حسن یوسفی اشکوری
تاریخ پژوه اسلامی
پس از آن که در دهم دسامبر سال ۱۹۴۸ (۱۹ آذر ۱۳۲۷) اعلامیه جهانی حقوق بشر به تصویب مجمع عمومی سازمان رسید و مورد تأیید و حمایت عموم دولت ها و ملت ها قرار گرفت، همواره بهانه هایی برای خروج از التزام و عمل به تمام و یا بخشی از مواد این میثاق مهم جهانی پیدا شده و می شود؛ و یکی از این بهانه ها تز «نسبیت فرهنگی» است و در کشورهای اسلامی و به ویژه ایران ذیل همین عنوان است که سخن از «حقوق بشر اسلامی» می رود.
اما به گمانم چنین شبه استدلال و در واقع بهانه ای چندان سست است که هرگز مسموع نیست. دلیل آن نیز خیلی ساده و روشن است. به مقتضای عنوان اعلامیه، حقوق برشمرده در این متن، برای عموم «بشر» است و قرار است انسان را بماهو انسان و بدون هیچ گونه تعینی زیر پوشش خود بگیرد و نه بخشی هایی از آدمیان را. در ماده اول این سند جهانی آمده است: «تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند، همه دارای حق و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند» و در ماده دوم همین مضمون به طور دقیق و با ذکر مصادیق آمده و جز انسانیت تمام مرزهای نژادی و مذهبی و مانند آنها بی اعتبار دانسته شده و بیست و هشت ماده دیگر بیان نمونه های عملی این مضامین است.
حال اگر قرار باشد یک گروه از آدمیان کره زمین با معیارهای نژادی و یا دینی و یا فرقه ای و یا طیفاتی و مانند آنها برای خود حقوق بشر اختصاصی بنویسد و به این بهانه از اعلامیه جهانی موجود تن بزند، عنوان این اعلامیه اختصاصی دیگر نه بشری است و نه جهانی. از باب مثال اگر قرار باشد مسلمانان برای خود «حقوق بشر اسلامی» بنویسند، به دلیل قید اسلامی اش، این حقوق بشر فقط شامل «بشر مسلمان» می شود و نه بشرهای دیگر. بگذریم که به دلیل تفاسیر متنوع و غالبا متضاد مسلمانان از اسلام و فقه و شریعت و کلام آن، در عمل تدوین حقوق بشر اسلامی مورد تأیید عموم مسلمانان ممتنع می نماید.
وانگهی، اگر قرار باشد با استدلال نسبیت فرهنگی (که البته در جای خود درست است و منطقی) و یا با توسل به ارزش های قومی و مذهبی، هر گروه برای خود حقوق بشر بنویسد، دیگر فلسفه تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر و التزام عموم دولت ها ملت ها بدان، بی اعتبار می شود و در واقع در این صورت، اعلامیه و به طور کلی مفهوم حقوق بشر بلاموضوع خواهد شد. خداباور و خداناباور، مسلمان و غیر مسلمان، سیاه و سفید، شرقی و غربی و . . .همه و همه، انسان اند و به اعتبار انسایت شان از کرامت و شأن انسانی برخوردارند و هیچ ویژگی طبیعی و غیر طبیعی (ذاتی و عرضی) نمی تواند آدمیزاده را از حقوق ذاتی و انسانی اش محروم کند. اما اگر قرار باشد حقوق بشر اسلامی صرفا برای مسلمانان نوشته شود، طبعا اکثریت مردم جهان از شمول آن خارح خواهند شد و این عین تبعیض و ستم و نقض حقوق بشری آدمیان است.
از یاد نبریم که فلسفه وجودی اعلامیه جهانی حقوق بشر تجارب تلخ بشر از نزاع ها و جنگهای عقیدتی و مذهبی و به ویژه تجربه دو جنگ جهانی در نیم نخست قرن بیستم بوده و انگیزه تنظیم کنندگان اعلامیه جهانی صرفا تأمین صلح و عدالت و برابری و برادری در میان نوع انسان بوده است و نه لزوما نفی هویت های محلی و مذهبی و فرهنگی اقوام مختلف در چهار گوشه جهان.
در هرحال برساختن مفاهیمی چون «حقوق بشر اسلامی» دارای پارادوکس ذاتی است و در عمل نیز صرفا بهانه ای است برای دولت های خودکامه تا نقض سیستماتیک حقوق بشرشان را توجیه کنند و گرنه خود می دانند که آب در هاون می کوبند.
برگرفته از سایت شخصی ایشان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر