۱۳۹۷ مهر ۲۶, پنجشنبه

 شهروند حقوقمند با کدام قانون اساسی؟

در چه شرایطی انسان می‌تواند شهروند حقوقمند بگردد؟


 جهانگیرگلزار
عامل مهم خود انسان است که باور به آزاد و مستقل بودن را بیابد. و خود را از روابط خشونت زا آزاد کند و حقوقمند زندگی کند.
دیگر اینکه جامعه آزاد و مستقل بگردد. جامعه نیاز به مدیریتی دارد که اصل راهنمای این مدیریت بر اساس رعایت استقلال و ازادی و دفاع از حقوق شهروندان شکل گرفته باشد. بنا بر این نیاز جامعه به قانون اساسی است که اصل استقلال و ازادی و حقوقمداری رکن اصلی آن باشد.
تجربه کشور ما در نظام فعلی و نظام قبل از آن بر یک محور اصلی بنا شده است.
تمام قدرت و اختیار جمع شده و به یک نفر داده شده است. یا این فرد شاه بوده است و یا ولی فقیه که در حال حاضر ولی فقیه با اختیارات بیش از حد بر جان و مال و ناموس مردم بسط ید دارد. در این استبدادها قانون اساسی بگونه‌ای نگارش یافته است که محور آن یک فرد قدرتمند در میان و در اطراف او مجموعه‌ای ساخته شده که استبداد را استوار نگاه دارد. چه در نظام پیشین و چه در این نظام اگر حرفی از حقوق بشر زده شده و می‌شود از این بابت است که خشونت استبداد را کمی زیبا نشان دهند.

چگونه می‌توان روابط را حقوقمدار نمود؟
مجموعهای از حقوق که ۵ دسته هستند و استبدادها هیچگاه از آنها صحبتی نمی‌کنند زیرا ضد قدرت آنهاست و آن اینکه، حقوق انسان و حقوق شهروندی او و حقوق ملی و حقوق طبیعت و حقوق هر جامعه بعنوان عضو جامعه جهانی ۵ دسته حقوق هستند که هر انسان در سطح جهان امکان برخوردار شدن از ان را باید بیابد.
حقوق انسان ذاتی حیات انسان هستند. این بدین معنی است که بقیه حقوق کیفیت حیات را شامل می‌شوند و در واقع با برخوردار شدن از هر حقی حیات کامل است. مثلا حق داشتن خانه و کاشانه و حق کار و حق ازدواج و... اینها امکان زندگی را ممکن می‌گردانند. اگر کسی کار نکند نمی‌تواند درآمد داشته باشد و نمی‌تواند امکانات زندگی را فراهم نماید. اگر هوای کثیف تنفس کنیم بیمار می‌شویم و سلامت ما به خطر می‌افتد پس کمبود در هر حقی، کمبودی در کیفیت حیات و یا ادامه حیات می‌باشد.
هر انسان به عنوان شهروند نیز باید از حقوق شهروندی برخوردار بشود و نیز حق طبیعت نیز باید رعایت شود و هر شهروند در وطن زندگی می‌کند باید حقوق وطن نیز رعایت شود و هر جامعه‌ای در جهانی زندگی می‌کند که باید حقوق جامعه جهانی نیز رعایت شود.
در رعایت حقوق جامعه جهانی همه انسانها حق دارند. مثلا کثیف کردن آب دریاها و یا هوا به تمام بشریت مربوط است. زیرا حیات انسان و زندگی بر روی کره زمین حق هر انسان است. کشوری حق ندارد بگوید من آبهای جهان را کثیف می‌کنم. من درجه هوای کره زمین را بالا می‌برم. من هوای جهان را کثیف می‌کنم و به کسی مربوط نیست. این حق همگان بر روی کره زمین است که از او بخواهند رعایت حقومق بقیه مردم جهان و مردم خود را بکند.
در حال حاضر نیاز به دولتی است که امورات جامعه را مدیریت نماید. این مدیریت باید حقوقمدار بشود.
در عمل نیاز به بستری از حقوق داریم که قانون اساسی است و حقوق موضوعه که برای اداره جامعه نیاز است باید بر اساس این قانون اساسی وضع شود. قوانینی که در مجلس و در قوه قضاییه وضع می‌شوند بایستی بر اساس قوانینی که در قانون اساسی حقوقمدار نوشته شده است وضع بگردند. روح قوانین موضوعه بایستی از حق شهروندان دفاع کند و استقلال وازادی را در وضع قوانین اساس کار خود قرار دهد.
مثلا در حال حاضر در کشور ما ایران محور قانون اساسی ولایت فقیه است. دیگر قوانین برای نگاهداری قدرت مطلق فقیه وضع شده‌اند. قوانینی که وضع می‌شوند نباید در تضاد با اصل نظام قرار بگیرند.
برای اینکه شهروند از حقوق خود برخوردار بشود، دولت باید خالی از هر گونه مرام چه دینی و چه غیر دینی باشد. البته باید پر باشد از حقوق پنج گانه. این حقوق پنجگانه بایستی در خدمت جامعه مدنی باشد. زیرا این شهروند است که دولت در خدمت برخوردار شدن او از حقوقش می‌باشد.
اساس رابطه‌ها بجای رابطه قدرت با مردم به رابطه حق با حق بایستی تغییر یابد. تا روابط از خشونت آزاد شوند.
هر انسان عضو جامعه است و حقوق شهروندی ذاتی حیات اوست. و حقوق ملی ذاتی حیات جامعه است و حقوق طبیعت ذاتی حیات طبیعت است و حقوق هر جامعه به مثابه عضوی از جامعه جهانی ذاتی حیات جامعه جهانی است. بنا بر این رابطه‌ها باید حق با حق باشد. رشد انسان بر میزان عدالت اجتماعی باید ممکن بگردد و آبادانی طبیعت چه در سطح شهر و چه در سطح کشور و چه در سطح جهان وظیفه‌ای عمومی بگردد.
در حال حاضر انسان دچار مشکل اصل راهنماست
متاسفانه انسانها به حقوق مثل شئی خارجی نگاه می‌کنند.
تضاد حق و منفعت در بین انسانها و روابط آنها حل نشده است. بسیاری برای رسیدن به منافع، حق را به آسانی پایمال می‌کنند. قدرتها نیز برای رسیدن به منافع که در واقع برای رسیدن به منافع قدرت است حقوق ملی را نادیده می‌گیرند. در این میان حقوق طبیعت از همه ضعیفتر است و به آن بیشتر تجاوز می‌شود به گونه‌ای که حیات جهان در خطر است.
از همه مهم تر حقوق جامعه‌های تحت سلطه نادیده گرفته می‌شود و گویی آنها حقی بر زندگی و طبیعت و منابع خود ندارند.
راه نجات این انسانها در گرو قبول حقوق پنج گانه در سطح جهان و تغییر رابطه‌ها از تجاوز به حقوق دیگری به رعایت حقوق دیگری است. در این رابطه این انسان است که باید باور به حقوق خود بیابد و آزاد و مستقل بگردد.

شهروند کیست؟
شهروند کسی است که اضافه بر حقوق انسان که باید از آن برخوردار شود، به عنوان عضو جامعه از حقوق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نیز برخوردار است.
لازم است توضیح داده شود که در دمکراسیها‌ی کنونی آزادی گفتار و رفتار که به دیگری زیان نرساند مبنای حقوق شهروندان است. بنا بر این تعریف قدرت در تنظیم رابطه‌ها نقش تعیین کننده دارد. اما نباید فراموش کرد که قدرت حاصل نقض حقوق است.
در تعریف آزادی در دمکراسیهای امروزی، آزادی هر شخص تا آنجاست که آزادی دیگری را محدود نکند. آزادی را دادنی و یا ستاندنی تعریف می‌کنند. در صورتی که آزادی داشتنی است.
آزادی برای رهایی از بند قدرت تعریف حقوقمند می‌خواهد.
حقوق پنجگانه و از جمله حقوق شهروندی بر اساس استقلال به معنای وضعیت رها از هر گونه اجبار در گرفتن تصمیم و آزادی به معنای توانائی انتخاب نوع تصمیم تعریف می‌شود.
بنا بر این تعریف آزادی و استقلال کسی استقلال و آزادی دیگری را محدود نمی‌کند. بلکه استقلال و آزادی هر شهروند عرصه استقلال و آزادی شهروندان دیگر را نیز می‌گستراند.
حقوق در قانون اساسی پیشنهادی به قدرت تعریف نشده است بلکه بر آزادی تعریف شده است.
در حال حاضر در ایران دولتی داریم که از نظر اقتصادی مردم وابسته به دولت هستند.
اقتصاد در ایران یعنی قرضه از خارج و فروش نفت و چاپ اسکناس. حجم پول در ایران بیشتر از ۳ برابر دوران احمدی نژاد شده است.
از لحاظ اجتماعی، مردم را محدود می‌کنند. از نظر دینی نیز محدود می‌کنند. از لحاظ فرهنگی و هنری نیز مردم محار می‌شوند. این نظام علاقه فراوانی دارد که توتالیتر عمل کند. این فرهنگ ایرانی است که به او اجازه و این امکان را نمی‌دهد. جمهوری اسلامی و محور ولایت فقیه بر ضد حقوق انسان در تمام ۵ دسته حقوق عمل می‌کند. دولت ایران و نظام ولایت فقیه ضد استقلال ایران در مقیاس فرد و مقیاس کشور عمل می‌کند. در عمل این رژیم مردم را از استقلال محروم کرده است. و در نتیجه از آزادی نیز محروم کرده است.
ما مردم از آبان سال گذشته شاهد اعتراضات مردم در اشکال مختلف بوده‌ایم. برای بسیاری یک سوال تا امروز جواب دقیق نیافته است. و آن اینکه چه کسانی می‌توانند مدیریت کشور را بر عهده بگیرند که دوباره استبداد جدیدی جانشین نگردد؟ حقوق پنجگانه به ما مردم این امکان را می‌دهد که مسئله بدیل در ایران حل شود. تا امروز ایرانیان تعریف مشخصی از حقوق خود از دهان بخش بزرگی از اپوزیسیون ایران نشنیده‌اند. این حقوق پنجگانه و قانون اساسی تدوین شده بر اساس این حقوق، امکان به ملت ایران می‌دهد که خواهان چه نوع حکومتی و چه نظامی در آینده باشند. و چه کسانی می‌توانند امکانات این حقوق را در ایران فراهم نمایند.
در کتاب حقوق پنج گانه (اصول حاکم بر قانون اساسی پیش نهادی) ۲۳۳ حق به عنوان حقوق حاکم بر قانون اساسی آمده است.
۵ ضمیمه در انتهای اصول حاکم آورده شده است. بدین شرح
ضمیمه اول: روشهای بهرهکشی و دزدی و... که امرهای واقع جهان شمول هستند:
۵۵ روش یهره کشی و دزدی جمع آوری شده است
ضمیمه دوم: نابرابریها مرد با زن که باید از میان برداشته شوند
۳۰ نابرابری جمع آوری شده است
ضمیمه سوم در ویژگیهای فرهنگ استقلال و آزادی
۲۰ ویژگی جمع آوری شده است
ضمیمه چهارم در اصول راهنمای اخلاق استقلال و آزادی
این قسمت ۷ بخش دارد که اصول راهنمای اخلاق استقلال و ازادی توضیح داده شده است.
ضمیمه پنجم در ویژگیهای زبان آزادی
۲۴ ویژگی برای زبان آزادی جمع آوری و توضیح داده شده است. آمده است
Golsar57@yahoo.de

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر