دورنمای تشکیلاتی جنبش مخالف تمامیتخواهی در ایران،
احد قربانی دهناری
جستار گشایی
رژیم جمهوری اسلامی اصلاحناپذیر، نالایق و درعینحال خشن و بیشرم است. رژیمی که در عین انزوای داخلی و بینالمللی برای حفظ حکومت خود از هیچ جنایتی فروگذار نمیکند. این رژیم بدون متشکل شدن تمامی تمامیتخواهستیزان سرنگون نمیشود.
ازآنجاییکه بزرگترین کاستی جنبش مخالف حکومت دینی پراکندگی آن است، اصلیترین ویژگی مبارز راستین مخالف رژیم جمهوری اسلامی بودن، از روی تلاش عملی نیروها برای وحدت نیروهای جنبش داوری میشود.صورتوضعیت جنبش
وضعیت عمومی جنبش مخالف تمامیتخواه را میتوان اینگونه تصویر کرد:
رژیم جمهوری اسلامی در این چهلودو سال نشان داد که اصلاحناپذیر است.
رژیم در انزوای بینالمللی به سر میبرد.
اکثریت مردم ایران خواهان گذر از جمهوری اسلامی هستند.
یک جبههی وسیعِ خواهان گذار از جمهوری اسلامی وجود دارد.
جبههی وسیعِ خواهان گذار اشتراکهای فراوان دارد.
جبههی وسیعِ مخالف تمامیتخواهی پراکنده است.
سرکوب وسیع و خشن تظاهرکنندگان از یکسو و شلیک مستقیم پدافند هوائی سپاه پاسداران به هواپیمای پی اس ۷۵۲ خط هوائی اوکراین و تحریف واقعیت، پنهانکاری و دروغ، یکبار دیگر نشان داد که رژیم جمهوری اسلامی بر پایهی دروغ و فریب و سرکوب استوار است و رژیمی است اصلاحناپذیر.
رژیم اصلاحناپذیر جمهوری اسلامی، با خشونت و دروغ در کارنامهاش، هماکنون، هم در داخل ایران، هم در منطقه و هم در جهان، در انزوای کامل بسر میبرد و یکی از دشوارترین دورهی حیات ننگین خود را میگذراند.
جنبش مخالف رژیم قوی، پرتوان، بیباک و فراگیر است. در این شرایط نباید به افعی زخمخورده مجال داد. جنبش باید همگام شود و مبارزهی ملی و بینالمللی خود را علیه رژیم متحد و متشکل کند.
اصلیترین ضعف جنبش، نداشتن سازوکاری برای همکاری و رهبری واحد و منسجم است. برای انسجام برنامه، تاکتیک، استراتژی و تشکیلات لازم است. برونرفت از این شرایط وظایف سنگین و افتخارآمیز بر دوش همهی ما، همهی تشکلها، سازمانها و احزاب و همهی شخصیتها قرار میدهد.
تلاشهای فراوان و شایستهی قدردانی برای وحدت عمل نیروهای مخالف رژیم و گذار از جمهوری اسلامی شده است. ولی این تلاشها هنوز به نتیجهی دلخواه نرسیده است.
تشکیلات جنبش
بدون تشکل منسجم، سراسری و فراگیر، سرنگونی جمهوری اسلامی یک آرزوی محال است. رژیم متمرکز، برنامهریزیشده و با بهرهگیری از آخرین فناوریها، کنترل رسانهها، رصد دائمی مبارزان و تحلیل پیوستهی شرایط جنبش عمل میکند.
برای تقویت جبههی ضد دیکتاتوری و مخالف تمامیتخواهی درک اجزای جبهه و سازوکار آن بسیار مهم است تا بتوان همهی نیروی خود را برای مبارزه با رژیمی که برای حفظ حکومت خود حاضر به هر جنایتی و هزینه کردن از سفره و جیب مردم ماست، بسیج کنیم.
جبهه
جبهه اتحادی از حزبها، سازمانها و شخصیتهای دارای برنامههای گوناگون است که بر روی مخرج مشترک سیاسی و برنامهای خود برای رسیدن به هدفی معین مبارزه میکنند. اعضای جبهه برای همکاری شرط از دست کشیدن از مواضع دیگران را پیش نمیکشند. اعضای جبهه همکاری خود با دیگران را مشروط به تغییر مواضع آنان نمیکنند. آنها به مخرج مشترک خود با دیگران در منافع جنبش بزرگ فکر میکنند.
در سیاست بهطورمعمول بین جبههی مردمی (popular front[1]) که ائتلافی است میان چپها، سوسیالدموکراتها، میانهروها، لیبرالها و جبههی متحد (united front) که همپیمانی بسیار وسیع علیه دشمن مشترک است، فرق قائلاند. در ایران، ما باید به جبههی متحد فکر کنیم. جبههای گسترده از همهی نیروهای مخالف حکومت دینی و خواهان سرنگونی آن بدون هیچ اماواگر و حذف و کنارگذاری.
امروز یک جبههی متحد و سازمان نیافتهی خواهان دموکراسی و سکولاریسم علیه جمهوری اسلامی وجود دارد. باید این جبهه را برای کارایی بیشتر سازمان داد، همگامی و همبستگی در آن را تقویت کرد.
در همکاری جبههای نباید روی تغییر مشی سیاسی و برنامهای متحدان خود سرمایهگذاری کنیم. باید با حفظ احترام به مشی و برنامهی آنها با آنها روی نکات مشترک همکاری کنیم. بر این توافق کنیم که آنها که غربال در دست دارند، در خیابانهای شهرهای ایران، کارخانهها، کارگاهها، ادارات، مزارع، دانشگاهها و مدرسهها منتظرند. در ایران فردا، مردم به میزان رأیی که به هر حزب، سازمان و شخصیت میدهند، آن نهادها میتوانند در تصمیمگیریهای کشور شرکت کنند. ما مشروعیت خود و میزان سهم خود در قدرت سیاسی آینده را از مردم خودمان میگیریم.
در ایران یک جبههی وسیع که بر اصلاحناپذیری و سرنگونی رژیم و حکومت سکولار و همزیستی صلحآمیز با جهان و همسایگان همنظر است، وجود دارد. بخش بزرگی از این جبهه روی سوسیالدموکراسی هم اتفاقنظر دارد.
اکنون مبرمترین مسئله جنبش ضد دیکتاتوری و مخالف تمامیتخواهی ایران، رسمیت بخشیدن این جبههی وسیع است.
بلوک
در یک نظام سیاسی بهطورمعمول بلوکهای مختلف مانند بلوک چپ، سوسیالدموکرات، میانه، لیبرال، محافظهکار و ... وجود دارند. یک بلوک سیاسی از چند حزب یا سازمان سیاسی تشکیل میشود که روی برنامهای مشترک اتفاقنظر دارند. همکاری احزاب یک بلوک در کشورهای دارای دموکراسی مجلس نمایندگان مردم بنیاد (parliamentary democracy) برای تشکیل دولت بسیار رایج است. گاه همکاری حتی میان بلوکهای مختلف نیز صورت میگیرد.
در جنبش ایران میتوانیم بلوک چپ، سوسیالدموکرات، لیبرال، اصلاحطلبان و ... را نام ببریم. ما هر چه بلوکهای قویتر و متشکلتر و با برنامهی روشنتر داشته باشیم، راه ما برای رسیدن به یک دموکراسی سکولار آسانتر است.
آنچه مسلم است، هیچ نظر و اندیشهی مدیریت جامعه را نمیتوان حذف کرد. کشورهایی مثل آلمان و سوئد، هرچند جوامع یکدست ازنظر اقتصادی هستند، ولی هیچکدام از بلوک سیاسی موجود، اکثریت آرای جامعه را ندارند. دولتها بهطورمعمول با همکاری بلوکهای گوناگون تشکیل میشوند.
از آغاز پیدایش جامعه نظرات گوناگونی دربارهی مدیریت جامعه و چگونگی تقسیم منابع مادی و معنوی جامعه وجود داشت. هنوز هیچ راهحل قطعی از کورههای آزمایش به سربلندی بیرون نیامده است. بهترین شیوه و راهحل را جامعههایی ارائه کردند که نهتنها هیچ بلوک سیاسی را حذف نکردهاند، بلکه هر حزب یا بلوک به میزان آرا و اعتمادی که از طرف مردم گرفته، در مدیریت جامعه و تقسیم منابع جامعه شرکت میکند.
احزاب و سازمانهای سیاسی
حزب سازمانی سیاسی است با ایدئولوژی، آموزشها، آرمانها و اهداف روشن دربارهی دستیابی به قدرت، ادارهی کشور، حقوق مردم، روابط با کشورهای دیگر و .... حزب آرمانها و اهداف خود را در برنامهی خود تعریف و تبلیغ و چگونگی دستیابی به آن را روشن میکند و تشکیلات و چگونگی روابط تشکیلاتی را در اساسنامه و گاه نمودار تشکیلاتی توضیح میدهد. افراد همفکر در حزب سیاسی متشکل میشوند و تلاشها و حرکات سیاسی خود را هماهنگ میکنند.
در ایران احزاب سیاسی متعددی وجود دارند. شوربختانه هرگز آزادی احزاب در ایران تجربه نشده و سنت مبارزهی حزبی، اتحادها و برخورد روادارانه میان احزاب تمرین نشده است.
آنچه در روابط میان احزاب ایرانی برجسته است، بیاعتمادی و انگیزهتراشی و نیتخوانی است. هرچند همهی احزاب و سازمانها بهدرستی میگویند که از تاریخ درس گرفتهاند، ولی احزاب رقیب را ناتوان از درسگیری تشخیص میدهند. ازاینرو هر حزبی با تکیهبر حرکات اشتباه گذشتهی حزب دیگر، از همکاری با آن پرهیز میکند. نتیجه، احزاب فراوان با برنامههای مشابه و ناتوان از همکاری و همقدمی است.
برای بیرون آمدن از این گرفتاری باید بدون انگیزهتراشی و نیتخوانی، با توجه به نظر و وضعیت کنونی سازمانها و یا حزبها دست همکاری بهسوی هم دراز کنیم. بهجای تاکید و تمرکزبیش از حد نیاز به فلان حرکت در تاریخ سازمان یا حزب، جویای مواضع کنونی شویم. بر روی اصولی مشترک همکاری کنیم.
مبارزه درراه سرنگونی جمهوری اسلامی، تمرینی برای حکومتِ پس از سرنگونی آنهم است. هیچ سازمان یا حزبی را نباید از جبههی مبارزه برای سرنگونی حذف کرد. اصول مشخص و روشن باید اعلام گردد. هرکس به این اصول پایبند است، دستش را باید به گرمی فشرد. من این اصول را باور به اصلاحناپذیری جمهوری اسلامی، دموکراسی پارلمانتاریسم، سکولاریسم، رواداری و حقوق بشر میدانم. به نظر شما این اصول کدام است؟
اصلیترین نقطهی ضعف جنبش براندازی، پراکندگی آن است. ازاینرو، وفادارترین حزب و سازمان به امر مردم، کوشاترین و آمادهترین آن درراه همقدمی و وحدت جنبش است.
احزاب و سازمانها از یکسو باید در تدقیق برنامه، اساسنامه و انسجام و عضوگیری و گسترش خود بکوشند و از سوی دیگر با شرکت فعال در جبهه و اتحاد عمل نیرویهای گوناگون، جنبش را تقویت کنند.
شخصیتها
نبودِ امکان کار جمعی و سازماندهی، ایران را سرزمین شخصیتهای غولآسا کرده است. فقط اگر نگاهی به کارنامهی دهخداها، شاملوها، مصاحبها، محمد مختاریها، شجریانها و ... بیندازیم و کمیت و کیفیت کار آنها را بررسی کنیم، به این سرمایهی شگرف پی میبریم. شوربختانه، ما به کارنامهی شخصیتهایمان همیشه پس از مرگ آنها نگاه میکنیم. باید از این شیوهی نا دادگرانه دستبرداریم و توان شگرف شخصیتها را در خدمت جنبش قرار دهیم. بسیاری از شخصیتهای ما شاید امکان شرکت فعالانه در مبارزهی سیاسی را نداشته باشند و شاید کار هنری و ادبی فرصتی برای این مهم نگذارد، ولی جنبش و احزاب باید شیوهی مناسب بهرهمندی از توان این شخصیتها را پیدا کنند. یکی از آشکارترین نشانهی یک حزب موفق آن است که در آن و در پیرامون آن، فضا و امکان برای فعالیت تمامی اقشار مردم وجود دارد. احزاب باید از دانش و توان شخصیتها بهرهمند شوند. یک شخصیت میتواند:
هواخواه حزب باشد. نظری موافق با مرام و بینش حزب داشته باشد، اما مجال شرکت در فعالیت در حزب را نداشته باشد و فقط، برای مثال در انتخابات به نفع حزب رأی دهد.
هوادار حزب باشد. کسی که افزون بر موافقت نظری، در برخی فعالیتهای جمعی و تجمعات حضور دارد و برای حزب میان دوستان و آشنایان تبلیغ میکند.
پشتیبان حزب باشد. کسی که به هر ترتیبی صلاح میداند حزب را از طریق نظری، مالی و یا امکانات دیگر حمایت میکند.
کنشگر فرهنگی باشد. کسی که مرام، اصول، بینش و فرهنگ حزب را بهصورت پیوسته در کار فرهنگی خود ترویج و تبلیغ میکند.
کنشگر سیاسی باشد کسی است که در فعالیت سیاسی خود در جهت سیاست عمومی حزب تبلیغ و ترویج میکند.
عضو آزمایشی حزب باشد. کسی است که تمایل به ورود به حزب را دارد و پس از درخواست عضویت، مدتی برای آشنایی، عضو آزمایشی و تحت آموزش حزبی قرار میگیرد.
عضو فعال حزب باشد. کسی که دورهی آزمایشی و آموزشی را طی کرده و بهطور عملی دریکی از کارگروهها و یا واحدهای حزب مشغول فعالیت است.
احزاب و سازمانهای ما هر چه بیشتر شخصیتهای فرهنگی، هنری، ادبی، علمی و سیاسی ما را ارج نهند، و هر چه ارتباط تنگاتنگتری با آنها برقرار کنند، جنبش مخالف تمامیتخواهی قویتر خواهد شد.
تشکلهای مدنی
نهادهای مدنی سازمانها، شخصیتها و مؤسسات غیردولتی و غیرتجاری هستند که حقوق و تمایلات شهروندان را بازمی تابانند و در جهت بهبود شرایط زندگانی و یا ارتقاء آگاهی و حقوق شهروندی مبارزه میکنند.
ویژگی بنیادین سازمانهای مدنی، داوطلب بودن کنشگران آن و خودجوش بودن آن است. نهادهای مدنی[2] غیرانتفاعی و مستقل از دولت هستند و بودجهی این سازمانها از کمکهای مردمی و حق عضویت اعضاء و در برخی موارد با کمکِ سازمانهای دولتی و شرکتهای خصوصی تأمین میشود.
جامعه از نهادهای مختلف تشکیل شده است. جامعهشناسان نهادها را به چهار دسته کلی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی تقسیم میکنند. کل جامعه ترکیبی از انواع نهادهاست. نهاد مدنی، نهادی است که یکی از چهار نوع نهاد را در خود دارد، اما در شکلگیری آن مشارکت داوطلبانه نقش دارد. تمام نهادهای مدنی باید مشارکت داوطلبانه و غیرانتفاعی داشته باشند، باید دارای شبکهی اجتماعی بوده و بتوانند سرمایهی اجتماعی ایجاد کنند. اگر سرمایهی اجتماعی در نهاد مدنی ایجاد نشود، نهاد شکل نمیگیرد، زیرا تولید مؤثر نهاد مدنی سرمایهی اجتماعی[3] است. ارتباطات، اعتماد، دوستی، امید، مشارکت و تحرک از تولیدات مؤثر نهادهای مدنی هستند.
جامعه مدنی پژواک نقش و شرکت شهروندان در یك جامعه است. جامعهی جمعی از انسانها هستند كه با یكدیگر ارتباط معنادار دارند و میان آنها كنش متقابل وجود دارد. این ارتباط معنادار و كنش متقابل افراد میتواند در نهادهای مدنی و سازمانهای مردمنهاد نمود پیدا كند. سازمانهایی كه افراد جامعه با عضویت داوطلبانه در آنها میکوشند گامهای مؤثری در مسیر حل معضلهای موجود در جامعه و این کرهی خاکی بردارند. سازمانهای مردمنهاد به افراد عضو هویتی کنشگر، سهیم در جنبش اجتماعی و مسئولیتپذیر میبخشند.
استقلال تشکل مدنی از ویژگی بنیادین آن است. متاسفانه در ایران هم احزاب سیاسی و هم حکومتها سعی در نادیده گرفتن این استقلال دارند. احزاب، تشکلهای مدنی را بخشی از تشکیلات خود میپندارند و از آن سوء استفاده سیاسی-حزبی میکنند. حکومتها آنرا ابزاری برای تبلیغات خود میشمارند و تشکلهای زرد میسازند. حکومتها همواره خود را مجاز و محق به کنترل و یا گسترش کنترلشدهی نیروهای جامعه مدنی میدانند. این امر پس از انقلاب با دولت تمامیتخواه جمهوری اسلامی که همهی عرصههای زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را تحت سلطهی خود میخواهد، با وضوح بیشتری قابلمشاهده است.
جامعهی مدنی نهتنها اهرم مهم احقاق حقوق شهروندان است، بلکه دانشگاه کنشگران مدنی نیز است. مردم و کنشگران در تشکلهای مدنی میآموزند و به نیروی خود و توان تغییر خود آگاه میشوند. میزان حقوق شهروندان با میزان تشکل آنها نسبت مستقیم دارد؛ هر چه متشکلتر، دستاوردها بیشتر و نهادینهتر.
تشکلهای کارگران، کارمندان، اصناف، معلمان، زنان، جوانان، محیطزیست و ... قلب تپندهی جبهه هستند. تشکلهای مدنی متشکل با خواستهای روشن، سطح مطالبات جنبش را غنی میکنند و دیکتاتوری را به عقبنشینی وامیدارند.
احزاب و سازمانها بیآنکه بخواهند نهادهای مدنی، کارگری و صنفی را پیوست خود کنند و به استقلال آنها آسیب برسانند، باید با تمام توان در تقویت آنها بکوشند.
برنامه
برنامهی یک حزب سیاسی یا یک جبهه، سندی است که در آن این تشکلها موضع خود در مورد موضوعات مختلف و اهداف کلی خود را بر پایهی ایدئولوژی خود، اعلام میکنند. برنامه بهمنظور روشن شدن مواضع و جلب نظر و حمایت عموم مردم، برای رسیدن به هدف نهایی است.
برنامههای احزاب بیشتر از سوی کنگرههای آنها تدوین میشود و برخلاف برنامههای انتخاباتی زمانبندیشده نیست و مدت مشخصی ندارند.
در سطح جنبش ایران، احزاب و سازمانهای ما برنامههای خوبی تدوین کردهاند، اما شوربختانه این برنامهها در سطح جنبش و در میان مردم بهاندازهی کافی تبلیغ و ترویج نشده است. به امید آنکه احزاب و سازمانهای ما امکان این تبلیغ و ترویج را پیدا کنند. این تبلیغ و ترویج از یکسو به رشد سطح آگاهی مردم کمک میکند و از سوی دیگر صفوف احزاب را متشکل و درنتیجه جبههی مخالف تمامیتخواهی را قویتر میکند.
استراتژی
راهبرد یا استراتژی (strategy) به معنای سنجیدن وضع خود و دشمن و طرح نقشهی مناسب درازمدت برای روبروی شدن با دشمن است. بهبیاندیگر، طرحی درازمدت است برای نیل به یک هدف بلندمدت. هرچند سرچشمهی واژهی راهبرد، مفهومی است از عرصهی نظامی، ولی بهطور گسترده در جهت جلب، بسیج و سازماندهی نیروها برای رسیدن به اهداف درازمدت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تجاری به کار میرود.
مبارزهی خشونت پرهیز تا انزوای کامل و ریزش فراگیر حکومت دینی در ایران و رسیدن به دموکراسی پارلمان بنیاد، سکولار و روادار استراتژی جبههی مخالف تمامیتخواهی ایران است. یکپارچگی و آگاهی مردم در جریان افشای شلیک هواپیمای اوکراینی و اعتراض یکپارچهی مردم ایران در قتل پهلوان نوید افکاری نشان داد که این استراتژی دستیافتنی است.
رژیم جمهوری اسلامی همواره میخواهد مبارزهی مسالمتآمیز مردم علیه بیکاری، گرسنگی، تبعیض و فساد ساختاری و تحقیر سامانمند و بیحقوق بودن مردم را به خشونت بکشد و خشونت و سرکوب خود را توجیه کند. اما جنبش نباید از روی خشم یا استیصال در دام خشونتگستری رژیم بیفتد. باید همهی ابتکار تودهها به کار گرفته شود و راههای تازهی مبارزهی قهرپرهیز پیدا شود. خشونت بیسابقه و غیرانسانی جمهوری اسلامی نشانهی قدرت آن نیست، بلکه نشانگر ترس او از قدرت تودهها و بیچارگی آن است.
برای رسیدن به هدف نهایی جبهه باید از مرحلههایی بگذریم. روش گذار از این مرحلهها، تاکتیک ماست.
تاکتیک
راهکُنِش یا تاکتیکTactic) ) به معنی شیوهی بهکاربردن ابزار و نیروها در میدان نبرد برای رسیدن به اهداف مشخص کوتاه مدت، نزدیک و بلافاصله است. متحد کردن نیروهای ما، جلب حمایت مردم، شکاف انداختن و ریزش در صفوف جمهوری اسلامی، انزوای ملی و بینالمللی حاکمیت دینی، اعتصابها و نافرمانیهای مدنی و ... ازجمله تاکتیکهای ما میتواند باشد.
تمرکز نیرو
وظیفهی ما چیست؟ اصلیترین وظیفهی ما موضعگیری در برابر وضعیت موجود است. هرگونه و به هر دلیلی، موضع نداشتن در قبال جمهوری اسلامی، دفاع از وضع موجود است. بکوشیم به حزب، سازمان و یا شخصیتی که منافع ایران و ما را، ازنظر ما به بهترین وجهی پشتیبانی میکند، بپیوندیم. فعالانه در تدوین و نقد برنامه، اساسنامه، تاکتیک و استراتژی آنها شرکت کنیم. آنها را به عمل و اتحاد عمل تشویق نماییم. آنهائی که با کمترین اختلاف نظر دست به انشعاب میزنند و یا محفل کوچک مدعی رهبری دوران گذار و وحدت هستند، بیشترین زیان را به جنبش میرسانند. باید با رواداری به نزدیکترین نیروها بپیوندیم و تشکلهای تاثیرگذار سازمان دهیم.
باید بهطور وسیع با کسانی که هنوز امید به اصلاح نظام دارند، وارد بحث شویم. بسیاری از این باورمندان به رژیم همرزمان ما در فردا برای سرنگونی و سازندگی ایران خواهند بود. با آنها باحوصله و احترام بحث کنیم. بخش بزرگی از آنها نگران ضعف جبههی سرنگونیخواه هستند، نگران امنیت و هرجومرج پس از فروپاشی نظام و بدتر شدن اوضاعاند. باید به آنها بگوییم و نشان دهیم که ما فقط با پیوستن شما قوی میشویم. تنها تضمین بدتر نشدن اوضاع، اتحاد فراگیر ماست.
امیدکُشی و یأسآفرینی
یک جریان روشنفکرمآبانه که خود را همواره طرفدار مردم ایران معرفی میکند، در امیدکشی، یأسآفرینی و تفرقهافکنی سنگ تمام گذاشته است. استدلال عمدهی آنها نگرانی از فردای پس از جمهوری اسلامی است. یکی از شیوهی کار آنها بدگویی علیه احزاب، سازمانها و شخصیتهای مخالف رژیم و کماهمیت نشان دادن آنهاست. دیگر شیوهی کار آنها، لجنپراکنی علیه کسانی است که قدمی علیه جمهوری اسلامی، بهویژه در جهت اتحاد نیروها برمیدارند. این خانمها و آقایان همگی ادعای تحلیل بر اساس واقعیت ایران را دارند و با انکارِ به ستوه آمدن مردم و سراسری بودن نارضایتی و با تأکید بر قدرتمند بودن سپاه و وفادار بودن نظامیان اسلامی به رهبرشان، شب و روز در رسانه و مطبوعات مشغول تولید سم و سمپاشی هستند.
با این پشتیبانان جمهوری اسلامی باید با دفاع از جنبش مردم ایران از یکسو و تقویت اتحاد اپوزیسیون داخل و خارج بهطورجدی برخورد کرد.
ایران فردا
ایران امروزِ مبارز، آینهی فردای سازندهی آن است. هم ایران امروزِ مبارز برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، برقراری دموکراسی، سکولاریسم و رفاه عمومی و هم ایرانِ فردای سازنده میهن ویرانشده، باید کثرتگرا باشد. هرگونه انحصارطلبی و تفرقهاندازی در جبههی سرنگونیخواه، هرگونه یأسپراکنی و هرگونه بیعملی به نفع جمهوری اسلامی است و سرنگونیمحتوم آنها به تعویق میاندازد.
در ایران جنبشهای سیاسی گوناگونی وجود داشته و دارد. جنبش مشروطه، جنبش ملی، جنبش تودهای، جنبش فدایی، جنبش مجاهدین، جنبش سبز و .... این جنبشها یک حزب، سازمان یا فرقهی سیاسی نیستند که با سرکوب و یا غیرقانونی کردن از بین بروند. این جنبشها ریشه در جامعهی ایران دارند. فرهنگ، سنت و ادبیات خود را دارند. شاید با سرکوب و اعدام مجبور به مخفیشدن شوند، اما، در نخستین فضای مناسب در جامعه فعال میشوند.
انسانهای شریفی به این جنبشها با آرزوی بهروزی مردم ما پیوستند. عدهی زیادی درراه آرمانهای این جنبشها جان خود را فدا کردند. این جنبشها فراز و نشیبهای گوناگون را تجربه کردهاند. گاه ددمنشانه سرکوب شدند. گاه رهبران آنها به محاسبات و اشتباهات سیاسی بزرگ و کوچک مرتکب شدند. بهویژه شرکت وسیع تودهها در انقلاب بهمن، سازمانها و شخصیتها را مستعد اشتباهات مرگبار کرد. هر تلاشی برای حذف این جنبشها، هر تلاشی برای برجسته کردن اشتباهات سیاسی این جریانها، نه برای درسگیری، بلکه برای تفرقهاندازی، به نفع جمهوری اسلامی است. هر تلاشی جهت انگیزهتراشی و نیتخوانی برای این جنبشها و باور نکردن مواضع کنونی آنها، ویرانگر و به ضرر جنبش عمومی مخالف تمامیتخواهی خواهد بود.
ملاک اکنون این احزاب، سازمانها و شخصیتها و میزان تلاش آنها در تقویت جبههی مخالف جمهوری اسلامی، مبارزهی آنها در سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و برقراری دموکراسی و سکولاریسم در ایران است.
ما نمیتوانیم و حق نداریم در گذشته درجا بزنیم، ما باید دست در دست هم بدهیم و آینده را بسازیم. اتحاد مردم ایران کابوس رهبران جمهوری اسلامی است. از سیاستهای نفاقافکنانه که فقط به سود جمهوری اسلامی است، با تمام وجود پرهیز کنیم.
۱۳ آبان ۱۳۹۹ - ۳ نوامبر ۲۰۲۰
احد قربانی دهناری
گوتنبرگ، سوئد
https://t.me/AhadGhorbaniDehnari
http://www.facebook.com/ahad.ghorbani.dehari
[1] Graham, Helen, and Paul Preston, eds. (1989) The Popular Front in Europe. UK: Palgrave Macmillan
[2] در خردادماه ۱۳۸۵ در شورای واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، اصطلاح Non-Governmental Organization بهصورت اختصاری (NGO) و با مفهوم «سازمانی كه بدون وابستگیهای اداری و مالی به دولت، برای تأمین منافع عمومی فعالیت میكند» مطرح شد. در پی بحث و بررسیهای همه جانبهای كه پیرامون این اصطلاح صورت گرفت، معادل «سازمانهای مردمنهاد»، با صورت اختصاری «سمن» به تصویب رسید.
[3] سرمایهاجتماعی عبارت است از ارتباطات و شبکههای اجتماعیای که میتوانند حس همکاری و اطمینان را در میان افراد یک جامعه پدید آورند. نهادهای مدنی و دموکراتیک از تولیدکنندگان اصلی این سرمایه هستند.. جامعهشناسان این سرمایه را یکی از ابعاد مهم هر توسعهای میدانند و آنرا یکی از مهمترین شاخصههای رشد و توسعه هر جامعهای به شمار میآورند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر