۱۳۹۵ بهمن ۱۰, یکشنبه

امنیت کدام ملت ؟


حسن بهگر
مدتی است موضوع امنیت ملی مورد توجه روشنفکران و کنشگران سیاسی واقع شده. رفتن به دنبال امنیت ملی، مستلزم اصل قرار دادن ملت است. اگر ملت را مرکز قرار ندهیم، صحبت از امنیت ملی بیجاست. ولی جمهوری اسلامی در تاریخ ایران حکومتی استثنایی است که ایران و ملت برایش اصل نبوده و نیست، مگر به عنوان وسیله و از سر ناچاری، چون وسیله ی دیگری ندارد که بخواهد از آن برای توسعه ی ایدئولوژیش بهره بگیرد. 
برای بسیاری از سردمداران این رژیم، تعلق به ایران امر ثانوی است، نه اصل. اصل اسلام است. تقابل نمادهای ملی و مذهبی از ابتدای تأسیس آن بر پاست. فقط ملی ـ مذهبی ها هنوز متوجه این تضاد نشده اند، وگرنه همه فهمیده اند. نگاه مذهبی پایه را بر انواع تبعیض در دل ملت گذاشته و به این ترتیب است که به وحدت ملی آسیب زده. تبعیض مذهبی درون و بیرون اسلام و تشیع، جنسی، قومی... به این ترتیب چه از ملت می ماند که بخواهیم از وحدتش صحبت کنیم؟
امروزه صحبت از تعریف امنیت ملی بدون دخالت شهروندان کشور، بی معنی است. وقتی شما همه را از حوزه ی تصمیم گیری بیرون می رانید، وضعی مشابه وضع امروز ایران ایجاد می شود. مشخص است که در ایران مشارکت مردم و مجلس منتخب مردم مفقود است و ولی فقیه سکان مملکت را در دست دارد . 37 سال است کشور با بحران های گوناگون دست و پنجه نرم کرده و جنگی 8 ساله را پشت سرگذاشته. رژیم مدعیست که مشروعیتش را از انقلاب می گیرد. از بحران ها جان به سلامت برده، اما تهدیدهای خارجی علیه ایران همچنان ادامه دارد. ضمن اینکه به تدریج از پشتیبانی مردم کاسته شده و دیگر سال هاست که از آن پشتوانه مردمی انقلابی خبری نیست.
ظاهراً موقعیت ج .ا از نظر سیاست خارجی در عراق ، سوریه و لبنان در وضعیت مناسبی قرار دارد اما این وضع تا چه زمانی قابل دوام است بستگی به تحولات در منطقه به ویژه در سوریه دارد. بازی ترکیه و اسراییل و به ویژه روسیه در این میان می تواند اوضاع را کاملا تغییر دهد. در مقابل، وضع حکومت در داخل بسیار شکننده بوده و هست. فقر بیداد می کند و دزدی ها و فساد ها و اختلاس ها همراه با فشار و اختناق اوضاع را بحرانی کرده است. مردم روز به روز از وجود طبقه ی ممتازی که همه چیز را از آن خود می داند و مردم کشور را شهروندان درجه ی دوم حساب می کند، به تنگ آمده اند.
یک ملت نیازمند داشتن امنیت اجتماعی ، اقتصادی، امنیت انرژی، امنیت زیست محیطی است . این هم از بخت بد ماست که حکومتی داریم که به جای اینکه حافظ امنیت ملی باشد، خود سست کننده ی پایه های آن است. نیازی به تکرار اوضاع نابسامان اقتصادی و نابودی جنگل ها و دریاچه ها و تالاب ها و اختلاس و فساد در فروش نفت و گاز و غیره نمی بینم .
تا حال ج .ا بسیار ثروت ملی و منافع ملی ایران را به باد فنا داده تا رسم و رسوم سیاسی را یاد بگیرد و بسا اوقات خوش شانس هم بوده، ولی این بار معلوم نیست تا چه زمانی می تواند درکنار اسد بماند و شعار مرگ بر اسراییل و آمریکا سربدهد. با آمدن ترامپ سناریوهای متفاوتی نوشته می شود. جمهوری اسلامی حتا حاضر نیست بگوید که خواستار نابودی اسراییل نیست تا از تنش کم کند. می دانیم که این حرف هم از زیاده خواهی جبهه ی مقابل نخواهد کاست ولی دستکم بهانه ای را از دستشان خواهد گرفت. به هر حال همه چیز به جمهوری اسلامی وابسته نیست و همه جا نمی توان آن را تنها مقصر دانست. اگر امروز در سایر موارد نیز مانند برجام بله بگوید و سر خم کند کافی نخواهد بود. از یک طرف آمریکا و انگلیس و اسراییل به کمتر از تسلیم کامل ایران راضی نیستند و آخر این تسلیم هم امتیاز گرفتن نیست، تجزیه ی کشور است. از جانب دیگر آخوندها نیز علاقه ی مفرطی به گسترش شیعه و رهبری مذهبی دارند . هیچ بعید نیست با سخت تر شدن اوضاع ملاها به راه اندازی دوباره برنامه هسته ای رو بیاورند. ما هم این وسط گیر افتاده ایم.
در این میان، انتخاب اصلاح طلبان روشن است. اینها، بر خلاف ادعاها و اداهای خود، راه کمک خواستن از خارجی را برگزیده اند. دفعه ی آخر همین چند ماه پیش بود که خبر رسید رفسنجانی یکی از ستون های جمهوری اسلامی برای پیشبرد مقاصد خود متوسل به دولت های خارجی شده و از آنها یاری خواسته تا با تمدید تحریم هایی که ملت را به این روز انداخته، در پیروزی بر جناح رقیب، به وی یاری برسانند. خوب است اجل مهلت نداد وگرنه هیچ بعید نبود تا در صورت تنگ شدن قافیه، با سایر خاتمی و روحانی به سفارتخانه های خارجی پناه ببرد و بست هم بنشیند. چندین سال مردم را به دنبال اصلاحات دواندند و آخر برای همه مشخص شد خبری از اصلاحات نیست و دعوا فقط با جناح مقابل است.
راه حل اصلی همانیست که برای همه روشن است: خیزش ملت برای اعاده ی حقوق خود. برای تغییر نباید به انتظار حوادث نشست. در شرایطی که دشمنان ایران دل به تکه تکه کردن میهنمان بسته اند و استقلال و تمامیت ارضی ایران در معرض خطری جدی قرار گرفته، باید فکری کرد. امروز مردم از هردسته و گروه ، کارگران ، معلمان و کشاورزان و .. اعتراض می کنند ولی هیچ مرجع و نهادی برای سامان دادن به این اعتراضات وجود ندارد و نتیجه فقط سرکوب است. ممکن است با هر جرقه ای یک انفجار اجتماعی رخ دهد و مردم بدون سازماندهی به خیابان ها بیایند و دوباره خسارت عظیمی را متحمل شوند. درچنین شرایطی است که ضرورت انتظام فکری و گفتاری و سازماندهی وفعالیت عملی مشترکی احساس می شود. باید همگی در راهی که دارد پیش پایمان باز می شود گام بگذاریم.

2017 Jan 28th Sat - شنبه، 9 بهمن 1395

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر