فیروز نجومی
تکانهای اخیر در عرصه های داخلی و بین المللی، رازهای بسیاری را بر گشوده است، از جمله این راز که آخوند خامنه ای ممکن است در عرصه حکومت خود، مثل، الله، یکتا و یگانه باشد، اما، در خارج از مرزهای حکومت ولایت، چندین خدای دیگر، نیز، وجود دارند که در برابر آنها آخوند خامنه ای کوتوله ای بیش نیست. خداوندانی همچون پوتین و شی جین پینگ، خداوندانی که نه تنها مورد تایید، آخوند خامنه ای قرار میگیرند بلکه آنها را از متحدین خود می پندارد، بویژه وقتی با "شیطان بزرگ" به ستیز میپردازد.
بعضا، بر آنند که قیاس خداوند پوتین و خداوند شی جین پینگ با آخوند خامنه ای، قیاس مع الفارق است و نمیتواند چندان اعتباری داشته باشد. حال آنکه در شرایط کنونی، آخوند خامنه ای بیشتر شباهت دارد، بیک نوکر تا بیک خداوند در ردیف پوتین و شی جین پینگ. چرا که آخوند خامنه ای اگر چه در درون بر مسند خدایی نشسته است، اما، در بیرون همچون کوری نادان، چشم بر روی منافع ملی و آنچه بنفع ملت است میبندد. که گدشمن دشمن من" دوست من است، اندیشه ای بر خاسته از بلاهت و کوته اندیشی.
از هر زاویه که بنگری، دشمنان دشمن آخوند خامنه ای، در یک چیز با هم اشتراک دارند، در ستیز با آزادی. البته که برای انکه ترس و واهمه و وحشت خود را از ازادی و سرکوب و حمله بدان، توجیه کنند، آزادی را پدیده ای امریکایی میخوانند، نه پدیده ای ذاتا انسانی، چنانکه گویی برافراشتن پرچم آزادی یکی است با برافراشتن پرچم امریکا که در آنصورت باید آنرا پائین کشید و لگد مال نمود.
بسیاری بر آنند که پیشروی های سازمان نظامی ناتو در شرق اروپا، سبب شد که پوتین احساس کند که بسوی تله ای رانده میشود که بضعف و حقارت وی ختم خواهد شد، نه اینکه او از جوانه زدن ازادی در کشوری که تا چندی پیش متعلق بخود میدانست، وحشت میکند و بخود میلرزید. جوانه آزادی، البته که دیر زمانی ست سخت میکوشد که سر برآورد و بروید و سبز شود در روسیه. یعنی که این بوی آزادی بوده و هست که وقتی بمشام پوتین میرسد، او را وادار میسازد برای حفظ تاج و تخت خود و یا برقراری سلطه مطلق خویش در درون، به تخریب و ویرانی کشور همسایه ای بپردازد که از آن بوی آزادی بمشام میرسد.
البته که رهبر چین و رهبر معظم حکومت اسلامی با لشگر کشی پوتین بر علیه آزادی و استقلال به یوکراین، همدردی و عمیقا خود را با او شناسائی میکنند. آنها بخوبی وقوف دارند که دارای دشمنی مشترک اند. بوی آزادی بیش از هر بوی دیگری مشام این رهبران را مشترکا آزار میدهد. با این وجود، آنچنانکه رهبر معظم انقلاب سرنوشت خود را بسرنوشت پوتین گره زد، رهبر چین در رفتار و گفتار خود جانب احتیاط را بر گزید. چه، شی جین پینگ، نفع کشور خود را ارجح میدهد، بر عکس رهبر ما، بر دفاع از ارزشی زائیده بلاهت و حقارت و تنگ نگری، همچون ستیز و خصومت با آزادی. چه دلیل دیگری میتوان برای تجاوز بیک ملت و کشتار و تخریب و ویرانی، جستجو نمود در منطق انسانی، بجز دشمنی آشتی ناپذیر با آزادی؟ اگر، پوتین مردم یوکراین را آزاد می پنداشت، آزادی را حق انسانی آنها میدانست، بچه دلیل دیگری میتوانست کشور دیگری را بویرانی بکشاند و بخشی از سرنشینانش را باوارگی و در ماندگی مبتلا بسازد.
اینجا باید گفت که تحلیلگران سیاسی، چین و روسیه را زندان روزنامه نگاران مینامند، چون این دو نظام دشمن آشتی ناپذیر آزادی بیان اند، بهر شکل و فرمی، نه بررسی، نه پرس و جو، نه جتسجوی اطلاعات و انتشار ادبیاتی در شناخت و نقش آزادی در جامعه انسانی. بهمین دلیل است که ما در هر دو کشور، بویژه در روسیه شاهد بر ظهور اولیگارش هایی هستیم بر ساخته غارت و چپاول ثروت مردم روس. تا کنون در روسیه، هر روزنامه نگاری که سخنی از غارتگریها و چپاولگریهای ساختار قدرت بزبان آورده است، بطرز مرموزی بخاک و خون خود غلتیده است. این بدان معناست که چنانچه آزادی بر جامعه حاکم باشد، قدرت بفساد آلوده نمیشود، که میشود، اما پنهان نمی ماند و بسیاری از ناهنجاریها، دزدی و جنایت ها دیر یا زود آشکار میشوند.
اما، اگر در کشورهای چین و روسیه سرکوب آزادی بیان، ساختار قدرت را بفساد مبتلا ساخته و زمینه را برای ظهور اولیکارشی بوجود میآورد، در حکومت اسلامی، تنها آزادی بیان نیست که سرکوب میشود، آزادی از هر نوع، بویزه آزادی پوشش، آزادی در برگزیدن، آزادی در نوشیدن، آزادی در شادی و رقص و پایکوبی.... که سرکوب شده و میشود. درست از آن زمان که دین حاکم مطلق بر جامعه گردید و منبر روضه و موعظه به منبر قهر و قدرت تبدیل شد. در میان ساختارهای سرکوبگر، یک دستگاه عریض وطویل پلیسی و امنیتی بوجود اوردند که بد حجابان را دستگیر بکنند و از اختلاط جنستی جلوگیری نموده، فروشنده و مصرف کننده الکل را دستگیر و بمجازات برسانند. این در حالی ست که حکومت مقدس آخوندی برای دست یابی بعلم غنی سازی هسته ای دست به یقه با قدرتها بزرگ میشود.
واقعیت آن است که آنچه حکومت اسلامی را از حکومت چین و روس جدا میسازد، آن است که در حالیکه هر دو حکومت بی دین اند و یا در آنها دین، دارای چندان اهمیی نیست، در جامعه ما دین اسلام حاکم است. این بدان معناست که ساختار قدرت، بدلیل دینی بودنش، دشمن آشتی ناپذیر هرگونه آزادی ست. اما، تردید مدار که از آزادی مطلق برخورداری وقتی که آنرا در خدمت بدین اسلام بکار گیری. همچنانکه تردید نمیتوان داشت که در چین و روسیه، هر بیانی که در خدمت ساختار قدرت قرار گیرد، ارتقا یابد و بر صدر نشیند.
بعبارت دیگر، تن دادن به تسلیم و اطاعت، نه بآزادی، در تمام امور زندگی، در هر سه نظام، بویژه اگر انگیزه جاه طلبی را زیر پوست خود احساس کنی، میتواند رمز موفقیت باشد، ضمن اینکه میتواند زمینه مناسی را برای رشد و رویش اولیگارشی فراهم آورد. منتها این فساد در نظامی که بر اساس وفا داری و تعهد و التزام به ارزشهای دینی ( ولایت) بنیانگزاری میشود، عمیق تر و وسیعتر میگردد و در درون خود نمیتواند چیزی باز تولید کند مگر فساد و تمامی جامعه را بفساد کشاندن، از راس تا ذیل.
این بدان معناست که آنجا که دین شمشیر بر کف بر سراسر زندگی سلطه می افکند و سر آزادی را از تن جدا میسازد، در آسودگی و فراقت مطلق، تمام خط های قرمز اخلاقی و انسانی را در هم می شکند. برای خشنودی الله، هر مرزی را میتوان در هم شکست، هر صدایی را میتوان خفقه ساخت، هر مقاومتی را میتوان در هم کوبید، هر دروغی را میتوان ساخت و هر تجاوز و جنایتی را میتوان مرتکب شد. حقایق را میتوان وارونه نمود، دروغهای بزرگ گفت، تهدیدهای میان تهی کرد، به بهانه های پوچ دست به موشک پرانی زد و مزدوران دینی را در منطقه به خربکاری گمارد و در مبالغه و گزافه گویی گوی سبقت را از بزرگترین جنایت کاران تاریخ ربود.
خاطر آسوده دار که خدایان همچنان میتوانند به سلطه افکنی ادامه دهد تا آنزمانیکه آزادی از خاک به فضای بیرون سر بر نکشد، نروید و جوانه نزند.
فیروز نجومی
Firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر