عبدالحمید وحیدی
بدون تردید؛ کسانیکه با شخصیت تاریخی علی ( اولین امام جهان تشیع ) آشنایی دارند، بخوبی در می یابند که تا چه پایه محتوای آن با شخصیت واقعی و تاریخی علی همخوانی ندارد. اما همین نامه که از سویی دستمایه ای برای رونق دکان دکانداران دین بوده است تا بنوعی نشان دهند که از چه اصولی پیروی می کنند واز سوسس دیگر، برای مردم معمولی که با تاریخ آشنایی نداشتند ، سبب می شد که حدودی ارزشهای اخلاقی خود و دیگران را ، با معیار های آن بسنجند ، تا آنجا که برخی جایگاه علی را به خدایی ارتقاء داده بودند ، که اگر مورد سو استفاده قرار نمی گرفت ، در بسیاری از موارد می توانست جنبه های مثبتی را نیز بهمراه داشته باشد .
جای تاسف است که عامه مردم ، از بعد از انقلاب با مشاهده رفتار و اعمال دین فروشان ، از ارزشهای یاد شده در آن فاصله گرفتند.
در اینجا مقصود پرداختن به
محتوی چنین نامه ای که روزگاری از نظر اخلاقی در میان مردم بسیار کار ساز و امروز دیگر دردی از هزاران درد
جامعه ما التیام نمی دهد ، نیست . فکر می کنم در این مورد ، روحانیت خسارت جبران
ناپذری را به ایمان عامه مردم ایران وارد
آورد و نابخردانه ، میان آنها و معنویت شکاف عمیقی ایجاد کرد.
حال ، چرا نامه کروبی به رئیس جمهور تاریخ ساز و از « نظر مدنی » باید آنرا بسیار جدی گرفت ؟
1. نباید فراموش کنیم که آقای حسن روحانی از ابتدای ورود به صحنه مبارزات انتخاباتی خود را یک حقوقدان معرفی
کردند نه سرهنگ.
2 . نباید فراموش کنیم که آقای حسن روحانی ازابتدای ورود به صحنه مبارزات انتخاباتی ، وعده رفع حصر را نه تنها برای آقایان کروبی ، موسوی و خانم رهنورد دادند ، بلکه قول دادند که برای آزادی کلیه زندانیان سیاسی تلاش کنند.
3. نباید فراموش کنیم که ایشان نه تنها از حقق شهروندی سخن به میان آوردند ، بلکه وعده دادند که پس از گذشت صد روز منشور حقوق شهروندی را تنظیم و جهت بررسی و نظر خواهی در اختیار جامعه حقوقدانان قرار می دهند. که البته چنین منشور کذایی تنظیم و به زباله دانی که در کنار دست « رهبرعظیم الشان » ایشان، قرار داده اند ، ریخته شد.
بدون پرداختن به صدها وعده دیگر که هیچیک جز« مشکل هسته ای » که معضلی برای جیب خالی بیت رهبری و سپاه تحت امر ایشان بوجود آورده بود ، به هیچ مشکلی پاسخ داده نشد.
امروز اگر آقای کروبی را نه به عنوان رئیس اسبق قوه مقننه و کاندیدای ریاست جمهوری و سایر مناصبی که از ابتدای انقلاب داشته اند وبدون ورود به حق و ناحق بودن آنها ، حق ایشان را صرفآ از منظر یک شهروند ساده ، آنهم در سن 78 سالگی ، که بدون کوچکترین محاکمه ای به مدت پنج سال در حصر ( زندان ) بسر می برند، طی نامه ای از یک حقوقدان ، منشور حقوق شهروندی ساز ، حافط و مجری قانون اساسی ، خواسته اند که از قدرت قانونی خود استفاده کرده و از دستگاه قضایی بخواهند که برای ایشان دادگاهی تشکیل شود تا از حرمت انسانی خود در برابر اتهامی ( نا نجیبی ) که به ایشان وارد شده است ، دفاع نمایند.
اگر آقای روحانی رئیس جمهور ، حقوقدان ونه سرهنگ ، ناظر براجرای قانون
اساسی که امروز مدعی هستند که توانسته اند با تیم حقوقی خود در برابر قدرتهای
جهانی بزرگترین مشکل جامعه ایران ( بخوانیم جبیب رهبری و سپاه ) را ، حل و فصل کنند، نتوانند به ساده ترین
خواسته یک شهروند دربند پاسخ دهند ، نشان از چه می تواند داشته باشد ؟ مردم شخصیت حقوقی ، سیاسی ، معنوی ایشان را ، چگونه
ارزیابی خواهند کرد ؟
اینها پرسشهایی هستند که آقای مهدی کروبی توانسته اند طی ناه خود ، رئیس جمهور ، کل نظام و حتی خود مردم را زیر
سئوال ببرند و همه را در برابر یک آزمون
تاریخی ، قرار دهند. به این جهت است که براستی باید، آنرا « نامه تاریخی کروبی »
نامید .در اینجا بجاست که آندسته که بر خود نام «آزادیخواه » می گذارند، فارغ از بغضها و کینه
توزیها ، در چهارچوب معیارها و ارزشهای حقوق بشر که همواره شعار آنرا می دهند ، از
خواست بحق یک شهروند ( در بند ) حال ، او هرکسی که می خواهد باشد ، دفاع نمایند.
نباید از یاد ببریم که این نوع نگاههای بغضگرانه و کینه توزانه ما ، نسبت به مسائل
، تا چه پایه توانسته اند در ویرانگری جامعه و استحکام ظلم و ستمی که بر ما وارد
می شود، نقش بازی کنند.
متن کامل نامه علی به مالک اشتر
این فرمان راامام علیه السلام براى«اشتر نخعى»به هنگامى که او را فرماندار«مصر»قرار داد نوشته است.و این زمانى بود که وضع زمامدار مصر«محمد بن ابو بکر»در هم ریخته و متزلزل شده بود،این فرمان از طولانىترین و جامعترینفرمانهاى امام علیه السلام مىباشد [1]
بسم الله الرحمن الرحیماین دستورى است که بنده خدا على علیه السلام به«مالک بن حارث اشتر»...
در فرمانش باو صادر فرموده است.و این فرمان را هنگامى نوشت کهوى را زمامدار و والى کشور مصر قرار داد تا:مالیاتهاى آن سرزمین راجمع آورى کند.با دشمنان آن کشور بجنگد. باصلاح اهل آن همت گمارد.
و به عمران و آبادى شهرها قصبات و روستاها و قریههاى آن بپردازد.
(نخست)او را بتقوا و ترس از خداوند،ایثار و فداکارى در راه اطاعتشو متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن بآن امر شده است فرمان مىدهد:بهمتابعت اوامرى که در کتاب الله آمده، فرائض و واجبات و سنتها،هماندستوراتى که هیچکس جز با متابعت آنها روى سعادت نمىبیند و جز با انکارو ضایع ساختن آنها در شقاوت و بدبختى واقع نمىشود باو فرمان میدهد که(آئین)خدا را با قلب دست و زبان یارى کند چرا که خداوند متکفل یارى کسى شدهکه او را یارى نماید و عزت کسیکه او را عزیز دارد.
و نیز او فرمان مىدهد که خواستههاى نابجاى خود را درهم بشکند.و بههنگام وسوسههاى نفس خویشتندارى را پیش گیرد زیرا که«نفس اماره»هم-واره انسان را به بدى وادار مىکند، مگر آنکه رحمت الهى شامل حال او شود.
اى مالک!بدان من تو را بسوى کشورى فرستادم که پیش از تو دولتهاىعادل و ستمگرى بر آن حکومت داشتند.و مردم بکارهاى تو همانگونه نظرمىکنند که تو در امور زمامداران پیش از خود،و همان را درباره تو خواهندگفت که تو درباره آنها مىگفتى.بدان!افراد شایسته را با آنچه خداوند برزبان بندگانش جارى مىسازد مىتوان شناخت،بنا بر این باید محبوبترینذخیره در پیش تو عمل صالح باشد،زمام هوا و هوس را در دست گیر.و آنچه برایتحلال نیست نسبتبخود بخل روا دار،زیرا بخل نسبتبخویشتن این استکه راه انصاف را در آنچه محبوب و مکروه تو است پیشگیرى.قلب خویشرا نسبتبملتخود مملو از رحمت و محبت و لطف کن،و همچون حیواندرندهاى نسبتبآنان مباش که خوردن آنان را نیمتشمارى!زیرا آنها دوگروه بیش نیستند:یا برادران دینى تواند،و یا انسانهائى همچون توگاه از آنها لغزش و خطا سر مىزند.ناراحتیهائى بآنان عارض میگرددبدست آنان عمدا یا بطور اشتباه کارهائى انجام مىشود(در این موارد)از عفوو گذشتخود آنمقدار بآنها عطا کن، که دوست دارى خداوند از عفوش بتوعنایت کند.زیرا تو مافوق آنها،و پیشوایت ما فوق تو و خداوند مافوق کسى استکه ترا زمامدار قرارداده است!امور آنان را بتو واگذار کرده،و بوسیلهآنها تو را آزمایش نموده است.هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده!
چرا که تو تاب کیفر او را ندارى.و از عفو و رحمت او بىنیاز نیستى.هرگز ازعفو و بخششى که نمودهاى پشیمان مباش.و هیچگاه از کیفرى که نمودهاى بهخود مبال.و نیز هرگز سبتبکارى که پیش مىآید و راه چاره دارد سرعتبخرج مده.مگو من مامورم(و بر اوضاع مسلطم)،امر مىکنم و باید اطاعتشود که این موجب دخول فساد در قلب،و خرابى دین،و نزدیک شدن تغییر و تحولدر قدرت است.آنگاه که در اثر موقعیت و قدرتى که در اختیار دارى،کبر وعجب و خودپسندى در تو پدید آید،به عظمت قدرت و ملک خداوند که مافوقتو است،نظر افکن!که این ترا از آن سر کشى پائین مىآورد و آن شدت وتندى را از تو باز مىدارد و آنچه از دستت رفته استیعنى نیروى عقل و اندیشهاتکه تحت تاثیر این خود پسندى واقع شده،بتو باز مىگردد.از همتائى درعلو و بزرگى با خداوند بر حذر باش!و از تشبه باو در جبروتش خود را بر کنار دار!
چرا که خداوند هر جبارى را ذلیل و هر فرد خود پسند و متکبرى را خوار خواهدساخت.
نسبتبخداوند و نسبتبمردم از جانب خود،و از جانب افراد خاصخاندانت،و از جانب رعایائى که به آنها علاقمندى،انصاف بخرج ده!کهاگر چنین نکنى ستم نمودهاى!و کسى که به بندگان خدا ستم کند،خداوند پیشاز بندگانش دشمن او خواهد بود.و کسى که خداوند دشمن او باشد دلیلش راباطل مىسازدو با او بجنگ مىپردازد تا دست از ظلم بردارد یا توبه کند.(و بدان!)هیچ جیزى در تغییر نعمتهاى خدا و تعجیل انتقام و کیفرش،از اصرار بر ستم سریعترو زودرستر نیست.چرا که خداوند دعا و خواسته مظلومان را مىشنود و درکمین ستمگران است.
باید محبوبترین کارها نزد تو امورى باشند،که و حق با عدالت موافقتر وبا رضایت توده مردم هماهنگتر است.چرا که خشم توده مردم،خشنودىخواص را بىاثر مىسازد،اما ناخشنودى خاصان با رضایت عموم،جبران پذیراست.(این را نیز بدان که)احدى از رعایا از نظر هزینه زندگى در حالت صلحو آسایش،بر والى سنگینتر و بهنگام بروز مشکلات در اعانت و همکارىکمتر،و در اجراى انصاف ناراحتتر،و بهنگام در خواست و سؤال پر اصرارترو پس از عطا و بخشش کم سپاستر،و بهنگام منع خواستهها دیر عذرپذیرتر،و درساعات رویاروئى با مشکلات کم استقامتتر،از«گروه خواص»نخواهند بودولى پایه دین و جمعیت مسلمانان و ذخیره دفاع از دشمنان تنها«توده ملت»هستند!بنابر این باید گوشتبه آنها و میلتبا آنان باشد.
باید آنها که نسبتبرعیت عیبجوترند از تو دورتر باشند زیرا،مردم عیوبىدارند که والى در ستر و پوشاندن آن عیوب از همه سزاوارتر است.در صدد مباشکه عیب پنهانى آنها را بدست آورى،بلکه وظیفه تو آن است که آنچه برایتظاهر گشته اصلاح کنى.و آنچه از تو مخفى ستخدا درباره آن حکم مىکندبنابر این تا آنجا که توانائى دارى عیوب مردم را پنهان ساز!تا خداوند عیوبى راکه دوست دارى براى مردم فاش نشود،مستور دارد.(با برخورد خوب) عقدهآنها را که کینه دارند بگشا و اسباب دشمنى و عداوت را قطع کن!و از آنچهبرایت روشن نیست تغافل نما!بتصدیق سخن چینان تعجیل مکن!زیرا آنان گر چه در لباس ناصحینجلوهگر شوند خیانت مىکنند.
بخیل را در مشورت خود دخالت مده!زیرا که ترا از احسان منصرف،و از تهى دستى و فقر مىترساند،و نیز با افراد ترسو مشورت مکن!زیرا درکارها روحیهات را تضعیف مىنمایند. همچنین حریص را بمشاورت مگیرکه حرص را با ستم گرى در نظرت زینت مىدهد.(همه آنچه درباره اینافراد گفتم)بخاطر این است که بخل و ترس و حرص و غرائز و تمایلات متعددىهستند که جامع آنها سوء ظن بخداى بزرگ است.
بدترین وزراء کسانى هستند که وزیر زمامداران بد و اشرار پیش ازتو بودهاند،کسى که با آن گناهکاران در کارها شرکت داشته نباید جز وصاحبان سر تو باشد آنها همکاران گناهکاران و برادران ستمکارانند،درحالیکه تو بهترین جانشین را از میان مردم بجاى آنها خواهى یافت:از کسانىکه از نظر فکر و نفوذ اجتماعى کمتر از آنها نیستند،و در مقابل،بار گناهان آنها رابردوش ندارند،از کسانى هستند که با ستمکران در ستمشان همکارى نکرده ودر گناه شریک آنان نبودهاند.این افراد هزینهشان بر تو سبکتر،همکار-یشان با تو بهتر،محبتشان با تو بیشتر،و انس و الفتشان با بیگانگان کمتر است.
بنابر این آنها را از خواص و دوستان خود و راز داران خویش قرار ده!
سپس(از میان اینان)افرادى را که در گفتن حق از همه صریحتر،و درمساعدت و همراهى نسبتبآنچه خداوند براى اولیایش دوست نمىدارد،بتوکمتر کمک مىکند،مقدم دار،خواه موافق میل تو باشند یا نه،باهل ورع وصدق و راستى بپیوند،و آنان را طورى تربیت کن که ستایش بى حد از تو نکنندو تو را نسبتباعمال نادرستى که انجام ندادهاى تمجید ننماید.زیرا مدحو ستایش بیش از حد عجب و خود پسندى ببار میآورد و انسان را بکبر و غرورنزدیک مىسازد.
هرگز نباید افراد نیکوکار و بدکار در نظرت مساوى باشند زیرا اینکار سبب مىشود که افراد نیکوکار در نیکیهایشان بى رغبتشوند،و بدکاران در عملبدشان تشویق گردند،هر کدام از اینها را مطابق کارش پاداش ده!بدان کههیچ وسیلهاى براى جلب اعتماد والى،بوفادارى رعیت، بهتر از احسان بآنهاو تخفیف هزینهها بر آنان،و عدم اجبارشان بکارى که وظیفه ندارند نیست، در این راه آنقدر بکوش تا بوفادارى آنان خوشبین شوى(و بر آنان اعتماد کنىکه)این خوشبینى بار رنج فراوانى را از دوشتبرمىدارد.
سزاوار استبآنها که بیشتر مورد احسان تو قرار گرفتهاند خوشبین تر باشىو بعکس آنها که مورد بدرفتارى تو واقع شدهاند.بدبینتر.
هرگز سنت پسندیدهاى را که پیشوایان این امتبآن عمل کردهاند،و ملتاسلام بآن انس و الفت گرفته و امور رعیتبوسیله آن اصلاح مىگردد،نقضمکن!و نیز سنت و روشى که به سنتهاى گذشته زیان وارد مىسازد احداث منماکه اجر،براى کسى خواهد بود که آن سنتها را بر قرار کرده،و گناهش بر تو کهآنها را نقض نمودهاى،«با دانشمندان زیاد بگفتگو بنشین»و با حکماء واندیشمندان نیز بسیار ببحثبپرداز این گفتگوها و بحثها باید در باره امورىباشد که بوسیله آن وضع کشورت را اصلاح مىکند و آنچه موجب قوام کار مردمپیش از تو بوده.
(اى مالک)بدان!مردم از گروههاى مختلف تشکیل یافتهاند کههر کدام جز به وسیله دیگرى اصلاح و تکمیل نمىشوند،و هیچکدام از دیگرىبىنیاز نیستند.(این گروهها عبارتند)از:
«لشکریان خدا»،«نویسندگان عمومى و خصوصى»،«قضات عالىو دادگستر»،«عاملان انصاف و مدارائى»(انتظامات داخلى)،«اهل جزیه و مالیات»اعم از کسانى که در پناه اسلامند و یا مسلمانند و«تجار و صنعتگران»و بالاخره«قشر پائین»یعنى نیازمندان و مستمندان،براى هر کدام از اینگروهها خداوند سهمى را مقرر داشته و در کتاب خدا،یا سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلمکه بصورت عهد در نزد ما محفوظ است این سهم را مشخص و معین ساخته است.
اما«سپاهیان»با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعیت،زینتزمامداران،عزت و شوکت دین و راههاى امنیتند.قوام رعیت جزبوسیله اینان ممکن نیست از طرفى برقرارى سپاه جز بوسیله خراج(مالیاتاسلامى)امکانپذیر نمىباشد،زیرا با خراج براى جهاد با دشمنتقویت مىشوند، و براى اصلاح خود بآن تکیه مىنمایند.و با آن رفعنیازمندیهاى خویش را مىکنند.سپس این دو گروه(سپاهیان و مالیاتدهندگان)جز با گروه سوم قوام و پایدارى نمىپذیرند و آنها عبارتند از:
«قضات»و«کارگزاران دولت»و منشىها زیرا آنها قرار دادها و معاملاترا استحکام مىبخشند.و مالیاتها را جمع آورى مىکنند.و در ضبط امورخصوصى و عمومى مورد اعتماد و اطمینان هستند.و این گروهها بدون«تجار»و«پیشهوران»و«صنعتگران»قوامى ندارند،زیرا آنها وسائل زندگى راجمع آورى مىکنند.و در بازارها عرضه مىنمایند.و وسائل و ابزارى را بادستخود مىسازند که در امکان دیگران نیست.
سپس«قشر پائین»نیازمندان و از کار افتادگان هستند که باید بآنهامساعدت و کمک نمود،و براى هر کدام بخاطر خدا سهمى مقرر داشت.و نیزهر یک از نیازمندان بمقدار اصلاح کارشان بر والى حق دارند.و هرگز والى ازاداى آنچه خداوند او را ملزم بآن ساخته خارج نخواهد شد، جز با اهتمام وکوشش و استعانت از خداوند،و مهیا ساختن خود بر ملازمتحق و شکیبائىو استقامت در برابر آن،خواه بر او سبک باشد یا سنگین.
فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که در پیش تو نسبتبخدا و پیامبر و امام تو خیر-خواهتر از همه و پاک دلتر و عاقلتر باشد از کسانى که دیر خشم مىگیرند و عذر پذیرترند،نسبتبه ضعفا رئوفو مهربان و در مقابل زورمندان قوى و پر قدرت،از کسانیکه مشکلات آنها رااز جاى بدر نمىبرد،و ضعف همراهان آنها،را بزانو در نمىآورد سپس روابط خودرا با افراد با شخصیت و اصیل و خاندانهاى صالح و خوش سابقه بر قرار ساز!
و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار،چرا که آنها کانونکرم و مراکز نیکى هستند.آنگاه از آنان آن گونه تفقد کن که پدر و مادر ازفرزندشان تفقد و دلجوئى مىکنند.و هرگز نباید چیزى را که بوسیله آن آنها رانیرو مىبخشى در نظر تو بزرگ آید.و نیز نباید لطف و محبتى که با بررسى وضعآنها مىنمائى هر چند اندک باشد،خرد و حقیر بشمارى،زیرا همین لطف ومحبتهاى کم آنان را وادار به خیر خواهى و حسن ظن نسبتبتو مىکند. هر-گزار بررسى جزئیات امور آنها بخاطر انجام کارهاى بزرک ایشان،چشممپوش!زیرا همین الطاف و محبتهاى جزئى جائى براى خود دارد که از آنبهرهبردارى مىکنند و کارهاى بزرک نیز موقعیتى دارد که خود را از آن بىنیازنمىدانند.
فرماندهان لشکر تو باید کسانى باشند که در کمک به سپاهیان بیش از همهمواسات کنند.و از امکانات خود بیشتر بآنان کمک نمایند،بحدى که همنفرات سربازان،و هم کسانیکه تحت تکفل آنها هستند اداره شوند.بطورىکه همه آنها تنها بیک چیز بیندیشند و آن جهاد با دشمن است،محبت و مهربانى تونسبتبه آنان قلبهایشان را بتو متوجه مىسازد(بدان)برترین چیزى که موجبروشنائى چشم زمامداران مىشود،بر قرارى عدالت در همه بلاد و آشکارشدن علاقه رعایا نسبتبآنها است.اما مودت و محبت آنان جز با پاکىدلهایشان نسبتبه والیان آشکار نمىگردد.و خیر خواهى آنها در صورتى مفیداست که با میل خود گرداگرد زمامداران را بگیرند،و حکومت آنها برایشانسنگینى نکند و طولانى شدن مدت زمامداریشان براى این رعایا ناگوار نباشد،میدانامید سران سپاهت را توسعه بخش و پىدرپى آنها را تشویق کن!و کارهاىمهمى که انجام دادهاند بر شمار.زیرا یاد آورى کارهاى نیک آنها شجاعانشانرا بحرکتبیشتر،وادار مىکند.و آنان که در کار کندى مىورزند بکار تشویقمىشوند انشاء الله.
سپس باید زحمات هر کدام از آنها را بدقتبدانى.و هرگز زحمتو تلاش کسى از آنان را بدیگرى نسبت ندهى.و ارزش خدمت او را کمتر از آنچههستبحساب نیاورى،و از سوى دیگر شرافت و آبروى کسى موجب این نشودکه کار کوچکش را بزرک بشمارى.و همچنین حقارت و کوچکى کسى موجبنگردد که خدمت پر ارجش را کوچک بحساب آورى.مشکلاتى که در احکامبرایت پیش مىآید،و امورى که بر تو مشتبه مىشود بخدا و پیامبرش ارجاع دهچرا که خداوند بزرگ بگروهى که علاقه داشته ارشادشان کند فرموده:
«اى کسانیکه ایمان آوردهاید اطاعتخداوند کنید و اطاعت پیامبرشو اطاعت اولى الامرى که از خود شما هستند،و اگر در چیزى نزاع کردیدآنرا بخدا و رسولش باز گردانید»(سورهنساء(4)،آیه59).
باز گرداندن چیزى بخداوند متمسک شدن بقرآن کریم و یافتن دستور ازآیات محکم آن است و باز گرداندن به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم همان تمسک بسنت قطعىو مورد اتفاق آن حضرت است.
سپس از میان مردم،برترین فرد،در نزد خود را براى قضاوت برگزیناز کسانیکه مراجعه فراوان آنها را در تنگنا قرار ندهد.و بر خورد مخالفانبا یکدیگر او را بخشم و کجخلقى وا ندارد. در اشتباهاتش پافشارى نکند.
و باز گشتبحق،هنگامى که براى آنها روشن شد،بر آنها سخت نباشد.
طمع را از دل بیرون کرده،و در فهم مطالب باندک تحقیق،اکتفا نکند،ازکسانى که در شبهات از همه محتاطتر،و در یافتن و تمسک بحجت و دلیل از همهمصرتر باشند.با مراجعه مکرر شکایت کنندگان کمتر خسته شوند و در کشف امور شکیباتر،و بهنگام آشکار شدن حق در فصل خصومت ازهمه قاطعتر باشند.از کسانیکه ستایش فراوان آنها را فریب ندهد،و تمجیدهاىبسیار آنانرا متمایل بجانب مدح کننده نسازد،ولى البته این افراد بسیار کمند.
آنگاه با جدیت هر چه بیشتر قضاوتهاى قاضى خویش را بررسى کن و در بذل وبخشش به او سفره سخاوتت را بگستر،آنچنانکه نیازمندیش از بین برود وحاجت و نیازى بمردم پیدا نکند، و از نظر منزلت و مقام آنقدر مقامش را نزدخودت بالا ببر که هیچکدام از یاران نزدیکت،به نفوذ در او طمع نکند.واز توطئه این گونه افراد در نزد تو در امان باشد.
(و بداند که موقعیتش از اوبالاتر نیست که بخواهد از او شکایتى بکند)در آنچه گفتم با قتبنگر!چرا کهاین دین اسیر دست اشرار،و وسیله هوسرانى و دنیا طلبى گروهى بوده است.
سپس در کارهاى کارمندانتبنگر!و آنها را با آزمایش و امتحان بکاروادار!و از روى میل و استبداد آنها را بکارى و اندار،زیرا استبداد و تسلیمتمایل شدن،کانونى از شعبههاى جور و خیانت است.و از میان آنها افرادىکه با تجربهتر و پاکتر و پیشگامتر در اسلامند برگزین،زیرا اخلاق آنها بهتر وخانواده آنها پاکتر،و همچنین کم طمعتر و در سنجش عواقب کارها بیناترند.
سپس حقوق کافى بآنها بده زیرا این کار آنها را در اصلاح خویش تقویتمىکند،و از خیانت در اموالیکه زیر دست آنها استبىنیاز میسازد.
بعلاوه این حجتى در برابر آنها است اگر از دستورت سر پیچى کنند یا درامانتخیانت ورزند، سپس با فرستادن ماموران مخفى راستگو و با وفا،کارهاى آنان را زیر نظر بگیر!زیرا بازرسى مداوم پنهانى،سبب مىشود که آنهابامانت دارى و مداراکردن بزیردستان ترغیب شوند!اعوان و انصار خویش راسخت زیر نظر بگیر اگر یکى از آنها دستبخیانت زد و ماموران سرى تو متفقا چنین گزارشى را دادند،بهمین مقدار از شهادت قناعت کن.و اورا زیر تازیانه کیفر بگیر! و بمقدار خیانتى که انجام داده او را کیفر نما!سپس وىرا در مقام خوارى و مذلتبنشان!و نشانه خیانت را بر او بنه!و گردن بندننکو تهمت را بگردنش بیفکن! (و او را بجامعه چنان معرفى کن که عبرت دیگران گردد)«خراج»و«مالیات»را دقیقا زیر نظر بگیر!بگونهاى که صلاح مالیاتدهندگان باشد.زیرا در بهبودى وضع مالیات،و بهبودى حال مالیاتدهندگان،بهبودى حال دیگران نیز نهفته است.و هرگز دیگران بصلاح و آسایشنمىرسند،جز اینکه خراج دهندگان در صلاح و بهبودى بسر برند،چرا کهمردم همه عیال و نان خور خراج و خراج گذاران هستند.باید کوشش تو در آبادىزمین بیش از کوشش در جمع آورى خراج باشد زیرا که خراج جز با آبادانىبدست نمىآید.و آن کس که بخواهد مالیات را بدون عمران و آبادانى مطالبهکند شهرها را خراب،و بندگان خدا را نابود مىسازد.و حکومتش بیش ازمدت کمى دوام نخواهد داشت.اگر رعایا از سنگینى مالیات،و یا رسیدنآفات،یا خشک شدن آب چشمهها،و یا کمى باران و یا دگرگونى زمین دراثر آب گرفتن و فساد بذرها،و یا تشنگى بسیار براى زراعت و فاسد شدن آنبتو شکایت آورند.مالیات را بمقدارى که حال آنها بهبود یابد تخفیف دهو هرگز این تخفیف بر تو گران نیاید،زیرا که آن ذخیره و گنجینهاى است کهآنها بالاخره آنرا در عمران و آبادى کشورت بکار مىبندند و موجب عمرانسرزمینهاى تو و ینتحکومت و ریاست تو خواهد بود و از تو بخوبى ستایشمىکنند و در گسترش عدالت از ناحیه تو با خرسندى سخن مىگویند.و تو نیز خوددر این میان مسرور و شادمان خواهى بود. بعلاوه تو مىتوانى با تقویت آنها ازطریق ذخیرهاى که بر ایشان نهادهاى اعتماد کنى.و نیز مىتوانى با این عمل کهآنها را بعدالت و مهربانى عادت دادهاى،به آنان مطمئن باشى،چرا که گاهىبراى تو گرفتاریهائى بیش مىآید که باید بر آنها تکیه کنى.و در این حال آنهابا طیب خاطر،پذیرا خواهند شد و عمران و آبادى تحمل همه اینها را دارد و اماویرانى زمین تنها باین علت است که کشاورزان و صاحبان زمین فقیر مىشوند.
و بیچارگى و فقر آنها بخاطر آن است که زمامداران به جمع اموال مى-پردازند و نسبتبه بقاى حکومتشان بدگمانند،و از تاریخ زمامداران گذشتهعبرت نمیگیرند.
سپس در وضع منشیان و کارمندانت دقت کن و کارهایت را به بهترین آنها بسپارو نامههاى سرى و نقشهها و طرحهاى مخفى خود را در اختیار کسى بگذارکه داراى اساسىترین اصول اخلاقى باشد!از کسانى که موقعیت و مقام آنهارا مست و مغرور نسازد که در حضور بزرگان و سران مردم،نسبتبتو مخالفتو گستاخى کنند،و در اثر غفلت در رساندن نامههاى کارمندانت،بتو و گرفتنجوابهاى صحیحش از تو،کوتاهى ننمایند،خواه در امورى باشد که از طرف تودریافت میدارند و یا از سوى تو میبخشند،باید قراردادهائى که براى تو تنظیممیکنند سست و آسیب پذیر نباشد،و هر گاه قرار دادى به زیان تو باشد از یافتن راه حلعاجز نمانند.و نسبتبه ارزش و منزلتخویش نا آگاه و بى اطلاع نباشند کهشخص نا آگاه از منزلتخویش،از ارزش و مقام دیگرى نا آگاهتر خواهد بود.
سپس در انتخاب این منشیان هرگز.به فراست و خوشبینى و خوش گمانىخود تکیه مکن، چرا که مردان زرنگ،طریقه جلب نظر و خوشبینى زمامدارانرا با ظاهر سازى و تظاهر به خوش خدمتى خوب مىدانند،در حالیکه در ماوراءاین ظاهر جالب هیچگونه امانتدارى و خیرخواهى وجود ندارد.بلکه آنهارا از طریق پستهائى که براى حکومتهاى صالح پیش از تو داشتهاند بیازماى،بنابر این بر کسانى اعتماد کن که در میان مردم خوش سابقهتر و در امانت دارىمعروفند،و این خود دلیل آنست که تو براى خدا و کسانى که والى بر آنان هستىخیر خواه مىباشى،باید براى هر نوعى از کارها یک رئیس انتخاب کنى!رئیسىکه کارهاى مهم، وى را مغلوب و درمانده نسازد،و کثرت کارها او را پریشانو خسته نکند،و به خوبى باید بدانى هر عیبى در منشیان تو یافتشود که تو از آنبیخبر باشى شخصا مسؤل آن خواهى بود!به تجار و صاحبان صنایع توصیه کن!و آنها را به خیر و نیکى سفارش نما(و در این توصیه بین) بازرگانانى که در شهر و یا ده هستند (و داراى مرکز ثابت وتجارتخانهاند)و آنها که سیار و در گردشند،و نیز صنعتگرانى که با نیروىجسمانى خویش بکار صنعت میپردازند،تفاوت مگذار! چرا که آنها منابع اصلىمنافع و اسباب آسایش جامعه به شمار میروند،آنها هستند که از سرزمینهاىدور دست،از پرتگاهها و کوهستانها و دریاها،و سرزمینهاى هموار و ناهموارمواد مورد نیاز را گرد میآورند،از مناطقى که عموم مردم با آن سر و کارىندارند و جرئت رفتن به آن سامان را نمیکنند (توجه داشته باش)بازرگانان وپیشهوران و صنعتگران مردمى سالمند و از نیرنگ و شورش آنها بیمى نیست،آنها صلح دوست و آرامش طلبند.اما باید از وضع آنان،چه آنها که درمرکز فرماندارى تو زندگى میکنند و چه آنها که در گوشه و کنار هستند جستجو وبازرسى کنى،ولى بدان با همه آنچه گفتم در میان آنها گروهى تنگ نظر و بخیلآنهم به صورت قبیح و زشت آن،میباشند.که همواره در پى احتکار مواد موردنیاز مردم و تسلط یافتن بر تمام معاملات هستند!و این موجب زیان توده مردمو عیب و ننگ بر زمامداران است.از احتکار به شدت جلوگیرى کن که رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم از آن منع فرمود.باید معاملات با شرائط آسان صورت گیرد،با موازین عدل و نرخهائى که نه به فروشنده زیان رساند و نه به خریدار!و هرگاه کسى پس از نهى تو از احتکار به چنین کارى دستبزند،او را کیفر کن!ودر مجازات او بکوش ولى این مجازات نباید بیش از حد باشد.
خدا را!خدا را!در مورد طبقه پائین!آنها که راه چاره ندارند یعنىمستمندان و نیازمندان و تهیدستان و از کار افتادگان،در این طبقه هم کسانى هستندکه دستسؤال دارند و هم افرادى که باید بآنها بدون پرسش،بخشش شود،بنابر این به آنچه خداوند در مورد آنان بتو دستور داده عمل نما!قسمتى از بیت-المال و قسمتى از غلات خالصهجات اسلامى را در هر محل بآنها اختصاص ده،و بدان آنها که دورند به مقدار کسانى که نزدیکند سهم دارند و باید حق همه آنها را مراعات کنى،بنابر این هرگز نباید سرمستى زمامدارىتو را بخود مشغول سازد، (و بآنها رسیدگى نکنى)چرا که هرگز بخاطرکارهاى فراوان و مهمى که انجام مىدهى از انجام نشدن کارهاى کوچکمعذور نیستى!نباید دل از آنها برگیرى و چهره بروى آنان درهم کشى!درامور آنها که بتو دسترسى ندارند و مردم بدیده تحقیر،بآنها مىنگرند بررسىکن،و براى این کار فرد مورد اطمینانى را که خدا ترس،و متواضع باشد برگزینتا وضع آنان را بتو گزارش دهد،سپس با آن گروه بطورى رفتار کن که بههنگام ملاقات پروردگار عذرت پذیرفته باشد،چرا که از میان رعایا اینگروه از همه به احقاق حق محتاجترند.و باید در اداى حق تمام افراد در پیشگاهخداوند عذر و دلیل داشته باشى،درباره یتیمان و پیران از کارافتاده که هیچراه چارهاى ندارند و نمىتوانند دست نیاز خود را بسوى مردم دراز کنند،بررسى کن،البته این کار بر زمامداران سنگین است!ولى حق همهاش سنگین است!
و گاهى خداوند آن را بر اقوامى سبک مىسازد،اقوامى که طالب عاقبتنیکند،و خویش را به استقامت و بردبارى عادت داده و براستى وعدههاىخداوند اطمینان دارند.
براى مراجعان خود وقتى مقرر کن که بنیاز آنها شخصا رسیدگى کنى!
مجلس عمومى و همگانى براى آنها تشکیل ده و درهاى آنرا بروى هیچکس نبندو بخاطر خداوندى که ترا آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانانرا از این مجلس دور ساز! تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنتسخنانخود را با تو بگوید،زیرا من بارها از رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم این سخن را شنیدم«ملتى که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد،هرگز پاکو پاکیزه نمىشود و روى سعادت نمىبیند»سپس خشونت و کندى آنها رادر سخن تحمل کن،در مورد آنها هیچگونه محدودیت و استکبار روا مدار که خداوند بواسطه این کار،رحمت واسعش را بر تو گسترش خواهد دادو موجب ثواب اطاعت او براى تو خواهد شد.آنچه میبخشى بگونهاى ببخشکه گوارا باشد (بى منت و بى خشونت).و خود دارى از بخشش را با لطف ومعذرتخواهى توام کن!بدان قسمتى از کارها است که شخصا باید آنها راانجام دهى، (و نباید بدیگران واگذار کنى).از جمله:پاسخ دادن به کارگزاراندولت میباشد،در آنجا که منشیان و دفتر داران از پاسخ عاجزند.و دیگر برآوردن نیازهاى مردم است در همان روز که احتیاجات گزارش میشود،و پاسخآنها براى همکارانت مشکل و دردسر میآفریند. (بهوش باش!)کار هر روز را درهمان روز انجام ده زیرا هر روز کارى مخصوص بخود دارد.باید بهترین اوقاتو بهترین ساعات عمرت را براى خلوت با خدا قرار دهى!هر چند اگر نیتخالصداشته باشى،و امور رعایا روبراه شود همه کارهایت عبادت و براى خدا است.
از جمله کارهائى که مخصوصا باید با اخلاص انجام دهى اقامه فرائض استکه ویژه ذات پاک او است.بنابر این از بدنتشب و روز در اختیار فرمان خدابگذار!و آنچه موجب تقرب تو بخداوند میشود بطور کامل و بدون نقص بانجامرسان!اگر چه خستگى جسمى و ناراحتى پیدا کنى.و هنگامى که بنماز جماعتبراى مردم مىایستى باید نمازت نه نفرتآور و نه تضییعکننده باشد. (نه آنقدرآنرا طول بده که موجب تنفر مامومین شود و نه آنقدر سریع که نماز را ضایع کنى)چرا که در بین مردمى که با تو بنماز ایستادهاند،هم بیمار وجود دارد،و هم افرادىکه کارهاى فوتى دارند،من از رسولخدا (ص)بهنگامى که مرا بسوى«یمن»فرستاد پرسیدم:چگونه با آنان نماز بخوانم؟در پاسخم فرمود:«نمازى بخوانهمچون نمازى که ناتوانترین آنها میخواند،و نسبتبه مؤمنان رحیم و مهربانباش!»
هیچگاه خود را در زمانى طولانى از رعیت پنهان مدار!چرا که دور بودنزمامداران از چشم رعایا خود موجب نوعى محدودیت و بى اطلاعى نسبتبهامور مملکت است،و این چهره پنهان داشتن زمامداران،آگاهى آنها را ازمسائل نهانى قطع میکند.در نتیجه،بزرگ در نزد آنان کوچک،و کوچک بزرک،کار نیک زشت،و کار بد نیکو،و حق با باطل آمیخته میشود.چرا که زمامداربهر حال بشر است،و امورى که از او پنهان است نمیداند.از طرفى حق همیشهعلامت مشخصى ندارد تا بشود راست را از دروغ تشخیص داد از این گذشته تواز دو حال خارج نیستى یا مردى هستى که خود را آماده جانبازى در راه حقساختهاى؟بنابر این نسبتبحق واجبى که باید بپردازى،یا کار نیکى که بایدانجام دهى،چرا خود را در اختفا نگهمیدارى؟!یا مردى هستى بخیل و تنگنظر،در این صورت،مردم چون تو را ببینند مایوس میشوند و از حاجتخواستنصرفنظر میکنند!!بعلاوه بیشتر حوائج مراجعان براى تو چندان زحمتى ندارد،از قبیل شکایت از ستمى،یا در خواست انصاف در داد و ستدى.سپس بدانبراى زمامدار، خاصان و صاحب اسرارى است که خود خواه و دست درازند،و در داد و ستد،با مردم عدالت و انصاف را رعایت نمیکنند،ریشه ستم آنانرا با قطع وسائل از بیخ بر کن!و به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود زمینىاز اراضى مسلمانان وامگذار،و باید طمع نکنند که قرار دادى بسود آنها منعقدسازى که مایه ضرر سایر مردم باشد،خواه در آبیارى و یا عمل مشترک دیگر، بطوریکه هزینههاى آنرا بر دیگران تحمیل کنند که در این صورت سودش براىآنها است و عیب و ننگش براى تو در دنیا و آخرت.
حق را درباره آنها که خواهان حقند چه خویشاوند،و چه بیگانه رعایتکن،و در این باره صابر باش و به حساب خدا بگذار!(و پاداش این کار را ازاو بخواه) هر چند اینکار،موجب فشار بر یاران نزدیکتشود،و سنگینى اینراه رابخاطر سرانجام ستوده آن تحمل کن،و هرگاه رعایا نسبتبه تو گمان بد ببرند،افشاگرى کن!و عذر خویش را در مورد آنچه موجب بدبینى شده آشکارا باآنان در میان گذار،و با صراحتبدبینى آنها را از خود بر طرف ساز،چه اینکهاینگونه صراحت،موجب تربیت اخلاقى تو،و ارفاق و ملاطفتبراى رعیتاست و این بیان عذر،تو را به مقصودت در وادارساختن آنها بحق میرساند.
هرگز صلحى را که از جانب دشمن پیشنهاد میشود و رضاى خدا در آناست رد مکن،که در صلح براى سپاهت آسایش و تجدید نیرو،و براى خودتآرامش از هم و غمها،و براى ملتت امنیت است.اما زنهار!زنهار!سختاز دشمنت پس از بستن پیمان صلح بر حذر باش!چرا که دشمن گاهى نزدیک میشودکه غافلگیر سازد،بنابر این دور اندیشى را بکار گیر،و در این موارد روح خوش-بینى را کنار بگذار،اگر پیمانى بین تو و دشمنتبسته شد،و یا تعهد پناه دادنرا باو دادى،جامه وفاء را بر عهد خویش بپوشان،و تعهدات خود را محترمبشمار!و جان خود را سپر تعهدات خویش قرارده!زیرا هیچیک از فرائض الهىنیست که همچون وفاى بعهد و پیمان، مردم جهان با تمام اختلافاتى که دارند،نسبتبآن این چنین اتفاق نظر داشته باشند حتى مشرکان زمان جاهلیت،علاوهبر مسلمانان،آن را مراعات میکردند.چرا که عواقب پیمان شکنى را آزمودهبودند.بنابر این هرگز پیمان شکنى مکن،و در عهد خود خیانت روا مدار، ودشمنت را مفریب،زیرا غیر از شخص جاهل و شقى،کسى گستاخى بر خداوندرا روا نمیدارد. خداوند عهد و پیمانى را که با نام او منعقد میشود با رحمتخود مایه آسایش بندگان،و حریم امنى برایشان قرار داده تا بآن پناه برند.و براى انجام کارهاى خود بجوار او متمسک میشوند. بنابر این،فساد،خیانت و فریب،در عهد و پیمان راه ندارد،هرگز پیمانى را مبند که در تعبیراتآن جاى گفتگو باقى بماند،و بعد از تاکید و عبارات محکم،عبارات سستو قابل توجیه بکار مبر(که اثر آنرا خنثى میکند).هرگز نباید قرار گرفتن در تنگنابخاطر الزامهاى الهى پیمانها،تو را وادار سازد که براى فسخ آن از راه ناحقاقدام کنى،زیرا شکیبائى تو در تنگناى پیمانها که امید گشایش و پیروزى درعاقبت آن دارى،بهتر است از پیمان شکنى و خیانتى که از مجازات آن میترسىهمان پیمان شکنى که موجب مسؤلیتى از ناحیه خداوند میگردد که نه در دنیا و نهدر آخرت نتوانى پاسخ گوى آن باشى.
زنهار!از ریختن خون بناحق بپرهیز،زیرا هیچ چیز در نزدیک ساختن کیفرانتقام،بزرک ساختن مجازات،سرعت زوال نعمت،و پایان بخشیدن بهزمامدارى،همچون ریختن خون ناحق نیست،و خداوند سبحان در دادگاهقیامت قبل از هر چیز در میان بندگان خود،در مورد خونهائى که ریخته شدهدادرسى خواهد کرد.بنابر این زمامداریت را با ریختن خون حرام تقویتمکن.چرا که آنرا تضعیف و سست میکند،بلکه بنیاد آنرا میکند.و آنرا بهدیگران منتقل مینماید.و هیچگونه عذرى نزد خدا و نزد من در قتل عمد پذیرفتهنیست.چرا که کیفر آن قصاص است.و اگر به قتل خطا مبتلا گشتى و شمشیر وتازیانه و دستتبناروا کسى را کیفر کرد،-چون ممکن استبا یک مشت وبیشتر قتلى واقع گردد-،مبادا غرور زمامدارى مانع از آن شود که حق اولیاء مقتولرا بپردازى و رضایت آنها را جلب کنى!.
خویشتن را از خودپسندى بر کنار دار و نسبتبه نقاط قوت خویش خود بینمباش.مبادا تملق را.دوستبدارى زیرا که آن مطمئنترین فرصتبراى شیطان است،تا نیکوکارى نیکانرا محو و نابود سازد.از منتبر رعیتبهنگام احسان،بپرهیز،و بیش از آنچهانجام دادهاى کار خود را بزرگ مشمار،و از اینکه بآنها وعده دهى و سپس تخلفکنى برحذر باش،زیرا منت،احسان را باطل میسازد،و بزرک شمردن خدمتنور حق را میبرد و خلف وعده موجب خشم خدا و خلق است،خداوند میفرماید«این موجب خشم بزرک نزد خدا است که بگوئید و انجام ندهید»(سورهصف(61)،آیه3.
از عجله در مورد کارهائى که وقتشان نرسیده،یا سستى در کارهائى کهامکان عمل آن فراهم شده،یا لجاجت در امورى که مبهم است،یا سستى درکارها هنگامى که واضح و روشن استبر حذر باش!و هر امرى را در جاى خویشو هر کارى را بموقع خود انجام ده.
از امتیاز خواهى براى خود در آنچه مردم در آن مساوى هستند بپرهیز،واز تغافل از آنچه مربوط بتواست و براى همه روشن استبرحذر باش،چرا کهبهر حال نسبتبآن در برابر مردم مسئولى و بزودى پرده از روى کارهایتبر کنارمیرود،و انتقام مظلوم از تو گرفته میشود باد دماغت را فرو بنشان حدت و شدتو قدرت دست،و تیزى زبانت را در اختیار خود گیر!،و براى جلوگیرى از اینکار،مخصوصا توجه بزبانت داشته باش که(سخنى بدون فکر نگوئى)،و نیزدر بکار بستن قدرت تاخیر انداز تا خشمت فرو نشیند،و مالک خویشتن گردى،هرگز حاکم بر خویشتن نخواهى بود جز اینکه فراوان به یاد قیامت و باز گشتبسوى پروردگار باشى!
بر تو واجب است که همواره بیاد حکومتهاى عادلانه پیش از خود باشى،همچنین توجه خود را بر روشهاى خوب یا اثرى که از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسیده،ویا فریضهاى که در کتاب خداوند آمده معطوف دار،بخطوطى از حکومت کهدر روش من مشاهده کردهاى اقتداء کن و براى پیروى از این عهد >
و سلام و درود،بر پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)و دودمان پاکش باد،سلامى فراوان و بسیارو السلام.
منبع: نهج البلاغه سایت غدیر
متن کامل نامه علی به مالک اشتر
این فرمان راامام علیه السلام براى«اشتر نخعى»به هنگامى که او را فرماندار«مصر»قرار داد نوشته است.و این زمانى بود که وضع زمامدار مصر«محمد بن ابو بکر»در هم ریخته و متزلزل شده بود،این فرمان از طولانىترین و جامعترینفرمانهاى امام علیه السلام مىباشد [1]
بسم الله الرحمن الرحیماین دستورى است که بنده خدا على علیه السلام به«مالک بن حارث اشتر»...
در فرمانش باو صادر فرموده است.و این فرمان را هنگامى نوشت کهوى را زمامدار و والى کشور مصر قرار داد تا:مالیاتهاى آن سرزمین راجمع آورى کند.با دشمنان آن کشور بجنگد. باصلاح اهل آن همت گمارد.
و به عمران و آبادى شهرها قصبات و روستاها و قریههاى آن بپردازد.
(نخست)او را بتقوا و ترس از خداوند،ایثار و فداکارى در راه اطاعتشو متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن بآن امر شده است فرمان مىدهد:بهمتابعت اوامرى که در کتاب الله آمده، فرائض و واجبات و سنتها،هماندستوراتى که هیچکس جز با متابعت آنها روى سعادت نمىبیند و جز با انکارو ضایع ساختن آنها در شقاوت و بدبختى واقع نمىشود باو فرمان میدهد که(آئین)خدا را با قلب دست و زبان یارى کند چرا که خداوند متکفل یارى کسى شدهکه او را یارى نماید و عزت کسیکه او را عزیز دارد.
و نیز او فرمان مىدهد که خواستههاى نابجاى خود را درهم بشکند.و بههنگام وسوسههاى نفس خویشتندارى را پیش گیرد زیرا که«نفس اماره»هم-واره انسان را به بدى وادار مىکند، مگر آنکه رحمت الهى شامل حال او شود.
اى مالک!بدان من تو را بسوى کشورى فرستادم که پیش از تو دولتهاىعادل و ستمگرى بر آن حکومت داشتند.و مردم بکارهاى تو همانگونه نظرمىکنند که تو در امور زمامداران پیش از خود،و همان را درباره تو خواهندگفت که تو درباره آنها مىگفتى.بدان!افراد شایسته را با آنچه خداوند برزبان بندگانش جارى مىسازد مىتوان شناخت،بنا بر این باید محبوبترینذخیره در پیش تو عمل صالح باشد،زمام هوا و هوس را در دست گیر.و آنچه برایتحلال نیست نسبتبخود بخل روا دار،زیرا بخل نسبتبخویشتن این استکه راه انصاف را در آنچه محبوب و مکروه تو است پیشگیرى.قلب خویشرا نسبتبملتخود مملو از رحمت و محبت و لطف کن،و همچون حیواندرندهاى نسبتبآنان مباش که خوردن آنان را نیمتشمارى!زیرا آنها دوگروه بیش نیستند:یا برادران دینى تواند،و یا انسانهائى همچون توگاه از آنها لغزش و خطا سر مىزند.ناراحتیهائى بآنان عارض میگرددبدست آنان عمدا یا بطور اشتباه کارهائى انجام مىشود(در این موارد)از عفوو گذشتخود آنمقدار بآنها عطا کن، که دوست دارى خداوند از عفوش بتوعنایت کند.زیرا تو مافوق آنها،و پیشوایت ما فوق تو و خداوند مافوق کسى استکه ترا زمامدار قرارداده است!امور آنان را بتو واگذار کرده،و بوسیلهآنها تو را آزمایش نموده است.هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده!
چرا که تو تاب کیفر او را ندارى.و از عفو و رحمت او بىنیاز نیستى.هرگز ازعفو و بخششى که نمودهاى پشیمان مباش.و هیچگاه از کیفرى که نمودهاى بهخود مبال.و نیز هرگز سبتبکارى که پیش مىآید و راه چاره دارد سرعتبخرج مده.مگو من مامورم(و بر اوضاع مسلطم)،امر مىکنم و باید اطاعتشود که این موجب دخول فساد در قلب،و خرابى دین،و نزدیک شدن تغییر و تحولدر قدرت است.آنگاه که در اثر موقعیت و قدرتى که در اختیار دارى،کبر وعجب و خودپسندى در تو پدید آید،به عظمت قدرت و ملک خداوند که مافوقتو است،نظر افکن!که این ترا از آن سر کشى پائین مىآورد و آن شدت وتندى را از تو باز مىدارد و آنچه از دستت رفته استیعنى نیروى عقل و اندیشهاتکه تحت تاثیر این خود پسندى واقع شده،بتو باز مىگردد.از همتائى درعلو و بزرگى با خداوند بر حذر باش!و از تشبه باو در جبروتش خود را بر کنار دار!
چرا که خداوند هر جبارى را ذلیل و هر فرد خود پسند و متکبرى را خوار خواهدساخت.
نسبتبخداوند و نسبتبمردم از جانب خود،و از جانب افراد خاصخاندانت،و از جانب رعایائى که به آنها علاقمندى،انصاف بخرج ده!کهاگر چنین نکنى ستم نمودهاى!و کسى که به بندگان خدا ستم کند،خداوند پیشاز بندگانش دشمن او خواهد بود.و کسى که خداوند دشمن او باشد دلیلش راباطل مىسازدو با او بجنگ مىپردازد تا دست از ظلم بردارد یا توبه کند.(و بدان!)هیچ جیزى در تغییر نعمتهاى خدا و تعجیل انتقام و کیفرش،از اصرار بر ستم سریعترو زودرستر نیست.چرا که خداوند دعا و خواسته مظلومان را مىشنود و درکمین ستمگران است.
باید محبوبترین کارها نزد تو امورى باشند،که و حق با عدالت موافقتر وبا رضایت توده مردم هماهنگتر است.چرا که خشم توده مردم،خشنودىخواص را بىاثر مىسازد،اما ناخشنودى خاصان با رضایت عموم،جبران پذیراست.(این را نیز بدان که)احدى از رعایا از نظر هزینه زندگى در حالت صلحو آسایش،بر والى سنگینتر و بهنگام بروز مشکلات در اعانت و همکارىکمتر،و در اجراى انصاف ناراحتتر،و بهنگام در خواست و سؤال پر اصرارترو پس از عطا و بخشش کم سپاستر،و بهنگام منع خواستهها دیر عذرپذیرتر،و درساعات رویاروئى با مشکلات کم استقامتتر،از«گروه خواص»نخواهند بودولى پایه دین و جمعیت مسلمانان و ذخیره دفاع از دشمنان تنها«توده ملت»هستند!بنابر این باید گوشتبه آنها و میلتبا آنان باشد.
باید آنها که نسبتبرعیت عیبجوترند از تو دورتر باشند زیرا،مردم عیوبىدارند که والى در ستر و پوشاندن آن عیوب از همه سزاوارتر است.در صدد مباشکه عیب پنهانى آنها را بدست آورى،بلکه وظیفه تو آن است که آنچه برایتظاهر گشته اصلاح کنى.و آنچه از تو مخفى ستخدا درباره آن حکم مىکندبنابر این تا آنجا که توانائى دارى عیوب مردم را پنهان ساز!تا خداوند عیوبى راکه دوست دارى براى مردم فاش نشود،مستور دارد.(با برخورد خوب) عقدهآنها را که کینه دارند بگشا و اسباب دشمنى و عداوت را قطع کن!و از آنچهبرایت روشن نیست تغافل نما!بتصدیق سخن چینان تعجیل مکن!زیرا آنان گر چه در لباس ناصحینجلوهگر شوند خیانت مىکنند.
بخیل را در مشورت خود دخالت مده!زیرا که ترا از احسان منصرف،و از تهى دستى و فقر مىترساند،و نیز با افراد ترسو مشورت مکن!زیرا درکارها روحیهات را تضعیف مىنمایند. همچنین حریص را بمشاورت مگیرکه حرص را با ستم گرى در نظرت زینت مىدهد.(همه آنچه درباره اینافراد گفتم)بخاطر این است که بخل و ترس و حرص و غرائز و تمایلات متعددىهستند که جامع آنها سوء ظن بخداى بزرگ است.
بدترین وزراء کسانى هستند که وزیر زمامداران بد و اشرار پیش ازتو بودهاند،کسى که با آن گناهکاران در کارها شرکت داشته نباید جز وصاحبان سر تو باشد آنها همکاران گناهکاران و برادران ستمکارانند،درحالیکه تو بهترین جانشین را از میان مردم بجاى آنها خواهى یافت:از کسانىکه از نظر فکر و نفوذ اجتماعى کمتر از آنها نیستند،و در مقابل،بار گناهان آنها رابردوش ندارند،از کسانى هستند که با ستمکران در ستمشان همکارى نکرده ودر گناه شریک آنان نبودهاند.این افراد هزینهشان بر تو سبکتر،همکار-یشان با تو بهتر،محبتشان با تو بیشتر،و انس و الفتشان با بیگانگان کمتر است.
بنابر این آنها را از خواص و دوستان خود و راز داران خویش قرار ده!
سپس(از میان اینان)افرادى را که در گفتن حق از همه صریحتر،و درمساعدت و همراهى نسبتبآنچه خداوند براى اولیایش دوست نمىدارد،بتوکمتر کمک مىکند،مقدم دار،خواه موافق میل تو باشند یا نه،باهل ورع وصدق و راستى بپیوند،و آنان را طورى تربیت کن که ستایش بى حد از تو نکنندو تو را نسبتباعمال نادرستى که انجام ندادهاى تمجید ننماید.زیرا مدحو ستایش بیش از حد عجب و خود پسندى ببار میآورد و انسان را بکبر و غرورنزدیک مىسازد.
هرگز نباید افراد نیکوکار و بدکار در نظرت مساوى باشند زیرا اینکار سبب مىشود که افراد نیکوکار در نیکیهایشان بى رغبتشوند،و بدکاران در عملبدشان تشویق گردند،هر کدام از اینها را مطابق کارش پاداش ده!بدان کههیچ وسیلهاى براى جلب اعتماد والى،بوفادارى رعیت، بهتر از احسان بآنهاو تخفیف هزینهها بر آنان،و عدم اجبارشان بکارى که وظیفه ندارند نیست، در این راه آنقدر بکوش تا بوفادارى آنان خوشبین شوى(و بر آنان اعتماد کنىکه)این خوشبینى بار رنج فراوانى را از دوشتبرمىدارد.
سزاوار استبآنها که بیشتر مورد احسان تو قرار گرفتهاند خوشبین تر باشىو بعکس آنها که مورد بدرفتارى تو واقع شدهاند.بدبینتر.
هرگز سنت پسندیدهاى را که پیشوایان این امتبآن عمل کردهاند،و ملتاسلام بآن انس و الفت گرفته و امور رعیتبوسیله آن اصلاح مىگردد،نقضمکن!و نیز سنت و روشى که به سنتهاى گذشته زیان وارد مىسازد احداث منماکه اجر،براى کسى خواهد بود که آن سنتها را بر قرار کرده،و گناهش بر تو کهآنها را نقض نمودهاى،«با دانشمندان زیاد بگفتگو بنشین»و با حکماء واندیشمندان نیز بسیار ببحثبپرداز این گفتگوها و بحثها باید در باره امورىباشد که بوسیله آن وضع کشورت را اصلاح مىکند و آنچه موجب قوام کار مردمپیش از تو بوده.
(اى مالک)بدان!مردم از گروههاى مختلف تشکیل یافتهاند کههر کدام جز به وسیله دیگرى اصلاح و تکمیل نمىشوند،و هیچکدام از دیگرىبىنیاز نیستند.(این گروهها عبارتند)از:
«لشکریان خدا»،«نویسندگان عمومى و خصوصى»،«قضات عالىو دادگستر»،«عاملان انصاف و مدارائى»(انتظامات داخلى)،«اهل جزیه و مالیات»اعم از کسانى که در پناه اسلامند و یا مسلمانند و«تجار و صنعتگران»و بالاخره«قشر پائین»یعنى نیازمندان و مستمندان،براى هر کدام از اینگروهها خداوند سهمى را مقرر داشته و در کتاب خدا،یا سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلمکه بصورت عهد در نزد ما محفوظ است این سهم را مشخص و معین ساخته است.
اما«سپاهیان»با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعیت،زینتزمامداران،عزت و شوکت دین و راههاى امنیتند.قوام رعیت جزبوسیله اینان ممکن نیست از طرفى برقرارى سپاه جز بوسیله خراج(مالیاتاسلامى)امکانپذیر نمىباشد،زیرا با خراج براى جهاد با دشمنتقویت مىشوند، و براى اصلاح خود بآن تکیه مىنمایند.و با آن رفعنیازمندیهاى خویش را مىکنند.سپس این دو گروه(سپاهیان و مالیاتدهندگان)جز با گروه سوم قوام و پایدارى نمىپذیرند و آنها عبارتند از:
«قضات»و«کارگزاران دولت»و منشىها زیرا آنها قرار دادها و معاملاترا استحکام مىبخشند.و مالیاتها را جمع آورى مىکنند.و در ضبط امورخصوصى و عمومى مورد اعتماد و اطمینان هستند.و این گروهها بدون«تجار»و«پیشهوران»و«صنعتگران»قوامى ندارند،زیرا آنها وسائل زندگى راجمع آورى مىکنند.و در بازارها عرضه مىنمایند.و وسائل و ابزارى را بادستخود مىسازند که در امکان دیگران نیست.
سپس«قشر پائین»نیازمندان و از کار افتادگان هستند که باید بآنهامساعدت و کمک نمود،و براى هر کدام بخاطر خدا سهمى مقرر داشت.و نیزهر یک از نیازمندان بمقدار اصلاح کارشان بر والى حق دارند.و هرگز والى ازاداى آنچه خداوند او را ملزم بآن ساخته خارج نخواهد شد، جز با اهتمام وکوشش و استعانت از خداوند،و مهیا ساختن خود بر ملازمتحق و شکیبائىو استقامت در برابر آن،خواه بر او سبک باشد یا سنگین.
فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که در پیش تو نسبتبخدا و پیامبر و امام تو خیر-خواهتر از همه و پاک دلتر و عاقلتر باشد از کسانى که دیر خشم مىگیرند و عذر پذیرترند،نسبتبه ضعفا رئوفو مهربان و در مقابل زورمندان قوى و پر قدرت،از کسانیکه مشکلات آنها رااز جاى بدر نمىبرد،و ضعف همراهان آنها،را بزانو در نمىآورد سپس روابط خودرا با افراد با شخصیت و اصیل و خاندانهاى صالح و خوش سابقه بر قرار ساز!
و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار،چرا که آنها کانونکرم و مراکز نیکى هستند.آنگاه از آنان آن گونه تفقد کن که پدر و مادر ازفرزندشان تفقد و دلجوئى مىکنند.و هرگز نباید چیزى را که بوسیله آن آنها رانیرو مىبخشى در نظر تو بزرگ آید.و نیز نباید لطف و محبتى که با بررسى وضعآنها مىنمائى هر چند اندک باشد،خرد و حقیر بشمارى،زیرا همین لطف ومحبتهاى کم آنان را وادار به خیر خواهى و حسن ظن نسبتبتو مىکند. هر-گزار بررسى جزئیات امور آنها بخاطر انجام کارهاى بزرک ایشان،چشممپوش!زیرا همین الطاف و محبتهاى جزئى جائى براى خود دارد که از آنبهرهبردارى مىکنند و کارهاى بزرک نیز موقعیتى دارد که خود را از آن بىنیازنمىدانند.
فرماندهان لشکر تو باید کسانى باشند که در کمک به سپاهیان بیش از همهمواسات کنند.و از امکانات خود بیشتر بآنان کمک نمایند،بحدى که همنفرات سربازان،و هم کسانیکه تحت تکفل آنها هستند اداره شوند.بطورىکه همه آنها تنها بیک چیز بیندیشند و آن جهاد با دشمن است،محبت و مهربانى تونسبتبه آنان قلبهایشان را بتو متوجه مىسازد(بدان)برترین چیزى که موجبروشنائى چشم زمامداران مىشود،بر قرارى عدالت در همه بلاد و آشکارشدن علاقه رعایا نسبتبآنها است.اما مودت و محبت آنان جز با پاکىدلهایشان نسبتبه والیان آشکار نمىگردد.و خیر خواهى آنها در صورتى مفیداست که با میل خود گرداگرد زمامداران را بگیرند،و حکومت آنها برایشانسنگینى نکند و طولانى شدن مدت زمامداریشان براى این رعایا ناگوار نباشد،میدانامید سران سپاهت را توسعه بخش و پىدرپى آنها را تشویق کن!و کارهاىمهمى که انجام دادهاند بر شمار.زیرا یاد آورى کارهاى نیک آنها شجاعانشانرا بحرکتبیشتر،وادار مىکند.و آنان که در کار کندى مىورزند بکار تشویقمىشوند انشاء الله.
سپس باید زحمات هر کدام از آنها را بدقتبدانى.و هرگز زحمتو تلاش کسى از آنان را بدیگرى نسبت ندهى.و ارزش خدمت او را کمتر از آنچههستبحساب نیاورى،و از سوى دیگر شرافت و آبروى کسى موجب این نشودکه کار کوچکش را بزرک بشمارى.و همچنین حقارت و کوچکى کسى موجبنگردد که خدمت پر ارجش را کوچک بحساب آورى.مشکلاتى که در احکامبرایت پیش مىآید،و امورى که بر تو مشتبه مىشود بخدا و پیامبرش ارجاع دهچرا که خداوند بزرگ بگروهى که علاقه داشته ارشادشان کند فرموده:
«اى کسانیکه ایمان آوردهاید اطاعتخداوند کنید و اطاعت پیامبرشو اطاعت اولى الامرى که از خود شما هستند،و اگر در چیزى نزاع کردیدآنرا بخدا و رسولش باز گردانید»(سورهنساء(4)،آیه59).
باز گرداندن چیزى بخداوند متمسک شدن بقرآن کریم و یافتن دستور ازآیات محکم آن است و باز گرداندن به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم همان تمسک بسنت قطعىو مورد اتفاق آن حضرت است.
سپس از میان مردم،برترین فرد،در نزد خود را براى قضاوت برگزیناز کسانیکه مراجعه فراوان آنها را در تنگنا قرار ندهد.و بر خورد مخالفانبا یکدیگر او را بخشم و کجخلقى وا ندارد. در اشتباهاتش پافشارى نکند.
و باز گشتبحق،هنگامى که براى آنها روشن شد،بر آنها سخت نباشد.
طمع را از دل بیرون کرده،و در فهم مطالب باندک تحقیق،اکتفا نکند،ازکسانى که در شبهات از همه محتاطتر،و در یافتن و تمسک بحجت و دلیل از همهمصرتر باشند.با مراجعه مکرر شکایت کنندگان کمتر خسته شوند و در کشف امور شکیباتر،و بهنگام آشکار شدن حق در فصل خصومت ازهمه قاطعتر باشند.از کسانیکه ستایش فراوان آنها را فریب ندهد،و تمجیدهاىبسیار آنانرا متمایل بجانب مدح کننده نسازد،ولى البته این افراد بسیار کمند.
آنگاه با جدیت هر چه بیشتر قضاوتهاى قاضى خویش را بررسى کن و در بذل وبخشش به او سفره سخاوتت را بگستر،آنچنانکه نیازمندیش از بین برود وحاجت و نیازى بمردم پیدا نکند، و از نظر منزلت و مقام آنقدر مقامش را نزدخودت بالا ببر که هیچکدام از یاران نزدیکت،به نفوذ در او طمع نکند.واز توطئه این گونه افراد در نزد تو در امان باشد.
(و بداند که موقعیتش از اوبالاتر نیست که بخواهد از او شکایتى بکند)در آنچه گفتم با قتبنگر!چرا کهاین دین اسیر دست اشرار،و وسیله هوسرانى و دنیا طلبى گروهى بوده است.
سپس در کارهاى کارمندانتبنگر!و آنها را با آزمایش و امتحان بکاروادار!و از روى میل و استبداد آنها را بکارى و اندار،زیرا استبداد و تسلیمتمایل شدن،کانونى از شعبههاى جور و خیانت است.و از میان آنها افرادىکه با تجربهتر و پاکتر و پیشگامتر در اسلامند برگزین،زیرا اخلاق آنها بهتر وخانواده آنها پاکتر،و همچنین کم طمعتر و در سنجش عواقب کارها بیناترند.
سپس حقوق کافى بآنها بده زیرا این کار آنها را در اصلاح خویش تقویتمىکند،و از خیانت در اموالیکه زیر دست آنها استبىنیاز میسازد.
بعلاوه این حجتى در برابر آنها است اگر از دستورت سر پیچى کنند یا درامانتخیانت ورزند، سپس با فرستادن ماموران مخفى راستگو و با وفا،کارهاى آنان را زیر نظر بگیر!زیرا بازرسى مداوم پنهانى،سبب مىشود که آنهابامانت دارى و مداراکردن بزیردستان ترغیب شوند!اعوان و انصار خویش راسخت زیر نظر بگیر اگر یکى از آنها دستبخیانت زد و ماموران سرى تو متفقا چنین گزارشى را دادند،بهمین مقدار از شهادت قناعت کن.و اورا زیر تازیانه کیفر بگیر! و بمقدار خیانتى که انجام داده او را کیفر نما!سپس وىرا در مقام خوارى و مذلتبنشان!و نشانه خیانت را بر او بنه!و گردن بندننکو تهمت را بگردنش بیفکن! (و او را بجامعه چنان معرفى کن که عبرت دیگران گردد)«خراج»و«مالیات»را دقیقا زیر نظر بگیر!بگونهاى که صلاح مالیاتدهندگان باشد.زیرا در بهبودى وضع مالیات،و بهبودى حال مالیاتدهندگان،بهبودى حال دیگران نیز نهفته است.و هرگز دیگران بصلاح و آسایشنمىرسند،جز اینکه خراج دهندگان در صلاح و بهبودى بسر برند،چرا کهمردم همه عیال و نان خور خراج و خراج گذاران هستند.باید کوشش تو در آبادىزمین بیش از کوشش در جمع آورى خراج باشد زیرا که خراج جز با آبادانىبدست نمىآید.و آن کس که بخواهد مالیات را بدون عمران و آبادانى مطالبهکند شهرها را خراب،و بندگان خدا را نابود مىسازد.و حکومتش بیش ازمدت کمى دوام نخواهد داشت.اگر رعایا از سنگینى مالیات،و یا رسیدنآفات،یا خشک شدن آب چشمهها،و یا کمى باران و یا دگرگونى زمین دراثر آب گرفتن و فساد بذرها،و یا تشنگى بسیار براى زراعت و فاسد شدن آنبتو شکایت آورند.مالیات را بمقدارى که حال آنها بهبود یابد تخفیف دهو هرگز این تخفیف بر تو گران نیاید،زیرا که آن ذخیره و گنجینهاى است کهآنها بالاخره آنرا در عمران و آبادى کشورت بکار مىبندند و موجب عمرانسرزمینهاى تو و ینتحکومت و ریاست تو خواهد بود و از تو بخوبى ستایشمىکنند و در گسترش عدالت از ناحیه تو با خرسندى سخن مىگویند.و تو نیز خوددر این میان مسرور و شادمان خواهى بود. بعلاوه تو مىتوانى با تقویت آنها ازطریق ذخیرهاى که بر ایشان نهادهاى اعتماد کنى.و نیز مىتوانى با این عمل کهآنها را بعدالت و مهربانى عادت دادهاى،به آنان مطمئن باشى،چرا که گاهىبراى تو گرفتاریهائى بیش مىآید که باید بر آنها تکیه کنى.و در این حال آنهابا طیب خاطر،پذیرا خواهند شد و عمران و آبادى تحمل همه اینها را دارد و اماویرانى زمین تنها باین علت است که کشاورزان و صاحبان زمین فقیر مىشوند.
و بیچارگى و فقر آنها بخاطر آن است که زمامداران به جمع اموال مى-پردازند و نسبتبه بقاى حکومتشان بدگمانند،و از تاریخ زمامداران گذشتهعبرت نمیگیرند.
سپس در وضع منشیان و کارمندانت دقت کن و کارهایت را به بهترین آنها بسپارو نامههاى سرى و نقشهها و طرحهاى مخفى خود را در اختیار کسى بگذارکه داراى اساسىترین اصول اخلاقى باشد!از کسانى که موقعیت و مقام آنهارا مست و مغرور نسازد که در حضور بزرگان و سران مردم،نسبتبتو مخالفتو گستاخى کنند،و در اثر غفلت در رساندن نامههاى کارمندانت،بتو و گرفتنجوابهاى صحیحش از تو،کوتاهى ننمایند،خواه در امورى باشد که از طرف تودریافت میدارند و یا از سوى تو میبخشند،باید قراردادهائى که براى تو تنظیممیکنند سست و آسیب پذیر نباشد،و هر گاه قرار دادى به زیان تو باشد از یافتن راه حلعاجز نمانند.و نسبتبه ارزش و منزلتخویش نا آگاه و بى اطلاع نباشند کهشخص نا آگاه از منزلتخویش،از ارزش و مقام دیگرى نا آگاهتر خواهد بود.
سپس در انتخاب این منشیان هرگز.به فراست و خوشبینى و خوش گمانىخود تکیه مکن، چرا که مردان زرنگ،طریقه جلب نظر و خوشبینى زمامدارانرا با ظاهر سازى و تظاهر به خوش خدمتى خوب مىدانند،در حالیکه در ماوراءاین ظاهر جالب هیچگونه امانتدارى و خیرخواهى وجود ندارد.بلکه آنهارا از طریق پستهائى که براى حکومتهاى صالح پیش از تو داشتهاند بیازماى،بنابر این بر کسانى اعتماد کن که در میان مردم خوش سابقهتر و در امانت دارىمعروفند،و این خود دلیل آنست که تو براى خدا و کسانى که والى بر آنان هستىخیر خواه مىباشى،باید براى هر نوعى از کارها یک رئیس انتخاب کنى!رئیسىکه کارهاى مهم، وى را مغلوب و درمانده نسازد،و کثرت کارها او را پریشانو خسته نکند،و به خوبى باید بدانى هر عیبى در منشیان تو یافتشود که تو از آنبیخبر باشى شخصا مسؤل آن خواهى بود!به تجار و صاحبان صنایع توصیه کن!و آنها را به خیر و نیکى سفارش نما(و در این توصیه بین) بازرگانانى که در شهر و یا ده هستند (و داراى مرکز ثابت وتجارتخانهاند)و آنها که سیار و در گردشند،و نیز صنعتگرانى که با نیروىجسمانى خویش بکار صنعت میپردازند،تفاوت مگذار! چرا که آنها منابع اصلىمنافع و اسباب آسایش جامعه به شمار میروند،آنها هستند که از سرزمینهاىدور دست،از پرتگاهها و کوهستانها و دریاها،و سرزمینهاى هموار و ناهموارمواد مورد نیاز را گرد میآورند،از مناطقى که عموم مردم با آن سر و کارىندارند و جرئت رفتن به آن سامان را نمیکنند (توجه داشته باش)بازرگانان وپیشهوران و صنعتگران مردمى سالمند و از نیرنگ و شورش آنها بیمى نیست،آنها صلح دوست و آرامش طلبند.اما باید از وضع آنان،چه آنها که درمرکز فرماندارى تو زندگى میکنند و چه آنها که در گوشه و کنار هستند جستجو وبازرسى کنى،ولى بدان با همه آنچه گفتم در میان آنها گروهى تنگ نظر و بخیلآنهم به صورت قبیح و زشت آن،میباشند.که همواره در پى احتکار مواد موردنیاز مردم و تسلط یافتن بر تمام معاملات هستند!و این موجب زیان توده مردمو عیب و ننگ بر زمامداران است.از احتکار به شدت جلوگیرى کن که رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم از آن منع فرمود.باید معاملات با شرائط آسان صورت گیرد،با موازین عدل و نرخهائى که نه به فروشنده زیان رساند و نه به خریدار!و هرگاه کسى پس از نهى تو از احتکار به چنین کارى دستبزند،او را کیفر کن!ودر مجازات او بکوش ولى این مجازات نباید بیش از حد باشد.
خدا را!خدا را!در مورد طبقه پائین!آنها که راه چاره ندارند یعنىمستمندان و نیازمندان و تهیدستان و از کار افتادگان،در این طبقه هم کسانى هستندکه دستسؤال دارند و هم افرادى که باید بآنها بدون پرسش،بخشش شود،بنابر این به آنچه خداوند در مورد آنان بتو دستور داده عمل نما!قسمتى از بیت-المال و قسمتى از غلات خالصهجات اسلامى را در هر محل بآنها اختصاص ده،و بدان آنها که دورند به مقدار کسانى که نزدیکند سهم دارند و باید حق همه آنها را مراعات کنى،بنابر این هرگز نباید سرمستى زمامدارىتو را بخود مشغول سازد، (و بآنها رسیدگى نکنى)چرا که هرگز بخاطرکارهاى فراوان و مهمى که انجام مىدهى از انجام نشدن کارهاى کوچکمعذور نیستى!نباید دل از آنها برگیرى و چهره بروى آنان درهم کشى!درامور آنها که بتو دسترسى ندارند و مردم بدیده تحقیر،بآنها مىنگرند بررسىکن،و براى این کار فرد مورد اطمینانى را که خدا ترس،و متواضع باشد برگزینتا وضع آنان را بتو گزارش دهد،سپس با آن گروه بطورى رفتار کن که بههنگام ملاقات پروردگار عذرت پذیرفته باشد،چرا که از میان رعایا اینگروه از همه به احقاق حق محتاجترند.و باید در اداى حق تمام افراد در پیشگاهخداوند عذر و دلیل داشته باشى،درباره یتیمان و پیران از کارافتاده که هیچراه چارهاى ندارند و نمىتوانند دست نیاز خود را بسوى مردم دراز کنند،بررسى کن،البته این کار بر زمامداران سنگین است!ولى حق همهاش سنگین است!
و گاهى خداوند آن را بر اقوامى سبک مىسازد،اقوامى که طالب عاقبتنیکند،و خویش را به استقامت و بردبارى عادت داده و براستى وعدههاىخداوند اطمینان دارند.
براى مراجعان خود وقتى مقرر کن که بنیاز آنها شخصا رسیدگى کنى!
مجلس عمومى و همگانى براى آنها تشکیل ده و درهاى آنرا بروى هیچکس نبندو بخاطر خداوندى که ترا آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانانرا از این مجلس دور ساز! تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنتسخنانخود را با تو بگوید،زیرا من بارها از رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم این سخن را شنیدم«ملتى که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد،هرگز پاکو پاکیزه نمىشود و روى سعادت نمىبیند»سپس خشونت و کندى آنها رادر سخن تحمل کن،در مورد آنها هیچگونه محدودیت و استکبار روا مدار که خداوند بواسطه این کار،رحمت واسعش را بر تو گسترش خواهد دادو موجب ثواب اطاعت او براى تو خواهد شد.آنچه میبخشى بگونهاى ببخشکه گوارا باشد (بى منت و بى خشونت).و خود دارى از بخشش را با لطف ومعذرتخواهى توام کن!بدان قسمتى از کارها است که شخصا باید آنها راانجام دهى، (و نباید بدیگران واگذار کنى).از جمله:پاسخ دادن به کارگزاراندولت میباشد،در آنجا که منشیان و دفتر داران از پاسخ عاجزند.و دیگر برآوردن نیازهاى مردم است در همان روز که احتیاجات گزارش میشود،و پاسخآنها براى همکارانت مشکل و دردسر میآفریند. (بهوش باش!)کار هر روز را درهمان روز انجام ده زیرا هر روز کارى مخصوص بخود دارد.باید بهترین اوقاتو بهترین ساعات عمرت را براى خلوت با خدا قرار دهى!هر چند اگر نیتخالصداشته باشى،و امور رعایا روبراه شود همه کارهایت عبادت و براى خدا است.
از جمله کارهائى که مخصوصا باید با اخلاص انجام دهى اقامه فرائض استکه ویژه ذات پاک او است.بنابر این از بدنتشب و روز در اختیار فرمان خدابگذار!و آنچه موجب تقرب تو بخداوند میشود بطور کامل و بدون نقص بانجامرسان!اگر چه خستگى جسمى و ناراحتى پیدا کنى.و هنگامى که بنماز جماعتبراى مردم مىایستى باید نمازت نه نفرتآور و نه تضییعکننده باشد. (نه آنقدرآنرا طول بده که موجب تنفر مامومین شود و نه آنقدر سریع که نماز را ضایع کنى)چرا که در بین مردمى که با تو بنماز ایستادهاند،هم بیمار وجود دارد،و هم افرادىکه کارهاى فوتى دارند،من از رسولخدا (ص)بهنگامى که مرا بسوى«یمن»فرستاد پرسیدم:چگونه با آنان نماز بخوانم؟در پاسخم فرمود:«نمازى بخوانهمچون نمازى که ناتوانترین آنها میخواند،و نسبتبه مؤمنان رحیم و مهربانباش!»
هیچگاه خود را در زمانى طولانى از رعیت پنهان مدار!چرا که دور بودنزمامداران از چشم رعایا خود موجب نوعى محدودیت و بى اطلاعى نسبتبهامور مملکت است،و این چهره پنهان داشتن زمامداران،آگاهى آنها را ازمسائل نهانى قطع میکند.در نتیجه،بزرگ در نزد آنان کوچک،و کوچک بزرک،کار نیک زشت،و کار بد نیکو،و حق با باطل آمیخته میشود.چرا که زمامداربهر حال بشر است،و امورى که از او پنهان است نمیداند.از طرفى حق همیشهعلامت مشخصى ندارد تا بشود راست را از دروغ تشخیص داد از این گذشته تواز دو حال خارج نیستى یا مردى هستى که خود را آماده جانبازى در راه حقساختهاى؟بنابر این نسبتبحق واجبى که باید بپردازى،یا کار نیکى که بایدانجام دهى،چرا خود را در اختفا نگهمیدارى؟!یا مردى هستى بخیل و تنگنظر،در این صورت،مردم چون تو را ببینند مایوس میشوند و از حاجتخواستنصرفنظر میکنند!!بعلاوه بیشتر حوائج مراجعان براى تو چندان زحمتى ندارد،از قبیل شکایت از ستمى،یا در خواست انصاف در داد و ستدى.سپس بدانبراى زمامدار، خاصان و صاحب اسرارى است که خود خواه و دست درازند،و در داد و ستد،با مردم عدالت و انصاف را رعایت نمیکنند،ریشه ستم آنانرا با قطع وسائل از بیخ بر کن!و به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود زمینىاز اراضى مسلمانان وامگذار،و باید طمع نکنند که قرار دادى بسود آنها منعقدسازى که مایه ضرر سایر مردم باشد،خواه در آبیارى و یا عمل مشترک دیگر، بطوریکه هزینههاى آنرا بر دیگران تحمیل کنند که در این صورت سودش براىآنها است و عیب و ننگش براى تو در دنیا و آخرت.
حق را درباره آنها که خواهان حقند چه خویشاوند،و چه بیگانه رعایتکن،و در این باره صابر باش و به حساب خدا بگذار!(و پاداش این کار را ازاو بخواه) هر چند اینکار،موجب فشار بر یاران نزدیکتشود،و سنگینى اینراه رابخاطر سرانجام ستوده آن تحمل کن،و هرگاه رعایا نسبتبه تو گمان بد ببرند،افشاگرى کن!و عذر خویش را در مورد آنچه موجب بدبینى شده آشکارا باآنان در میان گذار،و با صراحتبدبینى آنها را از خود بر طرف ساز،چه اینکهاینگونه صراحت،موجب تربیت اخلاقى تو،و ارفاق و ملاطفتبراى رعیتاست و این بیان عذر،تو را به مقصودت در وادارساختن آنها بحق میرساند.
هرگز صلحى را که از جانب دشمن پیشنهاد میشود و رضاى خدا در آناست رد مکن،که در صلح براى سپاهت آسایش و تجدید نیرو،و براى خودتآرامش از هم و غمها،و براى ملتت امنیت است.اما زنهار!زنهار!سختاز دشمنت پس از بستن پیمان صلح بر حذر باش!چرا که دشمن گاهى نزدیک میشودکه غافلگیر سازد،بنابر این دور اندیشى را بکار گیر،و در این موارد روح خوش-بینى را کنار بگذار،اگر پیمانى بین تو و دشمنتبسته شد،و یا تعهد پناه دادنرا باو دادى،جامه وفاء را بر عهد خویش بپوشان،و تعهدات خود را محترمبشمار!و جان خود را سپر تعهدات خویش قرارده!زیرا هیچیک از فرائض الهىنیست که همچون وفاى بعهد و پیمان، مردم جهان با تمام اختلافاتى که دارند،نسبتبآن این چنین اتفاق نظر داشته باشند حتى مشرکان زمان جاهلیت،علاوهبر مسلمانان،آن را مراعات میکردند.چرا که عواقب پیمان شکنى را آزمودهبودند.بنابر این هرگز پیمان شکنى مکن،و در عهد خود خیانت روا مدار، ودشمنت را مفریب،زیرا غیر از شخص جاهل و شقى،کسى گستاخى بر خداوندرا روا نمیدارد. خداوند عهد و پیمانى را که با نام او منعقد میشود با رحمتخود مایه آسایش بندگان،و حریم امنى برایشان قرار داده تا بآن پناه برند.و براى انجام کارهاى خود بجوار او متمسک میشوند. بنابر این،فساد،خیانت و فریب،در عهد و پیمان راه ندارد،هرگز پیمانى را مبند که در تعبیراتآن جاى گفتگو باقى بماند،و بعد از تاکید و عبارات محکم،عبارات سستو قابل توجیه بکار مبر(که اثر آنرا خنثى میکند).هرگز نباید قرار گرفتن در تنگنابخاطر الزامهاى الهى پیمانها،تو را وادار سازد که براى فسخ آن از راه ناحقاقدام کنى،زیرا شکیبائى تو در تنگناى پیمانها که امید گشایش و پیروزى درعاقبت آن دارى،بهتر است از پیمان شکنى و خیانتى که از مجازات آن میترسىهمان پیمان شکنى که موجب مسؤلیتى از ناحیه خداوند میگردد که نه در دنیا و نهدر آخرت نتوانى پاسخ گوى آن باشى.
زنهار!از ریختن خون بناحق بپرهیز،زیرا هیچ چیز در نزدیک ساختن کیفرانتقام،بزرک ساختن مجازات،سرعت زوال نعمت،و پایان بخشیدن بهزمامدارى،همچون ریختن خون ناحق نیست،و خداوند سبحان در دادگاهقیامت قبل از هر چیز در میان بندگان خود،در مورد خونهائى که ریخته شدهدادرسى خواهد کرد.بنابر این زمامداریت را با ریختن خون حرام تقویتمکن.چرا که آنرا تضعیف و سست میکند،بلکه بنیاد آنرا میکند.و آنرا بهدیگران منتقل مینماید.و هیچگونه عذرى نزد خدا و نزد من در قتل عمد پذیرفتهنیست.چرا که کیفر آن قصاص است.و اگر به قتل خطا مبتلا گشتى و شمشیر وتازیانه و دستتبناروا کسى را کیفر کرد،-چون ممکن استبا یک مشت وبیشتر قتلى واقع گردد-،مبادا غرور زمامدارى مانع از آن شود که حق اولیاء مقتولرا بپردازى و رضایت آنها را جلب کنى!.
خویشتن را از خودپسندى بر کنار دار و نسبتبه نقاط قوت خویش خود بینمباش.مبادا تملق را.دوستبدارى زیرا که آن مطمئنترین فرصتبراى شیطان است،تا نیکوکارى نیکانرا محو و نابود سازد.از منتبر رعیتبهنگام احسان،بپرهیز،و بیش از آنچهانجام دادهاى کار خود را بزرگ مشمار،و از اینکه بآنها وعده دهى و سپس تخلفکنى برحذر باش،زیرا منت،احسان را باطل میسازد،و بزرک شمردن خدمتنور حق را میبرد و خلف وعده موجب خشم خدا و خلق است،خداوند میفرماید«این موجب خشم بزرک نزد خدا است که بگوئید و انجام ندهید»(سورهصف(61)،آیه3.
از عجله در مورد کارهائى که وقتشان نرسیده،یا سستى در کارهائى کهامکان عمل آن فراهم شده،یا لجاجت در امورى که مبهم است،یا سستى درکارها هنگامى که واضح و روشن استبر حذر باش!و هر امرى را در جاى خویشو هر کارى را بموقع خود انجام ده.
از امتیاز خواهى براى خود در آنچه مردم در آن مساوى هستند بپرهیز،واز تغافل از آنچه مربوط بتواست و براى همه روشن استبرحذر باش،چرا کهبهر حال نسبتبآن در برابر مردم مسئولى و بزودى پرده از روى کارهایتبر کنارمیرود،و انتقام مظلوم از تو گرفته میشود باد دماغت را فرو بنشان حدت و شدتو قدرت دست،و تیزى زبانت را در اختیار خود گیر!،و براى جلوگیرى از اینکار،مخصوصا توجه بزبانت داشته باش که(سخنى بدون فکر نگوئى)،و نیزدر بکار بستن قدرت تاخیر انداز تا خشمت فرو نشیند،و مالک خویشتن گردى،هرگز حاکم بر خویشتن نخواهى بود جز اینکه فراوان به یاد قیامت و باز گشتبسوى پروردگار باشى!
بر تو واجب است که همواره بیاد حکومتهاى عادلانه پیش از خود باشى،همچنین توجه خود را بر روشهاى خوب یا اثرى که از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسیده،ویا فریضهاى که در کتاب خداوند آمده معطوف دار،بخطوطى از حکومت کهدر روش من مشاهده کردهاى اقتداء کن و براى پیروى از این عهد >
و سلام و درود،بر پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)و دودمان پاکش باد،سلامى فراوان و بسیارو السلام.
منبع: نهج البلاغه سایت غدیر
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر گرامی حجت السلام و المسلمین آقای روحانی
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و تحیت
در ابتدا لازم است از همکاران محترم جنابعالی بخصوص بذل توجه آقای دکتر قاضیزاده هاشمی وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و همچنین اخوی محترمتان تشکر کنم.
همانطور که می دانید اینجانب بعد از ۴ دوره نمایندگی مردم در مجلس و ریاست مجالس سوم وششم، تاسیس و اداره نهادهایی نظیر کمیته امداد و بنیاد شهید، وکالت تام در کلیه اموال مربوط به بنیانگذار جمهوری اسلامی، سرپرست حجاج ایرانی و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی و نماینده امام در لرستان؛ در سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ به پیشنهاد جمعی از دوستان اصلاحطلب و تمایل خود، نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدم. متاسفانه در هر دو دوره حق ملت سربلند ایران و اینجانب با دخالت بخشی از نیروهای سپاه پاسداران، بسیج و وزارت اطلاعات ضایع شد و فردی که حقهباز و دروغگو بود و نسبتهای ناروا به مقدسات و تشیع می داد، به ملت و کشور تحمیل شد تا فاسدترین دولت پس از مشروطیت بنام انقلاب اسلامی رقم خورد.
در این دورهی نکبتبار، خسارتهای سنگینی بر مردم و کشور تحمیل شد که اگر بتوان آثار زیانبار مادی آن شامل غارت اموال عمومی، هدر رفتن ۷۰۰ میلیارد دلار از درآمدهای نفتی و درآمدهای مالیاتی، بذل، بخشش و یا فروش زمینهای مناطق تفریحی و مناطق آزاد از پارک پردیسان گرفته تا کیش و قشم، انتقال ۲۲ میلیارد دلار به دبی و ترکیه، گم کردن دکلها نفتی و کشتیهای ثبت نشده و … را در چند دهه آتی جبران کرد، لیکن بدون تردید نمی توان آثار زیان بار فرو ریختن اخلاق، شکاف و بی اعتمادی مردم به حکومت و روحانیت و مهمتر آسیبهای وارده به تشیع و امام زمان (عج) را به این سادگی جبران کرد.
نفوذیهای دشمن با تکیه بر خودمحوری، جاهطلبی و حب ریاست و توسعه قدرت برخی شخصیتها، که خیال میکنند سرنوشت سایر ملل مسلمان و کشورها منطقه در ید قدرت آنهاست، کشور را عامدانه به دام تحریمها کشاندند و سرمایههای ملی را از یکسو با غارت و حاتم بخشی نابود کردند و از سوی دیگر دست بر جیب مردم بردند و همزمان با فقر و آوارگی و تنگدستی آنان، کشور را به لبه پرتگاه بردند. واگر نبود عنایت خاص پرودگار و آگاهی اقشار مختلف جامعه و تدبیر دولت و برخی بزرگان، ماجراجوییهای هستهای، کشور را به ناکجاآباد میبرد. متاسفانه جاهطلبی و ریاست برخی را چنان فراگرفته که حد و مرزی برای هواهای نفسانی خود قائل نیستند و ثروت و فرزندان این ملت را قربانی مطامع بلند پروازیهای خود در منطقه قرار دادهاند.
خوشبختانه ایستادگی و مقاومت اقشار مختلف مردم بویژه دانشجویان، فعالان سیاسی و حقوق بشری در حوادث ۸۸ و نیز آگاهی بخشی رسانههای آزاد درس بزرگی به کسانی داد که برخلاف اهداف شهدای انقلاب و جنگ و اندیشه امام رای مردم را زینتی بیش نمیدانند و میخواستند بهنام مردم و بهکام خود سرنوشت انتخاباتها را به گونهای دیگر رقم زنند. خدا را شاکرم که در انتخاباتهای ۹۲ و ۹۴ مردم با حضور پرشور خود جواب قاطعی به تمامیتخواهان دادند و برخی از نورچشمیهای حاکمیت را از صحنه خارج کردند و هوشمندانه نسبت به ابزاری شدن شورای نگهبان به محوریت دبیر آن، که فهم و درکاش خود حکایتی است خواندنی؛ اعتراض کردند و هنوز راه اصلاح ساختار نظام را در صندوق رای میجویند.
متاسفانه شورای نگهبان با دوری از وظایف ذاتی خود و اعمال نظارتی که در مخیله هیچ یک از تدوین کنندگان قانون اساسی نمیگنجید به ابزاری در ید حاکمیت تبدیل گردیده است. از این رو در انتخاباتها شاهدیم که این شورا با هتک حیثیت اشخاص محترم و تضییع حقوق مردم، برای حاکمیت جریانی خاص و حذف جریان دیگر تلاش میکند. روزی برای تفرقه در میان اصلاحطلبان صلاحیت افرادی برای احراز پست ریاست جمهوری که شرایط آن مطابق اصل ۱۱۵ قانون اساسی متفاوت از دیگر مسئولیتهاست (در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴) را احراز میکند و روز دیگر صلاحیت همان افراد را برای احراز سمت نمایندگی (انتخابات مجلس در اسفند ۹۴) رد میکند. سیر قهقرایی این شورا تا آنجا پیش می رود که پس از پیروزی نامزدی در اصفهان با بدعتی عجیب و مضحک منتخب مردم را از ورود به مجلس محروم میکند و آرای مردم را نادیده میگیرد. پس از احراز صلاحیت نامزدها و برگزاری صحیح انتخابات، بررسی مجدد صلاحیت منتخبان، بدعتی است خطرناک که صد البته دولت و مجلس نباید تن به این فعل غیر قانونی دهند، زیرا اعتبار نماینده برعهده نمایندگان است نه شورای نگهبان!
رییس جمهور محترم
اینجانب در سال ۸۸ با آگاهی از مسائل درون حکومت به میدان آمدم و در مناظرهای از موانع و مشکلات گفتم و ایستادگی در مقابل آنان را در ردیف جهاد فی سبیل الله دانستم. پس از اعلان نتایج مضحک انتخابات ۸۸، در مقابل این حرکت خطرناک که ریشه آن از انتخابات ۸۴ نشات گرفته بود و هدفی جز نابودی جمهوریت و اسلامیت نظام نداشت، ایستادم و گفتم «تازه این اول داستان است.» چرا که سکوت در مقابل زیادخواهی ارباب قدرت را، به معنای مشارکت در پروژهی جمهوریزدایی و اسلامزدایی نظام میدانستم و با علم به هزینه سنگین آن، در کنار مردم ماندم و به یاری خداوند خواهم ماند. ایستادگی و مقاومت در قبال نگرشهای مستبدانه، تنها راه اصلاح و بازگشت به مسیر قانون است. از تهدیدها، تهمتها، ناسزاها و آزارها نهراسیدم و نمیهراسم؛ به جرم هویدا کردن اسرار و دفاع از حقوق و آزادیهای مردم، بارها خانه و کاشانهام را ویران کردند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتم، همهی نزدیکانم را تحت فشار قرار دادند و حتی یکی از فرزندانم را دستگیر و تا حد مرگ کتک زدند. بیحرمتیها را به جان خریدم و گفتم: «فرزند احمدم و صدایم خفه نمیشود.»
اگر در رژیم فاسد گذشته از شعبان جعفری در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ استفاده گردید ولی در این حاکمیت هر روز در سرتاسر کشور از این دست اوباشها برای حمله به بیوت مراجع تقلید، رجال منتقد مذهبی و سیاسی، سفارتخانهها، مراکز علمی و هنری به نام ارزشها استفاده میگردد، برای امیال سیاسیشان حرمت حرم و مسجد را هم میشکنند و حریم و مرزی در رفتارهای مذبوحانهشان قائل نیستند. بهطوریکه خودسانسوری را به برخی از بزرگان تحمیل کردند. یکی از مراجع بزرگ قم در قبال عدم انتشار نظراتش گفته بود: «حوصله ندارم شیشه منزلم را بشکنند.»
جناب آقای روحانی
از بهمن ۸۹ تا بهمن ۹۲ با محرومیتهای بسیار به مکانهای مختلفی منتقل شدم و سپس از بهمن ۹۲ تاکنون در منزل شخصی ام با حضور ماموران امنیتی در حصر و حبس بی ضابطهای قرار گرفتم. در این سالها حق دفاع در مقابل اتهامهای وارده، فرافکنیهای رسانه ملی و دیگر تریبونها و رسانههای وابسته به بیتالمال از من سلب شده است. طنز ماجرا آنجاست که آنانی که سرمایههای مادی و معنوی کشور را به پای کذابی گذاشتند و نتیجهی بصیرتشان این روزها بر همه روشن شده، بابصیرت و نجیب شدند؛ و آنانی که هشدار دادند و این روزها را پیشبینی کردند و در چند سال گذشته برای تلاش اصلاحگرایانهشان متحمل حبس و حصر غیرقانونی شدند، نانجیب نام گرفتند. چه رقتانگیز است این توهم اربابان قدرت که فکر میکنند عزت و ذلت بندگان خدا در اختیار آنان است. امروز روز سخن گفتن و ایستادن در مقابل قانونگریزان است. فرهنگ ایثار و شهادت، ظلمستیزی را به ملت بزرگ ایران آموخته است. هیچکس نباید به بهانه مصلحت با ظلم همراه شود و یا در مقابل آن سکوت کند. مصلحت خود را مصلحت کشور تعبیر و تفسیر نکنیم. باید در مقابل اندیشهای که با انحصار قدرت غیر پاسخگو بهدنبال حاکمیت تکصدایی است ایستاد. تردید نکنیم که تعلل و کوتاهی امروز نخبگان، رقم زننده هزینههای سنگین کشور و مردم در آینده خواهد بود.
اینجانب نه از شما طلب رفع حصر دارم و نه اینکار را در اختیار شما میدانم؛ لیکن از شما میخواهم براساس تکلیفی که قانون اساسی و مردم بر عهدهتان گذاشتهاند، از حاکمیت مستبد بخواهید تا دادگاه علنیام، مطابق اصل ۱۶۸ قانون اساسی، ولو با ترکیب مورد نظر ارباب قدرت را تشکیل دهد تا به یاری خداوند و به اتفاق وکلایام با استماع کیفرخواست، ادله خود مبنی بر تقلب انتخابات ریاست جمهوری ۸۴، مهندسی انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و آنچه بر فرزندان این کشور در بازداشتگاههای قانونی و غیرقانونی گذشت را به اطلاع عموم برسانم. خروجی این دادگاه مشخص خواهد کرد که برگشته از انقلاب و نانجیب، و ادامه دهنده راه انقلاب و نجیب، کدامیک از طرفین دعوا و نزاع انتخابات ۸۸ قرار دارند. قل کفى بالله بینی و بینکم شهیدا. تاکید میکنم حکم صادره از این محکمه را با جان و دل پذیرا هستم و بدون در نظر گرفتن حق تجدید نظر از آن استقبال میکنم، زیرا عالم محضر خداست و جانشین و خلیفه او در زمین مردماند و چه داوری بهتر از خدا و مردم.
و آخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمین
مهدی کروبی
جماران – ۲۱ فروردین ۱۳۹۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر