مجید محمدی:
چرا این همه « نفرت » از بهائیان ؟؟
در ماههای اخیر نقض حقوق شهروندان بهایی در ایران شدت گرفته است. ماموران امنیتی صبح روز دوشنبه ۷ فروردين ۱۳۹۶۶ با مراجعه به منزل پنج شهروند بهایی ساکن اصفهان پس از تفتیش منزل، آنان را بازداشت کردند.در بهمن ۱۳۹۵ شش دانشجوی بهایی از دانشگاه اخراج شدند. محل کسب و کار ۱۰۴ شهروند بهایی طی دو روز ۱۲ و ۱۳ آبان ماه ۱۳۹۵۵ توسط ماموران اماکن عمومی به دلیل اعتقاد صاحبان محل کسب به دیانت بهایی پلمب شد. این رخدادها چهار دهه است ادامه دارد. چرا سرکوب بهاییان در ایران متوقف نمی شود؟
زادگاه و مهد دین بهایی ایران است و دین بهایی را در دنیا به عنوان یک دین ایرانی با پیام جهانی می شناسند. زبان اصلی بسیاری از متون مقدس این دین فارسی است. این دین بیشترین قرابت را با اسلام دارد و نقطهی پرش آن نقد اسلام بوده است. بهاییان بیش از یک سده در کنار دیگر ایرانیان با صلح زیستهاند و هیچگاه عَلَم جدایی و فاصله با دیگر ایرانیان بر نیافراشتهاند. بهایی شدن مردمانی از دیگر کشورها نیز نوعی دریچه برای آشنایی آنها با فرهنگ و رسم و رسوم و اندیشههای ایرانیان بوده است.این عوامل به جای آن که ایرانیان مسلمان باورمند را به بهاییان نسبت به دیگر اهل ادیان نزدیک تر سازد متاسفانه موجب دوری آنها از بهاییان شده است. علت چیست؟ چرا بهاییان و دین بهایی مبغوضترین افراد و دین برای روحانیون شیعه و طرفداران آنها بوده و در چهار دههی اخیر بیشترین ظلم علیه آنها (در قیاس با دیگر ادیان و مذاهب در ایران) وارد آمده است؟
مگر بهاییان ایرانی غیر از تمسک به دین و آیین خود چه کاری علیه دیگر هموطنان خود کردهاند که برخی از شیعیان تا این حد علیه بهاییان بغض و کینه دارند که قبرستان آنها را تخریب می کنند، آنها را از تحصیلات دانشگاهی محروم می سازند، اموال آنها را ضبط و توقیف می کنند، آنها را شکنجه می کنند، رهبران آنها را به زندان می اندازند، خانههای آنها را خراب می کنند، آنها را در ادارات دولتی استخدام نمی کنند و از امکانات و مزایای دولتی محروم هستند، آنها را از حقوق مدنی محروم می کنند، بهاییان باورمند را صرفا به دلیل عدم بازگشت از دین خود اعدام می کنند و از هرگونه جرم و جنایت علیه آنها خودداری نمی ورزند؟
درون دینی یا برون دینی
در دین بهایی هیچ عنصر ویژهای وجود ندارد که دردیگر ادیان غائب باشد. شاکلهی دین بهایی شبیه دیگر ادیان است (باور به امری مقدس، پیام آور، زندگی پس از مرگ، مراسم و آیینهایی خاص، تقویم ویژه، دعا و زیارت، و دستورات مذهبی). این طور نیست که در این دین مولفهها و عناصری باشد که در دیگر ادیان به طور کلی غائب باشد تا موجب این همه دشمنی شده باشد. همچنین بهاییان هویت خود را در نفی و سلب دیگران تعریف نمی کنند و به اعمال خشونت آمیز نیز تمسک پیدا نکردهاند تا این امور را مایهی دشمنی برخی از شیعیان علیه آنها بپنداریم.
البته دروغهای بزرگی مثل جواز ازدواج با محارم را به دین بهایی نسبت داده شده تا از آنها دیوی در جامعهی ایران بسازند. اگر غیر عقلانی بودن باورها مد نظر باشد اصولا باورهای دینی را نمی توان با ترازوی عقل سنجید و این مختص دین بهایی یا یهود یا اسلام نیست. در همهی ادیان می توان عناصری یافت که با عقل عرفی در تضاد است. همچنین همهی ادیان کارنامهی سراسر رحمت و انساندوستی برجای نگذاشتهاند. جالب است که مسلمانان شیعه احترام هندوها به حیوانات را مورد تمسخر قرار می دهند اما عبودیت در برابر دیگر انسانها (ولی فقیه در اسلامگرایی شیعه) برای آنها عادی و حتی ضروری است.
بنابر این علت خصومت و تنفر را نمی توان در آموزههای بهایی جستجو کرد و باید به سراغ عوامل برون دینی (بیرون از دین بهایی) برای یافتن علل این تنفر و خصومت گشت.
انحطاط تاریخی روحانیت شیعه
دین بهایی هنگامی عرضه شد که روحانیت شیعه در دوران حضیض خود پس از دولت صفوی به سر می برد. هنگای که یک نهاد اجتماعی در ضعیفترین شرایط خود به سر می برد هر گونه حرکتی را به معنای پایان دوران یا تیر خلاص خود می گیرد و با آن بیشترین مخالفت و دشمنی را پیدا می کند. دشمنی و خصومت شیعیان ایرانی وفادار به روحانیت شیعه و مراجع این دین نسبت به دین بهایی (و دیگر ادیان و باورها در ایران) ناشی از احساس ضعف عمیقی است که در دوران اخیر داشتهاند.
حتی سیاسی شدن بخشی از روحانیون شیعه و تلاششان برای کسب قدرت سیاسی ناشی از احساس ضعف در پاسخ "دینی" به نیازهای زمانه بوده است. روحانیون تصور می کردهاند که با به راه انداختن گروههای ضد بهایی، ضد مسیحی، ضد روشنفکری، ضد سنی یا کسب قدرت سیاسی می توانند خود را از ذلت نظری و بحران معنوی که در آن درگیر هستند رهایی بخشند. مشکل روحانیت شیعه در ایران مدرن نه رقبای آن بلکه تعالیم و آموزهها و گرایشها و روشهای آن است. از همین جهت سرکوب مخالفان و دگر اندیشان و دگر باوران هیچ کمکی به روحانیت شیعه در بسط ایدهها و آموزههای خود نکرده است.
نارواداری
روحانیت شیعه یک نهاد ضد تساهل و مداراست. تاریخ رفتار روحانیون شیعه با درویشان و صوفیان ایرانی که بیشترین تساهل و مدارا را با غیر خود داشتهاند، معرف این خصوصیت است. در دوران قاجار روحانیت قدرت این را داشت که شاهان قاجار را به کشتار و سرکوب بهاییان وادار کند و از همین جهت روحانیون بر منابر، به جان شاهان قاجار دعا می کردند. اما در دوران پهلوی سیاست رسمی حکومت تساهل و مدارا با ادیان بود. یکی از علل کنار نیامدن روحانیون شیعه با رژیم پهلوی همین مدارای دینی حکومت بود تا حدی که بهاییان و زرتشتیان و سنیان و یهودیان و مسیحیان ایرانی به مدارج بالای اداری و آموزشی و صنعتی در کشور ارتقا می یافتند.
علیه نو
ادیان زرتشتی، مسیحی، یهودی و مذهب سنی در ایران به رسمیت شناخته شدهاند گرچه ۱) شیعیان باورمند و تحت اموزههای روحانیت معتقدند که همهی پیروان آنها به دوزخ می روند و ۲) هر روزه نهادها و باورمندان این ادیان تحت فشارهای رسمی و غیر رسمی هستند و آزادیهای مذهبی آنها نقض می شود. اما این ادیان به دلیل قدیمی بودن و قدمتی به اندازه یا بیش از دین شیعه، تحمل می شوند اما حقوق و آزادیهای پیروان آنها به اندازهی حقوق و آزادیهای شیعیان باورمند به ولایت فقیه نیست.
اما بهاییان حق تحصیل و زندگی و شغل و مسکن و حتی قبرستان ندارند چون این دین قرن نوزدهمی است. از این جهت این دشمنی را تا حدی می توان به متاخر بودن این دین نسبت داد گویی که هر دین جدیدی "نادرست" تر و "کفرآلودتر" از ادیان قدیمی تر است و باید بیشتر نسبت بدان دشمنی ورزید.
دین بهایی عملا ادعای خاتمیت دین اسلام را به چالش می گیرد. مسلمانان با نوعی خود شیفتگی مذهبی بر این باورند که آنها آخرین عزیز دردانههای خدا هستند که خداوند پیامی را به آنان انتقال داده است. از همین جهت اگر کسی ادعای وحی یا نبوت داشته باشد با خشنترین رفتارهای آنان مواجه می شود. آنها در بازار دین ادعا دارند که آخرین مغازه را تاسیس کردهاند و بعد از آن کسی نباید به این بازار وارد شود. تصور خاتمیت دین اسلام بر ظرفیت تمامیت خواهی شیعیان در مقایسه با دیگر اهل ادیان افزوده است.
تصور پایان موعودگرایی
علی محمد باب (که البته حساب وی از بهاء الله بنیانگذار دین بهایی جداست) از نگاه بسیاری از شیعیان بنیان گذار دین بهایی است. علی محمد باب با ادعای نیابت امام زمان به چهرهای چالش برانگیز تبدیل شد، موضوعی که به مدعیات روحانیون برای نیابت امام زمان پایان می بخشد و مهدویت و موعودگرایی شیعه را از دست آنها خرج می کند. این امر چالش بسیار بزرگی برای روحانیت شیعه بود چون آینده و تاسیس دولت جهانی و همهی وعدهها و وعیدهای رهبران شیعه را از آنها باز می ستاند. گروه یا کسانی که آب به لانهی مورچگان می ریزند نمی توانند منتظر خشم و نفرت آنان نباشند. دین بهایی چالشی بسیار بزرگ برای کسب و کار روحانیون شیعه بوده است و از این جهت به صورت یک تهدید به آن نگاه می کنند.
افسانهی دین انگلیسی
حدود دو قرن است که روحانیت شیعه هر دین و آیین و ایدئولوگ و نظر پرداز و گروه و نهادی را که از آن پیروی نمی کند و به آن انتقاد دارد وابسته به خارج معرفی می کند. وجود دول قدرتمند اروپایی با مستعمرات گسترده در یک دوره، این انتساب را تسهیل کرده است. حتی یک مورد از مخالفان یا منتقدان روحانیت شیعه و حکومت دینی (حتی تا حد روسای جمهوری اسلامی، از بنی صدر تا احمدی نژاد، که در موضوعاتی، برخی روحانیون شیعه را به چالش گرفتهاند) سراغ نداریم که به وابستگی به بریتانیا، ایالات متحده و دیگر دول غربی (و در دورهای اتحاد جماهیر شوروی) و کار برای سازمانهای جاسوسی آنها متهم نشده باشد. وقتی یک اتهام تا این حد گستردگی دارد طبعا نیازی به رفع اتهام نیست، گرچه به بیان فقهای شیعه، البینة علی المدعی (آوردن دلیل وقوع جرم بر عهدهی مدعی است).
رادیو فردا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر