۱۳۹۸ مهر ۶, شنبه

چند کلمه با شورای مدیریت گذار و شاهزاده
تحلیل سايت نقطه
در جایگاه ایرانی، کوچ‌نشین دهه‌ها، باورمند به سکولاریسم و دموکراسی و آرزومند ایرانی آزاد و مدرن، لازم دیده می‌شود نکاتی را از باب گشایش مشکلات آتی و دست‌یابی به موفقیت سیاسی مرور نماییم. سخن از پیش‌بینی و پیش‌گویی و هشدار نیست! ابداً! سخن از عاقبت‌بینی و بیشتر به دیگران است تا سنگ بر سر راه این شورا نیاندازند. این شورا در دوران بسیار سخت و پیچیده‌ای پا به ميدان می گذارد.
این شورا، بی‌شک فصل ختامی بر فعالیت‌های چند دهه‌ی اپوزیسیون است. یا درخت پرباری خواهد بود و یا شخم این بوستان را الزامی می‌دارد. در گفتگویی مورخ 12 سپتامبر 2019 با اسماعیل نوری‌علا، شهرام همایون که پشتکاری بالا در اداره و دوام تلویزیون کانال یک را ثابت کرده است و از صادقین این راه است، می‌گوید که «گاهی به این نتیجه می‌رسم که ای کاش اپوزیسیونی وجود نداشت. زیرا گویی این اپوزیسیون در عمل بازدارنده‌ی مبارزات مردم بوده است.»

معرفی شورای دوران گذار
این دیدگاه همایون، کم و خرد نیست. همانطور که نقطه هم قبلا نوک قلم ساییده است و گفته است، در آینده باید به تحلیل کرده‌ها و نوشته‌ها و گفته‌های اپوزیسیون پرداخت و آن را بعنوان سندی قطور و شاهد بر «ذهنیت سیاسی ایرانی»، مورد تشریح و تحلیل قرار داد. انداختن گناه‌ها بر دوش نسل انقلاب و شاه و دسیسه‌ی‌های جهانی، بخشی از داستان فراز و نشیب‌های این سیاه‌ترین دوران تاریخ ملت ماست. چهل سال در زیر استبداد عبا و عمامه و نعلین ماندن و با آن زیستن، یعنی چند صد سال زمان ِ ساختن و عمران را از دست دادن! این، چگونه ممکن شد؟!
باری، روزهای سیاهی را در میان دود و آتش‌های نشسته بر آسمان خلیج فارس می‌توان تصور کرد. ایران، بدست هیولایی (توان نظامی و ایجاد آشوب) دیوانه که عاصیان دعواهای شیعه و سنی آن را فرمان می‌دهند، به اینسو و آنسو کوبیده شد تا بدینجا رسید. این هیولا هنوز هم درد مردم در بند را نمی‌فهمد. هیهات که بخشی از درس‌خوانده‌های ما این هیولا را ناجی وطن می‌دانند. اپوزیسیون می‌خواهد مردم را در برابر این هیولای عظیم و دهشتناک و حاکمان آن، مامنی و یاوری و راهنمایی باشد.

اگر این شورا، آخرین «برگ» اپوزیسیون برای ایجاد باور به اپوزیسیون خارج از کشور است، که هست، پس این شورا باید بتواند آبروی خسته و به زانو نشسته‌ی اپوزیسیون را بدان باز گرداند؛ زیرا اپوزیسیون‌ها باید دارای اعتبار و اقتدار باشند. اپوزیسیون‌ها مایه‌ی امیدند. نگهبان آرامش و امنیت مردم‌اند. دشمنان رنج‌اند. وگرنه، می‌شوند اصلاح‌طلبان!

ما هم در پشت این خطوط، قلب‌مان برای موفقیت این شورا می‌تپد.

آری، این شورا در چنین دورانی به میدان می‌آید. زیرا به اینجا رسیده‌ایم. امروز می‌دانیم که باید به که «نه» بگوییم. اسلامیست‌ها نه! دوستان روسیه نه! ملی-مذهبی‌ها‌ی انتقامجو نه! جنگ‌طلبان نه! چپ‌های افراطی نه! تجزیه‌طلب‌ها نه! اصلاح‌طلب‌ها نه! (اگر در جمع سی و چند نفره‌ی شورا، از میان این‌ها، کسی کرسی گرفته باشد و بخواهد همچنان قهرمان چند صد و یا چند ده‌هزار «هوادارش» بماند، کار شورا را سخت خواهد کرد.) ناگفته نماند، که این‌ها تکلیف‌شان با خودشان و ما روشن شده است، پس، اینها دیگر مشکلی بر سر راه این شورا نیستند و نباید باشند. اما چرا هنوز «آری» در دهانمان پیدا نمی‌‌شود؟!

اگر کرسی‌نشین‌های این شورا هنوز نخواهند بدانند و یا باور کنند که: نخست باید شر جمهوری اسلامی از سر مردم ما کوتاه شود، و سپس در فردا، ما به ترویج و تبلیغ آرمان خود بپردازیم، آنوقت کار شریعتمداری هم بسی دشوارست و نتیجه نزدیک نخواهد بود.
شورا باید بتواند گوش‌ها و دل‌های خسته مردم درونمرز و برونمرز را برای شنیدن و باور، از نو باز نماید:.

جایگاه رضا پهلوی

دونالد ترامپ، چه بخواهیم چه نخواهیم، چه بد چه خوب، عامل اصلی شرایط امروز برای جمهوری اسلامی است. بی ارتباط هم نیست که نگاه ما به اپوزیسیون و نگرش‌های آنها، نگاهی میان‌زمانی باشد و آنچه در چهار سال گذشته روی داده است را فعلا پیش رو داشته باشیم. پس از روی کار آمدن ترامپ با تشکل‌های جدیدی چون فرشگرد، ققنوس و یکی دو مورد دیگر هم روبرو شدیم. آنها هم همچون تشکل‌ها و سازمان‌های قدیمی‌تر نیز در این چهار سال فعال بوده‌اند و هر کدام در حد توان خود و البته بیشتر با همان اسلوب و فنون رایج اپوزیسیون که استفاده از رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی اجتماعی باشند، کارهایی کرده‌اند. اما هیچکدام از کاریسمای لازم برخوردار و چهره‌ها‌ی کاریسمایی نبوده‌اند!

قبلا نقطه نقد و تحلیلی بر مصاحبه‌ی سال گذشته شاهزاده با تلویزیون «ایران اینترنشنال» نوشت و برتری‌های شخصیتی و سیاسی او را نیز برشمرد. او در این سال‌ها در یک ویژگی بر همه‌ی افراد اپوزیسیون پیشی می‌گیرد و گرفته است: خویشتنداری! این رفتار از پدر او نیز دیده شد. شاه نیز هرگز در طول سال‌ها حکومت و اقتدار، انسانی درشتگو و بهانه‌جو نبود. همیشه با زبان دیپلماسی و ادب لازم برای یک شخص سیاسی گفت و رفتار نمود. خویشتنداری، ویژگی روحی و رفتاری است که از قدرت روانی و روحی بالایی نشان دارد. در طول سال‌های پس از انقلاب بسیار کم دیده‌ایم. هر دوی این شخصیت‌ها، رضا پهلوی و حسن شریعتمداری، دارای خویشتنداری قابل ستایشی بوده‌اند. اما، نفس باور و عمل به این رفتار، در انسان، نوعی مکانیزم دوری از «خطا و لغزش» را می‌آفریند.

کنار گذاردن صوری و یا تلویحی شخص رضا پهلوی از روند کار این شورا و تصمیم‌های آن، اشتباه است. اگر او خود نخواهد به این جمع بپیوندد نیز، پرسشی بزرگ و ماندگار برای همه خواهد آفرید که چرا؟ اما این چرا اینبار پنهان نباید بماند. گفته شد که این شورا می‌تواند در حکم آخرین برگ بازی اپوزیسیون خارج از کشور باشد؛ قبول که به گفته‌ی شخص رضا پهلوی و حسن شریعتمداری، این دو نمی‌خواهند «رهبر» باشند؛ اما، برای جایگزینی امید در دل ناامید مردم کشورشان، برای رهایی از سیاه‌ترین حکومت تاریخ چند صد ساله‌ی ایران، باید «مدیران و هماهنگ‌کنندگانی» امید‌آفرین و گیرا و نافذ باشند و بمانند. برای آخرین بار نقطه می نویسد: که «اگر همکاری حسن شریعتمداری و رضا پهلوی مقدور است»، کنار هم نشستن آنها ایجاد امید و جذابیت خواهد کرد!
باید متواضعانه به این دو گفت: «شما دیگر چیزی در این سن برای باختن ندارید. نسل من و شما باخت. مردمان خوشبخت جهان ما را سیاست‌مدارانی راهبری کرده‌اند، که نخست «خود» را برای آرمان‌شان، آسایش و آزادی و کرامت انسانی مردم، فراموش کرده‌اند. سعادت نسل‌های آینده ایران، آرزوی بزرگ ما و شما باید باشد. اسیر امروز نمانید. سال‌هاست که مانده‌‌ایم.»

چالش‌های پیش روی شورا

شریعتمداری در سال پیش گفت که خواهان بیرون آوردن این شورا از دل «اپوزیسیون اصولی» است و تا امروز تعریف جامع‌تری را از او در این‌باره نشنیده‌ا‌یم. اینگونه می‌توان فهمید: که چنین اپوزیسیونی که دارای اصول محکم و کافی، برای اینکه آلترناتیو و یا شورای مدیریتی در برابر جمهوری اسلامی بشود و یا بسازد، باید از دید شریعتمداری وجود می‌داشته است. تلاش یکساله‌ی این جمع «۳۶» نفره، باید بتواند از این میان این اپوزیسیون، موفق به استخراج استعداد‌ها و توان‌ها برای «شورای مدیریت گذار» بشود. این اصول چه هستند؛ بی‌شک تنومندترین این اصول، سکولاریسم و دموکراسی و تمامیت ارضی ایران باید باشند. در حال حاضر، در دوران قبل از گذار، امروز، با وجود بحران‌هایی که به آینده‌ی ترسناکی برای ایران می‌توانند منجر شود، اگر کسی در این شورا، اصول دیگری را هم‌ارز این سه اصل می‌داند، در جایگاهی اشتباه نشانده شده است.

این شورا، کارش برکندن استبداد حاکم بر کشور ما با هزینه‌ی به صرفه برای ملت ماست. آمریکاستیزی*، خوب! اما جای و مکان خود را دارد؛ آنهاییکه نمی‌خواهند و یا نمی‌توانند این را درک کنند، که «عزت‌آفرینی» به ازای ایستادگی در برابر آمریکا، تا چه حد ملت ما را گرفتار و دچار سختی ساخته است، برای دوران گذار، فرسایش شدیدی را در ذهن‌ها رقم می‌زنند. ما بدون کسب نظر مثبت آمریکایی‌ها نمی‌توانیم در روزگار فعلی و با موجودی‌مان، از پس جمهوری اسلامی بر‌آییم.
اگر از واژه «براندازی» دوری می‌جویید، هیچ نقض عقلی در آن نیست. ولی وای بر کسی که به «تعامل» با این رژیم دل بندد. چه بخاطر افزایش حقوق کارمندان دولت، چه بخاطر جان فرزند و جگرگوشه‌ی خود، چه بخاطر سرکوب بی‌شرم و بی‌وجدان از سوی رژیم، چه بخاطر باورهای مذهبی بازیچه‌گشته‌، چه بخاطر وحشت از سرنوشت مردم سوریه و یمن و یا برای هر دلیل دیگری، امروز، مردم ایران در شکلی از سکوت روزگار می‌گذرانند که عجیب می‌نماید. اما همه‌ی اینها از این هم می‌گوید که مردم، در جان و پوست مملکت، توان لازم را برای مقابله با فروپاشی قدرت ساختاری و سیستماتیک این رژیم جنایتکار بیرحم نمی‌یابند و نمی‌بینند. وظیفه‌ی چهل ساله‌ی اپوزیسیون تولید و تقویت این «توان» بوده است. هم پهلوی و هم شریعتمداری همیشه خواهان نفوذ به درون رژیم و استفاده از پتانسیل‌های مدیریت درون کشور بوده‌اند. مطابق با منافع ملی مردم ما هم هست که با یک ویرانی بزرگ و عظیم روبرو نشویم و کشور به سراشیبی ناملایمات همه‌گیر نغلطد و نچرخد. انتقام‌جویی و خونخواهی در مرحله‌ی گذار هرگز به صرفه‌ی ملت نیست و باید بتوان اسباب کار و مجرمان را برای دستگاه عدالت حفظ نمود. بی‌شک اگر راه به انحلال رژیم و اجماع قدرت بر سر اینکه این حکومت مذهبی باید برود و با «قانون اساسی سکولار» ایران را اداره نمود، بیانجامد، هیچ ایرانی و وطن‌دوستی ناراضی نخواهد بود. اما، تعامل با این رژیم و مذاکره‌ی با آنها، به معنای ریختن سم در دهان و حلق و گوش اپوزیسیون و همه‌ی مبارزان و آزادیخواهان ایران زنده، و یاد آنها از چند صد سال پیش تا به امروز است.

21 سپتامبر 2019

______________________________________



ا * خوانندگان می‌توانند مقاله‌ای را روی اینترنت بخوانند. دارای دو بخش است: بخش «دیدگاه کلان» و تئوریک به جایگاه ابرقدرت‌ها در جهان امروز که دگرگون شده است، و بخش دوم که جمهوری اسلامی ایران را در قد و قواره‌ی یک ابرقدرت می‌بیند که بدون حریف و مقابله، با ورود به جنگ می‌تواند 20 کشور جهان را به میان دود و آتش بکشد! همچنان نقطه از نقد بُرنده بر اینگونه‌ها دوری می جوید، زیرا دشمن ما و این نویسنده، جمهوری اسلامی ایران است و بس! اما گفتنی‌ست که این نگرش‌ها قطعی نیستند. با این حال، به راحتی در دل مردم کشور ما جمهوری اسلامی را بزرگ‌تر و مخوف‌تر از آنچه که هست نشان می دهند؛ آبی هم بر دل جوان‌های متوهم ولایی و هلال شیعه هستند، زیرا عین حرف‌های آنهاست.


بحران مشروعیت
دیدگاه چهار حقوقدان در باره مشروعیت نظام


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر