنت بارها از آن سخن گفته‌اند. اما نگاه ما در این‌جا تنها ناظر به آیات در زمان خود در کشورهای فتح شده توسط مسلمانان است.
در آیه‌ی ۱۳ سوره‌ی فجر از عبارت “سوط” و در ارتباط با تازیانه الهی سخن رفته است. تازیانه‌ای که خداوند بر طاغیان و مفسدان فرود خواهد آورد.
در جایی دیگر اما این مجازات نظر به مسائل این دنیایی است. در آیه‌ی دوم سوره نور از فعل “فاجلدوا” و اسم “جلد” سخن رفته است. این آیه ناظر به مجازات زن و مرد زناکار (روابط نامشروع جنسی) است و برای هرکدام صد ضربه تازیانه در نظر گرفته شده است. هم‌چنین در آیه‌ی ۴ ام همین سوره نیز مجازات اتهام زنی و عدم توان اثبات زنا به زنان نیز هشتاد ضربه در نظر گرفته شده است. به این مجازات‌ها در قرآن، مجازات نوشیدن شراب ۸۰ ضربه را نیز می‌توان اضافه کرد.
هم‌چنین تازیانه نیز “تابیده‌ای چرمی یا ریسمانی است که برای راندن چارپایان، تنبیه خطاکاران و مانند اینها از آن استفاده می‌شود و به آن شلاق و قَمچی نیز گفته می‌شود”. (۶)
پس در دین جدیدِ پسا حمله‌ی اعراب نیز، مجازات شلاق برای برخی جرایم حضور دارد و حاکمان مسلمان نیز این مجازات را اجرا می‌کرده‌اند.
اگر این فرض را بپذیریم که دین در ایران، به دلیل حضور و بروز تاریخی چندین هزار ساله‌اش به مثایه ستون فقرات فرهنگ در این کشور عمل می‌کند (اگر چه معتقدین علاوه بر پذیرش این حضور فرهنگی، برای آن گوهره‌ای ورای فرهنگ، که دو عنصر زمان و مکان در آن نقش آفرینی می‌کند، قائل‌اند)، پس لاجرم و در یک نتیجه‌گیری منطقی می‌توان به این نظر رسید که مجازات‌ها، برخوردها و آن‌چه دین (در تاریخ خود) به عنوان مجازات برای گناه‌ها و جرایم در نظر گرفته است نیز، تاثیری مستقیم بر فرهنگ عمومی مردمان یک سرزمین دارد. (۷)
بنا بر آن‌چه گفته شد، حداقل از عصر ساسانی به این سو، چه در قرائت عصر ساسانی از دیانت زرتشتی و در چه اعمال حاکمان مسلمان پس از حمله‌ی اعراب و حضور اسلام در ایران، مجازات تازیانه در ارتباط با جرائم مختلف اعمال می‌شده است.
در شاهنامه‌ی حکیم بزرگ و گرانمایه، ابوالقاسم فردوسی، که ایستادگی زبان پارسی پس از ایلغارهای متعدد بر ایران زمین یکی از نتایج تلاش‌های گرانسنگ اوست نیز تازیانه، زدنش و استفاده‌اش برای تنبیه و برخورد با خصم از آن استفاده می‌شود. روایت تازیانه در داستان بهرام در شاهنامه تنها یکی از موارد نام بردن و حضور آن در این اثر گرانقدر است.
به عنوان مثال بیژن پسر گیو با تازیانه بر سر فرزند می‌کوبد و تذکری در باب جنگ و نسبت آن با اندیشه به وی می‌دهد. یا داستان تازیانه‌ای که بهرام آن را جا می‌گذارد و برای آوردنش می‌خواهد که به دل ترکان بزند. (۸)
یا در فصل مرتبط با پادشاهی بهرام گور این حکیم بزرگ چنین می‌گوید:
که این تازیانه به درگاه بر
بیاویز جایی که باشد گذر

نگه کن یکی شاخ بر در بلند
نباید که از باد یابد گزند

ازان پس ببین تا که آید ز راه
همی کن بدین تازیانه نگاه

خداوند خانه بپویید سخت
بیاویخت آن شیب شاه از درخت

همی داشت آن را زمانی نگاه
پدید آمد از راه بی‌مر سپاه

هرانکس که این تازیانه بدید
به بهرامشاه آفرین گسترید

گرفتن رد مجازات تازیانه در تاریخ ایران و توسط حاکمان کار دشواری نیست. در سفرنامه‌ی آدام اولئاریوس آلمانی در ارتباط با عصر صفوی در یک مورد از شلاق زدن فراش‌ها بر سر و روی مردم برای گذر این جهانگردان از میان ایشان سخن می‌گوید. این یعنی کاربرد شلاق از مجازات و تنبیه به ابزاری برای نظم بخشی نیز در میان ایرانیان ارتقاء پیدا کرده است.
در عصر مظفرالدین شاه و انقلاب مشروطه، به دنبال بالا رفتن قیمت قند، علاء الدوله حاکم تهران دستورِ به شلاق بستن بازاری‌ها را می‌دهد؛ شلاق‌هایی که تا ۵۰۰ ضربه نیز روایت شده است. (۹) هم‌چنین در این عصر تصاویری از شلاق زدن مردان در ملاءعام و ایضاً شلاق زدن زنان نیز با بستن به فلک موجود است که روایت می‌کند در آن دوران چه روی می‌داده است و شلاق نه به عنوان امری عجیب و غریب، بلکه به عنوان یک ابزار تربیتی برای مجازات و حد و تعزیر و برخورد با گرانفروشان و سیاست کردن (تنبیه کردن) متعلقین به سطوح پایین اجتماعی استفاده می‌شده است.
داستان شلاق خوردن مخالفان سیاسی در زندان‌های عصر پهلوی نیز امری مشهور است و حتی آقای احمد فراستی، از رهبران عملیاتی اداره‌ی سوم ساواک عصر پهلوی نیز به شلاق بر کف پا برای اعتراف گیری، اعتراف کرده است. (۱۰) البته روایت‌های سایر زندانیان سیاسی عصر پهلوی در ارتباط با شلاق‌ها بسیار بیش‌تر از سخنان اقای فراستی است اما برای ما همین‌قدر کفایت می‌کند که شلاق در عصر پهلوی حتی در حوزه‌ی برخورد با مخالفان سیاسی نیز حضور داشته است.
در عصر نظام جمهوری اسلامی نیز روایت شلاق روایت درد آوری است که همه‌ی حوزه‌ها را شامل می‌شود. از زندانیان سیاسی در زندان‌ها (بالاخص دهه‌ی ۶۰) تا زندانیان عادی متهم به شرب خمر و یا زنا و اعمال دیگر، از شلاق‌های حکومتی نظام حاکم بر نصیب نمانده‌اند.
اما در قانون مجازات اسلامی جمهوری اسلامی شلاق بر دو گونه زده و اعمال می‌شود که به آن‌ها شلاق‌های حدی و تعزیری می‌گویند. شلاق‌های حدی با رقم مشخص در فقه اسلامی قابل رد یابی است. حکم هشتاد ضربه برای شرب خمر یکی از آن‌هاست که قاضی امکان کسر و یا ازدیاد آن را ندارد.
اما یکی دیگر از انواع شلاق در نظام جمهوری اسلامی که در زندان‌ها و بالاخص علیه زندانیان سیاسی از سویی و علیه مردم عادی به بهانه‌ی نظم و برخورد با برخی از جرایم از سوی دیگر استفاده می‌شود، عنوان تعزیر دارد. این نوع شلاق و تعداد و تشخیص مورد بر عهده‌ی قانونگذار و تعداد آن (با توجه به مشخص بودن کف و سقف تعداد) بر عهده‌ی قاضی است. گرچه در ارتباط با زندانیان سیاسی از این قانون و کف و سقف تبعیت نشده و نمی‌شود و هرگاه پای اعتراف گیری پیش بیاید، این موج شلاق‌هاست که بی‌محابا، جان و روان زندانیان را در می‌نوردد. محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور در سال ۱۳۸۹ از محکومیت ۶۱ نفر در بازداشت‌های حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ به شلاق گفته است. شلاق‌های سمیه توحید لو و پیمان عارف، دو فعال سیاسی بازداشت شده پس از انتخابات اجرا شد تا سندی دیگر باشد بر این‌که باب تعزیر به باز بودن دست قضات و حاکمان برای برخورد خشن و بستن مردمان به شلاق، این مجازات باستانی و امروز غیر انسانی منجر می‌شود.
اما شلاق تنها به حد و تعزیر از سوی حاکمان ختم نمی‌شود. شلاق، تازیانه، و انواع دیگر با همان کاربرد در تربیت‌های خانوادگی ما، در نظم بخشی در مدارس ما و در همه سو های زندگی عادی فرهنگی ما نیز رخنه کرده است.
متولدین سال‌های دهه‌ی ۶۰ و پیش از آن، کمابیش تجربه‌ی برخورد با کمربند پدر یا مرد بزرگ‌تر خانواده را دارند. کمربندی که با کاربردی چونان شلاق در هر گاه خطا یا کاستی بر سر و روی فرزند و یا فرد در خانواده فرود می‌آمد. قبحی نداشت و یکی از ابزارهای تنبیهی و تربیتی به حساب می‌آمد. سال‌های اخیر است که مسئله‌ی تربیت بدون خشونت مطرح شده است. اما هنوز هم در شهرهای کوچک که این فرهنگ تربیت بدون خشونت هنور رونق نیافته، می‌توان ضربات کمربند بر پیکر کودک برای تنبیه یا تربیت را رد گیری، شناسایی و گاه مشاهده کرد.
متولدین این دهه‌ها هم‌چنین “شلنگ‌ها”، “چوب‌ها” و “خط‌کش‌ها”ی چوبی و فلزی ناظم‌ها و دیگر عوامل نظم بخش داخل مدارس بر سر صف، برخوردهای خشن در حیاط مدرسه و به هنگام زنگ‌های تفریح از سوی مسئولین مدرسه را نیز از یاد نبرده‌اند. شلنگ‌هایی که شلاق وار بر بدن کودکان فرود می‌آمد و قرار بود به مانند عصر صفوی یا قجری منجر به تنبیه خاطی شود. می‌توان به خاطرات شفاهی کودکان آن روزها که جوانان و میانسالان امروزند و هم‌چنین مسن‌ترها مراجعه کرد. ترکه‌های چوبی درختان که خوب در آب خوابانده می‌شده تا به وقتش، در سرما و گرما به کار تادیب کننده بیاید.
اما در سه ماهه‌ی اول سال جاری نیز انگار دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران اراده کرده‌اند تا این سنتِ قدری خفته را، دوباره زنده کنند و باز به یاد اعقابشان در عصرها و قرون، مردمان را به شلاق ببندند و تادیب زورکی خلق الله را در هزاره‌ی سوم در دستور کار قرار دهند. ۴۴۴ ضربه برای وبلاگ نویس ساوه‌ای، شلاق برای کارگران بافق، شلاق زدن ۱۷ کارگر معدن آق دره، و بعد ۳۴۶۵ ضربه برای ۳۵ نفر دختر و پسر دستگیر شده در یک پارتی، برای “درس عبرت”، تنها مشتی از خروار آوار خبرهای شلاق محور، از آغاز سال شمسی جاری است. انگار حاکمان بر تخت تکیه زده در عصر پسابرجام قصد دارند تا با مردم ایران نه با مذاکره که با تازیانه به برجام برسند. برجامی بر مبنای زور ترکه و شلاق و گزمه و عسس.
شلاق و تازیانه روایتی جدید یا امری غیرمترقبه در فرهنگ و تاریخ ما نیست. شاید عمر عصر تلاش برای دوری جستن از این دو مجازات، بالاخص در حوزه‌ی فرهنگی، در خانواده و مدارس ما به دو دهه نیز نرسد. مدرنیت و تغییر، روندهایی پیوستی هستند و در سیر تکاملی دیروز، با ساختن امروز برای فردا شکل می‌گیرند. باید صبور بود و اما بر اصول امروزین، بر حقوق بشر و ضد اخلاق و حقوق انسان بودن شلاق و تازیانه تاکید کرد تا گام به گام و آرام آرام این عادت امروز زشت نیز، از ملکمان رخت بربندد. تا آرام آرام به جای تازیانه و خشونت، اخلاق و انسانیت و نگاه درمان محور به مجرم نه نگاه انتقام محور جایگزین شود و تا روزی برسد که شلاق و تازیانه برای تمامی مردم ما امری به شدت قبیح و نادرست و غیرعقلانی باشد. می‌تواند این روز دیر نباشد.
• این مقاله پیش از این در [ماهنامه خط صلح] منتشر شده است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر