۱۴۰۱ فروردین ۱۱, پنجشنبه

 فتح قله‌های تازه از شارلاتانیسم توسط نیروهای ولایی- انقلابی- جهادی

mohammadi_033022.jpgمجید محمدی - ایندیپندنت فارسی

حدود پنج دهه است که اسلام‌گرایان، ولایتمدار بودن، انقلابی بودن، و جهادی بودن را به جای شایستگی وسختکوشی و رقابت منصفانه، به ابزار کسب قدرت و ثروت و منزلت اجتماعی تبدیل کرده‌اند. حتی اگر ولایتمداری و جهاد و انقلاب ایدئولوژیک چیزهای خوبی باشند (که نیستند و تنها تنفر و خشونت و فرقه‌گرایی و محفل‌بازی و تصفیه و حذف را ترویج می‌دهند) اموری بدون امکان ارزیابی هستند. این عناوین را افراد یک‌شبه به دست می‌آورند و یک‌شبه از دست می‌دهند. همه آن‌ها بعد از یک مدت و با تحولات سیاسی و کشاکش بر سر قدرت معانی خود را از دست می‌دهند. ۴۳ سال بعد از انقلاب ۵۷، انقلابی بودن مقام‌های یک رژیم یعنی چه؟ افرادی که همه قوای قهریه را در اختیار دارند، علیه چه قدرتی در کشور دارند انقلاب می‌کنند؟ در نظامی که بدون تبعیت از ولی فقیه نمی‌توان به مقامی رسید، ولایی بودن یا نبودن مقامات به چه معنا است؟

صفات انقلابی و جهادی و ولایی در نظام اسلام‌گرا به عناوینی فکاهی تبدیل شده‌اند. در دورانی که مقام‌ها در اشغال اعضای دولت رئیسی بود، افرادی بوده‌اند که سابقه انقلابی- جهادی خود را در «رزومه»‌شان شرکت در راهپیمایی اربعین یا نماز جمعه ذکر کرده‌اند (آن‌ها هیچ تصوری از انقلاب ۵۷ ندارند) و احتمالا عکس‌های خود را در این گونه مراسم ضمیمه کرده‌اند. به همین دلیل، دو صفت فوق که معنایی جز ادعاهای بی‌اساس ندارند، به بزرگ‌ترین محمل شکوفایی شارلانیسم در مدیریت یک دولت-ملت بزرگ تبدیل شده‌اند. هرچه حکومت به دیدگاه‌های انقلابی و جهادی خامنه‌ای نزدیک‌تر شده است، این شارلاتانیسم ولایی هم بیشتر اوج گرفته است.

قله‌های تازه

این نوع شارلاتانیسم چنان در ایران اسلامی شکوفا شده است که صدای برخی از مکتبی‌ها را نیز درآورده است. به سه مورد آن اشاره می‌کنم. یک مورد، جوانان ۱۵ تا ۱۸ ساله‌ای هستند که با ریش و چفیه و تسبیح و انگشتر عقیق (که خامنه‌ای و فرماندهان سپاه عاشق آن هستند) قرارگاه راه می‌اندازند و منابعی را از دستگاه‌های حکومتی برای پیشبرد پروژه‌های دهان پرکن (که مقامات عاشق آن‌ها هم هستند) دریافت می‌کنند، اما این منابع بدون هیچ نظارت و پاسخگویی و صرفا بر اساس اعتماد به جیب آن‌ها ریخته می‌شود.

گفتمان انقلابی و اسلامی مسئولان حکومتی و تلاش آن‌ها برای پرورش نسلی تازه از کاسه‌لیسان درگاه ولایت، زمین حاصلخیزی برای این نوع شارلاتانیسم بوده است. تازه وقتی مهرشاد سهیلی، فرمانده قرارگاه جهادی حضرت مهدی سپاه تهران، پا به سن ۱۷ سالگی می‌گذارد، مشخص می‌شود که او با استفاده از بستر آماده بوق‌های تبلیغاتی حکومت، برای جوانان حزب‌اللهی با مراجع تقلید، فرماندهان سپاه، و ائمه جمعه عکس می‌گرفته و میلیاردها تومان را از آن خود می‌کرده است.

مورد مهرشاد سهیلی نه استثنا، بلکه قاعده است، چون طرح تاسیس قرارگاه‌های جهادی نوجوانان در سراسر کشور اجرا شده است و امکاناتی در اختیار آن‌ها برای «رشد»، و نهایتا جایگزین شدن به جای فرماندهان امروز سپاه گذاشته می‌شود. آن‌ها از امروز دارند روش‌های تقلب و جعل سند و دلالی و قاچاق را از فرماندهان جاافتاده فرامی‌گیرند (کارآموزی یا طرح کاد). برای الگوسازی از کارهای سپاه در سراسر کشور یک نهضت قرارگاه‌سازی وجود دارد؛ تا حدی که برای افزایش جمعیت هم می‌خواهند قرارگاه راه بیندازند.

این نوع شارلاتانیسم از روز اول شکل‌گیری جمهوری اسلامی شکل گرفت. کسانی که هیچ نسبتی با ایدئولوژی و اسلام و انقلاب ۵۷ نداشتند، یکباره پیشانی‌ها را سوزاندند و به پاسداران روحانیون و اعضای کمیته‌ها و حراست‌ها تبدیل شدند و امروز خود و اعضای خانواده‌شان بیشترین ثروت و قدرت و عناوین منزلتی (ژنرال، دکتر، دانشمند) در جامعه دارند.

مورد دوم، راه‌اندازی جشنواره‌های قلابی علمی و انتشار مقالات جعلی و دزدیده شده برای درست کردن بستر ورود به رشته‌های دکترا است. راه‌اندازندگان این جریان که همه از جوانان انقلابی و جهادی هستند، با درست کردن رزومه و راه‌اندازی برنامه‌های تبلیغاتی افرادی را در فهرست نخبگان خود قرار می‌دهند و بعد با تماس با مقامات، آن‌ها را، بدون شرکت در آزمون، به رشته‌های دکترا در دانشگاه‌های برتر کشور اعزام می‌کنند. تنها یکی از این جشنواره‌ها تحت عنوان «شهید احدی» موفق به اخذ دویست صندلی دوره‌های دکترا در دانشگاه‌های کشور برای همراهان خود شده است.

و مورد سوم، تصرف اراضی مشاع مثل بستر رودخانه‌ها و دریاها و منابع ملی دیگر برای استفاده منصوبان رهبری است که دستگاه‌های حکومتی در ۴۳ سال گذشته، در کنار ادعاهای حفاظت از بیت المال، از آن خود کرده‌اند. تنها در حریم یک رودخانه، بیش از ۵۲۰ متصرف شناسایی شده‌اند. اکثر متصرفان نه دستگاه‌های دولتی معمولی، بلکه دستگاه‌های تحت‌ نظر رهبر (که از آن‌ها در سایت‌های خبری با عنوان دستگاه‌های «حاکمیتی» یاد می‌شود، از جمله دستگاه قضایی) و نهادهای نظارتی بوده‌اند. مقامات شارلاتانی که برای دستگاه رهبری کار می‌کرده‌اند، برای این تصرفات سند هم گرفته‌اند. (تابناک ۶ اسفند ۱۴۰۰)

خودی‌های شارلاتان

وقتی بنا بر این باشد که بدون شایستگی، به افرادی که حکومت آن‌ها را «خودی» می‌داند، وام بانکی و مدرک دکترا و ارز ترجیحی و مجوز روزنامه و دیگر منابع در دست حکومت داده شود، حتی دین‌داری و وفاداری به ایدئولوژی به صورت ماسکی برای دریافت این منابع تبدیل می‌شود، چون دین و وفاداری ایدئولوژیک قابل سنجش و اندازه‌گیری نیست و افراد می‌توانند به راحتی به این امور وانمود کنند و در رژیمی که عاشق این وانمود کردن‌ها است، از نردبام ترقی بالا بروند. شکایت از این دورویی‌ها و حقه بازی‌ها از سوی وفاداران به نظام قابل قبول نیست، چون ایدئولوژی حکومتی اصولا برای باز کردن فضا جهت این نوع شارلاتانیسم ساحته و پرداخته شده است. ترجیح تعهد (به ایدئولوژی و ولایت) بر تخصص، شارلاتانیسم را کلید زد.

وقتی هدف «میدان دادن و بالا کشیدن»، جوانان «انقلابی و مومن» باشد، سم و فساد در همین دو عنوان خوابیده‌ است. این میدان دادن از مسیر معمول رشد، مثل شرکت در کنکور یا تقاضای کار با رزومه و سی سال خدمت تا گرفتن درجات بالای ارتش، صورت نمی‌گیرد و این مقامات هستند که به جوانان و بزرگسالان خودی میدان می‌دهند و به گروه‌هایی میدان نمی‌دهند. اصلا «میدان دادن»، برای مشروعیت‌بخشی به همین تبعیض‌ها است. «انقلابی و مومن» بودن نیز هیچ ربطی به شایستگی برای انجام کاری حرفه‌ای ندارد.

گندیده تا مغز استخوان

وقتی رهبر نظام به دلیل داشتن سهم در بانک‌های خصوصی، در نامه‌ای از رئیس مجلس می‌خواهد «تکلیف مالایطاق» بر بانک‌ها در بودجه در نظر گرفته نشود (مورد آشکار تضاد منافع خصوصی و عمومی)، از جوانانی که جویای نام و ثروت و قدرت هستند و با ریش و چفیه و تسبیح و چند جمله می‌توانند آن‌ها را به دست آورند، چه انتظاری می‌رود؟ فقدان شایسته‌سالاری محیط مناسبی برای شارلاتانیسم در هیات و ظاهر شایسته‌سالاری، اما در واقع تحت لوای ایدئولوژی و ولایتمداری و مقاومت اسلامی است. در ادبیات اسلام‌گرا، « شایسته» کسی است که «طراز مکتب» بنماید.

سلسله شارلاتانی ولایت

دو مورد از رفتارهای شارلاتانی اسلام‌گرایان که ذکر شد، در مقایسه با مواردی دیگری از این قبیل، مثل سه هزار بورسیه دکترای خارج کشور در دوره احمدی‌نژاد برای بسیجیان و آقازاده‌ها و چپاول اموال کشور به‌دست پاسداران و روحانیون، کم‌تاثیرتر است. شارلاتانیسم امروز، از صدر تا ذیل در سلسله ولایت فقیه در نهادهای تحت نظر رهبری جاری است. اصولا بدون رگه‌هایی از شارلاتان بودن (با بوسیدن دست خامنه‌ای یا گدایی و رقابت برای گرفتن انگشتر و چفیه او) افراد نمی‌توانند در سلسله ولایت قرار گیرند. شارلاتان‌هایی که در سه دهه اخیر پیرامون دفتر خامنه‌ای گرد آمده‌اند و امروز سه قوه و نهادهای نظامی و امنیتی و شرکت‌ها و بنیادها را در اختیار دارند، فرهنگ و سبک زندگی و رفتاری خاصی را شکل داده‌اند که آن‌ها را از اکثریت جمعیت کشور متمایز می‌کند.

این سبک رفتاری، آمیزه‌ای از سبک زندگی روحانیت شیعه و لات‌ها و اراذل خیابانی است. ظاهر آن‌ها شبیه به اعضای خانواده روحانیون است، اما آنچه از دهان آن‌ها خارج می‌شود، از جنس ادبیات لات‌های خیابانی است. برای درک این موضوع تنها به سخن گفتن وزرای بهداشت و اطلاعات دولت روحانی در مجلس و جمعی از خودی‌ها نگاه کنید. این لات‌ها برای کسب و قدرت و ثرت و منزلت راهی غیر از شارلاتان بودن نمی‌دانند. حکومت به همین دلیل مدام عده‌ای را تحت عنوان اراذل و اوباش در خیابان‌ها می‌گرداند تا مردم متوجه شباهت بسیار زیاد حاکمان خود با لات‌ها و اوباش و همکاری مقامات با گروه‌هایی از آن‌ها نشوند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر