خیلی خلاصه ، معنای لفظی «روشنفکر» درخود ترکیب کلمه نهفته است، البته با آموزش و تجربه و فهم و دریافت آگاهیهای وسیع و متنوع همراه طرح پرسش و نقد و بررسی مداوم ، قطعاً به شهامت اخلاقی مزیّن و درصورت لزوم به شجاعت بیان و ایستارگزینی به موقع، حتی به بهای تنها شدن و درانزوا ماندن و …
مفهوم روشنفکر درچشم انداز و نیز ژرفای آنسوی عادات و رفتار و خلق و خوی مردم عوام و مقلد/ در گسست و ِشکندِ «مار ِکشی و مارکشان»/ عوامفریبان و شیّادان سیاسی و دینی و عقیدتی/ منزل دارد. به باور من روشنفکر/ روشنفکری به نوعی همسفر شجاع فرآیند و راه بهروزی و رهایی ازشرّ خرافات و جبرها و ستمهاست. پس ترکیب»روشنفکردینی» و هرقید ایدئولوژیکی بسته دیگر نیز آزادی حضور ندارد و نقض غرض است.
معنای روشنفکر و روشن بینی، به تعبیرکانتی، در هرزمان تاریخی به خود وفاداراست/ چون حاوی پویش و پیدایش بلوغ فکری ، معرف ارج و اعتبار اجتماعی روشنفکران در پافشاری بر راستکاری و شفافیّت ، رويارويی با دروغ و دغل، جستجوی حقایق و افشای فریبکاریهای قدرت و زورحاکم است. البته نمونه ها ی وارونه نیز همیشه بوده اند… و محل بحث و حلاجی و گاه حتی معرض کوبه های پرسش و نقد ورد و عبرت .
به لحاظ تاریخی، مفهوم و نقش و جایگاه روشنفکر درجامعه مدرن شتاب گرفت و بالا آمد، درجامعه ای که خرد گرائی و نقد و خرده گیری گسترش یافت / خرافات پس نشست / استبداد و اقتدارحکومتی دین و مذهب کنارزده شد یا با انقلاب سرنگون فروافتاد/ گرایش عمومی به آزادی و حقوق بشربعدها حتّا نظامهای تمامیّت گرا و توتالیتر را فروپاشاند. طی فرازونشیبهای جهان گستر، رویهم ،عقلانیّت انتقادی پیش رفته، دموکراسی جا افتاده و آزادی انتقاد مدام اهمیّت فزونتری یافته است، برغم برآمد تازه طوفانهای سیاه مذهبی و جبّاریت اسلامی، اعم ازشیعی و سنیّ .
فانوس اخلاقی و فکری و آزادی وجدان روشنفکری، اسباب روشنائی و راهنمائی مردمان بوده و خبط و خطاهای آن گاه موجب گمراهی . پس گزینش ایستار و نقطه آویزش چراغ و پرتوافکنی مستلزم دقت وافر و مسئولیت شناسی و شجاعت است.
خیلی پیشترها، روشنفکر چنین وزنی نداشت. اما طیّ دوقرن گذشته – بخصوص اززمان انقلاب کبیرفرانسه به این سو، رابطه روشنفکر/ روشنفکران با مراکز و مراجع ثروت و قدرت پیچیدگی فزاینده ای یافته است، به علل و اسباب گوناگون که تلگرافی به مهمترینها اشاره می کنم :
– به اعتبار پرچم روشنگری/ راهنمائی/ و انتقادی که به هنگام برافراشته اند( نمونه های برجسته: امیل زولا فرانسه درقضیه دیفوس، ارنست بلوخ و هانریش بل دردوران جنبش جوانان دهه 60آلمان )،
– به سبب نقشی که درنزدیکی و دوری قدرتهای حاکم داشته اند (نمونه های مثبت : آندره مالرو و کامو درفرانسه پس ازجنگ جهانی دوم)
– به جهت نقش و مسئولیّت آنها درنقاط عطف و هنگام چرخشهای عظیم و تعیین کننده تاریخی( چه در روشنگری یا درعواقب ارتکاب خطا و تاریکنمائی )، که بی تردید پرسش و پاسخگویی می طلبد و انتقاد و انتقاد ازخود راهکرد و شیوه صمیمانه ای است دردسترس.
( نمونه مثبت : ارانی و کسروی در دوران پهلوی اول /خلیل ملکی دردوران پهلوی دوم و مصطفی رحیمی درزمان انقلاب 57 ، نمونه منفی: عبدالکریم سروش و بنی صدر درزمان انقلاب و حمایت ازخمینی)
– به علت پیشگامی که علی الاصول می باید روشنفکر و روشنفکری هرکشوری/ملتی/قومی/ مجموعه ملی ساکن درسرزمینی واحد، با مسائل و مشکلات مبرم واحد، درکشف و طرح و بحث مسآله یا مسائل مبتلابه انجام دهد. مثلاً درآستانه انقلاب مشروطه طرح و توضیح موضوعات مبرم قانون، عدالت و آزادی و کلا مسائل مشروطه خواهی. … درزمان ما و حاکمیّت جبار و ضدبشری ولایت فقیه: طرح همه مسائل مبرم کنونی: بحران محیط زیست، بحران اجتماعی و فرهنگی، طرح و بحث همه جانبه ایدئولوژی اسلام سیاسی حاکم و مسائل شریعت و…
دریک کلام، حاصل کار و گفتار روشنفکری و مناسبات آن با قدرت حاکم، به نوعی بازتاب عقل مدرن بوده و هست، چه درمولفه ابزاری و چه بردار انتقادی آن . این مبحثی است مفصّل و مطرح با رویکردهای گوناگون، دستکم از منظر سقراط و یا رویه ارسطو، ازگذشته های دور تا زمانه ما .
درچند سال اخیر بیش از پیش توجه خود را معطوف به محیط زیست کردهاید در حالیکه برخی روشنفکران ایرانی را به بیتفاوتی به این امر مهم، متهم میکنند که البته تا حدی نیز این اتهام به جامعه روشنفکری وارد است. این درحالی است که کارشناسان محیط زیست خبر از یک بحران جدی در این زمینه میدهند، چگونه به این مسئله نگاه میکنید؟ آیا واقعا روشنفکران ایرانی در این زمینه کوتاهی کردهاند و یا اساسا این مهم ربطی به موضوع روشنفکری ندارد؟
شاید شما اطلاع نداشته باشید، من درجوانی و ایام تحصیل درشهر کلن آلمان، با بخشهائی از فعالان چپ آلمانی دوست و دمخور بودم که رفته رفته به مسائل اساسی اکولوژی توجه یافتند،- بحرانهای آن زمان محیط زیستی – چون مرگ و میرجنگلها و مخاطرات مربوط به استقرارراکتهای اتمی آمریکا و ناتو درآلمان غربی- موضوع مبارزه روزمره شان بود. رفته رفته به مسائل محیط زیست ایران توجه یافتم. زمان انقلاب 57 که به ایران بازگشتم، درحاشیه فعالیّت سیاسی- فکری، کمی هم به مسائل این عرصه می پرداختم. بعدها که عضو شورای ملی مقاومت شدم شخصاً این مسائل را با علاقه زیاد پیگیری می کردم. سال 1372 که کمیسیونهای کاری شورا داشت تشکیل می شد پیشنهاد کردم یک کمیسیون هم به مشکلات محیط زیست ایران بپردازد و تخریب و آلودگیها را که دردهه نخست حاکمیّت اسلامی بالا گرفته بود پیگیری و افشاء کند. چون انتظارداشتند پیشنهاد دهنده خودش مسئولیت بپذیرد ، شدم مسئول کمیسیون محیط زیست آن تشکیلات، و ازآن زمان تاکنون 23 سالست که کناردیگرفعالیتها و شغل پزشکی حرفه ای ام، کلیّ هم تحقیق و افشاگری و فعالیّت دراین زمینه برنامه ریزی و اجرا کرده ام. نشمرده ام ولی علاوه برمقاله ها و گزارشهای فراوان راجع به تقریباً تمام محورهای بحران سراسری زیست محیطی ایران، قطعا صدها مصاحبه رادیوئی/ تلویزیونی/ سخنرانی در شهرهای اروپا و آمریکا و برنامه های گوناگون تلویزیونی درباره محورهای اکنون به شدّت بحرانی شده محیط زیست ایران داشته ام. متآسفانه پس ازاستعفای من ازشورا (سه سال و اندی پیش)، دستگاه مجاهدین بسیاری ازاین کلیپها و مطالب مهم را ازروی انترنت حذف کردند… ولی با زحمت مجدد توانستم بخشی مهم ازنوشته ها و تحقیقات و انتشارات محیط زیستی آن دوران فعالیّت 20 ساله را زنده کنم و اینها به همت دوست فرزانه آقای یغمائی درسایت دریچه زرد گرد آوری شد تا مجموعه اطلاعات و آگاهیهای مدون آنها برای علاقمندان، و به ویژه کوشندگان نسل جوان ما دردسترس باشند، تا ایرانیان بدانند تاریخ و کم و کیف تخریب و آلودگی و بحرانهای مرگبار محیط زیست ایران آغازو پیشینه ای به قدمت حاکمیّت اسلامی دارد.
اما درباره نکته ای که اشاره کردید، بی اعتنائی اولیّه روشنفکران به بحران محیط زیست ایران. این موضوع طیّ دهه های اخیر درواقع دردنامه ای بوده «پراز آب َچشم»! بارها بدان اشاره رفته ولی نه به موقع معرض توجه قرارگرفته / و درصورت عنایت دیرهنگام نیز/ نه واکنشها با پویش و کوشش لازم بوده و لذا جنبشی دراجتماع نیفتاده و موجی بالا نگرفته است – آن طور که فی المثل روشنفکران آلمانی با دل و جان و همت بلند به این امورمهم کشورو جامعه شان عنایت کردند و اقدام عاجل و سراسری و اجتماعی سازمان دادند و البتها به نتیجه هم رسیدند.
من درست نمی دانم و مایل هم نیستم از واژه «متهم» و مقوله «اتهام» سخن بگویم. ولی فقط با یک اشاره مستند به مسآله بسیارحساس و پرمخاطره ای چون فعالیتهای 30 ساله اتمی رژیم جمهوری و چشم بستن طولانی روشنفکران ایران به این مصیبت به تکرار یادآوری دردانگیزی می کنم. علل این کمبود وخیم را باید جداگانه مورد بحث و بررسی قرار داد. اگرمجاز باشم متن یکی ازهشدارهای خویش نسبت به این مسآله بحرانی و حیرت و افسوس ازبی اعتنائی روشنفکران ایران را دراختیارشما قرارمی دهم ، امیدوارم جای درج تنگ نشود. این سطور مورخ دسامبر97 / آذر76 ، درانتهای مقاله ای تحقیقی من راجع به «انگیزه ترجمه» ام ازکتاب فیزیکدانها، نوشته دورنمات، بوده که همان زمان هم به صورت کتاب (فیزیکدانها) و هم جداگانه درنشریه پرتیراژی درخارج کشور چاپ و پخش شد. آن جا آمده:
«…… درسالهای اخیر، با خواندن اخبار و گزارشهای مربوط به تلاشهای اتمی رژیم ، بارها ماجرای ساختن بمب اتمی و انهدام شهرهای ژاپن به ذهنم می آیند. یا وقتی می شنوم که ادامه کار و تکمیل نیروگاههای اتمی درایران به دست روسها افتاده ، بی اختیار به یاد سانحه دهشتناک چرنوبیل می افتم. این تداعیها مرا واداشتند کتاب «فیزیکدانها» را به فارسی ترجمه کنم. زبان طنزآمیز و صورت کمیک درام که به یاد ماندنی تر از بیان بی واسطه آنست، مرا بیشتر تشویق کرد. رژیم آخوندی سالهاست، به صورت غیر متمرکز ، درسایتهای اصفهان ، کرج ، گرگان، معلم کلایه(الموت)، بوشهر، یزد و دارخویین و . . . برنامه هسته ای اش را پیش می برد.
اما روشنفکران ایرانی، برخلاف همتایان اروپائی و آسیای شرقی – که برسر مخالفت با استقرار سلاح اتمی و حتا مخالفت با نیروگاه هسته ای درکشورشان جنبشها به راه انداخته اند – نسبت به این فعالیتهای مرگبار [رژیم اسلامی] حساسیّت نشان نمی دهند، انگار به کلی غافلند. سبب سکوت چیست؟
کشور تا خرخره بدهکار ما ، با دریائی از نفت و گاز ، به «انرژی اتمی» احتیاجی ندارد. برای مقابله با خطر اتمی رژیم هم به این و آن «قدرت جهانی و منطقه ای» نباید دخیل بست. آنها به رژیم به چشم مشتری بدسگالی می نگرند که علیرغم اخلاق و رفتار سگش ، تا سرِ کیسه را شل نگهداشته و تا این «سفره صد میلیارد دلاری» پهن است، به مجلسش رفت و آمد می کنند. عجوزه جمهوری اسلامی ، با اغماض شرق و غرب دارد به سلاح اتمی دست می یابد. از این قدرتها آبی گرم نمی شود ، اما هرچه آگاهی مردم افزایش یابد، زودتر می توان شیشه عمر این عجوزه را به سنگ زد. آیا تردیدی هست که وجود «سلاح هسته ای به علاوه موشکهای دوربرد بالستیک » دردست رژیمی که مدعی « رهبری و مرجعیّت جهان اسلام » است، بلافاصله میهن ما را به گرداب مخاطره های جدّی می اندازد؟ آیا نباید قبل از وقوع فاجعه ، تا دیرنشده ، صدایمان را به اعتراض بلند کنیم؟ دسامبر 97 کریم قصیم»
دوستان، به شهادت این متن (آمده درانتهای کتاب فیزیکدانها و نیزجداگانه چاپ و پخش شده) ملاحظه می کنید که دستکم از20 سال پیش به هموطنان آگاه و آزادیخواه جامعه روشنفکری ایران هشدار داده شده است. نه تنها دراین متن بلکه درشماری دیگراز سخنرانیها و مصاحبه های تلویزیونی این هشدارها تکرار شده اند . نگاه کنید به نوشته تحقیقی دیگر من تحت عنوان «بمب هیتلر، بمب خامنه ای» که روی انترنت موجود است، https://www.balatarin.com/tag/
همین طور مراجعه بفرمایید به شمارکثیری ازمصاحبه های رادیو- تلویزیونی من درمورد مسائل و بحرانهای زیست محیطی – ازجمله درباره پروسه مرگبارخشک شدن دریاچه ارومیه و نیزبحران اتمی و مخاطرات آن…. که هنوزروی یوتیوپ باقی مانده اند. درهمه این برنامه هشداری مستند و غیرقابل انکار بیان شده. شماری اندک ازلینکها را درزیرمی بینید:
با تشکر از وقتی که در اختیار روشنفکر قرار دادید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر