"نبرد میان دموکراسی و دیکتاتوری"،
در تمام نوشتههایم در باره جنگ جنون آمیز پوتین علیه کشور اوکراین، موضوع جنگ را در پیوند با نبرد میان دو شیوه زندگی در الگوی آزادی و دموکراسی و دیکتاتوری مطرح نمودم. واقعیت این است با سقوط حاکمیت کمونیست در بلوک شرق اولین طنین در نحوه زندگی جدید بصورت "انقلابات مخملی"، در شرق اروپا نواخته شد. تو گویی "شبح کمونیست" که مارکس گفته بود در اروپا در گشت و گذار است جایش را به شبح آزادی و دموکراسی در اروپای شرقی داد. "انقلابات مخملی" که در متن خود گرایش به سوی ساخت جوامعای پسا کمونیستی در شرق اروپا بوده، انتخاب و سمت و سوی حرکتش، در راه آزادی و دموکراسی رقم زده شد.
نسرین ستوده این بانو شجاع و ستودنی ایرانی از زندان تفتیش عقاید یک نظام متحجر، بانگ برآورد و خطاب به همه افکار عمومی جهان از طریق پیام به دبیرکل سازمان ملل متحد، با بصیرت تمام این جنگ پوتین خواسته را "تجاوز نظامی روسیه به خاک اوکراین" و همچنین "نبرد میان دموکراسی و دیکتاتوری" دانسته. وی برخلاف "فیلسوف" مدعی محمدرضا نیکفر، که در جمع بست موضعگیریهای سیاسیِ رفقای چپ رنگارنگ، آن را در نقد "دخالت بشر دوستانه و رژیم چنج" فرموله کرده بود، پرده حقیقت جهان معاصر را بدور از اگر و اما کنار زد و جان کلام را در همان چند سطر پیامش خطاب به دبیرکل، گفت. جان کلامش چیزی نبوده جز "نبرد میان دموکراسی و دیکتاتوری".
واقعیت این است مردمان کشورهای شرق اروپا در "انقلابات مخملی" که منجر به کشورهای تازه تأسیس شده راه و روش زندگی اجتماعی دیگری را انتخاب کردند که با گذشته ارزشهای نظام کمونیستیشان صد و هشتاد درجه فاصله است. این راه و روش چیزی نیست جز راه و روش آزادی و دموکراسی و طبعاً مدل اروپای غربی. تأکیدم در "مدل اروپای غربی" به این جهت است که آزادی و دموکراسی از غرب سرچشمه گرفته و جامعه بشر نوع دیگری از آزادی و دموکراسی را تجربه نکرده و نمیشناسد. در جنگ پوتین با مردم اوکراین دامنه نفوذ ناتو در شرق اروپا یا به تعبیر حزب کمونیست روسیه گویا مشتی "ناسیونالیسم افراطی" در اوکراین حاکماند و بایست آنها را جاروب کرد بهانه بوده تا از گستردگیِ دامنه نفوذ آزادی و دموکراسی مدل غربی و شیوههای زندگی اجتماعی جدید مناسب با آن، ممانعت گردد. روسیه از پوتین گرفته تا حزب کمونیست تاب تحمل آزادی و دموکراسیِ همسایگان خود را ندارند.
پس از فروپاشی کمونیسم، ناتو برای روسیه خطر نبود در حالیکه بارها روسیه را به همکاری برای صلح دعوت کرده بود اما پوتین به دلیل بلند پروازیهای نابخردانه که اراده کرده بود تا با تغییر ارضی و جغرافیایی اروپا، رهبری روسیه را بر آن تحمیل کند عملاً این دعوت را نادیده گرفته بود. با شکست شوروی سابق بسیاری از جمهوریها از آن جدا شدند و راه و روش الگوی غربیِ زندگی اجتماعی را پی گرفتند. روسیه به جای پیوستن به ناتو و تغییر راه و روش دیکتاتوری کمونیستی سابق، نوع دیگری از دیکتاتوری را به نمایش در آورده که در تخاصم با روند آزادی و دموکراسی در کشورهای تازه تأسیس و جدا شده از شوروی سابق، قرار گرفت. با تهاجم پوتین به اکراین حالا این کشورهای تازه تأسیس دارند میفهمند که چه خوب کردند در مقابل این دیوانه زنجیری به ناتو پیوستند تا جائیکه سوئد و فنلاند نیز در فکر پیوستن به ناتو افتادند. اگر امروز از یک ایرانی پرسیده شود که کدام راه و روش زندگی را قبول دارد بلادرنگ میگوید راه و روش غربی و نه روسی. فرزندان سران جمهوری اسلامی و بسیاری از ایرانیان با پولهای نجومی خود زندگی در غرب را برگزیدهاند. اکثر ایرانیان که دستشان به دهانشان میرسد فرزندان خود را به غرب اروپا یا امریکا میفرستند و نه شرق اروپا یا روسیه. روسیه و جمهوری اسلامی در محاصره الگوی زندگی غربی یعنی آزادی و دموکراسیاند مقاومتشان بی فایده است. نبرد اصلی نبردی است که بانوی ارجمند ایرانی نسرین ستوده آن را "نبرد میان دموکراسی و دیکتاتوری" خواند.
نیکروز اعظمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر