۱۳۹۶ مهر ۱۰, دوشنبه

فعالیت سیاسی تحت نام فعالیت «فرهنگی ـ مذهبی»!*
به بهانه مراسم عاشورا و تاسوعا


محسن ابراهیمی
بار دیگر نیروهایی که حکومت اسلامی سازمان داده، به عنوان مراسم عاشورا در تورنتو به خیابان آمده و سینه زنی راهانداختند. و اين اشتباه بزرگی است اگر تصور شود که در اینجا ما فقط با یک مراسم عزا و ماتم اسلامی مواجه هستیم. خیر، موضوع بر سر اقدامی سیاسی است. عاشورای حکومتی در تورنتو ادامهءعاشورای حکومتی در ایران است. پس، اجازه بدهید کمی در محتوای سیاسی فعالیت های “فرهنگی-مذهبی” حکومت اسلامی در خارج کشور، و از جمله مراسم عاشورا دقیق شویموبدانيم که براستی

آیا حکومت اسلامی پشت چنین مراسمی است؟

پاسخ به این سئوال قطعاً مثبت است. و به دلایل زير تلاش زیادی می شود تا رد پای حکومت اسلامی را – اگرچه زبونانه و خجولانه – از پشت این تحرک به اصطلاح “فرهنگی – مذهبی” گم کنند.

دليل اول، وجود اعترافاتی است از “دیپلمات” های خود حکومت اسلامی: چندی پیش، حمید محمدی، در مقام رایزن فرهنگی سفارت حکومت اسلامی در کانادا (سفارتی که فعلاً به رحمت ایزدی پیوسته است)، در گفت وگویی با وبسایت “ادارهءکل امور فرهنگی ایرانیان خارج از کشور”، از برنامه های وسیع سفارت خبر داده بود. در این گفت وگو به انواع فعالیت ها اشاره می شود که در دستور فعالیت های خارج کشوری حکومت اسلامی است. انواع فعالیت های “ادبی و هنری”، مثل “تأسیس مراکز ایرانشناسی، آموزش زبان فارسی، برپایی همایش ها و بزرگداشت های ویژهء بزرگان شعر و ادب فارسی، برگزاری هفته فیلم، دعوت از گروه های موسیقی اصیل و معاصر ایران، تجهیز کتابخانه های مناطق ایرانی نشین به کتب فارسی و، و مهمتر از همه، برگزاری مناسبت های دینی مثل ایام محرم و نوروز در لیست این رایزن فرهنگی سفارت قرار داشتند.

دليل دوم، تبلیغاتی است که سایت های دلبسته به حکومت در رابطه با مراسم عاشورای پارسال به راه انداختند: در جریان مراسم عاشورای پارسال در تورنتو، در کنار تبلیغات وسیع وبسایت “شیعه نیوز”، دم خروس از زیر عبای سایت “لبیک یاحسین” بیرون زد وقتی این سایت اعتراض مخالفان را به اعتراض88 تشبیه کرد و نوشت: «مخالفان نظام اسلامی و کمونیست ها در سال جاری از بیم اینکه مذهب تشیع روز به روز در این کشور[کانادا] با استقبال بیشتری مواجه شود از هفته ها پیش دست به اقدام رذیلانه ای زدند و تصمیم گرفتند که در این روز به خیابان ها بیایند و با رقص و پایکوبی یزیدیان دوران را شاد کنند... [آنها] در مقابلِ جمعیتِ عزاداران، با هلهلهء شادی کشیدن و پوشیدن لباس های رنگی عزاداران را تمسخر و با شعار “مرگ بر حکومت اسلامی” مراسم مسلمانان شیعه را حمایت از نظام اسلامی دانستند و خواستار جلوگیری از این مراسم مسلمانان شدند. این تصاویر یادآور عاشورای سال 88 در تهران است که جمعی از یزیدیان دوران، با حمایت اربابان غربی خود، به اغتشاش و آتش زدن هیات های عزاداری پرداختند و تا توانستند به شعائر حسینی اهانت نمودند؛ و این بار وارثان آن افراد در سال 95 درکانادا این مراسم را به نوبه ی خود زنده نگه داشتند».

این اعترافات دقیقاً حقیقت را منعکس می کنند. اولا، لباس های رنگی و هلهله شادی و موزیک شاد ادامه “حسین پارتی” جوانان در ایران است؛ و ثانیا، در مراسم عاشورای تورنتو، “حسینیان” با بیرق های سیاه شان زائدهء اسلامی های سر به حکومت در ایران بودند و “یزیدیان” هم، با پرچم های سرخ شان،بخشی از مبارزهء مردم علیه حکومت اسلامی در سال 88 ادامه دادند؛ مبارزه ای که در آن سال توانست این حکومت را به لبه ی پرتگاه نزدیک کنند.

به نظرم این سایت های وابسته به حکومت اسلامی همان حرف هایی را زدند که خود سران حکومت از گفتن اش اجتناب میکردند. تداعی کردن عاشورا 95 در تورنتو با عاشورای 88 در ايران،و اعتراض سیاسی عليه مبارزهء مردم در 88 به خوبی نشان می دهد که سازمانده اصلی چنین مراسمی خود حکومت اسلامی است.

دليل سوم، تحلیلی ست: فعالیت های خارج کشوری حکومت اسلامی به درجات زیادی انعکاس و ادامهء موقعیت اش در جهان و ایران است. زمانی که اين رژيم برای به فرجام رساندن شکست انقلاب 57، و تثبیت حکومت اش، ترور و سرکوب سازمان یافته در داخل را در دستور کار گذاشته بود، همزمان ترور سازمان یافتهء فعالان اپوزیسیون در خارج هم در دستور کارش بود. امروزرژيم چنین موقعیتی را ندارد. در خود ایران با موج بزرگی از اعتراضات کارگری، اعتراضات زنان و جوانان، و با موج بزرگی از مقاومت و مخالفت با قوانین شریعت و خرافات مذهبی مواجه است. حتی زندان هایش به محل اعتراض جسورانه ی زندانیان دربندش تبدل شده است. می بیند که نه تنها اکثریت مردم برای کدهای اسلامی تره هم خرد نمی کنند، بلکه مذهب حکومتی به شدت در میان جامعه منفور شده است. حکومت به وضعی افتاده است که به خاطر خالی شدن زیر پای ایدئولوژی اسلامی در جامعه، اکنون به سنت ها و آیین ها و شخصیت های تاریخ پیش از اسلام آویزان است. و دقیقاً در ادامهء همین وضعیت دداخل، در خارج کشور هم به جای ترور، فعلاً انواع فعالیت های جاسوسی و تطمیع و فریبکاری ناسیونالیستی، تحت عنوان اشاعهء فرهنگ و زبان فارسی و هویت ایرانی و غیره، و از جمله خیمه شب بازی سالانه ی عاشورا، بدون رنگ و نشانه ای از خود این حکومت منفور، در دستور کارش هست.


                                                       مراسم سینه زنی در تورنتو
حکومت اسلامی تاکتیک می زند، ما باید هشیار باشیم!

اما هنوز این سئوال هست که اگر حکومت اسلامی پشت مراسم عاشورا و فعالیت های “فرهنگی-مذهبی” در خارج کشور،از جمله تورنتو، هست چرا این مراسم را رسماً و علناً اسپانسر نمی کند؟ چرا اصولا “افتخار” سازماندهی اش را به عهده نمی گیرد؟ چرا با دقت تمام حواس شان هست که عکسی از سرانشان، مثل خمینی و خامنه ای، در این مراسم آفتابی نشود؟ چرا حکومتی که سر وقت اش صدها فعال سیاسی اپوزیسیون در خارج کشور را ترور کرده است، حکومتی که زمانی از ادعای برافراشتن پرچم اسلام در قلب واشنگتن کوتاه نمی آمد، حکومتی که همین امروز مدعی است یک قدرت بزرگ منطقه ای است و ادعای نجات عراق و سوریه و لبنان و رهبری همه ی شیعیان جهان را دارد، این چنین زبونانه تلاش می کند چهرهء خود را پنهان کند؟

حکومت اسلامی چهره اش را پنهان می کند چون صاف و ساده بگويم: چهره اش چرکین و خونین است. می داند که تعداد زیادی از پناهجویان در خارج از یک هولوکاست اسلامی جان بدر برده اند. می داند در میان اکثریت پناهجویان و مهاجران منفور است. می داند که سران شناخته شده حکومت اسلامی، از جمله شخص ولی فقیه، به عنوان آمران ترور میکونوس و صدها ترور دیگر در جهان شناخته می شوند.

از طرف دیگر حکومت اسلامی نقش اش را در چنین مراسمی رسماً انکار نمی کند، چرا که می خواهد اولاً این تصور مبهم را دامن بزند که دست و پایش در خارج همچنان دراز است و همچنان نقش دارد و در خارج هم نفس می کشد. و ثانیا، پنهانکاریِ تاکتیکی می کند تا فضا را آزمایش کند و بر این اساس قدم های بعدیش را تعریف کند. و این جنبه ای است که باید توجه و هشیاری اپوزیسیون سرنگونی طلب و رادیکال را جلب کند. باید کاری کنیم که حکومت اسلامی از این آزمایش شکست خورده بیرون بیاید و هرگز حتی به فکر این نیافتند که مثلاً تمثال سران این حکومت را در خارج کشور آفتابی کنند؛ چیزی که حتماً در برنامه ی دراز مدت سفارت های این حکومت هست. باید کاری کنیم که این حکومت این آرزو را به گور ببرد.



داعش، حکومت اسلامی، ماندلا در عاشورا، و چهره ای بی آزار از جنبشی آدمخوار!

اجازه دهید فعالیت های خارج کشوری حکومت اسلامی را در متن ژئوپولتیک جهانی قرار دهیم. هنوز در جهان خبری از داعش نبود که حکومت اسلامی در متن شکست انقلاب 57 به قدرت رسید. داعش شاخهء سنی همان جنبشی است که حکومتاسلامی افتخار رهبری شاخه ی شیعی اش را دارد.

البته تفاوتی هم میان داعش و حکومت اسلامی هست. داعش از صحنه های درندگی اسلامی فیلم های حرفه ای درست کرد و در معرض دید مردم جهان قرار داد، اما حکومت اسلامی هزاران زندانی سیاسی را پشت دیوارهای زندان های مخوف خودقتل عام کرد. کسی در دنیا ترور سازمان یافتهء زندانیان به دست جلادان اسلامی شیعه را به چشم ندید. فقط بازماندگان آن قتل عام هستند که وقتی امروز گوشه ای از آن تراژدی انسانی را بیان می کنند مو برتن هر کسی سیخ می شود که بویی از انسانیت برده باشد.

توحش علنی داعش، به عنوان شاخهء سنی تروریسم اسلامی در جهان، رهبر شاخه شیعی این جنبش یعنی حکومتاسلامی را، که حقیقتاً پیشکسوت داعش است و اگر مردم ایران اجازه می دادند دست ده طالبان را از پشت می بست، به صرافت انداخته است تا مظلوم نمایی کند؛ تا از خود چهره ای بی آزار نشان دهد؛ تا شرم نکند و در خیابان های کشورهای غرب به مناسبت عاشورا گل سفید به مردم هدیه کند؛ تا به جای بلند کردن عکس های خمینی و خامنه ای در مراسم عاشورا به کارهای مسخره ای دست بزند. مثلاً، در مراسم پارسال عاشورا در تورنتو،عکس ماندلا را بر دوش می کشیدند! زیرنویس اش مردم جهان را مطلع می کرد که ماندلا بعد از بیست سال زندان می خواسته تسلیم حکومت آپارتاید شود که یکباره یاد امام حسین افتاده و دیگر تسلیم نشده است!

واکنش ضروری

نباید گذاشت این شیادی اسلامی حتی ذره ای مردم شریف جهان را فریب دهد. اعتراض قدرتمند در مقابل عاشورای پارسال گوش ها را تیز کرده است و باید به مردم نشان داد که پشت حقه بازی گل سفید و عکس ماندلا، هیولایی قرار دارد که بنیانگذار خونخوارش در هنگام حیات دست ده تا البغدادی را از پشت می بس؛ آیت اللهی که سال ها قبل از داعش با فتوایش،فقط در دو بار قتل عام، به حیات هزاران زندانی سیاسی در بند پایان دادند!

خارج کشور بخشی از داخل کشور است!

آمار تقریبی ایرانیان خارج کشور قریب 6 تا 7 میلیون نفر است. یعنی تقریباً برابر با جمعیت کشوری مثل دانمارک. اگر جمعیت ایران را به تعداد استان ها تقسیم کنید به هر استان به طور متوسط 2 تا 3 میلیون نفر میرسد. پس، جمعیت خارج کشور دو برابر جمعیت متوسط هر استان در ایران است - استانی بزرگ با این تفاوت که این استان در خارج کشور است. واقعیت این است که در دنیایی که با هزار و یک رشته به هم وصل است، در دنیای فیسبوک و تلگرام و اینستاگرام و یوتیوب ديگر مرزی وجود ندارد. مدتهاست که دنیای اینترنت مرزهای طبیعی و مصنوعی - مثل کوهستان ها و رودخانه ها و دریاها و حتی اقیانوس ها - را در هم کوبیده است. جهان و مردم جهان به هم وصلند و، در مقابلريال از دست بورژواهای میهن پرست دو آتشه ای هم که، فقط برای تفرقه انداختن میان کارگران و 99 درصدی های معترض، یاد وطن و خاک و غیره می افتند، کاری ساخته نیست.

خارج کشور بخشی از داخل کشور است. حتی ترکیب طبقاتی، فرهنگی و سیاسی جمعیت ایرانی خارج کشور هم به درجات زیادی انعکاسی از داخل کشور است.

از نقطه نظر طبقاتی، در کنار میلیونرهای ایرانی بخش عظیمی از پناهندگان و مهاجران ایرانی به طبقه کارگر کشورهای میزبان پیوسته اند.

از نقطه نظر فرهنگی در کنار اقلیتی که ریزه خوار سفارت های حکومت اسلامی هستند، میلیون ها نفر که از سلطهء یک حکومت دینی فرار کرده اند به جامعه وسیع ایرانیان سکولار تعلق دارند.

از نقطه نظر سیاسی، بخش مهمی از مهاجران و پناهندگان در تقسیم بندی سیاسی جامعه میزبان جا گرفته اند و فعالترین شان به احزاب راست و میانه و چپ جوامع میزبان پیوسته اند. آن بخشی هم که مشغله شان تغییرات سیاسی در ایران است، همان تقسیم بندی سیاسی داخل ایران را منعکس می کنند: بخشی زائده خارج کشوری جریان اصلاح طلب در داخل ایران هستند؛ بخشی سکولار و خواهان جامعه ای سکولار در ایران هستند؛ بخشی آرمان ها و آرزوهایی فراتر از یک جامعه سکولار دارند و می خواهند ایران یک جامعهء انسانی و آزاد و برابر و سکولار باشد. آنها به جنبش چپ تعلق دارند.

گرایش سیاسی چنین جمعیتی، و به تبع آن نوع تحرک سیاسی شان، یک فاکتور مهم در موقعیت سیاسی حکومت اسلامی است. هر چه تعداد بیشتری از این جمعیت در صف مخالفان رادیکال حکومت اسلامی قرار گیرند و، به این اعتبار، هر چقدر تحرک اعتراضی در خارج گسترده تر و رادیکال تر باشد، همانقدر تحرک دیپلماتیک حکومت اسلامی برای مشروعیت بخشی به خود در جهان سخت تر خواهد بود.

روشن است که حکومت منزوی در جهان در مقابل جامعه ای که هر لحظه در حال انفجار است صدمه پذیرتر و شکننده تر خواهد بود. حکومت منزوی در جهان هدف آسان تری برای جنبش سرنگونی در داخل است. حکومت اسلامی از این حقیقت سیاسی نگران است و به همین دلیل سفارت هایش را فعلاً به مرکز مهندسی ارائهء تصویر “مدرن و معتدل و صلح طلب و مدارا طلب و فرهنگ دوست و هنرپرور” از خود تبدیل کرده است. و در تکمیل این وظیفه روشن است که مقابله با اپوزیسیون سرنگونی طلب عموماً، و اپوزیسیون سرنگونی طلب رادیکال مشخصاً، از اولویت برخوردار است.

حکومت اسلامی مخصوصاً از تحرک نیروهایی نگران است که بدون لکنت زبان علیه هرگونه تبعیض هستند؛ علیه ستم و چپاول اکثریت عظیم جامعه یعنی کارگران هستند؛ برای حق اعتصاب و تشکل و امنیت شغلی و زندگی درخور یک انسان برای کارگران تلاش می کنند؛ برای همهء مردم ایران آزادی، برابری، رفاه اقتصادی و امنیت اجتماعی و سیاسی می خواهند؛ جامعه ای عاری از مذهب رسمی می خواهند؛ آزادی بیان و عقیده و اعتقاد به هر مذهب و یا عدم اعتقاد به هیچ مذهبی می خواهند.



“اصلاح طلبان” همیشه در صحنه در خارج کشور!

بالاتر گفتیم که خارج کشور بخشی از داخل کشور است. هم برای حکومت اسلامی و هم برای اپوزیسیون سرنگونی طلب. این واقعیت خود را در همهء عرصه های سیاسی نشان می دهد.

جنبش اعتراضی سال 88 در این مورد یک نمونهء شاخص است. در جریان آن جنبش، از یک طرف در ایران جمعیت عظیم معترض به بهانه ی تقلب در انتخابات به خیابان ها ریختند، تتصويرهای خامنه ای و خمینی را، به مثابه سمبل حکومت اسلامی، به آتش کشیدند، در مقابل نیروهای سرکوب حکومتی سنگر بستند و با نیروهای سرکوب حکومت به مقابله ای شورانگیز دست زدند و اعلام کردند “موسوی بهانه است، کل رژیم نشانه است”، و از طرف دیگر موسوی و کروبی و دار و دسته رفسنجانی و خاتمی سعی کردند این جنبش عظیم سرنگونی طلبانه را به جنبشی برای بازگشت به “دوران طلایی امام” تبدیل کنند.

در آن مقطع، در خارج کشور هم دقیقا همین اتفاق افتاد. از یک طرف طیف وسیعی از مهاجران و پناهجویانی که می خواستند همراه با میلیون ها کارگر و زن و جوان ایرانی به سلطهء حکومت اسلامی پایان داده شود، خارج کشور را به صحنهء همبستگی با قیام 88 و اعتراض به حکومت اسلامی تبدیل کردند و، از طرف دیگر، هواداران “اصلاح طلبان” داخل به هر شامورتی بازی دست زدند تا تقابل رادیکال مردم با حکومت اسلامی را به کشمکش جناح اصلاح طلب حکومت با جناح اصولگرا تبدیل کنند.

مردم در ایران شعار “مرگ بر اصل ولایت فقیه” می دادند در حالی که پادوهای خارج کشوری اصلاح طلبان حکومتی به تک و تا افتاده بودند که در تظاهرات از شعار دادن پرهیز شود و مردم به تظاهرات سکوت دست بزنند!

این داستان در همه ی فعالیت های به اصطلاح فرهنگی – مذهبی حکومت اسلامی در خارج کشور هم تکرار می شود. هر بار در ایران اعتراض مردم علیه حکومت اسلامی اوج می گیرد، در خارج هم همین اعتراض شکل می گیرد، و دار و دسته خارج کشوری حکومت هم دست به کار می شوند. همان هائی که یک بار دور و بر عبای رفسنجانیِ سردار سازندگی پلکیده بودند و بار دیگری هم انگشت به دهان منتظر بودند تا خاتمی در دنیا دیالوگ تمدن ها راه بیاندازد، در قیام 88 نيز حضور بهم رساندند و فعالان خارج کشوری شان به التماس افتاده بودند که در صف تظاهرات از شعار “تفرقه افکنانه”(!)ی “سرنگون باد حکومت اسلامی” اجتناب شود. و بعدا دیدیم که همین ها برای انتخاب رئیس جمهور “تدبیر و امید” خود را به پای صندوق های خارج از کشور رساندند تا دین خود به حکومت اسلامی ادا کنند. و باز هم همین طیف در هر اعتراض خارج کشور سر و کله شان پیدا می شود و در مقابل صف آزادیخواهی، صف برابری طلبی، صف مردمی که خواهان پایان دادن به نکبت حکومت اسلامی در ایران هستند صف می کشند.

حتما شما هم با این طیف آشنا هستید: دست اندرکاران قتل عام های دههء شصت که الان “اصلاح طلب” (اصلاح حکومت اسلامی نه اصلاح وضع زندگی مردم) شده اند و بخشا حتی در بی.بی.سی و صدای آمریکا یا مجری هستند، یا تحلیلگران سیاسی مهمان؛ طرفداران کروبی و موسوی که می خواستند جامعه را به دوران “طلایی امام” برگردانند؛ اکثریتی ها و توده ای های همیشه در صحنه که تعداد زیادی از اعضا و هواداران پاک نیت و شریف شان توسط جوخه های مرگ حکومت اسلامی به خاک افتاده اند، بخشی از این طیف هستند که سر هر تندپیچ سیاسی زیر همین بهانه سر و کله شان پیدا می شود تا به عنوان منادیان “تمدن و مدارا و عدم خشونت” در مقابل پناهجویان و مهاجران معترض به حکومت اسلامی صف بکشند.

آزادی بیان ”مسلمین” چه می شود؟!

یکی از دغلکاری های رایج حکومت اسلامی و پادوهای خارج کشوری اش بازی با مقولهء “آزادی بیان” است. دنیا آنچنان وارونه است که رئیس جمهور حکومتی که سمبل سرکوب آزادی بیان است، حکومتی که شغلی ندارد جز سرکوب کارگران و زنان و هر تحرک آزادیخواهانه دیگر، حکومتی که همین الان تعداد زیادی از فعالان حقوق کارگران، زنان، کودکان در زندانهایش اسیر هستند،حکومتی که همین دیروز کارگران حق طلب هپکو و آذراب در اراک را به باتوم و گاز اشک آور بست، در مجمع عمومی سازمان ملل ظاهر می شود و با بیشرمی تمام چشم در چشم مردم جهان می دوزد و از “منشور حقوق شهروندی” دم می زند!

دنیا را آنچنان وارونه کرده اند که پادوهای خارج کشوری “اصلاح طلب” حکومت اسلامی هر وقت با اعتراض مخالفان سرنگونی طلب و رادیکال و سوسیالیست مواجه می شوند فوراًوسط می پرند که پس تکلیف حق آزادی بیان چه می شود؟

جواب روشن است: آزادی بیان مقوله ای مربوط به اپوزیسیون و حق اعتراض مخالفان در مقابل حکومت ها است وربطی به آزادی حکومت های مستبد و مرتجع و دار دسته شان ندارد. سازمان دهندگان عاشورای تورنتو وابستگان به حکومت اسلامی هستند و با تکیه بر امکانات عظیم این حکومت که در نتیجهء پایمال کردن ابتدایی ترین حقوق مردم ایران به دست آمده است، قصد دارند در مرکز ایرانیان شهر تورنتو بساط ارتجاعی خود را پهن کنند. این جلوه ای دیگر از نظام حاکم در ایران است و باید تعطیل شود و نه آزاد.

حکومت اسلامی که تلاش بحق کارگران برای آزادی تشکل و اعتصاب را با گلوله و زندان پاسخ می دهد؛ فعالان کارگری، فعالان حقوق کودکان، فعالان حقوق زنان، فعالان آزادی عقیده و بیان را زندانی و شکنجه می کند، حق آزادی بیان ندارد. چنین حکومتی فقط و فقط یک “حق” دارد: حق سرنگونی! حق پایان یافتن حیات سرشار از جنایت اش! حق پایان یافتن حیات سرشار از سرکوب هر گونه آزادی و از جمله آزادی بیان!

3 مهر 1396 – 25 سپتامبر 2016

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر