۱۳۹۸ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

"بیانیه ۱۰۱۴ نفر"
جنبش برای تغییر قانون اساسی
آیا زمان آن نرسیده است که همه با مردم  به حاکمیت "قوانین شرعی نه" و به "قوانین عرفی آری" بگوئیم؟ 


جامعه نیازمند یک نیروی آلترناتیو است 
هاشم آقاجری
از چهره های شاخص اصلاح طلبان 

امروز لازم است بر اساس یک گفتمان سومی، یک نیروی آلترناتیوی ساخته شود تا بتواند جامعه را نمایندگی کند و در نهایت جنبش جنبش‌ها شود. جنبش‌هایی نظیر جنبش کارگران، جنبش زنان، جنبش جوانان، جنبش صلح، جنبش زیست‌محیطی، جنبش طبقه متوسط، جنبش بیکاران، جنبش هویت‌طلبی، جنبش اقلیت‌های تحت ستم و تبعیض در ایران وجود دارد.
باید همه این‌ها نهایتاً در یک جنبش جنبش‌ها که خواست تحول ساختاری و بنیادی را دارد، سرجمع شوند تا بن‌بست‌های موجود بر سر راه تکامل تاریخی جامعه ایران امروز را بردارند. این امر از طریق اشکال گوناگون مبارزه سیاسی و اجتماعی قابل
پیگیری است؛ به‌طوری‌که ابراز مخالفت با سیاست‌ها، کارگزاران، ساختار و رفتار و اعمال موجود، بیان شود.
حتی در خصوص قانون باید قانونی رعایت شود که تبلور اراده مردم باشد. قانون به معنای امروزی کلمه حکم نیست، فرمان نیست، منشور و دستور نیست که یک یا چند نفر آن را بنویسند و مردم را مجبور به رعایت آن کنند. اگر چنین باشد این عین بردگی است. آزادی نیز اطاعت مردم از خود است و تن دادن به ولایت دیگری نیست. حاکمیت و ولایت خود مردم بر مردم و ولایت مردم بر مردم در قانون تبلور پیدا می‌کند، منتها قانونی که مظهر ولایت خود مردم، تبلور اراده، تصمیم و خواست خود مردم باشد. فرآیندها و سازوکارهای دموکراتیک را پشت سر گذاشته باشد. قانونی که یک گروه کوچکی بنویسند و از بالا تحمیل کنند، اصلاً قانون نیست. قانون را وقتی نمایندگان واقعی و دموکراتیک مردم در نهاد قانون‌گذاری دموکراتیک وضع کردند، مظهر خواست و اراده مردم می‌شود و آن موقع اطاعتش لازم است. تن دادن به ولایت هرکسی عین شرک و بردگی است. فقهای ما هم در فقه خود، اصل و مبنا را بر عدم ولایه گذاشته‌اند؛ یعنی هیچ‌کس بر هیچ‌کس ولایت ندارد. منتها فقهای بنیادگرا و سنت‌گرا از این قاعده و از این اصل نتایج استبدادی گرفته و ابتدا بیان می‌دارند که هیچ‌کس بر هیچ‌کس ولایت ندارد و انسان آزاد خلق شده است؛ اما بعدازآن بیان می‌دارند که خدا ولایت دارد و خدا این ولایت را به فرد خاصی یا افراد خاصی می‌دهد. در نتیجه شاه یا فقیه بر مردم ولایت پیدا می‌کند؛ یعنی از آزادی و عدم ولایه و توحیدی که باید رهایی‌بخش باشد شروع می‌کنند و به بردگی، اطلاعت و عبودیت انسان‌ها در قبال یک انسان دیگر می‌رسند.
اشکال گوناگون مقاومت و مبارزه اجتماعی در طول تاریخ وجود داشته است. مردم حق‌دارند با قانونی که تبلور خواست و اراده آن‌ها نیست مبارزه و مخالفت کنند. سیاه‌پوستانی که در رژیم افریقای جنوبی علیه رژیم آپارتاید مبارزه کردند، برخلاف قانون عمل می‌کردند. بردگانی که در امپراتوری روم و عصر برده‌داری فرار و یا علیه برده‌دارها قیام می‌کردند، خلاف قانون برده‌داری عمل می‌نمودند. کارگرانی که در نظام سرمایه‌داری استثمارگر اعتصاب می‌کنند، خلاف قانون عمل کرده‌اند. متأسفانه گاهی در میان اصلاح‌طلبان، قانون بتواره می‌شود و خود مانعی و یک عامل سرکوب می‌شود.
درهرصورت دوباره تأکید می‌کنم که امروز ما به یک گفتمان نو، به یک نیروی سوم در داخل ایران نیاز داریم تا بتواند به‌عنوان یک نیروی بدیل جنبش‌های بالفعل و بالقوه‌ای موجود را با هم مرتبط کند. یک نیروی جدی تغییر باید از همه طبقات و قشرهای اجتماعی، کارگران، زنان، دانشجویان، اقوام و اقلیت‌های مختلف و قطعاً با نوعی همبستگی ائتلاف طبقاتی ایجاد شود. بنا به تجربه تاریخی هیچ طبقه‌ای به آن اندازه‌ای قدرتمند نیست که بتواند به‌تنهایی تحول و تغییر ایجاد کند.
تجربه قرن بیستم ایران نشان داد که تمام تحولات جامعه ایران مشروط و موکول به یک همبستگی و ائتلاف تمام طبقاتی بوده است. میان طبقات گوناگون اجتماعی و همه این جنبش‌ها یعنی جنبش زیست‌محیطی، جنبش طبقاتی، جنبش کارگری، جنبش فرودستان، جنبش بی‌خانمان‌ها، جنبش زنان، جنبش دانشجویان، جنبش معلمان، جنبش اقلیت‌های گوناگون قومی و مذهبی، یک‌فصل مشترک وجود دارد؛ یعنی حل مسئله همه آن‌ها یک مخرج مشترک دارد. مخرج مشترک همه آن‌ها و مانع مشارکت برای همه آن‌ها یک ساختار غیر دموکراتیک و مبتنی بر تبعیض است. رفع تبعیض و ایجاد یک ساختار دموکراتیک پیش‌شرط لازم هرچند نه کافی و به‌عنوان مقدمه واجب برای حل مسائل است؛ یعنی مسائل زنان، مسائل کارگران، مسائل دانشجویان، مسائل معلمان، مسائل زیست‌محیطی و بحران‌های گوناگونی داریم. بر این اساس و درواقع یک همبستگی عمومی، یک جبهه واحد سراسری تحول‌خواه و شکل‌گیری یک نیروی اجتماعی که الزاماً در این حزب یا آن حزب خاص محصور نباشد، – یک نیرویی اجتماعی از نمایندگان تمام جنبش‌ها – لازم است.
البته شاید روی دادن این اتفاق در شرایط غیر دموکراتیک و غیرآزاد امروز، عملاً ممکن نباشد و در خصوص امکان عملی آن می‌شود بحث کرد. ولی به لحاظ نظری من فکر می‌کنم هیچ‌کدام از راه‌حل‌هایی مثل کودتا، حمله خارجی، جنگ داخلی، انقلاب به معنای تخریب و خشونت‌آمیز و رفرم درون سیستمی راه چاره نیست.
از: ایران امروز 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر