۱۳۹۴ آذر ۱۷, سه‌شنبه

جنبش دانشجویی و ویژه گی نقش آن در مبارزات دموکراسی خواهی

jale-vafa5.jpg
                               ژاله وفا 


در پاسخ به دعوت سایت عصر ما از اینجانب در پاسخ دادن به سه سوال:
۱-نقش"۱۶ آذر" در رابطه با وضعیت امروز جنبش دانشجوئی
۲- کدام شکل و شیوه مبارزه و
۳-چه خواست هائی می بایست در جنبش دانشجوئی برجسته شوند
نقطه نظرات خود را در معرض قضاوت دانشجویان و هموطنان عزیزم می گذارم.

گاهی در تاریخ مبارزاتی یک ملت ، یک حرکت حتی یک جمله و یا یک عکس نماد مقاومت ملتی در برابر ظلم و زور وخشونت می گردد وابعاد تا ثیر آن تا بحدی موج گونه افزایش می یابد که پیوندی عمیق با وجدان جهانی تمامی بشریت بر قرار می کند. من باب نمونه جمهوری خلق چین پس از چندین تظاهرات اعتراض آمیز دانشجویان در آوریل و ژوئن ۱۹۸۹ در میدان «تیان آن من» پکن به روی معترضان آتش گشود؛ دانشجویان معترضی که در آن تظاهرات به روند اقتصاد چین و سرکوب‌گری های حزب کمونیست چین و فساد دولتی اعتراض می کردند در پی دنبال کردن اهداف جنبش دموکراسی خواهی مردم چین بودند.
عکس معروف کشتار میدان تیان‌آن‌من که دانشجویی در برابر تانکها استوار و بی ترس یک تنه به مقاومت ایستاده است ، به وجدان جهانی همه انسانهای آزاده پیوند خورد و آن عکس نماد مظلومیت دانشجویان و بر حق بودن آنان گردید.

حماسه آفرینی دانشجویان آزادیخواه واستقلال طلب و عدالت خواه ایران آنهم در فضای وحشت‌آلود و خفقان پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ و شهادت سه دانشجوی مبارز مصطفی بزرگ نيا،‌ مهدی شريعت رضوی و احمد قندچی به جرم دفاع از آرمانهای مبارزاتی مردم ایران در دوران نظام پهلوی و اعتراض به سرنگونی حکومت مردمی دکتر مصدق نیز به همین صورت بدل به نقطه عطفی هم در جنبش دانشجویی و هم در مبارزات آزادی خواهی و استقلال طلبی مردم ایران گشت. تأثیری که این مقاومت بر روند بیداری مردم ایران و اوج‌گیری حرکت ضد استعماری بر جای گذاشت نه تنها با گذشت بیش از شش دهه،رنگ نباخته است بلکه آن حرکت خروشان هنوز در وجدان تاریخی ملت ایران و هر دانشجوی آگاهی موج میزند ودو مقطع مبارزاتی مردم ایران را یعنی مقاومت مردم ایران را در برابر استبداد پهلوی و دخالت قدرتهای خارجی در امور مربوط به خود را با مقطع ادامه مبارزه با استبداد نظام ولایت فقیه پیوند زده است.و بر جهانیان نیز آشکار می نماید که قشر دانشجویی ایران نسبت به امور سیاسی کشور خود و نیز انچه نظامهای حاکم برای مردم بی حضور و مشارکت آنان رقم میزنند حساسند و در تغییر جامعه بسته بسوی جامعه ای باز و رها از استبداد و وابستگی و فقر مادی و فرهنگی و خشونت طلبی احساس مسئولیت می نمایند.همانگونه که دانشجویان مبارز در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ نیز نسبت به سانسور مطبوعات و قلع و قمع مطبوعات و تجاوز به حق ازادی بیان حساست نشان دادند و البته در کنار بیدار کردن حس اعتراضی در مردم نسبت به سلب آزادی بیان با ایلغار کوی دانشگاه در تهران و تبریز نیز مواجه شدند وتا پای شهادت دست از مقاومت نکشیدند.

در مقطع جنبش ۸۸ نیز حضور محسوس و تاثیر گذار جنبش دانشجویی در کنار جنبش معلمان و زنان و کارگران و دانش آموزان و...ادامه مبارزه و اراده مردم را برای تحقق اهداف آزادیخواهی و استقلال طلبی را نوید میداد.نظام ولایت فقیه که خشن ترین رفتارها را با دانشجویان در مقطع ۱۸ تیر ۷۸ مرتکب شده بود موفق به خاموشی جنبش دانشجویی نگردید بلکه شاهد اعتلای کمی و کیفی آن نیز بود. مبارزه با حرکتی سازنده و فعال و بیدار و جوان و پر انرژی و بیگانه با قدرت که ریشه در تاریخ این مرز و بوم دارد تنها با قلب معنی مبارزه برای چند صباحی ممکن است ادامه یابد. از اینرونظام ولایت فقیه بی عملی را به جنبش دانشجویی تنها بر اساس تضعیف روحیه مبارزه میتوانست تحمیل نماید . به همین سبب عوامل تبلیغاتی خود را به مخدوش کردن ارزشهای مبارزاتی که در تاریخ ایران سنت گردیده بود وا داشت .

تا راس این نظام بتواند در۱۱ تیر سال ۱۳۹۳ براحتی فرمانی با این محتوا صادر کند که: "مسئولان ذیربط و مدیران دانشگاه‌ها باید با جدیت از تبدیل مراکز علمی به محل جولان و فعالیت‌های جریان‌های سیاسی جلوگیری کنند."این قبیل فرمانهای مستبدانه و دخالت جویانه راممکن نیست دردانشگاههای فعال و بیدار ایران بدون پیش زمینه منفل سازی بتوان در علن صادر کرد.

وقتی در وجدان تاریخی و همگانی ملت ایران اشعار فردوسی در باره مبارزه کاوه آهنگربا ضحاک که مغز جوانان این مرزو بوم را خوراک ادامه حیات خود کرده بود، طنین افکنده است و فردوسی با علم به مناسبات قدرت نوید همواره ممکن بودن انتخاب مداری باز و بدیلی فریدون وار را بعنوان" بهترین گزینه " در مقابل بدترین و نه گیر افتادن در مدار بسته بین بد و بدتر را با اشعار ذیل به ذهن ما می آورد:

و کاوه برون شد ز درگاه شاه
برو انجمن گشت بازارگاه

همی بر خروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوی دادخواند

از آن چرم کاهنگران پشت پای
ببندند هنگام زخم درای

همی کاوه آن بر سر نیزه کرد
همانگه ز بازار برخاست گرد

خروشان همی رفت نیزه به دست
که‌ای نامداران یزدان پرست

کسی کو هوای فریدون کند
سر از بند ضحاک بیرون کند

بپویید کاین مهتر اهرمنست
جهان آفرین را به دل دشمن است

به پیش فریدون فرخ شویم
به جان و تن و چیز یک رخ شویم

همی رفت پیش اندرون مرد کرد
سپاهی برو انجمن شد نه خرد

و پاسخ مردم را به ندای داد خواهی از اعماق تاریخ ایران را نیز در یاد ها زنده می نماید به نحوی که فهم و درک و حس زبان فردوسی که از نهاد وی در بیان حس عنصر ایرانی در ضدیتش با ظلم و ستم و بی عدالتی و خواهان بدیل داد خواهی و آزادگی و رشد و ابادانی بودن برخاسته است ، هنوز پس از هزار سال برای هر ایرانی به آسانی ممکن است و با وجدان تاریخی آحاد ملت پیوند می خورد، با تلاش مذبوحانه و غریب و بیگانه عمله استبدادی که حفظ نظام را اوجب واجبات خود میدانند مقایسه کنیم در می یابیم که عمر قدرت پرستی چقدر کوتاه می باشد وقتی وجدان همگانی و تاریخی و اخلاقی و علمی ملتی بهم پیوسته باشد و بیدار بماند .

سعی اپوزیسون درون حاکمیت یعنی اصلاح طلبان حکومتی و حتی نهضت آزادی خصوصا در القا کردن فکرهای جمعی جباری همچون " هزینه داشتن مبارزه " و عوضی گرفتن پیوند خود با قدرت را با موضع قدرت نسبت به دانشجویان را بطور نمونه در ذیل میاورم تا زمینه سازی های خزنده امکان سرکوب جنبش دانشجویی از زمان حکومت اقای خاتمی هویدا گردد.

آقای تاج زاده عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت در جشنواره‌ی تابستانی دانشگاه صنعتی اميركبير در ۲۰ مرداد ۸۳ خطاب به دانشجویان گفت:" به دليل نزديك بودن حوزه‌ی دولت به عرصه‌ی عمومی، ميزان اعتماد به دولت با ميزان اعتماد به عرصه‌ی عمومي برابر است، بر همين اساس در جامعه‌ی ما اگر كسی از عرصه‌ی قدرت حذف شود، از عرصه‌ی عمومی هم حذف مي‌شود !"در واقع وی برای ترغیب دانشجویان به دفاع یک طرفه و جانب گرایانه از دولت اصلاحات و نظام ولایت فقیه بعنوان سرچشمه قدرت اصلاح طلبان ،جایگاه خود و حزب متبوعش را با جایگاه جنبش دانشجویی اشتباه میگیرد ودر واقع به دانشجویان اخطار می کند که به محض دوری شما از دولت اصلاحات از عرصه عمومی نیز طرد می شوید ! و فراموش می کند که بر عکس در تاریخ معاصر ایران اعتلای جنبش دانشجویی در پیوندش با مردم و نها دهای مدنی و در نقد قدرت حاکم بوده است.واصولا طرد شدن از عرصه قدرت بهترین ضامن سلامت جنبش دانشجویی و نشان نزدیکی اش به عرصه مدنی و عمومی بوده است.

درايران در سال ۱۳۱۳ وقتی رضاخان پهلوی وارد دانشگاه تهران شد دعا کرد خداوند دانشگاه را برای پايداری نظام پهلوی محکم و استوار بدارد؛ دعايی که هيچ گاه مستجاب نشد ويک سال بعد از اين دعا يعنی در سال ۱۳۱۴ اولين حرکت های اعتراضی و تحصن دانشجویان و اساتید دانشگاه تهران در اعتراض به برخی سیاست های وی ، آغاز فعالیت جنبش دانشجویی را رقم زد. اقای تاج زاده از یاد می برد که عرصه قدرتی را که به آن تا به حدی اعتماد داشت که آنرا قابل اصلاح می دانست و آنرا انچنان پیوند خورده با عرصه عمومی قلمداد می کرد که هرکس از ان دوری کند از عرصه عمومی نیز طرد خواهد شد ،در ماهیت عرصه قدرت است از اینرو وفا و عهد نمی شناسد حتی نسبت به کسی چون تاج زاده که در وظیفه خود برای حفظ نظام شک و شبهه های بخود نیز راه نمیدهد و خود وی را نیز که در پست معاونت وزیر کشور به عرصه قدرت بسیار نزدیک بود نیز روانه زندان کرد.

ایا اکنون که وی بعد از تجربه است بر توصیه انزمان خود به دانشجویان مصر است؟ !ودر مورد خود نیز بر این گمان است که حال که از عرصه قدرت حاکم طرد گردیده است لاجرم از عرصه عمومی نیز مطرود شده است؟! اگر براستی قرار بود هر کس به توصیه ایشان عمل می کرد و از ترس طرد شدن از عرصه عمومی به عرصه قدرت نزدیک میشد ،حال در وضعیتی که حقوق خود اقای تاج زاده بعنوان زندانی سیاسی سلب گرده است کسی بر اساس دید ایشان در عرصه مدنی و عمومی باقی می ماند که از حقوق وی دفاع کند؟!

و اما اقای غلامرضا ظریفیان در مصاحبه با ایسنا در دوشنبه ۳ مرداد ۱۳۸۴ از موضع قدرت ودرپست دولتی معاونت دانشجویی وزیر علوم در دوره اصلاحات ، شرایط جنبش دانشجویی را بدینگونه تشریح می کند! :" وقتی سیاست به پایان میرسد ، کار فرهنگی شروع میشود! دانشجويان هنگامي كه مشاهده مي‌كنند كه جنبش دانشجويي سخت شده و بايد برای آن هزينه بپردازند، به سمت جنبش‌های نرم‌تر رفته‌اند!"

حرکتهای صنفی و فرهنگی را اینگونه ناشیانه پایان سیاست تلقی کردن و فعالیت سیاسی را تنها در حضور در عرصه قدرت حاکم محدود ومحصور کردن ،با توصیه نهضت آزادی در بیانیه آن گروه به مناسبت ۱۶ آذر ۸۴ نیز تکمیل شد که با همین نگرش جنبش دانشجویی را به پرداختن صرف به کار صنفی تشویق میکرد و خبر از یک استراتژی در به انفعال کشیدن جنبش دانشجویی میداد وقتی خطاب به دانشجویان نوشتند:" توصيه مي‌‌شود که تشکل‌های دانشجويي در سايه تجارب و دستاوردهاي گذشته، دست به «استاندارد سازي» فعاليت‌های خود زده، کارويژه‌هايي را که بر عهده ايشان نبوده و همواره به صورت يک « باراضافي » بر دوش جنبش دانشجويي سنگيني کرده است کنار گذارند.تجارب گذشته حکم مي‌کند که تشکل‌های مستقل دانشجويي، کارويژه‌هاي حزبي را کنار گذاشته، در قالب سازمان‌هاي حداقلي متعلق به جنبش‌های اجتماعي و صنفي به فعاليت بپردازند. لازمه اين کار آن است که سازمانهاي دانشجويي به فعاليت‌هاي ويژه احزاب در رابطه با حکومت همچون معرفي نامزد در انتخابات عمومي كشور يا اقدام به تحريم انتخابات و مطرح كردن رفراندوم نپردازند. "در ادامه نهضت ازادی واقعیت راعکس جلوه داده مینویسند :"در سالهاي گذشته متاسفانه شاهد بوديم که برخی از جريانهای دانشجويی، به جای انتقاد سازنده، به تخريب اجتماعي احزاب دست زدند ."

بگذریم که برخی دانشجویان خود از شرکت در عرصه قدرت حاکم انتقاد کردند وارسال نماینده به مجلس ششم انتقاد کردند و این رویه را نیز کنار گذاردند اما این انتقاد به دلیل توجه آنان به قوت خود در منتقد قدرت بودن رخ داد و نه دوری گزیدن از سیاستهای منتقد قدرت و آگاهی بخش به جامعه همانند پیوستن به جنبش تحریم انتصابات .

البته دلیل اینکه احزابی مانند نهضت آزادی که پیوسته مردم را دعوت به حضور در انتصابات نظام می نماید از چه رو از شرکت فعال دانشجویان در جنبش تحریم و ایفای نقش آگاهی دهنده خود را به مردم نسبت به مخدوش بودن انتصابات نظام واهمه دارند و آنان را به تشکیل "سازمانهای حد اقلی" تشویق مینمایند ، محرز است!

اما بر خلاف تلاش های فوق در به انفعال کشاندن دانشجویان والقای جو یاس و نا امیدی وسکوت اتخاذ کردن ، تجربه نشان داده است که ويژگی و خصيصه بارز جنبش دانشجويی ايران تمایل به دوری از قدرت و منتقد آن بودن ،ساختارشکنی ، آزاديخواهی، عدالت‌طلبی و هدف‌گرا بودن است. ماهيت اصلی اين جنبش تلاش برای شکل گیری آن نوع از قوه رهبری عمومی در سطح جامعه است که تنها قوه تعديل کننده استبداد نباشد بلکه نيروهای محرکه و دولت را به مهار جامعه ملی درآورد.چرا که در حقيقت، اگر جامعه نتواند رهبری نيروهای محرکه خود را تصدی کند حيات ملی ناممکن می‏شود. جامعه‏ای که نيروهای محرکه‏اش را دولت زورمدار و بيگانه بتواند از او بستاند ، خويشتن را در معرض انحلال قرار ميدهد. از اين رو، هدف جنبشهای ايرانيان خصوصا جنبش دانشجويی نجات و ادامه حيات ملی در رشد و بنا بر اين، بدست آوردن مهار نيروهای محرکه و سپردن تصدی دولت به آن رهبری بوده‏است که محل ظهور و عملش خود جامعه باشد و بتواند دولت را به نمايندگی از جامعه ملی اداره کند.و ولايت جمهور مردم تحقق يابد.

شکست اصلاحات در محدوده رژيم، نا ممکن بودن نشو و نمای رهبری جامعه ملی در محدوده دولتی را آشکار کرد که نسبت به اين جامعه، خارجی و بيگانه شده‏است.و بر خلاف ادعای آقای تاج زاده در پیوند عرصه قدرت و عرصه عمومی ، حتی اگر دولت از جامعه ملی بيگانه نشده بود، دولت نمی تواند محل نشو و نمای رهبری جامعه ملی بگردد. از اینرو نسل جوان ايران خصوصا دانشجویان بعنوان دیده بانانی تیز و مسئول در صف اول رهبری جنبش مردم سالاری ايران قرار ميگيرند.

هرچنددر حال حاضر بطور موقت با پدیده فترت جنبش دانشجوی مواجهیم اما این جنبش شرایط و ویژه گی های نمادین خود را از دست نداده است ، بلکه همچون اتش زیر خاکستر مترصد یک جرقه است. و نظام حاکم در منفعل نگاه داشتن و سرکوب جنبش دانشجویی نمیتواند بصورت پایدار و طولانی موفق گردد چرا که هر گاه نظامی منتزع از ملت تعیین هدف می کند و می خواهد جامعه کارپذیرانه اطاعت کند، در واقع آن هدف نمی تواند نسبت به واقعیت های جامعه بند از بند گسسته نباشد .لذا جامعه نسبت به آن بیگانه میگردد و به میزان دروی آن نظام از جامعه دوران شکستش نزدیک میشود. از طرفی امکان گسترش هر چه بیشتر ذهنیت مبارزه با قدرت حاکم روز بروز در میان دانشجویان افزایش می یابد چرا که خاستگاه اجتماعی دانشجويان از پايين ترين لايه‌های اجتماعی تا بالاترين آن را در بر می‌گيرد و اين پراکندگی پايگاه اجتماعی – اقتصادی دانشجويان، آنها را در برابر نيازها و مطالبات قشرهای متفاوت مردم قرار داده وهمانگونه که جامعه انتظار دارد مطالبات تاريخی خويش را با زبانی گويا از زبان دانشجويان مطرح شوند، حاملان جنبش دانشجويی همواره با انتقال آگاهی به خاستگاههای اجتماعی خويش، وظيفه اقناع لايه‌های مختلف اجتماع را درخصوص امکان برآورده شدن مطالباتشان از طريق تغيير روابط بين مردم و دولت در تحقق آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی برعهده دارند .

ارزیابی موقع و مقام جنبش دانشجویی و فاصله گرفتن میان " مسئولیت " و آنچه و آنکه آنها را به " مشغولیت" به خود فرا میخواند، نیازمند درایت وهوشمندی، خصوصا شجاعت و تهور مرعوب قدرت وعمله های آن نشدن ونیز باور به این امر است که پاد زهرِ زهر قدرت ،استقامت است و این استقامت تنها زمانی کار ساز است که از موضع آزادی واستقلال و حقوق انسان بعمل آید .چرا که همانگونه که نظام ولایت فقیه برای حفظ خود نیازمند پاسداران و ملتزمانی از جنس و سنخیت خود است که دغدغه حذف از عرصه قدرت را داشته باشند و به دروغ خروج از آن را با حذف از عرصه عمومی یکی جلوه دهند ،نظام مردم سالار نیز موجدان و حامیان و دیده بانان از جنس خود را میطلبد که تحقق و پایداریش نه در گرو ساحران و نخبگان وابسته به قدرت ، بلکه وابسته به عرصه عمومی و وجدان عمومی ملت است

جنبش دانشجویی ایران اکنون که وفاداری خود را به اهداف آزادی و استقلال جنبش تاریخی دانشجویی ایران و شهدای به خون خفته آن ، رضوی ،قند چی و بزرگ نیا بار دیگر ابراز کرده است در این برهه از تاریخ حساس ایران ، نیازمند نوعي نوزايي فكري درون خود است. و این نوزایی نیازمند اندیشه راهنما و یافتن مفاهیمی شفاف وتجربه پذیر می باشد که بار دیگر آنها را دچار وهم های ساخته حاکمیت از قبیل "اصلاح پذیر بودن نظام ولایت فقیه" نسازد تا دوتجربه " اصلاح طلبان " و " اصول گرایان" بکار شان آمده نگذارد دانشگاه به دنیای ذهنی بریده از واقعیت جامعه ایران بدل شود.

اهتمام در :

◄شناسائی واقعیات سیاسی- اقتصادی –اجتماعی وطن و نیز یافتن پاسخ و راه حل برای معضلات این سه عرصه آنهم نه بر مبنای مجاز و گمان و وهم بلکه یافتن راه حل رشدی منطبق بر واقعیات ،

◄غنی و شفاف کردن وجدان جمعی و ممکن کردن عمل در حوزه وجدان جمعی که بر وفق این وجدان هستند ،

◄ مبارزه با سانسور جریانهای اندیشه که به قصد جلوگیری از گزینش بیان آزادی به مثابه اندیشه راهنما انجام میگیرد و برقراری جریان اطلاعات و اندیشه با برگزاری بحثهای آزاد در سطح دا نشگاه ها ، آنهم نه بحث آزادی که بریده ازواقعیات جامعه و معضلات گوناگون جامعه باشند و تنها در یک سری اعلام مواضع خلاصه شوند.چرا که مبارزه با بزرگترین اعتیاد ،همانا اعتیاد به ابهام ،در محیط سیاسی- علمی کشور نیازمند دعوت از صاحبنظران دارای تخصص علمی است و کوشش در ارتقاء سطح علمی خود و یافتن زبان چون و چرا و اجتناب از دعوت مکرر از عناصری که سمت " استادی " را یدک میکشند ولی از علم بهره ای نبرده و تن به بیان شفاف نیز نمی دهند ،

◄ پالایش محیط دانشگاهی از ذهنیتهای وهم آلود غیر علمی و مواد درسی ای که با واقعیت علمی جهانی که هر 3 سال سطح علمیش دو برابرمیگردد، هیچ سنخیتی ندارد و اعتراض به تداوم آن ،

◄ شناسائی و عریان کردن ذهنیتهایی که " بی تفاوتی " و انفعال و عافیت طلبی را در سطح دانشجویان و جامعه دامن میزنند و علت یابی هر یک از این عوامل چنانچه دامنگیر برخی از دانشجویان گردد و نپذیرفتن هیچ بهانه ای از خود و دیگری از قبیل سانسور رژیم و گرفتاری به تحصیل معاش و بی رحمی رژیم در سرکوب برای توجیه وجود این عوامل

◄ سخنگوی بدنه اجتماعی خود در دانشگاه ها شدن جنبش دانشجویی ، لذا کوشش در بررسی مسائل بلافصل دانشجویان از قبیل ارتقاء سطح ملی موسسات آموزش عالی و مشارکت در برنامه ريزی های آموزشی و نيز دموکراتيزه کردن مناسبات و روابط دانشجويان با مديريت دانشگاه ها، پذيرش تكثر تشكيلاتى و سامان وتقویت همکاری جبهه ای تشکلهای دانشجویی در جهت تقويت دموكراسى ، ارتقای نقش نظارتی دانشجويان در امور دانشگاه، بالا رفتن مشارکت دانشجويان در امور صنفی و مبارزه با انواع تبعیضات موجود در سطح دانشگاه و رفتار با دانشجویان خصوصا تضییع حقوق دانشجویان دختر و مسائل عمومی دانشجویان از قبیل موضوع افت سطح آموزشی، وجود گزینش، کمبود کادر علمی،وجود کمیته های انظباتی و حضور ودخالت نهاد های غیر مسئول در دانشگاه ها از قبیل نهاد نمایندگی "رهبر" و تصفیه اساتید به دلایل مذهبی، عقیدتی و سیاسی، عدم آزمایشگاه های مجهز، فقر کتابخانه و... نیاز های متنوع دانشجویان است که جنبش دانشجویی بر روی هر بخشی متناسب با آن نیاز ها می تواند و بایستی سرمایه گذاری و برنامه ریزی کند.

این امور بخشی از اهم اموریند که پیشاروی جنبش دانشجویی قرار دارد .هر گروه سیاسی و عنصر ایرانی که خواهان تحقق آرمان مردم سالاری است ودانشگاه وجنبش دانشجویی را مظهر حیثیت معنوی و عدالت خواهی جامعه علمی ایران میداند و جنبش دانشجویی را بیانگر وجدان همگانی میخواهد ، به جای چوب لای چرخ آنان گذاردن ، بایستی تمام بضاعت فکری و علمی خود را در راستای تعالی اهداف و توفیق اجرای اهداف این جنبش قرار دهد.

توفیق جنبش دانشجویی در دیده بانی بیدار جامعه مدنی و یاری دادن جنبش همگانی در استقرار نظامی مردم سالار امیدی است که به همت خصوصیات وویژه گیهای تاریخی این جنبش از این مرزو بوم رخت بر نکنده است.

jalehwafa@yahoo.de


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر