کورش عرفانی
رژیم ورشکسته و رو به زوال جمهوری اسلامی با اقداماتی مانند استقرار پلیس نامحسوس علائم ترس محسوس خود را ارائه می دهد. رژیم به مردم می گوید من در وحشت از این که شما خیزشی را آغاز کنید باید در کوچه و خیابان نیرو مستقر کنم تا احساس امنیت داشته باشم. نیروهای معترض و تغییر طلب در داخل و خارج از کشور باید این پیام رژیم را دریافت کنند و به طور سازمان یافته، با طرح و برنامه و مدیریت شده در تدارک هجومی صنفی - معیشتی - اجتماعی و سیاسی به رژیم باشند
پس از آغاز به کار دوباره ی «گشت ارشاد» در خیابان های تهران مقامات انتظامی رژیم از پدیده ای به اسم «پلیس نامحسوس امنیت اخلاقی» در جامعه پرده برداشت. کارها آن ها این است که تنها عرصه های باقی مانده در زندگی اجتماعی مردم، یعنی عرصه ی شخصی و خصوصی شهروندان را به تصرف درآورند. آنها موظفند که مراقب باشند در درون اتومبیل های «شخصی» چه می گذرد، دختران چه بر تن دارند، موی چه کسی بیرون است و غیره. این حرکت که مسبوق به سابقه نیز است در شرایط کنونی اما معنای مشخصی به خود می گیرد.
ترس از جای دیگری است
به نظر می رسد آن چه در دوسال گذشته استقرار نیروهای متعددی مانند بسیج، گشت های متعدد نیروی انتظامی، پلیس محله، لباس شخصی، سپاه، اطلاعات، گشت ارشاد و حالا پلیس محسوس را ضروری کرده است همانا جو ترس و وحشتی است که رده های امنیتی نظام را فرا گرفته است. وحشت از بروز یک حرکت اعتراضی ناگهانی در شهری که در طول روز دوازده میلیون نفر در آن در رفت و آمد هستند و با کوچکترین جرقه ای به یک کابوس واقعی برای نظام تبدیل خواهد شد. تهران با کمترین حرکت مردمی می تواند به ابرشهر غیرقابل کنترل تبدیل شود.
دستگاه امنیتی نظام در این سال ها با ورود تجهیزات سرکوبگرانه ی جدید، استخدام نیروهای بیشتر برای نیروی انتظامی، تقویت و رزمایش برای گارد ضد شورش، تاسیس واحد هوانیروز برای سپاه با هدف های مشخص ضد شورش، تلاش کرده است که به محکم کاری در مقابل یک جو اجتماعی بالقوه انفجاری دست زند. اینک، آوردن این نیروی هفت هزار نفره متشکل از «اوباش دولتی» برای ایجاد ترس و وحشت و خفقان شاید جزو گام هایی باشد که قرار است زمان این فروپاشی اجتماعی را قدری به عقب بیاندازد.
وضعیت عمومی نظام در فردای برجام که تبدیل به نماد تحقیر و شکستن شاخ یک رژیم یاغی شده است برای سران نظام بسیار نگران کننده است:
• دستگاه دولت ناتوان و ورشکسته در انتظار یک معجزه ی اقتصادی است که نه فقط از راه نمی رسد، بلکه در بهترین حالت نیاز به پنج سال زمان دارد تا کمترین آثار احتمالی خود را بروز دهد. در این فاصله میلیون ها بیکار دیگر به صف طولانی بیکاران اضافه خواهند شد و واحدهای تولیدی بیشتری تعطیل خواهند گشت.
• در عرصه ی سیاست خارجی، رژیم در حال باختن بازی در سوریه است و به واسطه ی آن، پشتیبانی حزب الله در جنوب لبنان برایش ناممکن شده و همزمان در عراق و یمن نیز به سوی بیرون رفتن هل داده می شود. این شکست منطقه ای پایان استراتژی دست دراز سپاه در بیرون از مرزهاست. این وضعیت سپاه را به دفاع از نظام در درون مرزهای ایران خواهد کشاند. این پایان عصر جنگ نیابتی برای تهران است.
• همزمان جنگ قدرت در حادترین شکل خود میان مافیاهای نظام در قالب دو مثلث سنتی و نوین قدرت در جریان است. سپاه در صدد است که در صورت لزوم شاید از طریق یک حرکت شبه کودتایی دست به یک تغییر صحنه ی اساسی بزند. چیزی که تضادهای سیاسی و اجتماعی را به طور واضحی تشدید کرده و خطر فروپاشی را بالا می برد. نظام یا باید جاده را برای ورود همه جانبه ی غرب باز کند که برای این منظور باید به پرونده های موشکی، تروریسم و حقوق بشر خود بپردازد و یا باید آماده یک رویارویی منطقه ای و جهانی با خود باشد.
• در درون جامعه نارضایتی های صنفی و معیشتی اوج گرفته ومی رود که خطر ساز شود. از همین روی نیاز به کنترل شدید جامعه است. و برای این که برای ناراضیان درون جامعه این توهم به وجود نیاید که می توانند به بیان خواست های صنفی و مدنی بپردازند، سپاه با یک فرار به جلو، گشت ارشاد و به دنبال آن ها هفت هزار اوباش سازمان یافته ی «پلیس نامحسوس» را وارد صحنه کرده که به مو و لباس شهروندان گیر بدهند و آنها را به عقب بنشانند.
شکست آشکار این روش از آن جایی آشکار می شود که در موقعی صورت می گیرد که رژیم از هر گونه بهبود در موقعیتی اقتصادی، عمومی و معیشتی مردم عاجز است و علاوه بر فشارهای مادی روز افزون، فشار روانی را نیز با سرکوب بیشتر به جامعه تحمیل می کند. بر خلاف تصوری که نظام می تواند در این باره داشته باشد، رفتارهایی مثل استقرار پلیس نامحسوس می تواند دو کارکرد غیر مستقیم داشته باشد: نخست جو را برای یک انفجار عصبی زودرس در گوشه ای از شهر آماده سازد و دوم این که نفرت و به دنبال آن رادیکالیسم عملی خیزش های آینده را افزایش دهد.
کافیست که بر این کوکتل پر حادثه وضعیت زیست محیطی وخیم کشور و احتمال آغاز جنگ آب در روستاها و شهرستان ها را نیز اضافه کنیم و آن را با احتمال افزایش قیمت کالاها و خدمات دولتی در طول سال ۹۵ و به دلیل کسر بودجه ی شدید کشور تکمیل نماییم.
نقش اپوزیسیون
چنین رژیمی در حال حاضر یک آرزو بیشتر ندارد و آن این که تحت فشار نیروی اپوزیسیون قرار نگیرد. اپوزیسیونی که، اگر در شرایط فعلی از بندهای خودساخته ی سنتی خویش رها شود و به تحرک و ابتکار و کنش روی آورد، می تواند تاثیر آشکاری بر تشدید وضعیت نابسامان نظام داشته باشد. در شرایط کنونی رژیم جامعه را که برای دفاع از خود سازماندهی نشده است تحت فشار زیادی قرار داده است، اپوزیسیون می تواند با بازکردن یک جبهه ی فعال، بخشی از نیروها و توجه رژیم را به خود مشغول دارد و به نیروهای اجتماعی تحت فشار سرکوب فرصت بازیافت قدرت و بازگشت به صحنه ی اعتراضات را بدهد.
برای این منظور تشکل های سیاسی اپوزیسیون نباید منفعلانه منتظر فرصت باشند، باید فعالانه فرصت بیافرینند. آنها می توانند با بهره بردن از امکانات خویش، به صورت تک سازمانی یا جبهه وار در کنار سایر تشکل های همسو، اقدام به ابتکار عمل هایی کنند که رژیم را وادار به واکنش و اختصاص نیرو و وقت و انرژی می کند. برای این منظور نیز باید طرح های مشخصی رادنبال کرد. مانند طرح شعارنویسی فراگیر در ایران که رژیم را در مقابل یک کار تبلیغاتی مردمی و غیر قابل سرکوب قرار داده است. در حال حاضر در مناطق مختلف کشور بر روی دیوارها و پل ها و یا بر روی اسکناس ها و صندوق های خیریه، به طور منظم و مداوم شعارهای معترضانه و بیدار ساز نقش می بندد. گسترش این کار و اقدامات مشابه می تواند در دستور کار جریان های مختلف اپوزیسیون قرار گیرد. به همین ترتیب بسیج امکانات برای داشتن یک روز کارگر قوی و یا در خارج از کشور دردسرسازی برای سفارتخانه های رژیم و نیز افزایش فشارهای حقوق بشری و تماس فعال و مداوم با شرکت های بین المللی علاقمند به سرمایه گذاری برای درخواست بهبود حقوق بشر.
بدیهی است که با آشکار شدن علائم از دست رفتن کنترل اوضاع توسط رژیم، جامعه شجاعت و امید را باز می یابد و به سوی یافتن انگیزه برای حرکت های اعتراضی بیشتر خواهد رفت. از یک مقطعی، حجم ابتکار عمل های اپوزیسیون از یکسو و پویایی اعتراضات اجتماعی در داخل کشور به حدی می رسد که می توان به اقدامات سراسری و سرنوشت ساز اندیشید. بستر عمیق و گسترده ی نارضایتی های اجتماعی فضا را برای هر ابتکار عملی مانند اعتصاب سراسری و یا اعتراضات ملی فراهم خواهد کرد.
جان کلام این که رژیم ورشکسته و رو به زوال جمهوری اسلامی با اقداماتی مانند استقرار پلیس نامحسوس علائم ترس محسوس خود را ارائه می دهد. رژیم به مردم می گوید من در وحشت از این که شما خیزشی را آغاز کنید باید در کوچه و خیابان نیرو مستقر کنم تا احساس امنیت داشته باشم. نیروهای معترض و تغییر طلب در داخل و خارج از کشور باید این پیام رژیم را دریافت کنند و به طور سازمان یافته، با طرح و برنامه و مدیریت شده در تدارک هجومی صنفی-معیشتی-اجتماعی و سیاسی به رژیم باشند. فرصت ها همیشه هستند، برای نیروهایی که آنها را می بینند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر