فیروز نجومی
علما، فقها، آیت الله ها و حجت الا سلام های حاکم، خود آگاه اند که بر اصل تسلیم و اطاعت و فرمانبری قرار گرفته است، احکام شریعت اسلامی و یا فقهی و فقاهتی. شریعتمداران حرفه ای، آنها که زندگی به مردگان بازگردانند و زندگان را بمردگی کشانند، بخوبی میدانند که اطاعت از احکام فقاهتی، معیار ایمان نه به توحید است و نبوت و نه به معاد است و امامت که خود ظاهر است و تنها ظاهر سازی: عبا است و عمامه، تسبیح و سجاده.
لباس سالوس است لباس فقاهتی، نه لباس خرد و خود فرمانی و یا ایمان بذات الهی که لباس تزویر است و فریبکاری. فقها زندگی خود وقف آموختن و آموزش احکام قرآنی کنند و فهم میل و اراده الهی.
تقلید و تبعیت واجب و، تبلیغ و ترویج کنند دینداری و بندگی. همه هرچه هست از احکام شریعت اسلام گویند، این باید و نباید آن کنی، حرام و مکر وه این است و حلال و مستحب آن.
نجاسات این است مطهرات آن. چشمها را بسته، باید تسلیم شوی و اطاعت نمایی. به رکوع و سجده در افتی، در نهایت ذلت و خواری، از دات الهی مغفرت طلبی.
از انسان و سرافرازی انسانی، از خرد و خود فرمانی، بعمد سکوت کنند و خاموشی برگزینند فقهای انقلابی، چه تنها خرد و خود فرمانی است که رهایی از يوغ احکام شریعتی، بازمانده از دوران بادیه نشینی، دوران جهال و نادانی، ببار آورد و ممکن سازد میثاق اجتماعی، آزاد نماید نیروی آفرینش و خلاقیتهای انسانی. بیهوده بین خالق و مخلوق خود را واسطه کنند، علما و فقها و آیت الله های مقدس و حاکم. جدا و بیگانه سازند خالق را از مخلوق. چرا که مخلوق، خالق است و خالق، مخلوق. این است توحید، حقیقت نهایی که پنهان ساختن آن فریب تولید و باز تولید کند ریاکاری.
روشن است که احکام فقاهتی، رمز دوگانگی است و بیگانگی. بدون خرد و خود آئینی، احکام الهی پوچ اتد و زا ئد و باطل. چیزی را نجویند مگر کنترل و سلطه کامل بر رفتار و گفتار و پندار انسانی. در خرد است و خود فرمانی، همه هرچه راستی ست و درستی، صدافت و پاکدامنی. در احکام است و در قواعد شریعت اسلامی، همه هرچه کژی ست و کاستی، پستی ست و پلیدی. در خرد است و خود فرمانی، همه هرچه عشق ست و آزادگی، شیدایی و شیفتگی و در احکام فقاهتی است همه هرچه خدعه است و نیرنگ، و فریب و رياکاری.
بنابراین، روشن است که ای هم وطن، نفی فقاهت، به نفی احکام تسلیم است و اطاعت، نیر به امتناع است از تقلید و تبعیت. از تصور يک جامعه آزاد از دین و رها از احکام فقاهتی نباید دچار کابوس و وحشت شوی و نباید که بخود تشویش و اضطراب راه دهی. چون اگر در پی رستگاری حقیقی هستی، باید که روح و جان خود آزاد سازی از خرافه پرستی و خام اندیشی که "او هست و جز او نیست دیگری." چه اجتناب از شک و تردید، اجتناب از اندیشیدن است و فروکاستن انسان است به یک حیوان اهلی.
چه سود، اگر چشم بسته و همچون بره ای بیگناه گردن بر احکام شریعت اسلام نهی و جسم با غسل و وضو تطهیر و آلودگیها از تن بزدایی، روزانه به قیام و قعود بپردازی بزبانی بیگانه درعجز و ناتوانی به حقارت و خواری خوداعتراف و خویشتن را فرومایه سازی.
چه سود، اگر یکی از دوازده ماه را بامید واهی و باورهای موروثی دهان فروبندی و درون از طعام تهی داری که در آن نه نور معرفت بلکه تخم خفت و خواری بکاری؛ چه سود، اگر دو ماه دیگر از سال را به سوکواری و خود زنی بپردازی در بخاک و خون غلتیدن یک تاری در پی کسب قدرت بدست تازی دیگر و یا دخیل بندی و نذر کنی و سفره های رنگین پهن و الله و خاندانش را رشوه دهی و رسم و رسوم دیرینه را تداوم بخشی.
چه سود، اگر عقل و خرد انسان را در اسارت نگاهداری؟ در نهایت، توحید و نبوت، دوزخ و بهشت افسانه ای بیش نیستند از برای فریب ساده دلان و خوش باوران، ابزاری در دست علما و فقها، در دست ریاکاران. که این عقل و خرد است و خود فرمانی که بر تاریکی و کوری فائق آید و به ثمر رساند رهایی وآزادی، بینایی و دانایی. دادن تن به احکام شریعت اسلامی نه به سعادت دنیوی انجامد و نه رستگاری اخروی، بلکه به پذیرش سلطه تازیان بومی خاتمه دهد، حتی اگر تحت عنوان" سلطه جو" د در حلقوم فرمانبر فرو برند و نیز بر ادامه نظام استبدادی از نوع نوین آن، استبداد مضاعف دین و قدرت، نقطه پایان را بگذارد. چه دوران خود فرمانی آغاز گردیده.
پس اگر تکلیف خود باعلما و فقهای حاکم، و یا با قشر "روحانیت" روشن و شفاف خواهی ای هموطن، باید که خود بینا و دانا سازی، هراس بخود راه ندهی و بانک بر آری که احکام شریعت اسلامی، از جمله احکام قصاص و سنکسار و قطع اعضای پیکر مجرم، احکام خشونت و انتقام ستانی، محاربه و حد شرعی و شلاق زنی، احکام حجاب اجباری و جدایی جنسیت ها را لغو و قیامت را اعلام کنید. که چه جای نگرانی ست؟ بگذار که جامه سالوس و ریا بر کنیم، تن آزاد و جان خود از تقوا و تقدس دروغین رها سازیم ، زلف ها افشان و باده بنوشیم براستی، پایکوبی کنیم و ایمان آوریم که نه فرمانبر که خود فرمانروای خویشتنیم. بگوئیم، رسا و گیرا بگوئیم، و هزاران بار مکرر بگوئیم، که احکام شریعتی لغو و قیامت، هم اکنون است، حالا و همینجا. که این راه رهائی است از يوغ فقاهت و آزاد سازی جامعه از اصل تسلیم و اطاعت، عبودیت وبندگی. که این راه نجات است از کوری و تاریکی، که ای هموطن این ست راه صعود بقله بلند انسانیت و آزادی.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
firoznodjomi.blogpost.com
rowshanai.org
درس اخلاق و راستگویی را باید از این جناب آموخت
محمدتقی مصباح یزدی: پیامبر مثل بردهها مینشست و گرسنه از دنیا رفت
دیگربانمحمدتقی مصباح یزدی گفته پیامبر اسلامی «روی خاک» غذا میخورد٬ مثل «بردهها» مینشست و با شکم «گرسنه» از دنیا رفت.
آقای مصباح یزدی این مطلب را در جلسه درس اخلاق دفتر علی خامنهای در قم بیان کرده و افزوده «پیامبر اسلام همانند غذای بدمزهای با دنیا برخورد کرد و گوشه چشمی به دنیا نینداخت.»
وی افزوده «پیامبر اسلام به اندازهای متواضع و دنیا برایش بیاهمیت بود {که} روی خاک غذا میخورد» و «نشستن پیامبر اکرم همانند بردهها بود و هیچگاه تکیه نمیدادند و چهار زانو نمینشستند.»
این روحانی محافظهکار اضافه کرده که «پیامبر با دست خودشان کفش و لباسشان را وصله میزدند» و «با شکم خالی از دنیا رفته و با سلامت وارد آخرت شدند.»
وی در بخش دیگری از سخنان خود در مذمت دنیا گفته که «دنیا همانند مادرخوانده میماند و حیاتی بدلی است، دنیا همانند سایه است که بدلی به شمار میرود.»
مصباح یزدی افزوده «پیامبر چون دشمن دنیا بود اجازه نمیدادند که حتی خیال آن در ذهنشان پدیدار شود.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر