آشتی ملی یا آشتی فامیلی
مفهوم آشتی ملی محمد خاتمی چیست؟
برای پی بردن به ماهیت این درخواست لازم که قدری به این « شجرنامه منهوس » نظر بیکفنیم. تا بخوبی دریابیم که نیت این انسان «ملعون » هرگز منافع ملی نبوده و نیست.
تحلیل یکی از جیره خواران استمرار طلیان
خوب است همه بدانند
آيا می دانستيد که: پسر روحالله خمینی داماد امام موسی صدر لبنانی بود و خواهر زادهء امام موسی صدر همسر محمد خاتمی است. همسران احمد خمینی و محمد خاتمی دختر خاله یکدیگرند. زهرا مصطفوی (دختر روح الله خمينی) عروس محسن رضايی است. زهرا اشراقی، نوهء خمینی، همسر محمدرضا خاتمی است و نوهء ديگر خمينی عروس طاهری (امام جمعه پیشین اصفهان) است. خواهر محمد خاتمی همسر محمد علی صدوقی (امام جمعه و نماینده رهبر در استان یزد) است.
آيا می دانستيد که: محمدعلی صدوقی پدر زن محمد هاشمیان (خواهر زادهء اکبر هاشمی رفسنجانی) است. حسین هاشمیان (امام جمعهء پیشین رفسنجان) پسر عمو و شوهر خواهر رفسنجانی و است. پسرهای حسن لاهوتی (رئیس پیشین سپاه و امام جمعه رشت) دامادهای هاشمی رفسنجانی هستند. حسین مرعشی (استاندار پیشین کرمان در دولت های موسوی و هاشمی و معاون خاتمی) برادر زن هاشمی رفسنجانی است. خواهر زادهء محمد خاتمی داماد رفسنجانی است. صادق محصولی (مشاور ارشد احمدینژاد) با علی اکبر ولایتی (وزیر خارجه پیشین و مشاور رهبر) با خواهران همسر هاشمی رفسنجانی ازدواج کرده و باجناق یکدیگرند. محمد هاشمیان (امام جمعهء کنونی رفسنجان و نمایندهء رفسنجان در مجلس هشتم و رئیس فراکسیون اقلیت) فرزند حسین هاشمیان، خواهر زادهء هاشمی رفسنجانی، داماد محمد صدوقی (امام جمعه یزد و شوهر خواهر محمد خاتمی) و شوهر خواهر زاده محمد خاتمی است. علی هاشمی (از طیف موسوم به اصلاح طلب، نمایندهء رفسنجان در مجلس ششم و مدیرعامل پیشین شرکت پستهء کرمان) برادر زادهء هاشمی رقسنجانی است. محمد هاشمی (از طیف موسوم به اصلاح طلب، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران، رئیس سابق صدا و سیما و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام) برادر اکبر هاشمی رفسنجانی است. ياسر خمينی داماد محمد صدر (نامزد ائتلاف اصلاحطلبان)، پسر خالهء محمد خاتمی است. نوهء روحالله خمینی عروس سیستانی در نجف است. حسن خمينی نوهء ارشد روح الله خمينی و داماد موسوی بجنوردی است. احمد خمينی با دختر پسرخالهء مادرش، فاطمهء طباطبايی، ازدواج كرده كه پسرخاله همسر محمد خاتمی است. احمد خمینی باجناق محمد خاتمی هم می شود. محمدرضا خاتمی داماد شهابالدين اشراقی است و خود شهابالدين اشراقی داماد روح الله خمينی بود. علی اشراقی (شهابالدين اشراقی) نمایندهء اصلاح طلبان، برادر زن محمد خاتمی است. صادق خرازی داماد محمدرضا خاتمی است.
آيا می دانستيد که: پدر میرحسین موسوی پسر عمهء پدر علی خامنه ای بود. برادر زن علی خامنه ای، علی اکبر محتشمی پور (از طیف موسوم به اصلاح طلب و از اعضای فعال مجمع روحانیون مبارز، وزیر اسبق وزارت کشور و نماینده مجلس ششم) است. محتشمی پور، پسر عموی همسر مرتضی رفیقدوست است، از شرکای فاضل خداداد که در جریان رسیدگی به پرونده 123 میلیارد تومان اختلاس. مرتضی رفیقدوست، برادر محسن رفیقدوست (رییس پیشین سپاه و رئیس پیشین بنیاد مستضعفان و جانبازان) و باجناق علی اکبر محتشمی است. خود محتشمی پور نیز باجناق خاتمی است. مصطفی تاجزاده (معاون وزیر کشور و وزیر ارشاد در دولت خاتمی و معاون امور بینالملل در دولت میرحسین موسوی) داماد علی اکبر محتشمی پور و پسرعموی همسر محتشمی پور است. مسعود خامنه ای (پسر علی خامنه ای) داماد صادق خرازی است. کمال خرازی عموی زن مسعود خامنه ای است. پسر باقری کنی (عضو مجلس خبرگان رهبری و رئيس دانشگاه امام صادق و برادر زادهء مهدوی کنی) داماد علی خامنه ای است. مصطفی، پسر دیگر علی خامنه ای، داماد عزیزالله خوشوقت (یکی از صادر کنندگان حکم قتل های زنجیره ای) است. دختر خامنه ای عروس محمدی گلپایگانی است. مجتبی خامنه ای داماد حداد عادل است. پسر علی مطهری داماد برادر علی خامنه ای است، علی مطهری برادر زن مجید انصاری (از اصلاح طلبان، نماینده مجلس ششم و عضو مجمع تشخیص مصلحت و نماینده پیشین خبرگان رهبری) است. علی لاریجانی داماد مرتضی مطهری است که شوهر خواهر علی مطهری می شود. قالیباف، خواهرزاده همسر علی خامنه ای است، خاوری (مدیرعامل فراری بانک مرکزی) هم داماد حداد عادل است.
طرح آشتی ملی از سوی آقای خاتمی به سرعت و در فاصله کوتاهی از مطرح شدن آن با واکنشهای بسیاری روبرو شد، از تعبیر به تسلیم و عذرخواهی و توبه گرفته تا عدول از راه اصلاحات و از توجیهگری و توضیح ناشیانه و تعریف و تمجیدهای شتابانه گرفته تا تحلیلهای ناقص و یا دفاع بد و تا تحقیق و تفسیرهای روشن، حتی در فضای سیاسی و شبکههای مجازی با شکلی از برخورد هیجانی و غیر قابل قبول با چاشنی طنز و برخی هم با استهزا و یا ناباوری به آن واکنش نشان دادند.
طبیعی است که در میان تلاطم سیاسی موجود و در حالی که بخش بزرگی از جامعه، اصلاحات را همراهی میکنند، بعضی از اصلاحطلبان و بیشتر جوانان نگران باشند و معترض شوند اما بررسی دقیقتر آنچه که از سوی آقای خاتمی تحت عنوان آشتی ملی عنوان شده است میتواند پاسخگوی بسیاری از دغدغهها و نگرانیها باشد.
اولین موردی که در این رابطه به ذهن متبادر میشود این است که مشکلاتی وجود دارد و شاید بحرانی در حال شکل گرفتن است که امکان دارد تهدید جدی برای نظام باشد و آشتی ملی از این منظر طرح میشود که بیربط هم نیست و امروز با خطراتی هم مواجهیم هم در داخل و هم مورد تهدید خارجی هستیم.
اما همه قضیه این نیست و باید بپذیریم که امروز اصلاحات و اصلاحطلبان در نقطهای ایستاده اند که میتوانند بیشتر از گذشته اثرگذار باشند ضمن اینکه با تهدیدهای جدی هم روبرو هستند و میبایست برای پیشبرد اصلاحات و دموکراسی به سمتی حرکت کنند که آرامش ایجاد میکند و موجب وفاق و همبستگی ملی میشود، زیرا اصلاحات در میان دریای طوفانی و متلاطم و امواج خروشان به درستی نمیتواند نقش خود را ایفا کند، لذا عقل حکم میکند تا طوفان مهار و نفع عمومی تضمین گردد.
جوامع مترقی و احزاب ریشهدار و مردمی؛ در همه جا بستری را فراهم آورده و یا در مسیری حرکت کردهاند تا وحدت و انسجام درونی جامعه و منافع ملی شکل بگیرد و خدشهای به اصل نظامی که به آن معتقدند وارد نیاید و بیشترین سود و کمترین زیان را داشته باشند.
در ایران وفاق ملی در مفهوم نوین خود از انقلاب مشروطه به این سو مطرح شد، مشروطهخواهان برای هموار کردن همبستگی ملی سه مسئله محوری؛ پیشرفت اجتماعی، تمرکز سیاسی و مشروطکردن قدرت را دنبال میکردند.
در غرب برای آشتی ملی مطالعات بسیاری از سوی اندیشمندانی صورت گرفت و تئوریپردازی و نظریاتی ارائه شد و حکومتها و سیاسیون و احزاب چه مخالف چه موافق بر پایه آن نظریات به تبیین اندیشه سیاسی خود پرداختند که از مهمترین آنها میتوان به نظریه کنش اجتماعی دورکیم و ماکس وبر و نظریه کنش ارتباطی هابر ماس اشاره کرد.
در کنش ارتباطی؛ عقلانیت موکد است تا بوسیله آن بتوان راهی برای از میان برداشتن موانع یافت و نظام ارتباطی معطوف به همبستگی را شکل منطقی داد و همچنین گستره ای از نظام تدبیر بر اساس دریافت واقعی از قانون اساسی که مورد اعتماد و میثاق و قبول عامه است ایجاد نمود تا حصول به اتحاد ملی سهلتر و قابلقبولتر و در عین حال تعهدآور و عینیتر باشد.
همبستگی و آشتی ملی انتزاعی و یا غیر قابل دسترس نیست بلکه همان معیارهای مشترک و نهادینهشدن ارزشها و آرمانهای مشترک جامعه در هندسه نظام اجتماعی و سیاسی است به شکلی که همه افراد و گروهها و گرایشهای جامعه با فرض قبول و تعهد به قانون، ارزشها و ایده و آرمانهای خود را متبلور ببینند و هیچ شخص یا گروه و حزبی برای خود تهدیدی احساس نکند، بلکه در عین حفظ باورها و اندیشههای سیاسی و مدنی و اجتماعی خود با حفظ منافع عمومی و آشتی ملی در جهت آرمانها و اهداف خود حرکت نماید.
بدین ترتیب برای رسیدن به وفاق همگانی و آشتی ملی قبل از هر چیز به کنش ارتباطی[۱]، عقلانیت ارتباطی[۲] و نظام تدبیر [۳]نیاز است و میبایست هر سه را بر محور میثاق ملی یعنی قانون اساسی ترتیب داد و بدیهی است که وجهه فراقانونی دادن به دیگران و یا عدول از قانون مساوی است با ساختار شکنی و تشدید بحران و اخلال در نظم و انتظام اجتماعی و سیاسی و به فروپاشی منجر خواهد شد.
توجه به این نکته حائز اهمیت است که وفاق ملی پدیدهای تجریدی و انتزاعی نیست، خیالی و یا خارج از دسترس هم نیست، کاملاً قابل وصول و نیز حتمی و ضروری است که باید برای نیل به آن تلاش مستمر نمود و در نظر داشت که فرآیندی نیست که یکبار برای همیشه اتفاق بیفتد بلکه باز تولید و ساماندهی و بازسازی آن باید مستمر و مطابق نیازها و خصایص و خصلتهای دگرگونپذیر تعریف شود و مرتب بروز گردد و حتماً نیاز به مدیریت و مراقبت دارد تا ضامن استمرار و پایداری حیات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و اقتصادی باشد و این میسر نمیشود الا در گرو همبستگی و آشتی ملی.
آنچه آقای خاتمی در مورد آشتی ملی بر آن اشاره و تاکید کرده است هم هشدار است و هم فراخوان و هم نیاز ضروری امروز جامعه ایران که با مطالعه دقیق تاریخی و علمی و سیاسی و بر اساس ظرفیتها و در چارچوب قانون اساسی و با دریافتها و باورهای عمیق دینی و رویکرد اصلاحطلبانه با ظرافت طرح شده است.
رییس دولت اصلاحات که این روزها برای شرکت در بسیاری از مناسبتها ممنوعیت حضور دارد گفت: «معتقدم الان بهترین موقعیتی است که میتوان فضای آشتی ملی را در کشور حکمفرما کرد و زمینه همبستگی بیشتر همه گرایشها و نیروها را پدید آورد تا آنچه که واقعاً وجود دارد، یعنی عزم همه گروهها، جریانات و دلسوزان نظام برای مقابله با تهدیدهای بیرونی و گزافه گوییها و افراطکاریهای کسانی که با اصل اسلام و انقلاب و ایران مخالف هستند و نیز برای پیشرفت و توسعه کشور همصدایند، دیده شود که در فراهم آوردن زمینه این اتحاد، حاکمیت نقش بسیار مهمی دارد. باید بگذاریم همه بیایند و در صحنه حضور داشته باشند و سیاستها و رویکردها به جانب چنین آینده نگری باشد.»
مولفههای آشتی ملی در سخن جناب خاتمی عبارتند از عزم و اراده همه گروهها و اشخاص، مقابله با تهدیدهای بیرونی، مقابله با افراطگرایی، تاکید بر اسلام و انقلاب و ایران، پیشرفت و توسعه و آیندهنگری که فراهمآوردن زمینه و بستر اتحاد را به نقشی که حاکمیت میتواند ایفا کند موکول کردهاند.
در واقع آقای خاتمی با رجوع و عطفدادن به عقلانیت، کنش ارتباطی که منجر به وفاق و همبستگی ملی میشود در یک نظام تدبیر و بسوی آینده بهتر با درکی که باید حاکمیت از خود نشان دهد مشخص مینماید.
آقای خاتمی پیش از این هم در «نامه ای به فردا » نوشته بود که: «آنگاه که بپذیریم با همدیگر بهتر میفهمیم و کمتر اشتباه میکنیم، به راهبرد و رویکرد درست دست یافتهایم. با این نگاه است که میتوان حتماً پیروز شد، نه بر مخالف، که با مخالف و نه در عرصه سیاست که در همه عرصههای جامعه. این جوهر حرکت و حدیثی است که از دوم خرداد برآمد و در متن جامعه جریان یافت. نقطه امید من در این راه پایداری، آگاهی و تداوم حضور جوانان و آحاد شهروندان کشور در قالب نهادها و تشکّلهای مدنی و در عرصه تعیین سرنوشت است. این گونه مشارکت است که میتواند خطاها و کمبودهای سیاستمداران و دولتمردان را جبران کند…»
استهزاء و هجویات و طنز و شانتاژهایی مانند نامه عذرخواهی و یا تسلیمشدن و یا توبهکردن و یا فراموش کردن مردم و یا عبور از اصلاحات و از این قبیل خردمندانه نیست زیرا پذیرش اصلاحات و در مسیر بودن ملزوماتی دارد که باید به آنها توجه مستمر داشت و جامعه را آماده پذیرش نمود.
باید مشق [۴] اصلاحات کرد و تمرین و ممارست در این راه و پیمودن مسیر بدون گزند نخواهد بود و هر مشقی سوزش و خستگی و ناشکیبایی هم دارد، باید تمرین کرد.
قرار نیست کسی از عقاید خود دست بردارد بلکه باید همه را برای به رسمیت شناختن مخالف و ایجاد بستر و زمینه مناسب برای کنش اجتماعی و سیاسی آماده نمود و بستر مناسب همان آشتی ملی است.
آقای خاتمی در همان نامه ای به فردا می نویسد: «جریان اصیل دوم خرداد باتوجه به ضعفها و ناکامیهای گذشته، همچنان بر شعارهای اصلی خود پافشرده و میفشارد و مردم را به پیمودن این راه به عنوان تنها راهی که به سرمنزل امن و مطمئن منتهی خواهد شد فرا میخواند. تصوّر اینکه با حذف جمهوری اسلامی، یک جمهوری مردمی غیر وابسته پدید خواهد آمد، تصوّری باطل است که شواهد تاریخی، سیاسی و اجتماعی بطلان آن فراوان است. تصوّر اعمال حاکمیت دین از راه اجبار و استبداد و نادیدن خواست و رأی مردم نیز، نادرست و نامیسّر است. بنیاد و پشتوانه هر نظامی مردمند و مردم ما خواستار جمهوری بیگانه با دین و لائیک نبوده و نیستند. متأسّفانه حتی مفاهیم غربی هم، وقتی به یک فضای استبدادزده پا مینهند، تحریف هم میشوند و اینکه در این سرزمین سکولاریسم نیز مبدّل به دین ستیزی میشود، از این قاعده برکنار نیست. برای بهروزی ملت ما تنها یک راه وجود دارد: استوار کردن مردم سالاری برپایه اعتقاد و فرهنگ مردم، و نوسازی فرهنگ دینی و اجتماعی در جهت سازگاری با مردم سالاری و تقویت بنیادهای مردم سالارانه که در انقلاب اسلامی بوده و در قانون اساسی نیز منعکس شده است.
نیاز جدّی امروز ما، تأمل و بازاندیشی همگانی در احوال خویش برای عبور از کلیشهها و قالبهای استبدادزده ناکارآمد و گشودن راه گفتگوی همدلانه انتقادی در همه سطوح و لایههای اجتماعی است. ایمان به خداوند، امید به آینده و اعتماد به خویش هم مبنا و هم حاصل این کار است.»
در این سخنان و نظریه ضروری و اجتنابناپذیر آشتی ملی، آقای خاتمی از اصلاحات نه تنها عبور و عدول نکرده بلکه اصلاحات را معقولتر و قابل لمستر و گامی به جلو معرفی نموده و با جسارت و شجاعت و با فکر و اندیشه و بر پایه تحلیل و تفسیر تاریخی و واقعی و علمی و بر آمده از دین و مذهب، اصلاحات را بیمه نموده است.
از این پس اصلاحطلبان می توانند مدعی باشند که چون همیشه تاریخ و از زمان مشروطه تا کنون در پی بالندگی دین و متاثر از تعالیم دینی و با اعتقاد و التزام به اسلام و انقلاب و ایران، همبستگی و آشتی ملی را توصیه و پافشاری بر آن داشته اند و خشونت و افراط گرایی را عملا منفور و مطرود دانسته و در برابر دشمن و بیگانه با طرح آشتی ملی به مقاومت و ایستادگی فرا میخوانند. همچنین آقای خاتمی زیرکانه توطئه اپوزیسیونسازی را خنثی کردند و نشان دادند که اصلاحات در مقابل غوغاسالاری و تهمتپراکنی و تکفیرگری و تهدیدها و تحدیدها با علم و منطق و با کلام و گفتگو و با اسلام و ایمان قلبی و بر اساس دستورات الهی پاسخ روشن و صریح دارد.
اکنون توپ در زمین مخالفین و معاندین و هتاکان و انحرافیون و اقتدارگرایان و انحصارطلبان و تمامیتخواهان است و باید نگران باشند که در صفحه شطرنج سیاسی خاتمی گیر افتاده اند.
اصلاحات فرصتی برای نفسکشیدن و تبیین اندیشه نوین یافته است و اصلاحطلبان آسودهتر میتوانند آینده را امروز تجربه کنند و البته فراموش نشود که مشق اصلاحات را بدرستی انجام دهند تا هم جامعه دلشاد شود و هم گروههای سیاسی به تعیین و تبیین نقش خود در اصلاحات نوین بپردازند.
لازم به ذکر است که طرح آشتی ملی تازگی ندارد، پیش از این هم مطرح و تاکید شده و یکی از کسانی که بسیار بر اتحاد و همبستگی توصیه نمود مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بود و حضور و وجود شخص ایشان خصوصا در سالهای دهه آخر عمر خود نوعی از وحدت را پدید میآورد و پس از وی نیاز به آشتی ملی بیشتر احساس میشود.
از دیگر طراحان و تاکیدکنندگان بر آشتی ملی و شاید از اولین کسانی که با همین تعبیر «آشتی ملی» توصیه و سفارش نمود مهندس میرحسین موسوی است که در سال ۸۸ در دیدار با جمعی از فرزندان خانواده های ایثارگران گفتند: «تشکلهای سیاسی که با سیاستهای غلط از هم جدا شده بودند، به تدریج به هم نزدیکتر میشوند، با هم مذاکره میکنند و بر سر یک سفره مینشینند. آنچه نقطه وصل آنها با یکدیگر است تلاش برای آزادی، عدالت و تفاهم بر سر پاسداری از حقوق ملت است….مرزهای خودی و ناخودی به تدریج کمرنگ میشود و به جای آن تعامل و گفتوگو مینشیند. امروز به برکت یک جنبش سبز مردمی زمینه آشتی ملی، دوستی و وحدت بیش از همیشه بین فرهنگهای گوناگون، قومیتها و شیعه و سنی و همه اقشار به وجود آمده است.»
آقای خاتمی هم در جمع ایثارگران، جانبازان و آزادگان به آشتی ملی فراخواندند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر