۱۴۰۱ شهریور ۱۴, دوشنبه

.

 نامه سرگشاده 

خطاب به آقایان امیرطاهری،علیرضا نوری زاده ومجتبی واحدی

در ارتباط با درخواست آقای رضا علیجانی 

دوستان گرامی،

 بدون تردید شما امروز در سپهر سیاسی ایران از شناخته ترین چهره ها، خاصه در میان مدافعان و حامیان آقای رضا پهلوی بشمار می آئید. شما آقایان طاهری و نوریزاده حدود چهاردهه است که از نزدیک با آقای رضا پهلوی در تماس مستمّر و حدود یک سال است که آقای مجتبی واحدی هم به جمع شما پیوسته اند. هرسه شما با تجاربی که دارا می باشید به درستی درک کرده اید که تنها در سایه بازگشت آقای رضا پهلوی و آنهم در قامت پادشاه می توان بسیاری از مشکلات ویران شده ایران را سامان داد.

منهم بعنوان یک جمهوریّت خواه و تکثر گرا به پیروی از همان دیدگاه آقای مصداقی، اعتراف می کنم،  برای نجات کشور از دست این جانوران ویرانگر، حتی اگر بدانم آقای رضا پهلوی در باز گشت به قدرت، استبدادی دو چندان از پدر و پدر بزرگش انجام خواهد داد،  نه تنها همانند  شما از ایشان حمایت، بلکه همگام با شما تلاش می کنم این راه را هر بیشتر هموار کنم .  بنابراین، در راستای همین هموار کردن راه و همبستگی نیروها است که موضوع "در خواست "آقای رضا علیجانی را مصرّرآنه دنبال کرده وتا کسب نتیجه مطلوب به آن ادامه خواهم داد. 

در تاریخ  12 ژوئیه دربرنامه پرگار بی بی سی گفتگویی میان آقای مهرداد خوانساری و آقای رضا علیجانی صورت گرفت. در این گفتگو نکات  بسیار با اهمیت و در خور تآمّل مطرح شد که تنها به دو نکته ظریف آن اشاره خواهم داشت. رضا پهلوی، نیروهای جمهوری‌خواه، بدبینی، پرگار - YouTube

نکته اول 

 آقای مهرداد خوانساری در دقیقه 30 فرمودند شاهزاده پهلوی، شاه بودن را می داند، اما شاه شدن را بلد نیست. نگارنده گفته ایشان را در بالای تصاویر در وبلاگ دگرباوران با عنوان "شاهزاده شاه بودن را نمی داند" را همراه با این تصویر بازتاب داده ام. 


البته آقای خوانساری حرف گزاف و بی ربطی نفرموده اند، چنین شیوه ای نه تنها در مورد آقای پهلوی بلکه در مورد اکثر شخصیتها  در تمام جوامع حتی دموکراتیک صادق است. جای دور نرویم، آیا آقای خمینی رهبرو ولی فقیه شدن را می دانست؟ 
آقای خامنه ای حتی پیش از ولی فقیه شدن با صدای بلند فریاد زد که باید به حال و روز ملتی گریست که رهبر آن ، من بشوم. اما این آقای هاشمی و همفکرانشان بودند که از او  نه تنها رهبر و ولی فقیه، بلکه اینبار وجه " مطلقه " را هم به آن آویزان کردند. یاران خمینی در نوفل لوشاتو توانستند از یک ملای بی سروپا یک مهاتما گاندی بسازند، و سپس گروهی دیگر در ایران، اورا تبدیل به یک جلاد خون آشام کردند. آیا تا کنون کسی می داند  که چه کس یا کسانی در باره کتاب آیات شیطانی با خمینی صحبت  و او را تشویق به صدور فتوای قتل سلمان رشدی نمودند؟ اما امروز نه تنها مردم ایران ، بلکه جهانیان تنها خمینی را لعن و نفرین می کنند.

همین موضوع در پروژه های نافرجام ، شورای ملی برای انتخابات آزاد، ققنوس، پیمان نوین، و بسیاری از اظهار نظرها که از سوی اقای رضا پهلوی مورد انتقاد خاص وعام قرار گرفته می شود، صدق می کند و تنها کسی که مسئول شناخته می شود، خود آقای رضا پهلوی است، نه کس یا کسان دیگر. آن طراحان بخوبی با استفاده از شگرد همیشگی "کی بود کی بود من نبودم"، بار مسئولیت را از دوش خود بر می دارند و روی کوتاهترین دیوارکه همان دیوار آقای رضا پهلوی است قرار می دهند.

در همان برنامه گفتگویی پرگار مشاهده می شود که روی سخن آقای علیجانی در همه موارد با آقای پهلوی و تنها از ایشان انتقاد می کند و حتی در پاسخ به آقای خوانساری که می گویند: شاهزاده رضا پهلوی شاه شدن را نمی داند، مجدّدآ در دقیقه 47 می فرمایند:

من از آقای پهلوی می خواهم که با من مصاحبه ای داشته باشند، درآن مصاحبه من انتقاد نمی کنم و صرفآ جهت ابهام زدایی سئوالاتی را مطرح می کنم و حتی سوالات را از پیش در اختیار ایشان می گذارم. 

ایشان  اقای خواانساری را مورد خطاب قرار نمی دهند و این مسئله را مطرح نمی کنند که من ازشما  که اعتراف می نمائید حدود بیست سال دردفترآقای پهلوی حضور و از نزدیک ایشان را می شناسید، می پرسم آیا شما درخواست مرا  برای مصاحبه  با آقای پهلوی و آنهم صرفآ جهت رفع ابهام، صحیح می دانید یا نا صحیح ، اگر درست می دانید این موضوع را با آقای پهلوی در میان بگذارید. اگر آنرا نادرست می دانید، نادرستی آنر برای من، شخص شما روشن نمائید تا دیگرنه موضوع را دنبال کنم و نه مزاحم آقای پهلوی شوم.

 در اینجا مسئولیت پاسخگویی بر گردن آقای خوانساری می افتد ، نه بر دوش آقای پهلوی. 

همه باید بدانند که هر یک از حامیان آقای رضا پهلوی مسئول گفتار و رفتار خودش است. ایشان دستگاه امر به معروف و نهی از منکر که ندارند و اصولآ چنین حقّی را ندارند که امر و نهی کنند.  البته می توان چنین انتظاری را داشت که ایشان دارای یک دفتر منسجم با مشاوران معرفی شده حتی به تعداد انگشتان را در کنار خود داشته باشد که آنها مرجع برای پاسخگویی  باشند. اما هم آقای پهلوی و همه ما بخوبی می دانیم که اگر افرادی را ایشان انتخاب وآنها را معرفی نمایند، چه جنجال و انتقاداتی به پا خواهد شد.

تصور می کنم که در فقدان چنین دفتری آقای علیجانی یا افرادی نظیر ایشان باید درخواست خود را بصورت مکتوب، خطاب به شخص ایشان و انهم بصورت دوقبضه ارسال دارند. اگر پاسخی دریافت نشد، آنگاه حق دارند که آن بی توجهی یا عدم پاسخ را، پیراهن عثمان نمایند.

حال من بعنوان یک حقوقدان و وکیل دعاوی تشخیص داده ام که درخواست آقای رضا علیجانی در راستای همبستگی نیروها ، بسیار ارزنده است. بنابراین آنرا از مجرای صحیح دنبال  و سپس در باره  نتیجه آن قضاوت خواهم کرد.

از آنجائیکه اعتقاد دارم که در میان حامیان نزدیک آقای رضا  پهلوی کسانی یافت می شوند که از درایت و درک صحیح و اشراف کامل به مسائل سیاسی و اجتماعی برخوردار وهم مورد وثوق کثیری از مردم و هم آقای پهلوی هستند، نگارنده از میان آنها شما سه شخصیت را به عنوان "شورای ارزیابی" برگزیده ام . در گام نخست، درخواست آقای علیجانی را با شما مطرح می کنم و تقاضا دارم  که در باره درخواست ایشان که آیا صحیح است که این مصاحبه صورت بگیرد یا خیر! نظر خواهی نمایم.

 اگر تشخیص دهید که لازم است این مصاحبه صورت بگیرد، آنگاه موضوع را با آقای پهلوی در میان بگذارید. دراینجا  این شورا صرفآ دراین موضوع خاص حکم دفتر مشاوره ای را بعهده خواهید داشت و حتی اگر تشخیص دهید ، می توانید اصلا آقای رضا پهلوی را در جریان نگذارید و مسئولیت پاسخگویی را خود بعهده بگیرید، اما ممکن است تمایل داشته باشید از این پاسخگویی سلب مسئولیت بنمائید و آنرا مستقیمآ ارجاع دهید به شخص آقای پهلوی. که در اینصورت مسئولیت بعهده خود آقای پهلوی خواهد بود. 

حال اگر نگارنده در صورت امتناع یا عدم مقبولیت دلایل ارائه شده، تشخیص دهم که نتیجه مطلوب دریافت نشده است.

آنگاه نامه سرگشاده دوم خود را خطاب به آقای رضا پهلوی خواهم نوشت.

آگر ایشان این پاسخ را مسکوت بگذارند ، آنگاه کتابی را عرضه خواهم نمود تحت عنوان:

مهراد خوانساری:

شاهزاده رضا پهلوی شاه شدن را نمی داند! 


اما امروز نه به خود و نه به آقای خوانساری و نه به هیچکس حق داوری غیر مستند  را نمی دهم!  

لازم است یاد آور شوم که من هیچ گرایش مذهبی، خاصه از نوع اسلامی آنرا ندارم و هیچ سنخیّتی با آقای علیجانی و تشکل هایی که ایشان با آنها قرابت نزدیک دارند، در خود نمی یابم. اما ایشان را نه تنها  به عنوان یک شهروند ساده که دارای حق و حقوق والایی باید برخوردارد باشد، می نگرم، بلکه  همانطورکه یادآورشدم، ایشان در میان چندین تشکل عقیدتی و سیاسی و نسبتآ منسجم که در ایران بعلت سیاستهای سرکوبگر نظام جور و فساد پایگاه آنها تضعیف، اما میدان را خالی نکرده و امروز بعنوان یک نیروی تحول خواه و سکولار خود را باز تعریف و در درون و برون مرز حضور نسبتآ فعال دارند،بشمار می آورم.

 پس ما برای پیشبرد و همواری راه مبارزه و درنهایت استقرار دموکراسی، نه تنها نباید موجودیت آنها را انکار، بلکه باید در چهارچوب جمهوریت خواهی از درخواست اقای علیجانی که ایمان دارم برای وصل و همبستگی با آقای رضا پهلوی تلاش دارد ابهام زدایی نماید، دست دوستی ایشان را فشرده و یک رقیب را تبدیل به یک دشمن ننمائیم. 

در پایان از آن بزرگواران تقاضا دارم که در صورتیکه مطلب خود را چه بصورت مکتوب و چه شفاهی در رسانه های خود یا دیگر رسانه ها مطرح نمائید، لینک انرا به امیل آدرس دگرباوران ارسال فرمائید، تا بعد از آن  ایجاد سوتفاهم نشود.      degarbavaran@gmail.com                      

با سپاس ازشما

عبدالحمید وحیدی

03/09/2022

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر