خامنهی در پاسخ به پیشنهاد آشتی ملی خاتمی و شرکا که خیلیها برای آن کف زدند، امید مشکل گشایش دانستند و یک قدم کوتاه به جلو رفتن، برای شُل کردن بندهای اختناق و سلطهی مطلقهی ولایت، گفت آشتی ملی اصلاٌ معنا ندارد. بعد با گذاشتن خودش جای مردم گفت، مردم با کسانی که بسیجی مظلومی را وسط خیابان لخت میکنند و چنین و چنان میکنند آشتی نمیکنند.
این زبان قدرت است که پیش میرود و خود را نیز صاحب حق میداند.
وقتی آقای خاتمی، که او هم خودش را جای مردم گذاشته است، در طرح آشتی ملیاش از حق سرکوب شده مردم در طول این سالها بی اشاره ای مشخص و آوردن نمونههای روشن از جنایتهای این نظام، با سکوت میگذرد و بیشترین تاکیدش را برای آشتی ملی روی خطر "روی کارآمدن یک نیروی افراطی و تند و ستیزه جو در آمریکا" میگذارد و حتا در همین مورد آشکار رویدادهای سال ۱۳۸۸ که خامنهای به آن استناد میکند، سخنی نمیگوید معلوم است که قدرت دست بالا را میگیرد و خود را صاحب حق میداند و به نام مردم حرف میزند.
خامنهای به نام مردم، جنایتی را که مرتکب شده تبدیل میکند به مظلومیتی، تا آنان که در حصرند یا در بند و زندانها هستند پاسخگوی آن باشند. خامنهای حرفش را صریح زده است. مردم، علیرغم آن که به نام آنها سخن رفته، در زبان و گفتمان قدرت، شدهاند تنها همان بسیجیهایی که او یکی شان را به عنوان نمونه برگزیده تا از مظلومیتشان دفاع کند. این نیروی لو دهندهی درون زبان است که رسوا میکند قدرت را. و آشکار میکند که برای قدرت، چه کسانی مردماند. همانطور که این نیروی لو دهندهی زبان است که ضعف و عقب نشینی خاتمی و اصلاح طلبان و ریا کاری شان را در پنهان کردن جنایاتی که از سوی نظام جمهوری اسلامی از آغاز استقرارش تا کنون بر مردم رفته است افشا میکند. جنایتهایی چون اعدام زندانیان سیاسی در سال ۶۰ و ۶۷ از سوی خمینی که سخن گفتن از آنها خط قرمز شان است. وقتی اصلاح طلبان ترس داشته باشند که از حق مردم به درستی و واقعی دفاع کنند، قدرت که با هوشمندی حرکتهای آنان را رصد میکند، آگاه از این عقب نشینی و ضعف درونی آنها بر همان جای ضعف و زبونی شان نیزه فرو میکند و آنها را چون پیشتازانی پوشالی برای ایجاد یک حرکت اصلاحی- اعتراضی یا موتور محرک آن، به عقب میراند. این تنها برخاسته از وقاحت یا بی شرمی نیست که خامنهای پشت آن بسیجی میایستد و جنایات کهریزک را در همان سال لاپوشانی میکند یا نمیبیند، از ضعف نیروی مقابل است که وقتی به میدان آمده، یادش رفته یا از ترس و ریا کاری نمیخواهد از سلاحی که در اختیار دارد یعنی افشای جنایات نظام بدون رعایت خط قرمز، استفاده کند و خیال میکند با امتیاز دادن به قدرت، برای نمونه ترغیب مردم برای شرکت هرچه بیشتر در راه پیمائی ۲۲ بهمن، میتواند سهمی از او ، خیرخواهانه، برای مردم بگیرد. قدرت میبیند آنها که با او در افتاده اند یا خیال درافتادن دارند و یا ادعایش را دارند، طرحی عرضه میکنند که مایهای انتزاعی دارد. این انتزاع را طراح و یا طراحان آن، با حذف پایه های استوار واقعیتها که معین و روشن بودن آن را میتوانست و می تواند تضمین کند، سبب شدهاند. چنین است که قدرت، بخوان خامنهای و نظام، سوار بر انتزاع آنها، انتزاع خود را مینشانند و با ارائهی موردهایی دروغین خود را مظلوم و محق و پناهگاه مردم دانسته و به جای آنها مینشینند و به نام آنها سخن میگویند. و تا این بازی انتزاع در پاسخ به انتزاع با برد و باختهائی که فقط قدرت از آن سود میبرد، ادامه دارد، وضع بدین منوال است که هست. تنها در این میان به یمن مبارزه مدنی دریادلانی از زنان و مردان برخاسته از دل مردم است که شعلهی مبارزه اصیل مدنی در دل جامعه روشن نگه داشته شده است. دریا دلانی که نظام جمهوری اسلامی، تحمل صدایشان را ندارد.
نسیم خاکسار . فوریه ۲۰۱۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر