۱۳۹۶ مهر ۸, شنبه

یاوه گویی یک « اصلاح طلب حکومتی » در باره محسن حججی
این نان خون آلود حرامتان باد!


ف. م. سخن - خبرنامه گویا
جوّ تاسوعا و عاشورا مجيد انصارى را گرفته است! اين شخصيت سياسى كه مثلا جزو اصلاح طلبان و معترضان درون حكومتى ست، مطلبى پر سوز و گداز در سايت جماران منتشر كرده و در باره ى بدرقه ى با شكوه محسن حججى به داستان سرايى پرداخته است.
مطلب انصارى را در همين جا مى توانيد مطالعه كنيد. او اظهار خوشوقتى كرده كه «مراسم باشکوه تشییع پیکر پاک شهید محسن حججی، جلوه دیگری به محرم امسال و ایام سوگواری سیدالشهدا (ع) بخشیده است. شهادت شهید حججی، بار دیگر ایران را به فضای معنوی دوران دفاع مقدس، تشییع پیکر شهدای جبهه‌ها در ایام محرم و عاشورا برد.»
نظر انصارى از اين قرار است كه «...گویی تقدیر خداوند چنین بوده که در این دوران شهید حججی را به مثابه علم برافراشته شهادت در کشور ما معرفی شود [كند]. آرامش، صلابت، عظمت، وقار و شکوهی که این شهید زیر خنجر جلادان به نمایش گذاشت، جز از نفسی مطمئن و قلبی آرام برنمی خیزد و نشان می دهد که شهید حججی، در لحظه شهادت و پیش از آن در حالتی از معنویت و اوج بوده که خوف و هراس به قلب او راه نیافته است. این صحنه، باوجود همه تلخی‌هایش، تداعی عینی و علمی یاران امام حسین(ع) در روز عاشورا است.»
من مى خواستم عنوان مودبانه تر «جو عاشورا مجيد انصارى را گرفته است» براى اين نوشته انتخاب كنم، اما به اين نوشته ى انصارى جز ياوه گويى و ژاژخايى صفت ديگرى نمى توان داد.
علت اش را اكنون عرض مى كنم.
اولين مورد اين است كه كجاى جريان اعزام نيرو به سوريه براى حفظ حكومت جنايتكار بشار اسد، شبيه به جريان كربلا ست؟ اين كه انصارى مى نويسد « این صحنه [يعنى صحنه ى بريده شدن سر حججى]، باوجود همه تلخی‌هایش، تداعی عینی و علمی یاران امام حسین(ع) در روز عاشورا است» بازگويى يك حقيقت است يا طرح يك دروغ زشت و غير انسانى؟!
تداعى علمى؟!... 
انصارى از كدام علم و تداعى علمى سخن مى گويد؟!

در صورتى كه انصارى -كه اگر بخواهد فرزند ٢٥ ساله ى خودش را به يك سفر كوتاه مدت بى خطر بفرستد، هزار توصيه به او مى كند كه او سالم برود و سالم برگردد- فرزند ٢٥ ساله اى به نام محسن داشت، او را به اين قتلگاه كه معلوم نيست لشكرش كيست، فرمانده اش كدام است، سلاح اش چيست، و هدف اش از حضور در آن منطقه از چه قرار است، مى فرستاد و چنين در باره ى بريده شدن سر او اظهارات عينى و علمى مى كرد؟
ما كه از حكومت اسلامى از صدر تا ذيل اش، و از تمام بازى در آوردن ها و سياست بازى هاى احمقانه و بى نتيجه اش بيزاريم، براى اين جوان ٢٥ ساله، كه با ترفندهاى ايجاد هيجان و ايفاى نقش شهيدان كربلا، به كام مرگ مى روند تاسف مى خوريم، ولى آقايان، اعم از تندرو و كندرو و ميانه رو، گويى برگى پاييزى از درخت افتاده باشد، با دادن يك صفت زيبا و قهرمانى به او، پرونده اش را مى بندند و طورى سخن مى گويند كه بچه هاى همسن و سال محسن، براى جان دادن و به طريقه عينى و علمى سر بريده شدن، آمادگى حضور در جبهه هاى حفاظت از بشار اسد و دار و دسته اش را پيدا كنند.
اما ربط ميان بريده شدن سر حججى با كربلاييان!
آيا فقط محسن حججى بوده كه سر بر افراشته، در چنگال داعشيان «مسلمان» اسير شده و گردن اش زير تيغ وحشيان اين گروه «اسلامى» رفته؟
آيا انصارى نمى داند كه چه تعداد خارجى، كه براى نه جنگ، كه براى كمك به درگيران جنگ و حتى خود داعشيان در مناطق مختلف حضور يافته بودند، ناگزير مرگ خود را پذيرا شده اند؟
آيا انصارى مى داند كه سر اشخاصى غير جنگى، از كشورهاى امريكا، انگلستان، فرانسه، ژاپن، كرواسى، از سال ٢٠١٤ به اين سو توسط جانوران مسلمان داعش سر بريده شده اند و حججى، نفر آخر پيوسته به اين صف است. من تازه در اين جا از سر بريده شدگان مسلمان يا شهروند كشورهاى مسلمان ياد نكرده ام. اكثر خارجيان يا به نهادهاى كمك رسان وابسته بوده اند يا خبرنگار و اهل رسانه.
انصارى و انصارى ها، به جاى آن كه چيزى بگويند يا چيزى بنويسند كه جوانان ما در مناطق نامربوط، به خاطر «استراتژى الهى آقا» بيهوده به قتل نرسند، و الگوى ديگران براى رفتن به دهان جانور داعش نگردند، با چسباندن حججى به داستان عاشورا و امام حسين، احساسات مردم را داغ مى كند و جوانان را به جوش و خروش مى آورد تا از آن ها حججى هاى ديگرى بسازد.
جناب انصارى!
شما كه مهارت بسيار در ربط دادن داستان هاى قرون و اعصار به هم داريد، به جاى نمونه ى حججى، بهتر است به نمونه ى اسارت موسوى و كروبى و رهنورد بپردازيد؛ به نمونه بچه هاى زندانى كه يكى را مى خواهند به صورت زنجير شده زير تيغ جراحى ببرند و ديگرى را آن قدر به نزد پزشك نمى فرستند تا نصف صورت و يك چشم اش را از دست بدهد، بپردازيد و داستانى اشك آور و متاثر كننده در باره ى آن ها بنويسيد!

لااقل اگر در مملكت اسلامى ما، اين ها نباشند، فرستادن حججى براى حفاظت از بشار و بازگشت پيكر بدون سر و دست اش، سوال در ذهن انسان ايجاد نمى كند كه اگر حججى، همين حججى سر و دست از دست داده، بيست سال بعد كه سن اش به ٤٥ مى رسيد، اگر بر خلاف نظر «آقا» نظرى مى داشت يا بر خلاف حرف «آقا» حرفى مى زد، خودش روانه حصر و حبس و كهريزك نمى شد؟!
به قول خمينى، اسلام با گريه براى حسين آبيارى مى شود. حتى گريه ى دروغين در اسلام آقايان ثواب دارد. همين شهيد سازى ها و چسباندن جوان سر بريده به داستان امام حسين، دكانى ست كه شما آقايان روحانى هميشه داشته ايد، و از قبل آن نان خورده ايد.
اين نان خون آلود، حرام تان باد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر