به جاى فحاشى به عقل سليم، ديوانگانِ حاكم بر ايران را به زنجير كنيد
نیکروز اعظمی
در نوشته هايى در ماه هاى گذشته به اين مسئله مكرر اشاره داشتم كه تا هنگامى كه رسماً و عملاً سياست شيعه گسترى ملاهاى حاكم برچيده نشود، خطر بيخ گوش ايران و ايرانى خواهد بود. در همان زمان رأى دهندگان در حصار اين حكومت دينى و اسلامى با انگشت مُهر خورده خود از و در رأى به حسن روحانى، به ايرانيان مخالف اين "جمهور" جهل و جنايت و نيز به بيست ميليون تحريم كننده "بيلاخ" نشان دادند تا از قبل توانسته باشند هر نوع خدشه به هويت جديدشان كه بجز بازتعريفى از اصلاح طلبى اسلامگرايان نتوان نشانه ديگرى از هويت در قطب سياسى مستقل را از ايشان سراغ داشت، خنثى كرده باشند. به همين جهت عصبانيت خويش را نه به حاكميت آخوندها كه كشور را به لبه پرتگاه بُردند بلكه به تحريم كنندگان و مخالفان اين نظام دينى خواستند نشان دهند و ثابت كنند كه اين "جمهور" اصلاح پذير است اما، از مسئله اى چه در گذشته و چه اكنون همواره مغفول بودند و هستند. مسئله اينست كه اصلاح اين حكومت معطوف است به تأييد و تثبيت و تقويت اين نظام اسلامى يا بقول خودِ ملاها "حفظ نظام اسلامى" و شيعى توام با سياست شيعه گسترى در اقصا نقاط جهان. هر حكومت مذهبى ميل وافر به تداوم و ماندگارى خود دارد. "جمهورى" اسلامى مستثناء از اين قاعده نيست. اصلاح طلبان در درون و برون اين نظام نيز خواهان تداوم نظام دينى/اسلامى در ايران هستند.
آخوندها نزديك به چهار دهه، زدند، خوردند و بردند و شيرازه اين مردم و ملك را كشيدند. مردم را به روز سياه نشاندند، زندانى كردند، كشتند، در ملاء عام به دار كشيدند. آخوند ها همچنان در تعين نوع پوشش نيمى از مردم اين كشور يعنى زنان پافشارى مى كنند. آخوندها دامنه فعاليت تروريستى خود را به بيرون از مرزهاى ايران كشانده بودند و افراد و شخصيت هايى همچون غلام كشاورز، كاظم رجوى، رهبران حزب دموكرات كردستان ايران قاسملو و شرافكندى و همچنين شومن معروف ايرانى فريدون فروخزاد و برخى ايرانىِ فعال ديگر را ترور كردند. آخوندها پول و سرمايه اين كشور را با تاراجگرى شان به جيب تروريست هاى اسلامى و حزب الله لبنان و حوثى هاى شيعى ريختند. و با همين سرمايه تاراج شدهء مردم در سال ١٩٨٣ بوسيله "جهاد اسلامى" شان با فرستادن دو كاميون مملو از مواد منفجره در داخل ساختمان صلح بانان نيروى هاى چند مليتى، ٢٤١ نظامى امريكايى و ٥٨ نظامى فرانسوى را كشتند كه تعدادى از اين كشته شدگان نيروهاى حافظ صلح سازمان ملل بودند كه براى خاتمه دادن به جنگ داخلى لبنان در آنجا مستقر شده بودند. آخوندها ٨٥ نفر را در انفجار "مركز يهوديان آرژانتين" كُشتند و همزمان صداى مرگ بر امريكا و مرگ بر اسرائيل شان گوش فلك را كر كرده بود و بر موشك هايشان شعار نابودى اسرائيل را نصب كردند. براى حوثى هاى شيعى اسلحه فرستادند و از آنها حمايت مى كنند. همه اينها و صدها بيش از اين، از سرمايه اين مردم و كشور و به قيمت فقر و بدبختى آنها، هزينه شده است. اينها نمونه هاى كوچكى از عمل ايران بر باده "جمهورى" اسلامى است. و همهء اين رفتار جنايتكارانه در حق مردم ايران و جهان و همچنين به آتش كشيدن منطقه و حمايت از بشار اسد بهمراه روسيه، بر پايه سياست شيعه گسترىِ(صدور انقلاب اسلامى) اين "جمهور" جهل و جنون، انجام مى گيرد.
حال ما چه كرديم و چه مى كنيم؟ "نخبگان" ما بايست شرم كنند كه به بيست ميليون رأى نداده هاى هموطن خويش كه از چنين سياست هاى داخلى و خارجى به فغان آمدند، با برچسب مُهر "جمهورى" اسلامى بر انگشت خود در شبكه هاى اينترنتى "بيلاخ" نشان مى دادند. بايست شرم كنند در نزد هموطنان خويش كه انگشت اتهام را بسوى هوادرانِ تحريمِ اقتصادى عليه "جمهورى" اسلامى از سوى غرب، نشانه رفته بودند. تحريمى كه به بار نشست. و حتى پس از به بار نشستن اين تحريم، يعنى اجبار اين "جمهورى" به نشستن پاى ميز مذكره با غرب مرتبط با فعاليت هسته اى اش كه خطر حمله نظامى به ايران را منتفى كرده بود، به هواداران تحريم اقصادى عليه "جمهورى" اسلامى و سپاه پاسدارانش، توهين مى كردند.
اين ملاها با وضعيتى كه براى مردم ايران و منطقه و جهان پيش آوردند، هيچ راه گريزى از مرگِ در كمين نشسته ندارند. ايشان را دو راه بيش در پيش نيست يا حاكميت مردم را بپذيرند و به كنار روند و يا به سياست شيعه گسترى تداوم بخشيده كه در اين حالت مى بايست فضاى اختناق درون ايران را همچنان ادامه دهند و نيز با تداوم سياست شيعه گسترى، ايران را از طريق حمله نظامى بيگانه به آتش كشانند. عملكرد و سياست خارجى اين "جمهورى" سياه، به اندازه كافى مى تواند براى عربها و غربى ها و اسرائيليها بهانه اى براى دخالت در ايران باشد.
هرگاه حمله تند امريكايى ها عليه نقض حقوق بشر اين "جمهور" دينى نسبت به مردم ايران و همچنين موضوعات فعاليت هاى هسته اى و موشكى، حمايت جانانه از بشار اسد، و انواع گروه هاى ترويست اسلامى در خارج از مرزهاى ايران صورت مى گيرد، مجذوب شدگان "نخبه" كه مطلقاً به علم سياست و سياست ورزى و نيز فكرروشن آشنايى و قرابت ندارند، زورشان به چهارتا مخالفين اين حكومت در خارج از مرزهاى ايران مى رسد به جاى اينكه حكومت را كه مسبب اصلىِ همه اين فجايع است و همچنين اصلاح طلبان اين حكومت را در بى رمقى و ناكاآمدى شان مورد مؤخذه قرار دهند.
و بالاخره اينكه، به دنبال "ديوانه" در آنطرف اقيانوس ها نباشيد ديوانه در خانه ماست و خودِ اين نظام اسلامى ست. اگر زورش را داريد به زنجيرش كنيد و ايران را از شّر وى كه همواره و در هر زمان مى تواند مسببى باشد براى حمله نظامى بيگانگان به ايران، نجات دهيد. تا وقتى حكومت ايران مذهبى و سياست آن مبتنى بر مذهب است معنايش اينست كه ترويج چنين مذهبى(نمونه اش اتحاد جماهير شوروى سابق) در اقصا نقاط جهان اهم آنست. و از همين رو و به دليل دخالت هاى اسلامى اين حكومت در منطقه از طريق سياست هاى ضد امريكايى و ضد اسرائيلى و نيز ضد برخى كشورهاى عربى، وى را در رويارويى با اين كشورها قرار داده است. در واقع سياست مخرب اين نظام است كه همه را بر عليه خود و طبعن ايران برانگيخته است. و شما به جاى فحاشى به چهارتا مخالف اين نظام دينى در خارج از كشور كه در عالم وهم تان تصور مى كنيد آنها خواهان حمله نظامى امريكا به ايران هستند و آنها را به جاى "جمهورى" اسلامى و اصلاح طلبانش مدام و مورد و بى مورد مذمت مى كنيد، كه در واقع ايز گم مى كنيد تا مباد سياست ورشكسته تان در حمايت از اصلاح طلبان دينى عريان شود، بهتر است ديوانگان حاكم بر كشور را به زنجير كنيد كه با ديوانگى شان ايران را به مرز خطرناك رساندند و دست بردار از سياست مخرب خود هم نيستند.
آيا چهارتا مخالف خارج از كشور مسبب دخالت نظامى احتمالى در ايران خواهند بود يا هيولاى اسلام در حاكميت كه نزديك به چهار دهه است امان را از همه، چه در داخل و چه خارج از ايران بُريده؟
نيكروز اعظمى
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر