۱۳۹۵ دی ۲۰, دوشنبه

هاشمی

هاشمی رفسنجانی ؛ مرگ نا بهنگام و زمان پر ابهام 


ماشاء اله عباس زاده
ظر به روحیه تا حدودی کینه‌توزانه آیت‌الله علی‌ خامنه‌ای که با زبانی‌ صریح نسبت به حساسیت خود به مقوله فتنه سخن می‌گوید و شاید مهم‌ترین عامل مقهور مانی‌ِ هاشمی توسط رهبری ایران همانا مواضع وی نسبت به وقایع پس از انتخابات بود که شخص هاشمی را با صفتی چون "ساکتین فتنه" و یا "خواص بی‌ بصیرت" متصف ساخت، احتمال برخوردهای حذفی و ایذائی با منسوبان هاشمی رفسنجانی‌ و اعضای خانواده‌ا‌ش بیش از پیش می‌رود 

درگذشت هاشمی رفسنجانی‌ رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران ، و مرد شماره دو نظام جمهوری اسلامی در عهد آیات الله خمینی و نیز مرد شماره یک در سایهِ کلیت نظام ، قطعا واجد تبعات و پیامد های خاص خود خواهد بود . نابهنگامیِ مرگ این فقیه با مرگِ ناگهانی در این نوشتار متفاوت بوده و راقم این سطور تلاش دارد با بررسیِ حفره‌های احتمالی‌ِ پیش رویِ بخشِ تحت فشارِ لایه‌های تندرو و تمامیت خواه، واکنشِ افکار عمومی‌ و گزاره‌های مفروض در تغییر ساختارِ قدرت به دگردیسی‌های پسا هاشمی نگاهی‌ داشته باشد

یکم: هاشمی رفسنجانی را نسلی از ایرانیان در دهه ۶۰ بعضا با لفظی گزنده و زننده با مکثی خفیف، و با مزاح زبانی از  ترکیب رفسنجانی، جانی می‌‌خواندند که خواه ناخواه به خاطر نقش همیشه همراه این فقیهِ مقتدرِ پیشینی و مقهور پسینی با بنیان گزار جمهوری اسلامی ، فرماندهی تام و تمامش در عرصه جنگ هشت ساله، سپس آغاز دوران ریاست جمهوریِ پراقتدار ( بر خلافِ ریاست جمهوریِ تشریفاتی ایام خامنه ای) و همزمانیِ اعدام‌های دههٔ ۶۰ و بالطبع عدم آزادی بیان نسبی‌ِ عهد خاتمی، بر این دو گزاره ناسازِ تنفر و ارادت نسبت به ایشان دامن زد. نسلی که خمینیست بود و به هر طریق ممکن به بالندگی نظامِ دینیِ نو پدیدِ خاورمیانه چشم امید دوخته بود از کیاستِ ماکیاولیستیک این فقیه خشنود بودند. در سوی دیگر قطعا ایرانیانی که شکوهِ شاهانهِ سالیانِ گذشته‌شان را نابود می‌دیدند ، بیشترین حجم نفرت را به وی داشتند، تا اینکه چرخهِٔ این نفرت و ارادت در تسلسلی عجیب ،همین الان ادامه یافت

دوم: نکته ثانی‌ که گزاره‌ای احتمالی‌ است مرگِ نابهگنام این فقیهِ مقهورِ کاست فقها است که درست در اوجِ جدال‌های  جناحی و تشدید تنش‌های تریبونی لایه‌های منسوب به رهبری ایران از یکسو و طیف هاشمیون در سوی دیگر به وقوع پیوست.بنابر چند گزینه‌ مفروض، احتمال قتلِ فرمانی- فتوایی میرود
تضاد منافعِ سنگین و آشکار بازوی نظامیانِ مورد حمایت رهبری ایران در یکسو و تاکیدِ مستمر مردان هاشمی برای گسترش آزادی‌های مدنی در ایران در سوی دیگر، افشایِ لایه‌های نهان فساد‌های سازمان یافتهِ شاخک‌های بابک زنجانی و مردان نظامی پشتیبان آن- در پیش بودنِ انتخابات ریاست جمهوری در سال ۹۶ کمتر از پنج ماه دیگر ، سرگردانی اردوگاه اصولگرایان برای تعیین نامزد واحد، دغدغه‌ها و گمانه‌ها حول تعیین گزینه‌ رهبری آینده ، تدبیرِ ساکنانِ کوی بیت رهبری ایران برای حذف ابدی آخرین لایه‌های موسوم به اصلاح طلبان مجموعه عوامل موثر و مفروضی است که حذفِ فیزیکی‌ِ احتمالی‌ِ این فقیه را در نظامی که پیشینهِ قتل‌های زنجیره‌‌ای دارد بیش از پیش تقویت می‌کند

سوم: مرگِ نابهنگام این فقیهِ مقهورِ فقها خود عامل زایش و پیدایش تبعاتی چند خواهد بود. در اولین گام همه مردان  موسوم به اصلاح طلبان به سرنوشتی نسبتا شوم ، انتقام گیرانه و شبه نهضت آزادیِ محض مبتلا خواهند شد. گفتمان اصلاحات که پیشتر به خاطر کاهش نقش هاشمی در ساختار قدرت به "اعتدال" یا بعضا اصولگرایی میانه رو تقلیل یافت ، همینک آخرین میخ بر تابوت اصلاحات کوبانده خواهد شد و یا به محاقِ محض خواهد رفت.قدم دوم ، پیش آمدن همه مردانِ مقرّب به علی‌ خامنه‌ای از جمله احمد خاتمی‌ها علم الهدی‌ها و رئیسی‌ها محتمل تر از پیش شد. مقوله موخر- رشد رییسی- شاید بدون هرگونه مانع گزینه‌ جایگزینی ا‌ش برای جایکاه رهبری نیز هموار شود. قدم آتی، زدنِ آخرین بال و پرِ روحانی در ایام باقی‌ مانده ریات جمهوری ا‌ش است و حتی احتمال تقویتِ رد صلاحیتِ حسن روحانی برای دور آتی وجود دارد
نیز، آقایان حسن خمینی و محمّد خاتمی به مثابه دیگر اضلاع موسوم به فتنهِ مورد نظر خامنه‌ای در خطر حذف فیزیکی‌ِ با اشکال و صورِنا متصور قرار دارند.

چهارم: باز آفرینیِ ساختارِ قدرت در ایران پس از درگذشت اکبر هاشمی رفسنجانی خود دستمایه تغییرات گسترده خواهد شد . نخستین گزینه‌ برای بر کشیدنِ یک گزاره احتمالی‌ ِ جایگزینی رهبری نظام، همانا  تقویتِ طیفِ رئیسی‌ها است. مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز به اشخاص زاویه دار و همینک میانه‌ای چون ناطق نوری که در سالیان اخیر سوق و سویی به سمت هاشمی داشت ، نخواهد رسید . بلکه فقیهانِ نسبتا جوانی‌ چون صادق آملی لاریجانی در یک تغییر جایگاه شانس بیشتری دارند. نظر به روحیهِ تا حدودی کینه توزانه آیت الله علی‌ خامنه‌ای که با زبانی‌ صریح نسبت به حساسیت خود به مقوله فتنه سخن می گوید و هر بار با تکرارش در تمام طول هفت سال گذشته آن را زنده نگهداشت و شاید مهمترین عامل مقهور مانی‌ِ هاشمی توسط رهبری ایران همانا مواضع وی نسبت به وقایع پس از انتخابات بود که شخص هاشمی را با صفتی چون "ساکتین فتنه" و یا "خواص بی‌ بصیرت" متصف ساخت، احتمال برخورد های حذفی و ایذائی با منسوبان هاشمی رفسنجانی‌ و اعضای خانواده ا‌ش خاصه فرزندان، همچون مهدی هاشمی و فائزه بیش از پیش می رود.

پنجم: پایانِ حیات مردی که سالیانی با دو آمیزهِ ناساز " نفرت" و " عشق" از سوی ایرانیان مواجه بود ، به طرز غریبی در سالهای پایانیِ حیاتش همچون سالهای آغازین و میانی، در دورِ دوگانه‌ای تسلسل یافت. در تمام سالهای پس از جنبش سبز و هم آغوشی هاشمی با رهبرانِ اصلی‌ اصلاحات و طیف‌های تحول خواهان و نوعی دگردیسیِ فکری برای بازسازیِ گذشته‌های پر ابهام و ایهام این فقیه، مدلی‌ از "ارادت همگانی" شهروندان را بیش از پیش به ایشان افزایش داد، تا جائی که انتخاب حسن روحانی مصداق میدانیِ رویکردِ نو و آشتی‌ِ جوبانه شهروندان با هاشمی تلقی‌ میشد.
همزمان اما در سوی دیگر، برای نسل‌هایی‌ از ستم دیدگانِ سالهای آغازین انقلاب سال ۵۷ تا پایان دهه ۶۰ و میانه‌های دهه ۷۰ از یکسو و نحله‌های نو ظهوری از نظامیان، لایه‌هایی‌ از بنیادگرایانِ نزدیک به نهاد رهبری و تمامی‌ اصولگرایان تمامیت خواه در سوی دیگر این فقیهِ مقهورِ دهه اخیر، نه تنها گذشتی به گذشته‌ ا‌ش نداشتند که همواره مایه نفرتِ ‌شان به وی بیش از سایر ارکان و مردان نظام بوده است
شاید هاشمی تنها کسی‌ در تاریخ ایران است که همزمان آمیزه‌ای از دو گزارهِ ناسازِ "عشق و نفرت" را در تاریخِ سیاسیِ معاصر ایران نمودی نو بخشید.
ماشاالله عباس‌زاده
روزنامه نگار و تحلیلگر امور ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر