۱۳۹۵ دی ۲۱, سه‌شنبه

امیری که هرگز « کبیر» نبود

حسین نوش آذر

هر چه امیرتر بود، رذیل‌تر بود. تنها دستاورد زندگی‌اش دوستی با خامنه‌ای‌ست. مخالفانش در درون حکومت، با "ابوجهل" مقایسه‌اش کرده‌اند. یک شخصیت دوگانه 
این جمله بنیانگذار جمهوری اسلامی را پس از ترور نافرجام اکبر هاشمی رفسنجانی به یاد داریم که گفته بود نهضت زنده است تا هاشمی زنده است. اکنون هاشمی رفسنجانی، یکی از معماران اصلی نظام اسلامی در ایران دیگر زنده نیست.
بخش اصلی زندگی سیاسی او که فروتنانه خود را امیر کبیر ایران می‌دانست، در سال‌های پس از انقلاب، در چند فراز و در یک فرود بلند شکل گرفته است. کارنامه‌اش را می‌توانیم در یک جدول به نمایش بگذاریم، جدولی که آشکارا نشان می‌دهد او هر چه امیرتر بوده، یعنی قدرت امر دادن داشته رذیل‌تر هم بوده است.

کارنامه هاشمی رفسنجانی در چهار مقطع:
مهم‌ترین دستاورد هاشمی رفسنجانی مانند سموئیل در کتاب مقدس این است که بعد از خلع پادشاه، پادشاه دیگری را به سلطنت رساند و خیمه‌ای را که در حال فروافتادن بود برافراشت.
در دین یهودیت سموئیل آخرین فرد از داوران (دیانیم) است که پیامبری خود را در سرزمین اسرائیل شروع می‌کند. بعد از او قوم اسرائیل برای اولین بار دارای پادشاه می‌شود.
در سوره بقره، آیه ۲۴۶ آمده است:
«پیامبرشان (سموئیل) به آنان گفت در حقیقت خداوند طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است گفتند چگونه او را بر ما پادشاهی باشد با آنکه ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم و به او از حیث مال گشایشی داده نشده است پیامبرشان گفت در حقیقت‌خدا او را بر شما برتری داده.»
نقطه اتکای هاشمی رفسنجانی هم تا آخر عمر همین یک دستاورد بود: دوستی با آیت‌الله علی خامنه‌ای که سلطنت‌اش بر روی زمین را به او مدیون است. او خود درباره دوستی‌اش با خامنه‌ای گفته است: «در این ۶۰ سال غیر از دوستی، محبت، همکاری و اعتماد نسبت به هم چیزی نداشتیم.»
مخالفانش در درون دایره حکومت تا جایی به او حسد و کینه داشتند که او را با «ابوجهل»، بازرگان قریشی که دشمنی‌اش با پیامبر زبانزد است مقایسه می‌کردند. بنیان‌گذار بودن و دشمن او تلقی شدن هم دوگانگی‌ای است که بخشی از شخصیت و لاجرم زندگی رفسنجانی‌ را رقم زده است. فرج سرکوهی، به بُعد دیگری از دوگانگی شخصیت متناقض هاشمی رفسنجانی اشاره می‌کند:
«رفسنجانی را نخستین بار در زندان زمان شاه دیدم. در میان روحانیونی که در آن سال‌ها با حکومت استبدادی شاه مبارزه می‌کردند و به زندان می‌افتادند و در سنجش با کسانی چون طالقانی، منتظری، لاهوتی و…. چهره مهمی نبود اما خصیصه‌ای داشت که در دیگر مبارزین آن زمان، چه مذهبی و چه غیر مذهبی، دیده نمی‌شد یا حداکثر به یکی دو چهره در چند دهه محدود بود. رفسنجانی هم در سیاست فعال بود و هم دلالی بود که به پول درآوردن دلبستگی وافر داشت و به ویژه با واسطه دلالی زمین و خودرو، که در آن روزگار در میان مبارزین ضد ارزش بود. رفسنجانی فرصت‌طلب و زیرک هم بود.» ( +)
درباره مقایسه با امیرکبیر هم همین‌قدر کفایت می‌کند که دانشگاه آزاد اسلامی را با دارالفنون مقایسه کنیم. دارالفنون صنیع‌الدوله و احتشام‌السلطنه و میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل تربیت کرد، دانشگاه آزاد اسلامی باعث و بانی مدرک‌گرایی و جعل مدرک تحصیلی در ایران بود: یک بنگاه پولساز بدون شأن علمی.
آیت‌الله علم‌الهدی، امام جمعه خبرساز مشهد در پیام تسلیتی که به مناسبت درگذشت هاشمی رفسنجانی منتشر کرده و از نیش و کنایه هم بی‌نصیب نمانده امیدوار است که در محکمه الهی، خداوند نه با عدلش که با فضل‌اش درباره هاشمی رفسنجانی به داوری بنشیند، غافل از آنکه کار داوری به این پیچیدگی‌ها هم نیست. تاریخ ایران قطعاً هم با عدل و هم با فضل داوری می‌کند.
برای داوری می‌توانیم جدول بالا را که ساده شده و لاجرم همه نکات زندگی سیاسی رفسنجانی را دربرنمی‌گیرد، ساده‌تر هم کنیم، به این صورت: آیت‌الله خامنه‌ای در پیام تسلیت‌اش به این بالیده که رفسنجانی علی‌رغم اختلاف‌ نظرها او را دوست داشت. خامنه‌ای اما این اواخر او را دوست نمی‌داشت. این یک نکته مثبت در کارنامه رفسنجانی است، اما نکته منفی همانی است که خامنه‌ای گفته: او رهبر را دوست می‌داشت.
آیت‌الله علی خامنه‌ای در دانشگاه تهران بر سر جنازه دوست دیرینه‌اش درآمد، اما در نماز میت جمله «و انا لا نعلم منه الا خیرا» (به معنای «ما جز خوبی از او چیزی نمی‌دانیم») را نخواند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر