سه نکته در باب « اسکار » و یک در باب « دانشمندان ایرانی در آمریکا »
رضا پرچی زاده
۱) نکته بنیادی در راستای موضعِ همیشگیِ من است، که میگویم رژیمِ ولایتِ فقیه از مظاهرِ تجدد برای کوبیدنِ نفسِ تجدد سوء استفاده میکند. اگر رژیم میخواست ظاهر و باطن داعشی باشد، هرگز نمیتوانست در این حد حمایتِ جهانی جمع کند. پس در عینِ اینکه جنایت میکند و همهجوره تجدد را میکوبد، اما به موقع از مظاهرِ تجدد همچون مراسمِ اسکار – که در غرب نشانِ روشنفکری و آزادیخواهی است – سوء استفاده میکند تا از جامعهی جهانی امتیاز گرفته موقعیتِ خود را مستحکم کند.
۲) این اسکار باز نشان داد که پول و تبلیغ و لابیگری و شبکهسازی چطور میتواند نتیجه بدهد. این را به خصوص برای هموطنانِ سادهدلی میگویم که فکر میکنند تنها با نیتِ پاک و اراده میشود این رژیم را انداخت. خیر هموطن، آنها به جای خود، امکانات لازم است. برای همین است که باید واقعگرا بود و از متحدانِ ایدئولوژیک و استراتژیک کمک گرفت. رژیم بر سرِ ایران نشسته و امکاناتی که حقِ ماست را به زور تصاحب کرده. آیا ما باید بنشینیم دستِ خالی و هیچ کاری نکنیم و فقط فحش بدهیم؟ خیر، باید کارِ درست کرد. و خواهیم کرد.
۳) با همهی این حرفها، این مرتبه واکنشِ عمومی به اسکارِ نمایشی عالی بود. جمعِ کثیری از هموطنان به علاوهی جمعِ نسبتا قابلِ توجهی از غیرِایرانیان به این نمایشِ سیاسی واکنش نشان دادند. این نشانهی خوبی است. نشان میدهد که دستِ رژیم و هوادارانش در داخل و خارج رو شده، و دیگر نمیتوانند مردمِ ایران و جهان را تحمیق کنند. به هر حال روشن شدنِ حقیقت زمان میبرد. این حقیقت هم زمان برد تا روشن شد. بسیاری تلاش کردند و روشنگری کردند. امروز گرچه اسکارِ نمایشی باز به جیبِ رژیم رفت، اما اعتبارِ «هنریِ» رژیم به کمترین حدِ ممکن رسیده. عنقریب است که این تهمانده هم از بین برود. اما بر ماست که به روشنگری ادامه داده جهان را آگاه سازیم.
و اما نکتهی طلایی در بابِ «دانشمندانِ ایرانی در آمریکا»:
این برساخته را عمری است توی چشم و گوشِ ما فرو کردهاند. ظاهرا نشانِ پرستیژ است، و قرار است مایهی افتخارِ ما ایرانیان باشد. معمولا خیلی هم روی «دانشمندِ ناسا» تاکید میکنند، و گلِ سرسبدش همین است. اما محتوایش چیست؟ این به اصطلاح دانشمندان چه سودی برای ایرانیان به طورِ خاص و جهانیان به طورِ عام داشتهاند؟ آیا صرفِ اینکه در ناسا یا هر جای دیگری کار کردهاند آنها را آدمهای خوبی میکند، که دغدغهی حقوقِ بشر و دموکراسی و امثالهم دارند؟ خیر، چنین نیست. حرکتِ اسکاریِ اخیرِ «ناساییها» این را به وضوح نشان داد. منتهی ما ایرانیها، در راستایِ عقدهی حقارتِ تاریخی که داریم، کاری نداریم که طرف عملا چهکاره است. فقط چون «ایرانی» است میگوییم همین خوب است و مایهی افتخار است. لذا هواداری از «دانشمندانِ ایرانی در آمریکا» یا هر کجای دیگرِ دنیا برای ما بیشتر حکمِ طرفداری از تیمهای فوتبال را دارد، که بدونِ توجه به کیفیتِ تیم و صرفا بر مبنای «تعصبِ تیمی» از آنها حمایت میکنیم. رژیمِ ولایتِ فقیه هم که استادِ روانشناسی است این ضعفِ ما را خوب فهمیده، و سرِ بزنگاه این «دانشمندان» را آنتریک میکند تا پروژهاش را پیش ببرد. ما باید چه کنیم؟ ما شایسته است از جهانبینی سنتی و تعصبی و «قبیلهای» عبور کنیم، و انسانها را بر مبنای تعلقاتِ انسانیشان بسنجیم، و نه رگ و ریشهی خاک و خونیشان. برای خودِ من فرقی نمیکند طرفم اهلِ کجا باشد؛ حرفِ حساب بزند مخلصش هم هستم. حال میخواهد دانشمندِ ناسا باشد یا دربانِ ناسا. هر وقت این را فهمیدیم میتوانیم از رژیمِ جهل و جور و جنون عبور کرده به دموکراسی دست پیدا کنیم. تا آن موقع این طوقِ لعنت بر گردنِ ماست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر