۱۳۹۹ آذر ۲, یکشنبه


 انقلاب چیست و انقلابی کیست؟ 

امیر سلطان‌زاده - بی بی سی

با نگاهی به تاریخ ایران بوضوح مشاهده می‌کنیم که سیر تفکر و تغییر در جامعه، از زمان انقلاب مشروطه تا امروز، دچار تغییرات بسیاری شده است. انقلاب سال ۵۷ نیز در همین راستا، دگرگونی دیگری را بر اندیشه، سیاست و فرهنگ ایرانی تحمیل کرد. نقطه عطف کلام بسیاری از منتقدان یا موافقان وضع موجود، "انقلاب" است. این کلمه برای برخی امروز همان سپیدی موعود و برخی دیگر تداعی سیاه‌ترین دوران تاریخی است.

اما به راستی انقلاب چیست و چه مفهومی دارد؟

کلمه انقلاب در لغت به مفهوم دگرگونی و تغییر اساسی است. فلاسفه معتقدند انقلاب به معنای آن است که ذات و ماهیت یک شی، تغییر بنیادین کند. در واقع فلاسفه تغییر اساسی در محتوا با حفظ فرم را "استحاله" و تغییر ذاتی در فرم و محتوا را "انقلاب" می‌نامند. در عرصه سیاست نیز انقلاب به مفهوم تغییری پایه‌ای در نهاد حکومت است.

بسیاری معتقدند انقلاب فرانسه مادر انقلاب‌ها است. به‌عبارت‌دیگر تا پیش از انقلاب فرانسه، مفهوم انقلاب بنا به تعریف ارائه شده وجود نداشت. چون اساساً مفهوم دولت-ملت یک مفهوم مدرن است و تلاش برای تغییر دولت نیز مفهومی مدرن تلقی می‌شود. تلاش‌هایی که پیش از انقلاب فرانسه در همه جهان از جمله ایران انجام شده، عموماً نوعی قیام برای تغییر حاکم یا حاکمان در یک دوره تاریخی بوده است. از این ‌رو هیچ‌کدام از معیارهای تغییرات اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی در حکومت جدید شکل نمی‌گرفت. به ‌عبارت ‌دیگر نزاع تنها بر سر تسخیر قدرت و مواهب آن بوده و تغییر حکومت به ‌منظور بهبود زندگی عموم در دستور کار شورشیان یا قیام کنندگان نبوده است.

انقلاب فرانسه باعث شروع یک دوره تغییرات وسیع در اروپا شد؛ رژیم‌های مبتنی بر ساختار فئودالی ویران شدند و پس از فراز و نشیب بسیار نهایتاً بجای حکومت سلطنتی، نظام جمهوری در فرانسه برپا شد. در پی انقلاب فرانسه، مزایای ویژه طبقه زمین‌دار، اشراف و روحانیون از بین رفت. اگرچه بسیاری از اندیشمندان خصوصاً آنها که هم‌عصر انقلاب فرانسه بودند مانند توکویل، معتقد بودند که حاصل آن انقلاب و خون‌های ریخته، دست‌کم بلافاصله منجر به دموکراسی نشد. پس از آنکه ناپلئون سوم (برادرزاده ناپلئون) کودتا کرد، مجدداً نظام دیکتاتوری بازگشت. قصد ندارم وارد مباحث تاریخی شوم اما نهایتاً او نیز حکومت را از دست داد و سلسله‌ای از جمهوری‌های متوالی با به‌روزرسانی‌های متعدد در کشور فرانسه شکل گرفتند.

تغییرات فرانسه در واقع جرقه اولیه ایجاد تفکر براندازی از راه انقلاب بود. راه حلی که خصوصاً در قرن بیستم در سراسر دنیا گسترش یافت.

پس از فرانسه، انقلاب بلشویکی اکتبر در روسیه که منجر به شکل‌گیری اتحاد جماهیر شوروی شد، دومین انقلاب بزرگ تاریخ و مهمترین انقلاب قرن بیستم نام گرفت. در واقع نتایج و روش‌های انقلاب فرانسه آنچنان در تفکر مارکسیست‌ها و سوسیالیست‌ها نفوذ پیدا کرد که انقلاب به بخش جدایی‌ناپذیر تفکر چپ تبدیل شد. به ‌عبارت ‌دیگر در قرن بیستم هر آنچه با نام انقلاب رخ داد یا بر اساس اندیشه چپ بود یا چپ‌ها در شکل‌گیری آن نقش داشتند.

انقلابی کیست؟

افرادی را که در صدد انقلاب یا ایجاد تغییر هستند انقلابی می‌نامند. به‌ عبارت ‌دیگر انقلابی کسی است که قصد دارد حکومت را تغییر دهد و آن را براندازد. بر اساس سنت تاریخی، عموماً گروه‌های چپ‌گرا که در کشورهایی با حکومت غیرسوسیالیستی زندگی می‌کردند، تمایل داشتند انقلاب کنند و نظام را تغییر دهند. این موضوع به نظریه مارکس بازمی‌گردد. کارل مارکس، فیلسوف آلمانی معتقد بود که بر اساس جبر تاریخی، وقتی جامعه به حد معینی از رشد سرمایه‌داری برسد و ثروت و ابزار کار در دستان اقلیت مطلق بیفتد که از قضا یا در قدرتند یا روابط ویژه‌ای با سطح بالای قدرت سیاسی دارند، اکثریت مزدبگیر علیه شرایط ناعادلانه شورش می‌کند و خواهان برابری و تقسیم عادلانه ثروت می‌شود.

این نارضایتی و تلاش برای تغییر نهایتاً منجر به انقلاب خواهد شد. در واقع انقلاب طبقه‌بندی پیشین جامعه و ساختار را دگرگون می‌کند و شرایط جدیدی برای حکم‌رانی پدید می‌آورد. از این ‌رو از نگاه چپ‌ها و مارکس، اکثریت جامعه، انقلابی بالقوه تلقی می‌شوند. اما آنان که ‌مانند انقلاب اکتبر به‌اصطلاح پای ‌کار می‌آیند، نیروی فعال شده اکثریت انقلابی جامعه است. در نهایت انقلاب باید در جامعه‌ای دموکراتیک و بورژوایی به وقوع بپیوندد.

در ایران نیز دو بار انقلاب شکل گرفت. نخست در انقلاب مشروطه نیروهای سیاسی و اقتصادی نوگرا توانستند تغییراتی در روش حکومت ایجاد کنند و آن را به مشروطه تغییر دهند. در انقلاب ۵۷ شرایط پیچیده‌تر بود. این بار در اقدامی هماهنگ، نیروهای به ‌اصطلاح مدرن در کنار توده‌های سنتی به میدان آمدند و حکومت را سرنگون کردند. نیروهای سیاسی دخیل در این تغییر انقلابی بودند و اتفاقاً علیه حکومت پیشین موفق عمل کردند.

اما تئوری انقلاب معمولاً در کشورهای مختلف، پس از مرگ نسل اولی‌ انقلابیون، کم‌کم کم‌رنگ و محو می‌شود. از این ‌رو در ایران امروز، حکومت سعی کرده با تبلیغات، به گروه‌های همسو با خود شور انقلابی تزریق کند.

اما انقلاب علیه چه کسی و کدام حکومت؟

بر اساس تعریف انقلاب و انقلابی، آنچه را که امروز ما برانداز می‌دانیم، انقلابی محسوب می‌شود. اگرچه این افراد در روش اختلاف‌نظر دارند اما در هدف که سرنگونی حکومت و تغییر بنیادی است، اتفاق ‌نظر دارند. از سوی دیگر بسیاری از گروه‌های اپوزیسیون راست‌گرا نیز از کلمه انقلاب استفاده می‌کنند بی‌آنکه بدانند این کلمه اساساً در چارچوب ایدئولوژیک چپ تعریف می‌شود.

به هر روی هر دو گروه گزاره را نابجا استفاده می‌کنند. گروه نخست که حامی حکومت هستند، در حالی خود را انقلابی می‌دانند که قصد دگرگونی بنیادی در حکومت فعلی را ندارند. گروه دوم نیز که از مخالفان چپ‌گرا هستند، نمی‌دانند که انقلاب نیازمند رجوع به توده‌هاست و اتفاقاً توده‌ نیز قرابتی با شعارهای اقلیت خودبرترپندار ندارد که این چپ‌ها هستند که توان بسیج عمومی جامعه را دارند.

در واقع در ساحت سیاسی امروز ایران، ما دچار خلط مبحث شده‌ایم و کلمات را در جای درست خود استفاده نمی‌کنیم. امروز انقلابی کسی است که قصد دارد علیه نظام فعلی تلاش کند و انقلاب یعنی تغییری بنیادی در نظام حاکم بر کشور ایران.

اما اینکه در قرن بیست و یکم، امکان انقلاب با استفاده از مدل قرن بیستمی وجود دارد یا خیر، نیازمند بازشناسی جامعه جوان ایران است. جامعه‌ای که به دلیل تغییرات جهانی، مشخص نیست تا کجا حاضر است بابت تغییر بنیادی هزینه بپردازد.

بی بی سی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر