مرجعیت روحانیت ؟! کی از کی اعتبار می گیرد؟
اکبر گنجی
"این گونه نیست که دشمن همیشه عملیات فتنه را از طریق نفوذ در جریانهای مقابل انجام دهد، در بعضی موارد فتنه به وسیله عملیات روانی در خودیها صورت می گیرد مثل این که با شایعه سازی مبنی بر تغییر ذائقه مردم نسبت به ارزشها و آرمانهای انقلاب، در بین عناصر انقلابی نسبت به ترویج ارزشهای انقلاب ایجاد یأس و ناامیدی می کند. آنان اهداف خود در فتنه را با دامن زدن به شایعات دنبال کرده و ایجاد یأس و ناامیدی می کند؛ دشمن ظهور حرکتهای غیر ارزشی و مروج فساد را عادی جلوه داده و از برخورد جوانان مؤمن و انقلابی با پدیدهها و مظاهر فساد پیشگیری می کند در حالی که این مردم در دوره ستم شاهی با آنهمه مظاهر فساد و بی بند و باری ذائقه دینی شان تغییر نکرد و با تکیه بر دین و پشتیبانی مرجعیت دینی و سیاسی حضرت امام راحل و علمای بیدار، انقلاب را پیروزی رساندند حال چگونه ممکن است با وجود مقام ولایت و رهنمودهای مقام معظم رهبری گفته شود ذائقه مردم در بستر نظام انقلابی عوضشده و ذائقه آنان دیگر تمایلی به دین و ارزشهای دینی ندارد!؟ ".
آیتالله علمالهدی سپس افزود:
"مردم همچنان روحانیت را مرجع اجتماعی خود می داند و معتقد است روحانیت همچنان می تواند در تمام مسائل اجتماعی و دینی، جایگاه اثرگذار خود را داشته باشد و این از فتنه دشمن است که روحانیت را سوژه عملیات روانی خود قرار داده تا به خیال خام خود از فعالیتها و مجاهدات جامعه روحانیت در تقابل با منکرات شرعی و دفاع در برابر تهاجم به ارزشهای دینی بازبدارد و درنتیجه مقام ولایت تنها مانده و عموم هجمهها به ستون خیمه نظام متوجه گردد".
درباره ادعاهای نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی چند نکته قابل ذکر است :
یکم- مراجع تقلید: سال ها پیش طی سه مقاله به طور مبسوط توضیح دادم که مراجع تقلید، مرجعیتی بر جامعه ندارند( رجوع شود به مقاله "نامرجعيت مرجعيت" ). در مقاله سوم آرای آنان را توضیح داده و گفته بودم که این فتواها کسی را جذب نمی کنند.
دوم- مرجعیت روحانیت: همه روحانیون ، مرجع تقلید، نیستند. ممکن است مراجع تقلید نفوذ خود را از دست داده باشند، اما صنف روحانیت همچنان مرجع فکری و عملی جامعه باشد. سخنان آیت الله علم الهدی حداقل ناظر به این بخش است. او مدعی است که :
الف- "تغییر ذائقه مردم نسبت به ارزش ها و آرمان های" انقلاب و جمهوری اسلامی و "ظهور حرکت های غیر ارزشی و مروج فساد"، فتنه دشمن است، نه نتیجه تحقیقات جامعه شناختی و میدانی.
ب- این فتنه تا حدودی هم موفق بوده و موجب شده که نیروهای ارزشی مدافع نظام هم این ادعا را بپذیرند.
پ- مردم همچنان روحانیت را مرجع اجتماعی و فکری همه مسائل اجتماعی و دینی به شمار می آورند و روحانیت همچنان جایگاه اثرگذار پیشین خود را حفظ کرده است.
ت- دلیل علم الهدی برای مدعای "پ" چیست؟ می گوید، در رژیم شاه که روحانیت در رأس امور قرار نداشت، با رهبری آیت الله خمینی انقلاب به پیروزی رسید و نظام جمهوری اسلامی تشکیل شد. آیا ممکن است با وجود جمهوری اسلامی و رهبری آیت الله خامنه ای تمایل مردم به دین و ارزش های دینی کاهش پیدا کرده باشد؟
سوم- روحانیت فاقد احترام : از یک منظر، همین تغییر مقام روحانیت- از "فقدان قدرت" به "سلطه بر حکومت"- موجب زوال شدید جایگاه و پایگاه روحانیت شده است. سلطه اقتصادی و سیاسی و اطلاعاتی، و پیامدهای ناشی از آن، روحانیت را به این وضعیت انداخته است (رجوع شود به مقاله "روحانیت محترم زمان شاه و روحانیت فاقد امنیت دوران جمهوری اسلامی"). بدین ترتیب، آن چه را که علم الهدی به عنوان دلیل پایداری نفوذ و جایگاه روحانیون ذکر می کند، علت و دلیل زوال پایگاه و احترام روحانیت است.
چهارم- زنان مبطل پایگاه اجتماعی روحانیت: زنان نیمی از جمعیت کشورند و شاید بتوان آنان را به عنوان مهمترین شاهد مبطل مدعای "روحانیت مرجع اجتماعی و فکری و دینی مردم است"، ارائه کرد.
الف- زنان می خواهند نامزد رهبری، ریاست جمهوری، مجلس خبرگان رهبری، وزارت، و...شوند. اما روحانیت از طریق شورای نگهبان آنان را رد صلاحیت کرده و نمی گذارد نامزد شوند. در مورد وزیر شدن زنان هم اکثر روحانیون بر این باورند که وزرات هم بخشی از ولایت و قضاوت است که زنان نمی توانند عهده دار آن باشند. اگر روحانیت اجازه می داد تا زنان نامزد شوند، نکته دیگری هم آشکار می شد: رأی دادن مردم به زنان.
ب- حجاب شرعی به مهمترین علامت اسلامی بودن رژیم حاکم بر ایران تبدیل شده است. زنان بسیاری برای آزادی پوشش مبارزه می کنند. روحانیت همین حد از حجاب فعلی را هم با سرکوب دولتی حفظ کرده است. اما روحانیت مطلقا از حجاب زنان راضی نیست و دائماً از همه منابر این وضعیت را نقد کرده و می کند.
اگر روحانیت دارای مرجعیت اجتماعی بود، نیازی به توسل به سرکوب و خشونت نداشت. زنان را- مانند ترکیه- در انتخاب پوشش آزاد می گذاشت و نفوذ خود بر زنان را به رخ جهانیان می کشاند. اگر روحانیت معتقد است دارای مرجعیت و پایگاه اجتماعی است، پوشش زنان را آزاد سازد. این معیار خوبی برای ارزیابی است. در این صورت روشن خواهد شد که در فضای آزاد، چند میلیون با حجاب شرعی خواهند بود و چند میلیون بدون حجاب شرعی.
پ- زنان برای ورود به وزرشگاه ها در حال مبارزه اند. روحانیت در این جا هم به زور متوسل شده است. اگر روحانیت دارای پایگاه اجتماعی و مرجعیت بود، وقتی تأکید می کرد که حضور زنان در استادیوم ها از نظر شرعی و اخلاقی خوب نیست، زنان می پذیرفتند و نیازی به کاربرد خشونت نبود. اینک نیز آنان قادرند با آزاد کردن حضور زنان، نشان دهند که دارای مرجعیت هستند یا نه؟
ت- زنان مخالف احکام فقهی تبعیض گرایانه جنسیتی هستند. روحانیت به زور این احکام را به زنان تحمیل کرده است. اگر حکومت از اجرای این احکام دست بر دارد، روشن خواهد شد که چه تعداد از زنان برای روحانیت و فتوای فقهی شان ارزش و اعتبار قائل هستند.
پنجم- مسأله شرابخواری :گزارش های مختلف گویای آن است که شرابخواری در ایران بسیار رایج است. در حالی که روحانیت از طریق حکومت به شدت با این امر مبارزه کرده و شرابخواران را مجازات می کند. در واقع در ایران شاهد "عرق خوری" هستیم. یعنی شراب های غربی افراد را گرم نمی کنند و مانند قبل از انقلاب باید نوع خاصی از عرق را بخورند تا گرم شوند. اگر روحانیت واجد مرجعیت اجتماعی بود، ۴۰ سال ارائه دلیل برای حرام و مذموم بودن شرابخواری کفایت می کرد. روحانیت با سرکوب ، شرابخواری را هم مانند اعتیاد کرده است که مجازات اعدام به نحو شگرفی آن را افزایش داده است.
ششم- علی پروین و تتلو: موسم انتخابات، روحانیت به ورزشکاران و هنرمندان متوسل می شود تا از طریق آنان کسب رأی کند. صادق لاریجانی و ابراهیم رئیسی، دو فقیه سرکوبگر نظام و نامزد نیروهای ارزشی و انقلابی چه کردند؟ اولی به علی پروین متوسل شد و دومی به تتلو.
الف- لاریجانی و رئیسی، دو روحانی شناخته شده انقلابی مورد تأیید رهبری و فقیهان درباری هستند.
ب- آنان در انتخابات غیر رقابتی به این دو متوسل شدند. یعنی در انتخابات خبرگان صادق لاریجانی با یکی دو روحانی رقابت می کرد و ابراهیم رئیسی هم در حال رقابت با حسن روحانی بود.
پ- کی به کی نیاز داشت؟ کی از کی کسب اعتبار می کرد؟ علی پروین از صادق لاریجانی یا معکوسش؟ تتلو از ابراهیم رئیسی یا معکوسش؟ تازه این بیچاره تتلو، کلی از طرفدارانش را به دلیل حمایت از "آیت الله قتل عام" از دست داد و کلی دشنام هم نثارش شد.
ت- حسن روحانی هم از نام نیک محمد رضا شجریان- اسطوره موسیقی سنتی- بسیار استفاده کرد. از زنان هنرمند هم استفاده کرد. کاش لااقل پس از آن همه استفاده، به او که با سرطان دست و پنجه نرم می کند، سری می زد و احوالی از او می پرسید. حتی این هم به نفع روحانی است و سودی برای شجریان ندارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر