۱۳۹۶ خرداد ۲۴, چهارشنبه

ف

تیم ملی فوتبال و سکولاریسم


محمد مباشری

سکولاریسم سیاسی:

جدایی نهاد دین و نهاد سیاست از یکدیگر را اساس سکولاریسم سیاسی می‌دانند. در این راستا جایگاه افراد در نظام سکولاردمکرات --دستکم به گونه‌ای نظامند و ساختاری-- ربطی مستقیم به باور دینی‌مذهبی ایشان ندارد . (۳)
برای روشن‌سازی مفهوم جدایی نهاد دین از نهاد سیاست بد نمی نماید نگاهی به موضوعی اشنا یعنی تیم ملی فوتبال کشورمان بیندازیم. به عبارت دیگر اگر به منظوری آموزشی مفهوم سکولاریسم را به فوتبال نیز بگسترانیم آنگاه می‌توانیم تیم ملی کشورمان را تیمی --نسبتا و تا اندازه‌ای-- سکولار برشمریم چراکه باور دینی‌مذهبی افرادِ درگیر در این تیم چندان نقشی در جایگاه آنها ندارد(۴) :
سرمربی تیم مسیحی یا باورمند به دینی دیگر یا شاید هم بی‌دین است. یک مربیِ تیم ارمنی مسیحی است. یک بازیکن مسیحی داریم. دو تا سنی‌مذهب داریم. چند تایی شیعه و یا شاید برخی بی‌دین اما برآمده از خانواده‌های مسلمان باشند. از این چشم‌انداز می‌توان این تیم را تیمی نسبتا سکولار دانست که در آن انتخاب بازیکن ربطی به باورهای دینی‌مذهبی آنها ندارد . (۵)

ب) چندفرهنگرایی:

این تیم تا اندازهای چندفرهنگگرا از نوع دیگ جوشان آمریکایی است چراکه در آن از زبان‌‌ها و گویشهای گوناگون کشورمان(ارمنی، ترکمن، کرد، عرب، گیلک، لک، فارس، لر، ترک، و جزآن) دیده میشود! البته زبان مشترک برای ارتباط بین بازیکنان به ناچار یا طبیعتا زبان رسمی یا ملی فارسی و زبان ارتباط با سرمربی زبان بین المللی انگلیسیِ یا زبان پرتغالی است.
نکتهی مهم دیگر آن است که چند فرهنگی در تیم خوشبختانه مخل وحدت ملی نشده است. وحدتی در عین کثرت رخ میدهد و همه با هم برای تیم میکوشند. برای نمونه کسی نمیگوید فقط به همزبان یاهممذهب خود پاس میدهم و...

پ) لیبرالیسم:

این تیم اندکی (نه یکسره) لیبرال است چراکه برای نمونه کسی دستکم در بازی‌های بیرونِ خانه کاری به امور شخصی‌ای (خصوصی‌ای) چون خالکوبی اشکان دژاگه ندارد.

ج) تهران‌مرکزگرایی:

این تیم چندان تهران‌مرکزگرا نیست چراکه از استان‌های گوناگون بازیکن دارد و حتی از ایرانیان بیرون ایران. بازیکنان در تیم های گوناگونی در سراسر کشور و بیرون کشور بازی می‌کنند.

د) جهان‌میهن‌گرایی:

امروزه با توجه به ساختار اقتصادی‌سیاسی‌فرهنگی جهان هنوز نمی‌توان یکسره جهان‌میهن بود اما می‌توان رو به سوی جهان‌میهنی داشت. نمی‌توان مرزهای ملی و بار حقوقی‌عاطفی‌اقتصادی‌فرهنگی‌سیاسی آن را هیچ انگاشت اما می توان نیم‌نگاهی به جهان‌میهن‌گرایی داشت. به هر روی، این تیم با سرمربی غیر ایرانی و نیز آوردن ایرانی‌الصل‌های بیرون ایران تا اندازه‌ای رو به سوی جهان‌میهنی دارد و نیم‌نگاهی بدان!

ملی‌ترین چیزی که داریم



این تیم با این ویژگی‌ها در نسبت با هر چیز دیگرمان( از حکومت گرفته تا گروه‌های رنگارنگ اپوزیسیون حکومت، اصلاح‌طلب و جزآن) در کل چه بسا ملی‌ترین چیزی است که داریم و بیش از هر چیز دیگرمان نمادی است از شعار «ایران برای همه‌ی ایرانیان».
اگر قرار بود در این تیم نیز مانند حکومت یک دین یا مذهب سنجه گزینش می‌شد و اولویت می‌یافت و یا انتخاب بازیکن بر اساس بودن در تیمی تهرانی انجام می‌گرفت آنگاه چه بسا نه از آندو و مارکار خبری بود، نه از اشکان، نه وریا، نه سردار، نه کیروش، نه...!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- این متن پارسال هنگام جام ملتهای اسیا در استرالیا و بر اساس شرایط، بازیکنان و کادر فنی ان روزهای تیم ملی نوشته شد که با شرایط، بازیکنان و کادر فنی امروز تفاوتهایی داشت.


۲- جستار سکولاریسم سیاسی مفهومی در فلسفه سیاسی درباب نظام حکومتی است، نه فوتبال. از مثال تیم ملی فوتبال برای تبیین ساده موضوع استفاده شده است. اما به هر روی نوع نگاه حکومت می‌تواند گاهی بر همه چیز اثر گذارد که البته تیم ملی تا حد زیادی از گزینش ایدئولوژیک مصون مانده است وگرنه چه بسا می شد چیزی مثل بقیه چیزهایمان که در انها بسیاری از گزینش ها بر اساس ایدئولوژی و دین و مذهب است و بسیاری افراد کنار گذاشته می‌شوند.
۳- اینکه در بند نخست و گهگاه در بندهای بعدیِ متن اصطلاحاتی چون «دستکم» آمده است و اینکه گهگاه از واژگان «غیرمستقیم و مستقیم»، «تا اندازه‌ای» و روش‌هایی از این دست بهره برده شده است بدین دلیل است که گاهی حتی در سکولار-دمکراسی‌ها نیز باورهای دینی غیرمستقیم بر رای‌دهندگان اثر می‌گذارد.
۴- گاهی احزاب دین‌دار یا محافظه‌کار در بحث‌های درون‌حزبی خودشان از دین اثر می‌پذیرند. برخی افراد در پرتو اندیشه‌های دینی‌شان اصول دموکرات‌سکولار را می‌پذیرند(همان بحث اجماع همپوشان رالزی و...). از یکسو گاهی دینِ غالب بر فرهنگ جامعه اثرهایی غیرمستقیم بر قوانین و رویکردهای جزئی یا کلی دارد. برای نمونه، برخی تعطیلی‌ها در اروپا ریشه‌ی مسیحی‌یهودی دارند تا ریشه‌ی سکولار و ملی. فرهنگ دینی چه بسا غیرمستقیم و ناخودآگاه بر ساختار اقتصادی اثر گذارد و... از سوی دیگر، حکومت و ساختار سیاسی نیز گاهی بر شیوه‌ی دینداری، آموزش دینی و...اثر می‌گذارد. یا حکومت محدودیت‌هایی بر شیوه‌ی دینداری بر قرار می‌کند و جزآن. به گفته‌ی دیگر، در ساخت حقیقی برخلاف نگاه ساده‌اندیشانه رابطه‌ای دو طرفه اما شل و ملایم برقرار است. برای خودداری از بحث در باب اینگونه ریزه‌کاری‌های تخصصی واژگانی چون «غیرمستقیم، دستکم، تا اندازه‌ای و... »در متن بکار رفته است وگرنه در سکولاریسم اصل اساسی و جدا از این ریزه‌کاری‌ها همان جدایی نهاد دین از نهاد سیاست است.
نکته بعد اینکه از آن روی در بند دوم گفته‌شده است که این تیم «--نسبتا و تا اندازه‌ای-- سکولار» است و موضوع از «مطلقیت» بیرون آمده است که اگر به فرض برای نمونه یک بازیکن بسیار توانمند اما بهایی در لیگ پیدا شود باز هم بعید است به رغم توانمندی بالا اجازه دهند در تیم جای گیرد! و....لذا بهتر است بگوییم نسبتا و تا اندازه‌ای سکولار است. اما باز نسبت به دیگر چیزهایمان بسیار سکولارتر است.

۵- سکولاریسم را در یک تقسیم‌بندی به دو نوع سیاسی و فلسفی تقسیم می‌کنند که در اینجا بحث بر سر سکولاریسم سیاسی بود نه فلسفی. لیبرالیسم را هم در یک تقسیم‌بندی به لیبرالیسم جامع و سیاسی تقسیم می‌کنند که از این ریزه‌کاری‌ها بگذریم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر